دروغ پردازان در حوزه حديث شيعه (2)
اتهام: دروغگو، جاعل حديث، مختلط در حديث بوده است.
دروغ پردازان در حوزه حديث شيعه (2)
5 ـ اسماعيل بن على بن رزين بن عثمان بن عبدالرّحمن بن عبداللّه بن بديل بن ورقاء الخزاعى، ابن أخى دعبل، ابوالقاسم :
اتهام: دروغگو، جاعل حديث، مختلط در حديث بوده است.
دليل: نجاشى و شيخ و مامقانى او را مختلط مى دانند.34
ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حديث مى داند.35
و شيخ در رجالش مى گويد كه او از ائمه(علیه السّلام) حديث نقل نمى كند.36
شرح حال: او پسر برادر دعبل خزاعى بود كه در واسط مى زيست و سرپرست امور حسبيّه آنجا بود.37
تأليفات:
الف- كتاب «تاريخ الأئمة»،
ب- كتاب النكاح.38
6 ـ الحسن بن العبّاس بن الحريش الرّاوى، ابوعلى :
اتّهام: ضعيف است و كتابى در مورد فضيلت سوره قدر جعل كرده است.39
دليل: نجاشى در «رجال» خود مى گويد كه جدّاَ ضعيف است و كتابى در مورد «انّا أنزلناه» دارد كه مضطرب الالفاظ است.40 ابن غضائرى نيز اين كتاب را فاسد الالفاظ و جعل مى داند.41
تذكّر: بر برخى كتب رجالى گفته شده كه «حسن بن عبّاس» از امام جواد(علیه السّلام) حديث نقل مى كند؛ در حالى كه اكثر كتابهاى حديث، گفته اند كه از امام باقر(علیه السّلام) نقل مى كند. شيخ نيز در رجال، يك بار او را در اصحاب امام جواد(علیه السّلام) و يك بار در باب «من لم» ذكر كرده است.
اين مطالب مى رساند كه دو نفر به اين اسم وجود دارند؛ هر چند هر دو را ضعيف دانسته اند.42
تأليفات: كتابى داشته در مورد فضيلت «انّا انزلناه فى ليلة القدر» كه گفته شده روايات آن مضطرب است.43
امّا مرحوم كلينى در اول كافى مى گويد: روايت و كتابى غير از كتاب الحسن بن العباس درمورد شأن «سوره قدر» نيست.44
7 ـ الحسن بن على بن أبى حمزة البطائنى (سالم البطائنى):
اتهام: كذّاب، ملعون و واقفى است.45
دليل: رجال نجاشى، او را از بزرگان واقفيّه شمرده است.46
و نيز مرحوم مامقانى از خلاصة الأقوال و كشّى نقل كرده اند كه دروغگو و ملعون و واقفى است.47
تأليفات:
الف- كتاب الفتن (الملاحم)،
ب- كتاب فضائل القرآن،
ج- كتاب القائم الصغير،
ذ- كتاب الدّلائل،
ه- كتاب المتعة،
و- كتاب الغيبة،
ض- كتاب الصّلاة،
ح- كتاب الرّجعة،
ت- كتاب فضائل أميرالمؤمنين(علیه السّلام) ،
ی- كتاب الفرائض.48
8 ـ الحسن بن محمّد بن يحيى بن الحسن بن جعفر بن عبداللّه بن الحسين بن على بن الحسين بن علىّ اميرالمؤمنين(علیه السّلام) ، ابومحمّد، المعروف بإبن أخى طاهر:
اتّهام: كذّاب و جاعل حديث است؛ رواياتى را از افراد مجهول نقل مى كرد كه مورد انكار (منكّرة) بود؛ ضعيف است.49
دليل: علاّمه مامقانى (رحمت الله علیه) ، او را مورد تضعيف اصحاب مى داند كه از افراد مجهول روايات منكّره نقل مى كند.50
و نيز نجاشى مى گويد كه از افراد مجهول، روايات منكّره نقل مى كند و ديدم كه اصحاب ما، او را تضعيف مى كردند51 و ابن غضائرى و ابن داود، او را دروغگو و جاعل حديث مى دانند و توقّف در روايات او را انتخاب مى كنند.52
امّا برخى رجاليان، او را موثّق مى دانند؛ چرا كه صدوق(رحمت الله علیه) از او نقل حديث كرده و اجازه گرفته است و شيخ مفيد(رحمت الله علیه) نيز در ارشاد، از او روايات بسيارى نقل كرده است.53
او از جدّ خويش (يحى بن الحسن) و غير از او روايت نقل مى كند.
تأليفات:
الف- كتاب المثالب،
ب- كتاب الغيبة و ذكر القائم(علیه السّلام) .54
9 ـ سالم بن أبى حفصة العجلى (م370هـ)، مولى بنى عجل، كوفىّ يكنّى أبا الحسين و أبا يونس، اسمه زياد:
اتهام: مورد تكذيب و تكفير و لعنت امام صادق(علیه السّلام) قرار گرفته است.55
غالى، ضعيف و كذّاب است و به امام باقر(علیه السّلام) دروغ مى بست.56
دليل: صاحب الوجيزة او را ضعيف دانسته است57؛ و علامه مامقانى(رحمت الله علیه) نيز او را جزو متّهمان به كذب قرار داده است.58
صاحب بهجة الآمال نقل كرده كه مورد تكذيب و تكفير و لعنت امام صادق(علیه السّلام) واقع شده؛ چرا كه به امام باقر(علیه السّلام) دروغ بسته است.59
برخى او را شيعه اى غلو كننده دانسته اند60، ولى اين مطلب با رواياتى كه درمورد عقايد او نقل شده، سازش ندارد.61
تاليفات: دو كتاب داشته است كه نجاشى از آنها خبر مى دهد ولى نام آنها را نمى گويد.62
10 ـ سليمان بن عبداللّه الدّيلمى، أبو محمّد (و ابنه محمّد بن سليمان):
اتّهام: غالى و كذّاب است63 و به روايات منفرد او (و فرزندش) عمل نمى شود.64
دليل: علاّمه در «الخلاصة» او را از بزرگان غلات مى شمارد65؛ و به نقل علامه مامقانى(رحمت الله علیه) و ابن غضائرى، غالى و كذّاب است.66
در خلاصه، نام او «سليمان الدّيلمى» و در كتاب ابن غضائرى، نام او «سليمان بن زكريّا» ذكر شده، امّا علامه مامقانى و برخى از رجاليان، آنها را اشاره به افراد متعدّدى نمى دانند.67
شرح حال: او مردى تا جر بود كه اسراى ديلمى را به كوفه مى برد و اموال تجارتى را به خراسان حمل مى كرد؛ ولى در اصل از «بجيلة الكوفة» بود.68
تأليفات:
كتاب يوم و ليلة، كه پسرش (محمّد بن سليمان) از او نقل مى كند.69
11 ـ سليمان بن عمرو بن عبداللّه بن وهب النّخعى، أبو داود الكوفى :
اتّهام: جاعل حديث بوده است70؛ به طورى كه محدّثين او را «كذّاب النّخع» لقب داده اند؛ ضعيف است.71
دليل: در «الوجيزة» او را ضعيف شمرده اند.72
علامه مامقانى او را به وضع حديث متّهم مى داند.73
ابن غضائرى او را ضعيف و كذّاب معرّفى مى كند.74
شرح حال: سليمان فردى زاهد بود؛ به طورى كه شبها را به نماز و روزها را به روزه دارى مى گذراند. او از امام صادق(علیه السّلام) نقل حديث مى كند.75
12 ـ عبداللّه بن محمّد البلوى (بن عمير بن محفوظ البلوى، أبو محمّد المصرى):
اتهام: كذّاب و جاعل حديث بوده است.76
دليل: نجاشى او را ضعيف و ابن غضائرى او را دروغگو و جاعل حديث دانسته است.77
علاّمه مامقانى(رحمت الله علیه) او را جزو افراد كذّاب و جاعل نام برده است.78
شرح حال: او شخصى فقيه و واعظ، از اهالى مصر و از قبيله «بلى» بوده است.79
برخى گفته اند كه از «بلى بن عمرو بن الجاف بنى قضاعة» بوده است.80
تأليفات:
الف- كتاب الأبواب،
ب- كتاب المعرفة،
ج- كتاب الدّين و فرائضه.80
13 ـ علىّ بن أحمد الكوفى، أبوالقاسم :
اتّهام: كذّاب، صاحب بدعت و غالى بوده است.82
دليل: نجاشى او را فاسد المذهب و غالى معرّفى مى كند.83
ابن غضائرى و صاحب خلاصة الأقوال و علاّمه مامقانى، او را غالى و صاحب بدعت معرفى كرده اند84. مرحوم آية الله خويى، او را كذّاب و فاسد المذهب مى داند و مى گويد برخى روايات تحريف قرآن را او نقل كرده است.
شرح حال: او ادّعا مى كرده كه از «آل ابى طالب» است. در آخر عمرش به غلو دچار شد و مذهب او فاسد گشت و در ناحيه اى به نام «كرمى» در سال 352 درگذشت، كه آن ناحيه در پنج فرسخى فسا و بيست فرسخى شيراز است. غلات مقام او را بلند مى دانند.85
تأليفات:
1 ـ كتابى در موضوع غلو و تخليط86، 2 تا 51 ـ كتابهايى با عناوين: الأنبياء ـ الأوصياء ـ البدع المحدثة ـ التّبديل والتّحريف ـ تحقيق اللّسان فى وجوه البيان ـ الإستشهاد ـ تحقيق ما الّفه البلخى فى المقالات ـ منازل النّظر و الإختيار ـ أدب النّظر والتّحقيق ـ تناقض أحكام المذاهب الفاسدة ـ الأصول فى تحقيق المقالات ـ الإبتداء ـ معرفة وجوه الحكمة ـ معرفة ترتيب ظواهر الشّريعة ـ التّوحيد ـ مختصر فى فضل التّوبة ـ تثبيت نبوّة الأنبياء ـ مختصر فى الأمة ـ مختصر فى الأركان الأربعة ـ الفقه على ترتيب المزنىّ ـ الآداب و مكارم الأخلاق ـ فساد أقاويل الإسماعيلية ـ الرّدّ على أرسطاطاليس ـ المسائل والجوابات ـ فساد قول البراهمة ـ تناقض أقاويل المعتزلة ـ الرّدّ على محمّد بن بحر الرّهنى ـ الفحص عن مناهج الإعتبار ـ الإستدلال فى طلب الحقّ ـ تثبيت المعجزات ـ الردّ على من يقول إنّ المعرفة من قبل الموجود ـ إبطال مذهب داود بن على الإصبهانى ـ الردّ على الزّيدية ـ تحقيق وجوه المعرفة ـ ما تفرّد به أميرالمؤمنين(علیه السّلام) من الفضائل ـ الصّلاة والتسليم على النّبى وأميرالمؤمنين ـ الرّسالة فى تحقيق الدّلالة ـ الرّد على أصحاب الإجتهاد فى الأحكام ـ فى الإمامة ـ فساد الإختيار ـ رسالة إلى بعض الرؤساء ـ الردّ على المثبتة ـ الرّاعى والمرعى ـ الدّلائل والمعجزات ـ ماهية النّفس ـ ميزان العقل ـ ابّان حكم الغيبة ـ الرّد على الإسماعيلية فى المعاد ـ تفسير القرآن ـ كتاب فى النفس.
نجاشى در پايان عناوين تأليفات او مى افزايد كه اكثر كتابهاى او فاسد است.87
14 ـ محمّد بن بشير، كوفى (من موالى بنى أسد):
اتهام: ملعون، غالى و واقفى است؛ به امام كاظم(علیه السّلام) دروغ مى بست.88
دليل: كشّى مى گويد كه او به امام كاظم(علیه السّلام) دروغ مى بست.89
صاحب خلاصة الأقوال مى گويد كه او ملعون و غالى است.90 علاّمه مامقانى نيز او را ملعون مى داند.91
امام رضا(علیه السّلام) او را لعنت و نفرين كرد و نيز امام كاظم(علیه السّلام) از او تبرّى جست.92
شرح حال: محمدبن بشير، كسى است كه در زمان امام كاظم(علیه السّلام) و امام رضا(علیه السّلام) زندگى مى كرده است و پس از فوت امام كاظم(علیه السّلام) واقفى شد و ادّعا كرد كه امام هفتم همان قائم است كه در بين مردم زندگى مى كند و براى اهل نور، با نور ظاهر است. او كه شعبده باز بود و كارهاى خارق العاده انجام مى داد، ادّعا كرد كه جانشين موسى بن جعفر(علیه السّلام) است و عدّه اى پيرو او شدند و براى بعد از وفات، وصيت كرد كه فرزندش (سميع بن محمّد) جانشين او باشد.93
تأليفات: او داراى كتابى نيز بوده است.94
تذكّر مهم: دو راوى به نام «محمّد بن بشير» وجود دارد:
الف: محمّد بن بشير كوفى، از اصحاب امام كاظم(علیه السّلام) كه ملعون است و ذكر او گذشت.
ب: محمّد بن بشير كوفى كه برادر على بن بشير است و هر دو ثقه هستند. نجاشى از آنها نام مى برد و مى گويد: كتاب نوادر از اين شخص ثقه است95 و در قم وفات يافت.
نكته قابل ذكر ، اين است كه رجاليان هيچ نشانه روشنى براى تمييز آن دو نفر مشترك، ذكر نكرده اند.96
ادامه دارد….
پىنوشت :
34 . تلخيص مقباس الهداية 266/ و رجال نجاشى32/ و معجم رجال الحديث، ج157/3 ـ 158
35 . معجم رجال الحديث، ج157/3 ـ 158
36 تا 38 . همان.
39 . تلخيص مقباس الهداية267/
40 . رجال نجاشى60/
41 . بهجة الآمال فى شرح زبدة المقال، ج139/3
42 . همان.
43 . رجال نجاشى60/
44 . بهجة الآمال، ج139/3
45 . تلخيص مقباس الهداية267/
46 . رجال نجاشى36/
47 . تلخيص مقباس الهداية267/
48 . رجال نجاشى36/
49 و 50 . تلخيص مقباس الهداية 267/
51 . رجال نجاشى64/
52 . بهجة الآمال، ج206/3
53 . همان، از «تعق» نقل مى كند. اين مطلب، مبتنى بر اين اصل است كه «مشايخ اجازه، همه ثقه هستند» و يا اينكه «نقل روايت از كسى، دليل بر توثيق اوست». در حالى كه هيچكدام ثابت نشده است؛ بلكه هر دو مبنا باطل است. (ر.ك: مقدّمة معجم رجال الحديث)
54 . رجال نجاشى64/
55 . تلخيص مقباس الهداية268/
56 و 57 . بهجة الآمال، ج304/4
58 . تلخيص مقباس الهداية268/
59 و 60 . بهجة الآمال، ج304/4
61 . همان306/ ـ 307
62 . رجال نجاشى188/
63 . تلخيص مقباس الهداية268/
64 . رجال نجاشى182/
65 . بهجة الآمال، ج476/4 ـ 477
66 . تلخيص مقباس الهداية268/
67 . بهجة الآمال، ج476/4 ـ 477
68 و 69 . رجال نجاشى182/
70 . تلخيص مقباس الهداية268/
71 و 72 . بهجة الآمال، ج7/4 ـ 486
73 . تلخيص مقباس الهداية268/
74 . بهجة الآمال، ج7/4 ـ 486
75 . تلخيص مقباس الهداية268/
76 . همان.
77 . بهجة الآمال، ج276/5
78 . تلخيص مقباس الهداية268/
79 . بهجة الآمال، ج275/5، از فهرست ابن نديم نقل مى كند.
80 . همان276/
81 . همان275/
82 . تلخيص مقباس الهداية268/
83 . رجال نجاشى265/ ـ 266
84 . تلخيص مقباس الهداية268/
85 . رجال نجاشى6/ ـ265
86 . تلخيص مقباس الهداية268/
87 . رجال نجاشى265/ ـ 266
88 . تلخيص مقباس الهداية268/
89 و 90 . بهجة الآمال، ج315/6 ـ 318
91 . تلخيص مقباس الهداية268/
92 . بهجة الامال، ج315/6 ـ 318
93 و 94 . همان.
95 . رجال نجاشى 344/
96 . بهجة الآمال، ج315/6 و 319
/خ