طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در آموزه‌هاي ديني چه معيارهاي كلي براي رفتارهاي سياسي اجتماعي وجود دارد؟

در آموزه‌هاي ديني چه معيارهاي كلي براي رفتارهاي سياسي اجتماعي وجود دارد؟

رفتارهاي سياسي اجتماعي به مجموعه رفتارهايي اطلاق مي‌شود كه از يك شخص در شبكة‌ ارتباطي و تعاملي‌اش با هيئت حاكمه و مردم صادر شود. با توجه به اين كه اين رفتارها از افعال و كارهاي شخصي مكلف‌اند، در احكام اسلامي معيارها و ملاك‌هايي كلي براي تحديد و كنترل اين رفتارها تعيين شده است كه برخي عبارتند از:
1 . ولايت پذيري: شخص بايد ولي امر منصوب را بشناسد و در رفتارهاي سياسي اجتماعي از او تبعيت كند، در اين باره حضرت امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: لوانّ رجلاً قام ليله وصام نهاره وتصدّق بجميع ماله وحجّ جميع دهره ولم يعرف ولاية وليّ الله فيواليه ويکون جميع اعماله بدلالته اليه ماکان له علي الله حقّ في ثوابه ولاکان من اهل الايمان (وسائل الشيعه ج1 ص91) يعني ؛ اگر مردي شب را به عبادت به سر برد وهمه عمرش به حج برود ولي ولايت و امامت «وليّ خدا» را نشناسد تا با او پيوند برقرار ساخته وهمه کردارش را تحت رهنمودهاي اوانجام دهد چنين کسي هيچ گونه حقّ پاداش گرفتن از درگاه خدا ندارد واز صف مؤمنان خارج است.
2 . اقامه قسط و عدل: قسط و عدالت بايد همواره مد نظر مسلمانان باشد و رفتارهاي سياسي اجتماعي آنان بايد در جهت توسعة قسط باشد، زيرا قيام به قسط هدف ارسال پيامبران بوده است؛ لَقد ارسَلنا رُسلنا بِالبيّناتِ و أنزلنا معَهم الكِتابَ و الميزانَ لِيقومَ النّاسُ بِالقسطِ[1] همانا پيامبران خود را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان را نازل كرديم تا مردم قيام به قسط كنند.
3 . حفظ عزت مسلمانان: مؤمن عزيز است و هيچ مسلماني حق ندارد عزت مسلماني را بشكند و او را تحقير كند چه خود به عنوان يك مسلمان، چه مسلمان ديگري، لذا خداوند مي فرمايد: و لِلّهِ العِزَّةُ وَ لِرسولِهِ و لِلمُؤمِنينَ[2] عزت از آن خدا و از آن رسول او و از آنِ مؤمنين است.
و به همين خاطر عزت او اجازه نمي‌دهد سلطة كافر و طاغوت را بپذيرد، زيرا كافر و طاغوت نزد خدا ذليل و پست‌اند. إنَ الذين يُحادُّونَ اللهَ و رَسولَهُ اولئكَ في الأذَلّين[3] ، همانا آنان كه با خدا و رسول او دشمني مي‌ورزند، آنان در پست ترين جايگاه هستند.
بر همين اساس خداوند در دين خود راهي براي تسلط كافر بر مسلمانان قرار نداده است؛ و لَن يجعلَ الله لِلكافرينَ علي المؤمِنينَ سَبيلاً[4]، و خداوند هرگز راهي براي تسلط كافران بر مسلمانان قرار نداده است.
5 . رابطه برادرانه با هم‌كيشان: مسلمان بايد ديگر مسلمانان را برادر خود بداند، چنان كه خداوند آنان را برادر همديگر خوانده است؛إنَما المٌؤمِنوُنَ‌إخوَةٌفأَصلِحوا بَيْنَ أَخَوَيکمْ[5]، همانا تنهامؤمنان برادرندپس ميان برادرانتان سازش دهيد.
اين برادران بايد نگران امور يكديگر باشند، چنان كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: مَنْ اَصْبَحَ لايَهتَمَّ بِأمور المسلِمينَ فَلَيسَ بِمُسلم[6] هر كس صبح كند، بي‌آنكه نگران امور مسلمين باشد، مسلمان نيست.
نيز اين برادران با يكديگر مهربانند: رُحَماءُ بَينهم[7] يار و ياور يكديگر و پشت گرمي همديگرند: والمؤمنوُنَ و المؤمِناتُ بَعضُهُم أولياءُ بَعْضٍ[8]6 . برائت از دشمنان خدا:  مسلمان بايد در رفتار سياسي اجتماعي خود از دشمنان خدا بيزاري جسته و با آنان دشمني كند و بر آنان سخت گيرد: «أَشِدّاءُ علي الكُفارِِ»[9] رابطه برادري تنها ميان مؤمنين است، نه ميان مؤمن و كافر. بنابراين هر كس كافران يا منافقان را دوست بدارد، از آنان است:
يا أيّها الذينَ آمنوا لاتتَّخِذوا اليَهودَ و النََّصاري أولياءَ بعضُهُم أولياءُ بَعضٍ و مَنْ يَتَولَّهُم مِنكُم فَإنَّهٌ مِنْهُم[10]اي كساني كه ايمان آورديد، يهود و نصارا را دوستان خود نگيريد كه آنان دوستان همديگرند و هر كه از شما آنان را دوست گيرد، پس همانا كه از آنان است. نيز خداوند در آيه ديگر در اين باره مي فرمايد:
يا أيها الذينَ أمَنوا لاتَتَّخِذوا عَدُوّي و عَدَوَّكُمْ أولياءَ تُلقوُنَ إلَيهم بِالمَوَدَّةِ و قَد كفروا بما جاءَكم مِنَ الحقّ يُخرجونَ الرّسولَ و ايّاكم أَن تٌؤمنوُا بالله ربِّّكم اِن كنتم خَرَجتُم جهاداً في سبيلي وابتغاءَ مَرضاتي تُسِرُّون اليهم بالمَوَدَّةِ و أنا أعلمُ بما أخْفيتُم و ما أعلَنتُم و من يفعله مِنكم فقد ضلََّ سَواءَ السّبيل[11]اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگيريد كه شما به آنان اظهار دوستي و صميميت كنيد، در حالي كه آنان به آنچه از حق بر شما آمده است، كافر شده‌اند رسول  و شما را به خاطر اين كه به خداي، پروردگارتان، ‌ايمان آورده‌ايد، بيرون كرده‌اند. اگر براي جهاد در راه من و به دست آوردن رضاي من خارج شده‌ايد. در نهان با ايشان دوستي مي‌كنيد. در حالي كه من به آن چه شما پنهان كرده‌ايد و آشكار ساخته‌ايد، دانايم و هر كه از شما چنين كند، به تحقيق كه از راه راست گمراه شده است. به همين خاطر مسلمان نبايد با كفار و منافقين دوستي كند، چرا كه آنان با اسلام و ايمان دشمني دارند و تا مسلمان كافر نشود، با او دشمني خواهند ورزيد.
و لَنْ تَرضي عَنْكَ اليَهوُدَ و لا النّصاري حتّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهٌم[12] يهود و نصارا هرگز از تو راضي نخواهند شد،‌ مگر اين كه از دين آنان پيروي كني.
إن يَثقفوكُم يَكونوا لَكُم اعداءً وَ يَبسُطوا إلَيكم أيديَهُم و أَلسِنَتَهُم بالسُّوء و وَدُّوا لو تَكفُرونَ[13]اگر بر شما دست يابند، با شما دشمن شوند و دست و زبانشان را به بدي بر شما مي‌گشايند و آرزو دارند كه شما كافر شويد.
7 . وفاي به عهد
يكي از مهم ترين قواعد رفتار سياسي اجتماعي در اسلام وفاي به عهد است، هم چنان كه خداوند متعال مي‌فرمايد:
و أوفوا بِالعَهدِ انَّ العهد كان مسئولاً[14]، به عهد خود وفا كنيد كه همانا از عهد سؤال مي‌شود.
يا ايّها الذينَ آمنوا أوْفوُا بِالعُقوُدِ[15]، اي كساني كه ايمان آورده‌ايد به قراردادهايتان پايبند باشيد.
به همين خاطر وفاي به عهد در نظام رفتار سياسي اجتماعي اسلام به حدي مهم است كه حتي اگر طرف عهد كافر نيز باشد، شكستن عهد به صورت يكطرفه تحت هيچ شرايطي جايز نيست.
8 . ظلم ستيزي:
ظلم‌ستيزي يكي از مهم ترين معيارهاي كلي رفتار سياسي اجتماعي فرد مسلمان است. مسلمان وظيفه دارد از عزت خود و عزت مسلمانان ديگر دفاع كند و بر اين اساس بايد ظلم را بر خود و بر مسلمين ديگر تاب نياورد:
أُذِنَ لِلَّذينَ يقاتَلونَ بأَنَّهُم ظُلِمُوا و أِنَّ اللهَ علي نصرِهِم لَقَدير[16]، به كساني كه جنگ بر آنان تحميل شده است، رخصت (جهاد) داده شد، چرا كه به آنان ظلم شده است و همانا خداوند بر ياري آنان تواناست.
نكته مهم‌تر اين است كه اگر مظلومي از مسلمانان ياري خواست اگرچه خود مسلمان نباشد، ياري او واجب است، كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرموده است: مَن سَمِعَ رجلاً يُنادِيَ يا لَلْمُسلمينَ فَلَمْ يُجِبه فلَيْسَ بِمُسلِمٍ[17]هر كس بشنود مردي فرياد مي‌كند: اي مسلمانان به فريادم رسيد؛ و جوابش نگويد، مسلمان نيست.
9. حفظ وحدت: مسلمانان بايد وحدت ميان خود را حفظ كنند حفظ اين وحدت در نظام سياسي اجتماعي اسلام و مسلمانان اهميت اساسي دارد و اصولاً هيچ نظام سياسي اجتماعي بدون وحدت پيروانش دوام نمي‌آورد. بر همين اساس است كه خداي حكيم مي‌فرمايد: و لاتَكونوا كَالَّذينَ تفرَقوا و اخْتَلَفوا مِن بَعدِ ما جاءَ هُم البَيِّناتِ‌ و اولئكَ لَهُم عَذابٌ عظيمٌ[18]، و مانند كساني نباشيد كه بعد رسيدن نشانه‌هاي آشكار به آنها دچار تفرقه شده و اختلاف كردند و بر اين افراد عذاب بزرگي است.
وَاعتَصََموا بِحبلِ اللهِ جميعاً و لا تفرَّقوا[19]، همگي به ريسمان خدا چنگ زنيد و متفرق نشويد.
آيه دوم محور وحدت را مشخص كرده و همة مسلمانان را به چنگ زدن به ريسمان  خدا (حبل الله) فرمان مي‌دهد. در روايات ريسمان خدا به ولايت تفسير شده است. بنابراين محور وحدت جامعه سياسي اسلامي ولايت است.
10 . حب في الله و بغض في الله:
طبيعي است كه در يك نظام سياسي اجتماعي، رفتار يك شخص با برخي دوستانه و با برخي ديگر خصمانه باشد. ولي نكته اينجاست كه ملاك خصمانه يا دوستانه بودن اين رفتار چيست؟ ملاك كلي اسلام در اين باره اين است كه دوستي و دشمني‌ها در رفتارهاي سياسي اجتماعي بايد به خاطر خدا و در راه او باشد. اگر دوستي با كسي مورد رضاي خداوند بود، بايد رفتار با او دوستانه باشد و اگر دشمني با كسي مورد رضاي خداوند بود، بايد با او دشمني كرد. امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: كلُّ من لم يحبَّ علي الدين و لم يبغض علَي الدّين فلا دينَ لَهُ[20]، هر كس بر مبناي دين دوستي نكند و بر مبناي دين دشمني نورزد، دين ندارد.
و در روايتي ديگر مي‌فرمايد: ثلاثٌ مِن علاماتِ المؤمِنِ: عِلمُهُ بِاللهِ و مَنْ يحبُّ و من يبغِضُ[21]، سه چيز از علامت هاي مؤمن است: شناخت خدا و كسي كه خدا دوست دارد و كسي كه خدا دشمن دارد.
اين موارد بخشي از قواعد كلي لازم الاجرا در رفتار سياسي اجتماعي يك فرد مسلمان است. قواعد كلي ديگري از قبيل عدم تقيد به فاصله‌هاي طبقاتي، رعايت فرهنگ متدينين، طرد خرافات و آداب و رسوم نامعقول و غيره نيز وجود دارد كه جهت اختصار از پرداختن به آنها پرهيز مي‌كنيم.

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
– مباني تصميم‌گيري سياسي اسلام از ديدگاه امام خميني(ره)، ابراهيم برزگر، موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره).

پي نوشت ها:
[1]حديد/25.
[2] منافقون/8.
[3] مجادله/20.
[4] نسا/141.
[5] حجرات/10.
[6]  . كليني، محمدبن يعقوب، اصول كافي، (به اسناد متعدد)، المكتبة الاسلاميه، 1388 هـ . ق، ج1، ص 307.
[7].  فتح/29.
[8]. توبه/71.
[9] فتح/29.
[10] مائده، 51.
[11] ممتحنه/1.
[12] بقره/120.
[13] ممتحنه/2.
[14] . توبه/34.
[15]. مائده/1.
[16]. حج/39.
[17]  . همان، ج 2، ص 131.
[18] . آل عمران/105.
[19] . آل عمران/103.
[20]  .  کافي ج2 ص127 مطبعه الاسلاميه
[21]  . همان، ص 124.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد