درگذشت اسرار آمیز سید مصطفی خمینی
از ابتدای نهضت امام خمینی(رضی الله عنه) تا اول آبان 1356 که مقارن با درگذشت آیت الله سید مصطفی خمینی بوده، یک دوره تدارک صبورانهای طی شد، که در طول آن رهبری امام خمینی (رضی الله عنه) ویژگی های منحصر به فرد خود را بر فعالان سیاسی مخالف رژیم پهلوی با گرایش ها و نظرگاه های گوناگون اثبات کرده بود و غالب جریان های مذهبی نیز زعامت بلامنازع امام خمینی (رضی الله عنه) را پذیرفته بودند و هیچ اقدام مهمی در رابطه با مبارزه با حکومت پهلوی را بدون کسب رهنمود و موافقت ایشان صحیح و مؤثر نمی دانستند. در این زمان بین عناصر گوناگون نهضت امام خمینی(رضی الله عنه)، به ویژه روحانیون، نیروهای مذهبی غیر روحانی، هیئت های مذهبی، دانشجویان مسلمان، اعضای انجمن های اسلامی داخل و خارج کشور و مردم مسلمان وحدت و هماهنگی قابل ملاحظه ای برقرار بود و روز به روز به سمت خالص شدن و استحکام بیشتر پیش می رفت؛ این موفقیت نیز مرهون رهبری ممتاز امام خمینی در هدایت هوشمندانه نهضت در دو دهه گذشته و عبور موفق از مشکلات و بحران های گوناگون بوده است.
در سال 1356 دو رخداد مهم در پیشبرد روند نهضت امام خمینی(رضی الله عنه) و شتاب بخشیدن به آن تأثیر قابل ملاحظه ای داشتند؛ یکی درگذشت رازناک دکتر علی شریعتی در خرداد 1356 و دیگری درگذشت اسرار آمیز آیت الله سید مصطفی خمینی در اول آبان 1356. در آن زمان غالب مردم و مبارزان معتقد بودند که هر دو توسط ساواک به شهادت رسیده اند و ابهام در شهادت یا درگذشت آنها، در فضای سیاسی جامعه فرصت بی سابقه ای برای تشدید مبارزه پدید آورد و حتی تبلیغات ضد رژیم به رسانه های گروهی و مطبوعات بین المللی نیز کشیده شد. تلاش های رژیم پهلوی برای خنثی کردن امواج پدید آمده با موفقیت نسبی نیز همراه نبوده است. درگذشت آیت الله سید مصطفی خمینی در شرایطی رخ داد که در گذشت دکتر شریعتی اذهان را برای پذیرش هرگونه اقدام از سوی ساواک آماده کرده بود. علاوه بر آن سید مصطفی خود یک مبارز تمام عیار و فرزند ارشد رهبر مبارزه بود و امام خمینی از ایشان به عنوان امید آینده اسلام نام برده بود.
واکنش هوشیارانه و آینده نگرانه امام خمینی(رضی الله عنه)
با وجود اینکه نزدیکترین افراد به سید مصطفی خمینی درگذشت وی را غیر طبیعی و غیر عادی اعلام کرده اند و متفق القول اعلام نموده اند که بر روی بدنش علائم مسمومیت وجود داشته و نسبت به توطئه بودن آن نیز شواهد و دلائل دیگری ذکر کرده اند، اما تنها راه علمی و عملی اثبات صحت و سقم آن، کالبد شکافی بوده که به راحتی می توانست به تردیدها و شبهه ها پایان دهد. امام خمینی(رحمه الله علیه) با هوشیاری و زمان شناسی خاصی که همواره داشته اند، با کالبد شکافی موافقت نکردند و گفتند: «با این کارهای دیگر مصطفی به ما باز نمی گردد». معصومه حائری، همسر سید مصطفی در این باره می گوید:
«وقتی خواستند از جسد کالبد شکافی به عمل آورند، حضرت امام اجازه این کار را ندادند و فرمودند: عده ای بی گناه دستگیر می شوند و دستگیری اینها، دیگر برای ما آقا مصطفی نمی شود. به هر حال از طرف دولت بعث عراق نیز از اعلام نظر پزشکان جلوگیری شد و اجازه ندادند پزشکان نظر خود را اعلام کنند و حتی آنان را نیز تهدید کردند؛ چون صد در صد عارضه ایشان مسمومیت بود.» ساواک نیز بدون در اختیار داشتن سند و مدرک و یا نظریه پزشکان اعلام کرد که درگذشت سید مصطفی ناشی از عارضه قلبی بوده است.
آنچه در این واقعه اهمیت بالایی دارد واکنش عادی و صبر و استقامت بی نظیر امام خمینی می باشد. در واکنش به خبر این حادثه فقط سه بار «انا لله و انا الیه راجعون» را قرائت کرده و هیچ جزع و فزع و رفتار خاصی را بروز ندادند. در جریان تشییع و تدفین و مجالس و مراسم های ختم و سوگواری نیز اصلا گریه نکردند. اما همه این رفتارهای حساب شده و به دلیل بهره مندی از ایمان والا و با هدف مأیوس کردن دشمنان بود؛ زیرا بدون کمترین تردید واقعیت این بود که سید مصطفی برای ایشان به منزله ستون فقرات نهضت و به تعبیر خود ایشان امید آینده اسلام» بود. نکته مهمتر در این رفتار امام که ارتباط مستقیم به وحدت مخالفان رژیم پهلوی نیز دارد این است که ایشان سعی کرد مصیبت به این بزرگی را بزرگتر و فراتر از مصیبت های وارده بر مردم و امت اسلامی نداند، بلکه اعلام کرد که آن را جزئی از مصیبت کلی و عظیم وارده بر مسلمانان می داند.
مجالس و مراسم های عزاداری برای سید مصطفی خمینی صحنه هایی از اتحاد و انسجام مخالفان حکومت پهلوی بود؛ با ورود خبر درگذشت آیت الله سید مصطفی خمینی به شهرهای مختلف ایران، به ویژه شهرهای بزرگ، مردم با تعطیلی بازارها، حوزه های علمیه و مراکز کسب و کار خود، در مساجد به عزاداری پرداختند. ترکیب شرکت کنندگان در مراسم از طبقات مختلف و حتی با گرایش های سیاسی متفاوت بود. در واقع در جریان واکنش اقشار مختلف مردم ایران به رخداد یاد شده هرگونه مرزبندی های سیاسی و اجتماعی فرو ریخت، به طوری که طبق برنامه های از پیش اعلام شده، فعالان سیاسی – مذهبی با گرایش های فکری گوناگون، که تا آن زمان به هیچ وجه سابقه نداشت به برپایی مجالس ختم و مراسم های عزاداری گوناگون پرداختند و اعلامیههای متعدد صادر نمودند.
گرچه نیروهای انتظامی و امنیتی در آماده باش کامل به سر می بردند و از تمام مجالس و مراسم های بزرگداشت مراقبت می نمودند و دستورالعمل های لازم برای نحوه برخورد با تبلیغات و تحرکات احتمالی طرفداران امام خمینی را در اختیار داشتند، اما اتحاد و انسجام مخالفان ابتکار عمل را از آنها سلب کرده بود.
برنامه ریزی ها و هدایت مراسم های عزاداری و بزرگداشت آیت الله سید مصطفی خمینی توسط روحانیت مبارز، نیروهای مبارز مذهبی و انقلابی، بازاریان سرشناس، دانشجویان عضو انجمن های اسلامی و حتی فعالان ملی – مذهبی انجام می گرفت. آنچه از گزارش های ساواک بر می آید بیانگر این واقعیت است که مجالس عزاداری سید مصطفی خمینی، از حالت مجالس معمول مشابه دیگر خارج شده و بیش از همه چیز به فرصت هایی برای مبارزه و مخالفت با حکومت پهلوی و تجلیل از امام خمینی تبدیل گردید؛ زیرا در مجالس منعقده گوناگون ضمن اینکه محتوای سخنان وعاظ و سخنرانان صبغه سیاسی و مبارزاتی داشت، در مجالس مذکور اعلامیههایی انتقاد آمیز از حکومت پهلوی و اعلام حمایت و تجلیل از امام خمینی (رضی الله عنه) در میان شرکت کنندگان پخش می شد.
منبع: امید اسلام، معاونت پژوهشی موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ و نشر عروج، چاپ اول، تهران، 1390