براي اينكه بتوانيم بر خود فراموشي و از خود بيگانه شدن غلبه كنيم، رعايت چند نكته لازم به نظر ميرسد.
1 – نظم و برنامه ريزي و استفاده از فرصت
تاثير نظم در زندگي غير قابل انكار است. جواني كه به اميد موفقيت تلاش ميكند، با غفلت از اين عامل مهم، راه به جايي نخواهد برد. نظم در زندگي، رفتاري موقتي نيست كه بتوان با رعايت آن در كوتاه مدت به نتيجه رسيد؛ بلكه اين اصل مهم بايد همواره در زندگي جاري باشد و به صورت يك عادت مطلوب در آيد.
ارزش نظم در اسلام تا آن اندازه مورد توجه قرار گرفته كه حضرت امام علي-عليه السلام- در آخرين لحظات زندگي، پيروان خود را به اين مهم سفارش ميكند: «اوصيكم بتقوي الله و نظم امركم».[1] شما را به دو چيز سفارش ميكنم: يكي پرهيزگاري و ديگري نظم در كارها.
براي برقراري نظم در زندگي بايد با برنامه ريزي به كارهاي روزانه پرداخت و هر كاري را در وقت مناسب انجام داد. امام كاظمعليه السلام ميفرمايد: سعي كنيد كه وقت خويش را چهار قسمت كنيد:
1. ساعتي براي مناجات باشد
2. ساعتي براي امر معاش
3. ساعتي براي معاشرت با دوستان و افراد مورد اطمينان كه عيوب شما را به شما ميشناسانند و در نهادشان نسبت به شما دلسوزند و اخلاص دارند.
4. ساعتي نيز براي لذت حلال و تفريحات سالم؛ و به سبب همين قسمت آخر است كه بر سه قسمت ديگر قدرت (و نشاط) پيدا خواهيد كرد».[2]؛ بنابراين، جوان خودباخته لازم است براي رسيدن به پيروزي با يك برنامهريزي دقيق و منطقي و با استفاده مناسب از فرصتها، تمام كارهاي روزانه خود را انجام دهد و از درهم ريختگي و بي نظمي كه عامل ركود و آفت پيروزي است، به شدت بپرهيزد.
2 – ذكر خدا
دستور صريح خداوند اين است كه مومنان بايد خدا را بسيار ياد كنند: «يا ايها الذين آمنوا اذكرو الله ذكراً كثيراً و سبّحوه بكرة و اصيلاً».[3]البته بايد دانست كه ذكر در اذكار زباني به نماز و عبادت خلاصه نميشود، بلكه ذكر مصاديق بسيار دارد. از جمله ذكر نعمتهاي خداوند، ذكر كمكها و توفيقات الهي، ذكر آيات الهي، ذكر دستورهاي الهي در هنگام عمل و رعايت فرمانهاي خداوند، ذكر معاد و مرگ و از همه مهمتر ذكر ذات خداوندي؛ بدين معنا كه او را در همه احوال حاضر و ناظر دانسته و توجه داشته باشيم كه معبود مطلق اوست و رشته تمام امور به دست اوست؛ بايد تنها از او كمك خواست و بر او توكل كرد.
به همين سبب ذكر كثير خداوند از شديدترين و مهمترين وظايف انسان دانسته شده است. انسان سرگردان در بيابان خود فراموشي، بايد به ياد خدا باشد و او را نظارهگر اعمال خود بداند كه عالم محضر خداوند است و نبايد در پيشگاه حضرت دوست، معصيتي صورت گيرد كه خود فرمود: «الم يعلم بان الله يري»[4] آيا نميدانيد كه خداوند ناظر شماست؟ خداوند در قرآن كريم يكي از دليل خود فراموشي را از ياد بردن خداوند مي داند و در آيه 19 سوره حشر مي فرمايد « نسوا الله فأنساهم أنفسهم» آنان خدا را فراموش كردند پس هذا نفوس آنها را از يادشان برد؛ يعني مقام انساني خود را فراموش كردند و ديگر به مقام خليفه الهي خود بي توجه شدند و راه حيوانيت را در پيش گرفتند. كسي كه خودش را فراموش كردند و ديگر به مقام خليفه الهي خود بي توجه شدند و راه حيوانيت را در پيش گرفتند. كسي خودش را فراموش كند مرتبه و قدر خود را هم از خاطر مي برد و به هر چيز پستي تن مي دهد. مولوي در مثنوي حال اين گونه آديان را چنين توصيف مي كند:
خويشتن را آدمي ارزان فروخت
بود اطلس، خويش را بر دلق دوخت
خويشتن نشناخت مسكين آدمي
از فزوني آمد و شد در كمي
پس همواره به ياد خدا باشيد و او را حاضر و ناظر بدانيد چرا كه در پرتو ياد خداست كه انسان خود را آن چنان كه هست مييابد.
3 – عبادت
به همان نسبت كه وابستگي و غرق شدن در ماديات انسان را از خود جدا ميكند، عبادت انسان را به خويشتن باز ميگرداند. عبادت به هوش آورنده و بيدار كننده انسان است. عبادت انسان را مانند نجات غريق، از اعماق درياي غفلتها بيرون ميآورد. در عبادت و در پرتو ياد خداوند است كه انسان خود را آن چنان كه هست ميبيند، به نقصها و كسريهاي خود آگاه ميگردد و از بالا به هستي، حيات و زمان و مكان مينگرد؛ در عبادت است كه انسان به حقارت و پستي آمال و آرزوهاي محدود مادي پي ميبرد و ميخواهد كه خود را به قلب هستي برساند. پس در همه حال بايد خود را به سلاح دعا و نيايش مجهز كرد؛ چرا كه دعا يكي از وظايف عبد واقعي است و عبادتي[5] است كه اگر انسان از آن سرباز زند، رحمت خاصه خداوند شامل حالش نخواهد شد: «قل ما يعبوابكم ربّي لولا دعاؤكم»[6] اي پيامبر، بگو اگر دعاي شما نباشد، خداوند به شما عنايتي نخواهد كرد.
4- دعا
همانطوري كه ذكر خداوند موجب تقرب بنده در پيشگاه خداوند است؛ دعا نيز موجب جلب رحمت و عنايات خداوندي است. لذا در مواقع مناسب با ايجاد آمادگي و تهيه مقدمات، بايد ضمن دعاي قلبي، از ادعيه زباني نيز غفلت نكرد.
فردي كه دچار بي هويتي شده براي اينكه بتواند خويشتن خويش را باز يابد، بهتر است كه بخشي از اوقات زندگي خود را به نماز و دعا و راز و نياز با خداوند بينيازي بگذراند كه در پرتو ذكر او قلبها آرام ميگيرند و كشتي وجودشان در ساحل امنيت و آرامش و اطمينان لنگر مياندازند.
5 – توبه
بعد از كفر و شرك، يأس از رحمت خداوند در رأس گناهان كبيره قرار دارد. كسي كه از رحمت خداوند نااميد است و خود را قابل بخشش نميداند، كم كم اين تصور برايش پيدا ميشود كه او فردي جهنمي است و هرگز بخشيده نخواهد شد. پس دست كم در اين دنيا بايد هرچه ميتواند، حتي به قيمت ارتكاب گناهان مختلف از زندگي لذت ببرد. به اين ترتيب انواع گناهان را مرتكب ميشود و خود را ازمسير رحمت الهي دور ميسازد.
چنان كه پيشتر ذكر شد يكي از پيامدهاي خود فراموشي احساس گناه و شرمساري است كه دامنگير چنين انساني ميشود؛ اما بايد دانست كه پشيماني از گناه اولين و اصوليترين راهي است كه به سوي خودشناسي برداشته ميشود و اين توفيق را نبايد ناديده گرفت كه رسول رحمت براي عالميان نبي اكرم پيامبر اسلام-صلي الله عليه وآله و سلم- فرمودند: «التائب من الذنب كمن لا ذنب له»[7] كسي كه از گناهان خود توبه ميكند مانند كسي است كه براي او گناهي نيست.
يكي از راههاي درمان خود فراموشي اين است كه پيوسته در مقابل هر عملي كه منجر به شرمساري ميگردد، توقف و از هر گفتار و كردار و پندار ناروا به معناي واقعي كلمه توبه نمود تا مورد محبت خداوند واقع شد؛ چرا كه هيچ چيز در پيشگاه خداوند محبوبتر از جوان توبه كار نيست كه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم فرمود: «ما من شيء احب الي الله من شاب تائب».[8]چنانكه نقل شده است: «جواني از بني اسرائيل به مدت بيست سال عبادت خدا كرد و سپس بيست سال از عمرش را در نافرماني از خداوند گذراند. روزي موي سپيد خود را در آينه ديد، به خود آمد و گفت: واي بر من كه دوران پيري فرا رسيد و جواني سپري شد! خدايا! سالياني به ياد تو بودم و چند سالي از تو روي برتافتم، اينك اگر به سويت بازگردم، آيا مرا ميپذيري؟ در اين هنگام ندايي شنيد كه اي مرد، تو مدتي عبادت كردي، ما به ياد تو بوديم، آنگاه ما را فراموش كردي، ماهم تو را به خود واگذاشتيم، ولي تو را مهلت داديم؛ اينك اگر به سوي ما بازگردي تو را ميپذيريم.»[9]بايد صفحه دل را از هر چه يأس و نااميدي است با ياد خداصيقل داد تا نو ر اميد و خداشناسي در آن سايه اندازد.
6 – خودشناسي
خودشناسي يكي از مهمترين رموز پيروزي و موفقيت است. انسان با شناخت خود ميتواند اسرار دروني و استعدادهاي ذاتياش را كشف كند و در مسير پيروزي و كاميابي حقيقي به جريان اندازد. بي حكمت نيست كه «خودشناسي» يكي از قديميترين دستورهاي حكيمانه بشريت است و انبيا و اوليا و حكيمان بزرگ جهان بر آن تاكيد داشتهاند. عليعليه السلام در اين زمينه ميفرمايند: «افضل المعرفه، معرفة الانسان نفسه»[10] برترين شناخت اين است كه انسان خودش را بشناسد.
شناخت استعدادها، تواناييها، علايق، گرايشها و همچنين يادآوري پيروزيها و موفقيتهايي كه در گذشته كسب كرده است، موجب ميشود كه جوان اعتماد بيشتري به خود پيدا كند، مسير زندگياش را در راستاي توانايي ذاتي خود برگزيند و راه پيروزي را آسانتر بپيمايد؛ از سوي ، شناخت ضعفها و حساسيتها اين امكان را ايجاد ميكند كه انسان در جهت رفع جنبههاي منفي شخصيت خويش تلاش كند، در برخورد با مشكلات زندگي، معقول و منطقي رفتار كند و ضعفهاي خود را در نظر داشته باشد.
پي نوشت ها:
[1] . علم الهدي، سيدرضي، نهج البلاغه، نامه 47، ص 135، نهج البلاغه معجم المفهرس، چاپ دوم، 1413 ه.
[2] . حراني، علي بن شعبه، تحف العقول، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ص 408.
[3] احزاب/41.
[4] . علق/14.
[5] . ان الذينيستكبرون عن عبادتي سيدخلون جهنم داخرين”، )غافر/60
[6] . فرقان/77.
[7] . محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، دفتر تبليغات اسلامي،ج 1، ص540، روايت 2116.
[8] . همان، ج 5، ص 8، روايت 9091.
[9] . تاج لنگرودي، محمد مهدي، داستان جوانان، 1371، ص 143.
[10] . آمدي، غررالحكم، 7 جلدي، چاپ دانشگاه، ج2، ص386، رقم 2935.