خانه » همه » مذهبی » دروني کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام

دروني کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام

دروني کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام

ايجاد گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي يکي از بخش هاي مهم تربيت اخلاقي است و به همين سبب، در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) افزون بر ايجاد زمينه ي مناسب براي تربيت اخلاقي و افزون بر رشد آگاهي و بصيرت اخلاقي، پرورش گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي نيز مورد توجه

47e65258 59cc 4149 be0e f3879f2e67d4 - دروني کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام

0024126 - دروني کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام
دروني کردن ارزش هاي اخلاقي اسلام

 

 

روش هاي پرورش گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي
 

ايجاد گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي يکي از بخش هاي مهم تربيت اخلاقي است و به همين سبب، در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) افزون بر ايجاد زمينه ي مناسب براي تربيت اخلاقي و افزون بر رشد آگاهي و بصيرت اخلاقي، پرورش گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي نيز مورد توجه است. برخلاف برخي مکتب هاي تربيت اخلاقي که تنها به پرورش و رشد تفکر اخلاقي تأکيد دارند و برخلاف برخي مکتب هاي تربيت اخلاقي که تنها به پرورش عادت هاي مطلوب اخلاقي توجه دارند، در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) هم به رشد آگاهي و بصيرت اخلاقي و هم به پرورش و تقويت گرايش ها و عادت هاي اخلاقي توجه شده است؛ زيرا چنان که برخي متفکران به درستي بيان کرده اند، رشد آگاهي و تفکر اخلاقي لزوماً به رفتارهاي مطلوب نمي انجامد. هيل مي گويد: «دانستن اينکه چيزي يا رفتاري خوب است بدين معنا نيست که شخص حتماً آن را انجام خواهد داد، يا نسبت به آن نگرش مثبت پيدا خواهد کرد» (Hill, 2004, p.5).
در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) براي پرورش گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي از روش هاي خاصي استفاده شده است که در ذيل آنها را به اختصار بيان مي کنيم. پيش از پرداختن به اين روش ها، ذکر اين نکته ضروري است که روش هاي پرورش گرايش ها و عادت هاي مطلوب اخلاقي بر اصل چهارم، يعني در هم تنيدگي آموزش اصول اخلاقي و پرورش فضائل اخلاقي و اصل دوم يعني تهذيب ظاهر و باطن استوار است.

1. ترغيب و ترهيب
 

«ترغيب» از «رَغْبه» و «ترهيب» از «رَهبه» يا «رُهْب» مشتق شده است. «رَُغبه» به معناي ميل و اشتياق و «رهبه» به معناي خوف و ترس است؛ بنابراين، «ترغيب» ايجاد ميل و رغبت کردن نسبت به چيزي در يک يا چند فرد؛ و «ترهيب» ايجاد خوف و ترس کردن از چيزي در يک يا چند نفر است (انيس ابراهيم و ديگران، 1367، ذيل ماده ي رغب و رهب).
ترغيب و ترهيب از روش هايي است که در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) براي ايجاد انگيزه و گرايش در مردم به کارهاي نيک و نيز ايجاد نفرت و کراهت در مردم نسبت به کارهاي زشت و به دنبال آن، بازداشتن مردم از کارهاي ناشايست اخلاقي به کار رفته است. سخناني که از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در اين خصوص صادر شده بسيار است به گونه اي که برخي دانشمندان مسلمان کتابي مستقل با نام الترغيب و الترهيب من الحديث الشريف تأليف کرده اند (علي، 2002 م، ص 434). براي روشن تر شدن اين مطلب چند نمونه از ترغيب ها و ترهيب ها در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) را در اينجا نقل مي کنيم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در ترغيب به عفو و گذشت و فرو خوردن خشم مي فرمايد:
إذا عنت لکم غضبه فادرؤوها بالعفو، إنه ينادي مناد يوم القيامه: من کان له علي الله أجر فليقم، فلا يقوم إلا العافون، إلم تسمعوا قوله تعالي: فمن عفا و أصلح فأجره علي الله (ديلمي، 1408، ص 337)؛ هرگاه خشم شما را تحت فشار قرار داد، با عفو و گذشت آن را رفع کنيد. در روز قيامت منادي ندا مي دهد: هر که پاداش او بر عهده ي خداوند است برخيزد و جز عفو کنندگان کسي برنخيزد. آيا سخن خداوند (در قرآن) را نشنيده اند: پس هر که در گذرد و نيکويي کند اجر او بر خداست.
امام صادق (عليه السلام) در ترغيب به اخلاق مي فرمايد:
ما ناصح الله عبد مسلم في نفسه فأعطي الحق منها و أخذ الحق لها إلا أعطي خصلتين رزقاً من الله يقنع به و رضي عن الله ينجيه (مجلسي، 1404، ج 72، ص 25)؛ بنده ي مسلماني نيست که در رفتار خود با خداوند خالصانه عمل کند و حق خداوند را از نفس خود بگيرد و حقي را که خداوند براي نفس او معين کرده ادا کند، جز اينکه خداوند به او دو ويژگي عنايت مي کند: رزقي خدايي که او را کفاف باشد و به ديگران نيازمند نگردد،‌ و رضايتي الهي که او را نجات بخشد.
همچنين آن حضرت درباره ي رسيدگي به برادران ايماني مي فرمايد:
من کان في حاجه أخيه المسلم کان الله في حاجته ما کان في حاجه أخيه (مجلسي، 1404، ج 17، ص 286)؛ کسي که در پي برآوردن نياز برادر مؤمن خود است، خداوند نيز تا هنگامي که وي در اين کار است، در پي تأمين نيازهاي اوست.
نيز در روايتي ديگر به سدير صيرفي درباره ي ثروت و پيامدهاي آن مي فرمايد:
يا سدير ما کثر مال رجل قط إلا عظمت الحجه لله عليه، فان قدرتم أن تدفعوها عن أنفسکم فافعلوا، فقال له: يا ابن رسول الله بماذا؟ قال: بقضاء حوائج إخوانکم من أموالکم (مجلسي، 1404، ج 17، ص 302)؛ دارايي کسي بسيار نمي شود مگر اينکه حجت (167) خداوند عليه او نيز بيشتر مي شود. اگر توانايي رد حجت خدا عليه خود را داريد، آن را رد کنيد. سدير به امام (عليه السلام) گفت، اي زاده رسول خدا، با چه چيزي؟ امام (عليه السلام) فرمود: با برآوردن نيازهاي برادرانتان با داراييتان.
چنان که گفتيم، بيان پيامدهاي رفتارهاي اخلاقي موجب مي شود در متربي نسبت به رفتارهاي پسنديده ميل و اشتياق و نسبت به رفتارهاي ناپسند نفرت و کراهت به وجود آيد. ميل و اشتياق منشأ انگيزه ي اقدام به رفتارهاي شايسته و نفرت و کراهت منشأ انگيزه ي ترک رفتارهاي ناپسند مي شود؛ زيرا انسان طبيعتاً به آنچه به او سودي مي رساند گرايش دارد و به دنبال آن است و از آنچه به او زياني مي رساند متنفر است و از آن پرهيز مي کند.

2. تحريک انگيزه هاي ايماني
 

يکي ديگر از روش هايي که معصومان (عليهم السلام) براي پرورش عادت هاي مطلوب اخلاقي به کار مي بردند، روش تحريک ايمان است. در اين روش معصومان (عليهم السلام) با توسل به ايمان و اعتقادات ديني متربيان و تحريک آن، آنان را به رفتارهاي اخلاقي سوق مي دهند.
دوري کردن از مجالس لهو و لعب و گوش فرا ندادن به غنا و موسيقي هاي مناسب مجالس لهو و لعب، يکي از ارزش هاي اخلاقي اسلامي است که در متون ديني بر آن بسيار تأکيد شده است. با اين حال، معصومان (عليهم السلام) براي ترغيب مردم به دوري کردن از اين رفتار ضد اخلاقي از مايه هاي ايماني آنان استفاده مي کردند. به اين سيره توجه فرماييد:
از ابي بصير نقل شده که همسايه اي داشته که از عمال و کارگزاران حکومتي بود و از راه حرام، ثروتي به هم زده بود و شب ها مجالس بزمي برپا مي کرد و خوانندگان زن در آن مي خواندند و مجلسيان نيز مست مي شدند و اين باعث آزار و اذيت ابوبصير مي شد. از اين رو ابوبصير، مکرر از او مي خواست که از اين کار دست بردارد. همسايه ابوبصير با مشاهده اصرار وي به او مي گويد: ابابصير‍! من فردي ام که به اين امور دچار شده ام [و توان ترک آن را ندارم] اما تو سالمي و در راه راست؛ حالِ مرا براي امامت اباعبدالله توضيح بده؛ شايد خداوند مرا از اين وضع خلاص کند.
ابوبصير مي گويد: من در مسافرت به مدينه، حال و وضع او را براي امام صادق (عليه السلام) بيان کردم. امام فرمود: زماني که به کوفه برگشتي، همسايه ات به ديدن تو خواهد آمد؛ از قول من به او بگو: از آن کارها دست بکش؛ من قول مي دهم و متعهد مي شوم که خداوند تو را وارد بهشت کند. ابابصير مي گويد: بعد از بازگشت، وعده امام (عليه السلام) را به او گفتم. او از من پرسيد: به راستي امام صادق (عليه السلام) چنين فرمود؟ گفتم: آري. بعد از چند روز کسي دنبالم فرستاد. وقتي وارد شدم، ديدم پشت در خانه اش برهنه ايستاده است. گفت: اي ابابصير! همه آنچه داشتم به صاحبانش باز گرداندم و چيزي برايم نمانده است. من از چند تن از دوستان و برادرانم براي او ما يحتاج اوليه را تهيه کردم. بعد از چند روز پيام فرستاد که مريضم. به عيادت او رفتم و به معالجه او پرداختم؛ اما فايده اي نکرد. در هنگام احتضار بيهوش شد، پس از آنکه به هوش آمد گفت: ابابصير! امام صادق (عليه السلام) به وعده اش وفا کرد. ابوبصير مي گويد: همسايه ام اين را گفت و مرد (کليني، 1365، ج 1، ص 395).
در اين سيره، امام (عليه السلام) با تحريک ايمان و اعتقاد همسايه ي ابوبصير به خدا و معاد و بهشت، او را از انجام رفتارهاي ناشايست باز داشت و به انجام رفتارهاي شايسته تشويق کرد.

3. ارائه الگو
 

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در پاي بندي به ارزش هاي اخلاقي چنان جدي بود که خداوند او را مي ستايد و مي فرمايد:
و إنک لعلي خلق عظيم (قلم، 4)؛ و به راستي که اخلاق عظيم داري.
و آنگاه مردم را به تأسي به آن بزرگوار فراخوانده، مي فرمايد:
لقد کان لکم في رسول الله أسوه حسنه (احزاب، 21)؛ بي ترديد رسول خدا براي شما الگوي پسنديده اي است.
خود پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز ديگران را به الگو گرفتن از خود فرا مي خواند. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
و لقد کنت أتبعه اتباع الفصيل أثر أمه يرفع لي في کل يوم من أخلاقه علماً و يأمرني بالاقتداء به (نهج البلاغه، ص 300)؛ من پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را دنبال مي کردم، چنان که بچه شتر مادرش را. هر روز خُلقي از اخلاقش را براي من بر افراشت و دستور مي داد به او اقتدا کنم.
همچنين پيامبر اعظم (صلي الله عليه و آله و سلم) معاذ را به الگو گرفتن از خود دستور مي دهد. معاذ مي گويد:
قلت يا رسول الله ما أعمل؟ قال: اقتد بنبيک يا معاذ في اليقين (محدث نوري، 1408، ج 11، ص 195)؛ گفتم: اي رسول خدا، چه کاري کنم؟ فرمود: اي معاذ، در يقين به پيامبرت اقتدا کن.
اميرمؤمنان علي (عليه السلام) نيز مردم را با الگو قرار دادن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرا مي خواند و مي فرمايد:
فتأس بنبيک الأطيب الأطهر فإن فيه أسوه لمن تأسي و عزاء لمن تعزي و أحب العباد إلي الله المتأسي بنبيه و المقتص لأثره… (نهج البلاغه، ص 227)؛ پيامبر پاکيزه و پاک را الگو قرار ده که براي کسي که در صدد الگو گرفتن است، الگوست و براي کسي که درصدد استناد کردن است، سند است و محبوب ترين بندگان نزد خداوند کساني اند که پيامبر او را الگو قرار دهند و از او پيروي کنند… .
ارائه الگو از اين جهت اهميت دارد که اولاً، متربي رفتار اخلاقي را در عمل و با همه جزئيات و ظرافت هايي که در اجراي آن وجود دارد، مشاهده مي کند و به همين سبب، نه تنها با خود رفتار اخلاقي، بلکه با شرايط تحقق آن و تأثيراتي که بر ديگران بر جاي مي گذارد و با جايگاه آن در مقايسه با ساير رفتارها پي مي برد؛ ثانياً، مشاهده عمل اخلاقي صادر شده از الگو، امکان عملي شدن آن را به صورت عيني براي متربي اثبات مي کند و اين از آن جهت اهميت دارد که ممکن است در ابتدا انجام برخي رفتارهاي اخلاقي محال به نظر آيد. ثالثاً، مشاهده رفتارهاي اخلاقي الگو و زيبايي هاي آن موجب مي شود در متربي گرايش و انگيزه اقدام به رفتارهاي اخلاقي ايجاد و تقويت شود. امروزه اين روش طرفداران بسياري دارد. براي نمونه، طرفداران رويکرد منش پروري معتقدند: «اخلاقي شدن دانش آموزان مستلزم آن است که مدارس، فضائل اخلاقي را در آنها پرورش دهند و پرورش فضائل نيازمند… الگوهاي اخلاقي نيکوست و به همين جهت يکي از روش هاي اساسي تربيت اخلاقي در اين رويکرد ارائه ي الگوهاي اخلاقي است؛ بدين معنا که همه ي دست اندرکاران مدرسه بايد از ويژگي هاي مطلوب اخلاقي برخوردار باشند» (Joseph and Efron, 2005, p.525).

4. توصيه به تحميل رفتارهاي پسنديده بر نفس
 

رفتارهاي پسنديده معمولاً با محدوديت هايي همراه است و پذيرش محدوديت براي انسان مشقت دارد؛ چرا که انسان طبيعتاً ميلي به محدوديت ندارد و دوست دارد هر آنچه را مايل است انجام دهد. به همين جهت اگر انسان به حال خود رها شود، هيچ گاه خود را به رفتارها و ارزش هاي اخلاقي پاي بند نخواهد کرد. بنابراين، در تربيت اخلاقي چاره اي نيست جز اينکه متربي خود را به رفتارهاي پسنديده وا دارد تا به تدريج با آنها خو بگيرد و لذت آنها را دريابد.
اين امر يعني وادار کردن متربي به انجام رفتارهاي پسنديده، که مخالف ميل ها و گرايش هاي نفساني است، مصداقي از جهاد با هواهاي نفساني و لشکريان جهل است و به همين سبب، اين روش نشأت گرفته از اصل ششم، يعني مراقبت دائم و مخالفت با هواهاي نفس و لشکريان جهل است.
به هر حال، هرگاه متربي خود را به رفتارهاي اخلاقي وادار کند، به تدريج با آن خو گرفته و لذت آن را در مي يابد و در اين هنگام است که خود به خود و بدون نياز به عامل بيروني رفتارهاي اخلاقي را انجام داده و از رفتارهاي ضد اخلاقي دوري مي کند. به همين جهت اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
أکره نفسک علي الفضائل فإن الرذائل أنت مطبوع عليها (آمدي، 1376، ص 317)؛ خودت را بر فضائل وادار کن که نفست بر رذائل سرشته شده است.
امام صادق (عليه السلام) نيز مي فرمايد:
إذا لم تکن حليماً فتحلم
(کليني، 1365، ج 2، ص 112)؛ اگر بردبار نيستي، خود را بردبار نشان ده.

5. امر به فضيلت ها و نهي از رذيلت ها
 

اين روش ويژگي اي دارد که در ساير روش ها اصلاً وجود ندارد يا اگر وجود دارد، چندان بارز نيست و آن اينکه در امر و نهي، نوعي خواست قاطع و جدي از سوي آمر و ناهي وجود دارد. به سخن ديگر، در روش هايي مانند ترغيب و ترهيب و ارائه الگو، جنبه قناعي بسيار قوي است؛ در آن روش ها مربي مي کوشد در فرد، انگيزه اي دروني براي اقدام به عمل ايجاد کند، تا فرد براساس آن انگيزه عمل کند؛ اما در امر و نهي جنبه اقناعي کم رنگ تر و جنبه فشار بيروني براي واداشتن فرد به عمل بارزتر است. آمر و ناهي در صددند با فشار از بيرون، فرد را وادار به عمل کنند، خواه وي از صميم قلب مايل به آن کار باشد يا نباشد.
امر به نيکي ها و نهي از بدي ها دو نقش عمده در تربيت اخلاقي دارند: دروني شدن ارزش هاي اخلاقي اسلام و حاکميت بخشيدن به ارزش هاي اخلاقي اسلام در جامعه. در اينجا به اختصار هر يک از اين دو را توضيح مي دهيم.

دروني شدن ارزش هاي اخلاقي اسلام
 

کسي که در جامعه اي زندگي مي کند که افرادش در مقابل ارزش هاي اخلاقي اسلام احساس مسئوليت مي کنند و در برابر زير پا گذاشته شدن آنها واکنش نشان مي دهند، به تدريج با ارزش ها و ضد ارزش هاي اخلاقي آشنا مي شود. به علاوه، با سلسله مراتب ارزش ها و ضد ارزش ها نيز آشنا مي شود؛ زيرا مشاهده مي کند که جامعه در برابر تخلف از برخي ارزش ها، واکنش شديد و در مقابل تخلف از برخي ديگر، واکنش ضعيف نشان مي دهد. همچنين در مي يابد کدام يک از آنها ثابت و کدام متغيرند؛ در کجا بايد رعايت شوند و در کجا رعايت آنها لازم نيست. از سوي ديگر، رعايت ارزش ها با تأييد و واکنش مثبت ديگران و عدم رعايت آنها با واکنش منفي مواجه مي شود. همين باعث مي شود رعايت ارزش ها با تجربيات خوشايند و عدم رعايت آنها با تجربيات ناخوشايند، شرطي شده، نوعي احساس مثبت در مواجهه با رعايت ارزش ها، و احساسي منفي در مواجهه با عدم رعايت ارزش ها در او ايجاد شود. بدين ترتيب، فرد به تدريج با ارزش هاي اخلاقي اسلام آشنا مي شود و آنها را دروني مي کند و در نتيجه، نظام ارزشي مطلوب در فرد، شکل مي گيرد و تقويت مي شود.

حاکميت بخشيدن به ارزش هاي اخلاقي اسلام در جامعه
 

علاوه بر آنچه گفته شد، برخورد با تخلفات موجب پيدايش فرهنگي يکپارچه در جامعه مي شود. در چنين جامعه اي ارزش ها و ضد ارزش ها تا حد زيادي روشن و مشخص مي شوند و هر فرد مي داند که عکس العمل ديگران در برابر رعايت يا عدم رعايت آنها چه خواهد بود. بدين ترتيب، زمينه و بستري مناسب براي رعايت ارزش ها، و زمينه و بستري نامناسب براي تخلف از ارزش ها فراهم مي شود و در نتيجه، کمتر کسي به خود جرئت مي دهد ارزش ها را زير پا بگذارد.
بدين ترتيب، بايد گفت، در تربيت اخلاقي، نه مي توان تنها به آموزش آموزه هاي اخلاقي اکتفا کرد، و نه مي توان تنها به ترغيب و ترهيب و ارائه الگو بسنده نمود؛ بلکه علاوه بر اينها، بايد بر حسب مورد، از امر و نهي نيز بهره برد. به سخن ديگر، در تربيت اخلاقي، هم بايد از عوامل دروني استفاده کرد، يعني عواملي که در فرد شور و شوق و انگيزه دروني و آگاهي ايجاد مي کنند، و هم بايد از عوامل بيروني مدد گرفت، يعني عواملي که از بيرون، فرد را به سوي رفتارهاي اخلاقي سوق مي دهند.
اينکه چرا در تربيت اخلاقي هم بايد از عوامل بيروني و هم از عوامل دروني کمک گرفت، ريشه در دو ويژگي انسان دارد: نخست آنکه در وجود انسان دو لشکر صف آراسته اند: لشکر جهل و لشکر عقل. وضعيت انسان در اين دنيا به گونه اي است که گرايش ها، عواطف، احساسات نفساني و رفتارهاي برآمده از آنها، که از لشکريان جهل اند، زودتر از گرايش ها و عواطف معنوي که از لشکريان عقل اند، بروز و ظهور پيدا مي کنند؛ زيرا انسان به طور معمول، به دسته اول توجه بيشتري دارد و همين موجب مي شود زمينه براي رشد عواطف عالي، تنگ و محدود گردد و رشد و شکوفايي آنها مستلزم فعاليت بيشتري باشد. يکي از ابزارهاي نيل به اين هدف، امر و نهي است؛ امر و نهي، فرد را وادار مي کند برخلاف ميل باطني اش به دسته دوم نيز توجه کند، تا به تدريج زمينه براي شکوفايي آنها نيز فراهم شود.
دوم آنکه افراد انساني نيز در تأثيرپذيري از روش ها با يکديگر تفاوت دارند؛ عده اي از روش هاي ترغيب و ترهيب و مانند آن و گروهي نيز از روش امر و نهي و مانند آن بيشتر تأثير مي پذيرند.
بدين ترتيب، امر به رفتارهاي اخلاقي مطلوب و نهي از رفتارهاي اخلاقي نامطلوب نقش مهمي در تربيت اخلاقي دارد. به همين سبب، در سيره ي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) از اين روش در تربيت اخلاقي استفاده شده است که ما در اينجا دو نمونه را نقل مي کنيم. امام باقر (عليه السلام) مي فرمايد:
کان علي بن الحسين (عليه السلام) يقول لولده: اتقوا الکذب، الصغير منه و الکبير في کل جد و هزل، فإن الرجل إذا کذب في الصغير اجتري علي الکبير (کليني، 1365، ج 2، ص 328)؛ امام زين العابدين (عليه السلام) به فرزندانش مي فرمود: از دروغ بپرهيزيد، بزرگ يا کوچک، جدي يا شوخي که اگر آدمي دروغ کوچک بر دروغ بزرگ هم جرئت پيدا مي کند.
همچنين سماعه مي گويد:
دخلت علي أبي عبدالله (عليه السلام) فقال لي مبتدئاً: يا سماعه ما هذا الذي کان بينک و بين جمالک؟ إياک أن تکون فحاشاً أو صخاباً أو لعاناً. فقلت: و الله لقد کان ذلک أنه ظلمني. فقال: إن کان ظلمک لقد أربيت عليه إن هذا ليس من فعالي و لا آمر به شيعتي استغفر ربک و لا تعد (کليني، 1365، ج 2، ص 326)؛ نزد امام صادق (عليه السلام) رفتم. امام (عليه السلام) بدون مقدمه به من فرمود: اي سماعه، اين چه اتفاقي بود که ميان تو و شتردارت واقع شد. بپرهيز از اينکه فحاش، يا فرياد کننده، يا لعن کننده باشي. عرض کردم، سبب اين بود که او به من ستم روا داشت. امام (عليه السلام) فرمود: اگر او بر تو ستم کرده، تو هم بر او پيشي گرفتي [و بيش از حد او را دشنام دادي]. اين از اعمال و رفتار [مورد قبول] من نيست و به شيعيانم چنين کاري را امر نمي کنم. از خداي خودت طلب آمرزش کن و ديگر چنين نکن.
سيره هايي از اين دست فراوان است و همه ي آنها نشان مي دهند که امر به رفتارهاي پسنديده ي اخلاقي و نهي از کارهاي ناپسند اخلاقي در سيره ي معصومان (عليهم السلام) جايگاه خاصي دارد.

6. نظارت و مراقبت
 

يکي ديگر از روش هايي که در ايجاد عادت هاي مطلوب اخلاقي تأثيري بسزا دارد نظارت و مراقبت بر رفتار متربي و تذکر دادن نکات لازم است. در سيره ي معصومان (عليهم السلام) موارد متعددي وجود دارد که نشان دهنده ي اهتمام آن بزرگواران به اين روش است. براي نمونه در اينجا چند مورد از اين سيره ها را بيان مي کنيم:
أن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أردف أسامه بن زيد في مصعده إلي عرفات فلما أفاض أردف الفضل بن العباس و کان فتي حسن اللمه فاستقبل رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) أعرابي و عنده أخت له أجمل ما يکون من النساء فجعل الأعرابي يسأل النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) و جعل الفضل ينظر إلي أخت الأعرابي و جعل رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يده علي وجه الفضل يستره من النظر فإذا هو ستره من الجانب نظر من الجانب الآخر حتي إذا فرغ رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) من حاجه الأعرابي التفت إليه و أخذ بمنکبه ثم قال أما علمت أنها الأيام المعدودات و المعلومات لا يکف رجل فيهن بصره و لا يکف لسانه و يده إلا کتب الله له مثل حج قابل (محدث نوري، 1408، ج 14، ص 269)؛ پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هنگامي که به عرفات مي رفت اسامه را بر پشت مرکب خود سوار کرد و هنگام برگشتن فضل بن عباس را که جواني بود با موهاي زيبا. عربي نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و خواهرش که زني بسيار زيبا بود همراه او بود. مرد عرب سؤالاتي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي پرسيد و فضل به خواهر عرب نگاه مي کرد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با دستش صورت فضل را مي پوشاند و مانع نگاهش مي شد و فضل از جانب ديگر نگاه مي کرد، تا پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از پاسخ دادن به عرب فارغ شد و رو به فضل کرد و کتف او را گرفت و فرمود: آيا نمي داني که اين روزها، روزهايي مشخص و معين هستند و هيچ مردي نيست که چشمش را از حرام نگاه دارد و زبان و دستش را حفظ کند مگر اينکه خداوند پاداشي مانند حج سال آينده براي او مي نويسد.
در اين سيره، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر رفتار فضل نظارت و مراقبت داشت و هنگامي که ديد وي مرتکب رفتاري ناشايست مي شود به او تذکر لازم را داد و او را از ارتکاب آن عمل بازداشت. عبدالله بن عمر سيره ي ديگري از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل مي کند که
أتانا رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) في بيتنا و أنا صبي قال فذهبت أخرج لالعب فقالت أمي: يا عبدالله، تعال أعطک. فقال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): و ما أردت ان تعطيه؟ قالت: أعطيه تمراً. قال: فقال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): أما انک لو لم تفعلي کتبت عليک کذبه (احمد بن حنبل، ج 3، ص 447)؛ زماني که کودک بودم پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به منزل ما آمد و من رفتم تا از منزل بيرون بروم و بازي کنم که مادرم گفت: عبدالله، بيا تا چيزي به تو بدهم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: چه چيزي مي خواهي به او بدهي؟ مادرم گفت: يک خرما به او مي دهم. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اگر چنين نکني، يک دروغ بر تو نوشته مي شود.
در اين سيره نيز پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بر رفتار مادر عبدالله نظارت کرده و او را از خلف وعده باز مي دارد و اين نشان مي دهد که احتمالاً در آن زمان مادران با دادن وعده هاي دروغ کودکان را به انجام رفتارهاي مطلوب خود وادار مي کردند. به همين جهت، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مادر عبدالله تذکر مي دهد که مبادا خلف وعده کند که اين کار زشت است و دروغي بر او نوشته مي شود.
از مجموع اين سيره ها مي توان نتيجه گرفت که اولاً معصومان (عليهم السلام) رفتار فرزندان و پيروان خود را زير نظر داشته و مراقبت مي کردند تا از مسير ارزش هاي اخلاقي منحرف نشوند و در صورتي که کوچک ترين انحرافي مشاهده مي کردند، تذکر مي دادند. ثانياً از نظر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و اهل بيت (عليهم السلام) انسان هميشه در معرض غفلت و فراموشي است و تداوم اين غفلت و فراموشي، انسان را به ورطه هلاکت و نابودي مي اندازد. دواي اين درد چيزي جز نظارت و مراقبت و تذکر نيست.
اما نظارت و مراقبت در سيره ي معصومان (عليهم السلام) منحصر به مراقبت بيروني نيست و افزون بر آن، هر فردي وظيفه دارد خود مراقب اعمال و رفتار خويش باشد به همين سبب، محاسبه و مراقبه در تربيت اخلاقي جايگاه ويژه اي يافته است.

محاسبه و مراقبه ي نفس
 

انسان ها در هر درجه اي از رشد اخلاقي باشند، در معرض خطا و استباه هستند و به همين جهت، اگر کسي مراقب اعمال و رفتار خود نباشد، به تدريج از مسير درست منحرف شده، فضيلت هاي اخلاقي در او تضعيف و رذيلت هاي اخلاقي در او پديد مي آيند و رشد مي کنند و در نهايت به جايي مي رسد که همگان از هدايت و نجات او نوميد مي شوند. بدين سبب، در سيره ي معصومان (عليهم السلام) بر روش مراقبه و محاسبه ي نفس تأکيد شده است. اميرمؤمنان علي (عليه السلام) مي فرمايد:
من حاسب نفسه سعد (آمدي، 1366، ص 236)؛ کسي که به حساب خود رسيدگي کند، خوشبخت مي شود.
و در روايتي ديگر مي فرمايد:
من أهمل نفسه أهلکها (همان جا)؛ کسي که نفس خود را رها کند (و به حساب آن رسيدگي نکند) هلاکش مي کند.
مراقبه بدين معناست که متربي در طول روز مراقب باشد، رفتار ناشايست اخلاقي انجام ندهد و محاسبه ي نفس بدين معناست که در آخر روز اعمال و رفتار خود را حسابرسي نمايد. اگر رفتارهاي اخلاقي نيکو انجام داده، خداوند را بر آن شکر گويد و از خداوند توفيق تکرار آنها را بخواهد؛ ولي اگر مرتکب رفتارهاي ناشايست شده، استغفار کند و از خدا بخواهد به او توفيق دهد تا در روزهاي آينده آنها را تکرار نکند. امام موسي کاظم (عليه السلام) مي فرمايد:
ليس منا من لم يحاسب نفسه في کل يوم فإن عمل حسناً استزاد الله و إن عمل سيئاً استغفرالله منه و تاب إليه (کليني، 1365، ج 2، ص 453)؛ از ما نيست کسي که هر روز نفس خود را محاسبه نکند تا اگر عمل نيکي انجام داده از خداوند توفيق انجام بيشتر آن را بخواهد و اگر کارناشايستي مرتکب شده، استغفار و توبه کند.
به همين سبب، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به مسلمانان توصيه مي کند:
حاسبوا أنفسکم قبل أن تحاسبوا و زنوها قبل أن توزنوا و تجهزوا للعرض الأکبر (حر عاملي، 1409، ج 16، ص 99)؛ به حساب خودتان رسيدگي کنيد، پيش از آنکه به حساب شما رسيدگي شود و خودتان را بسنجيد، پيش از آنکه شما را بسنجند و براي روز محشر کبرا آماده شويد.

پي نوشت ها :
 

1. حجت در اين روايت به معناي مدرک و دليل است. چون خداوند در روز قيامت براساس مدرک و سند به حساب بندگان رسيدگي مي کند و به آنها پاداش و کيفر مي دهد.
 

منبع: کتاب سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت (ع)

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد