در باب تجسم اعمال آيات ديگري نيز در قرآن كريم وجود دارد، كه با توجه به آنها مفسّرين نظرياتي را بيان كردهاند:
نظريه اول: خود اعمال در آخرت ديده نميشوند، بلكه نتيجة اعمال به صورت پاداش و كيفر ديده ميشود.
به عبارت ديگر: هر كرداري كه انسان انجام ميدهد، خواه خوب باشد و بد، يك صورت دنيوي دارد كه ما آن را مشاهده ميكنيم، و يك صورت اخروي دارد كه هم اكنون در دل و نهاد عمل نهفته است، و روز رستاخيز پس از تحولات و تطوراتي كه در آن رخ ميدهد، شكل كنوني و دنيوي خود را از دست داده، و با واقعيت اخروي خود جلوه ميكند، و باعث فرح و لذت عامل يا آزار وي ميگردد.
بنابراين، اعمال نيك اين زندگاني در روز رستاخيز تغيير شكل داده، و به صورت باغ و چمن و سوسن و حوريان زيبااندام و كاخهاي مجلل در خواهد آمد. چنان كه اعمال بد، قيافة دنيوي خود را دگرگون كرده، و به صورت آتش و زنجير و انواع عذاب نمودار خواهند شد و براي اثبات اين نظريه به چند آيه استناد کرده اند:
1. « إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً أُولئِكَ ما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ…»؛[1] كساني كه به خاطر به دست آوردن مالي اندك، آيات الهي را كتمان ميكنند، چيزي جز آتش در شكم خود جاي نميدهند.
2. « إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً»؛[2] آنان كه از روي ستم اموال يتيمان را ميخورند در حقيقت آتش ميخورند و در آينده وارد دوزخ خواهند شد.
صريح اين دو آيه اين است كه آنچه را افرادي از راه كتمان حقايق الهي و يا از راه ستم بر يتيمان به دست آورند، در حقيقت آتش را در درون خود جاي ميدهند، شكي نيست كه صورت ظاهري و دنيوي اموال ياد شده آتش نبوده، بلكه به صورت انواع لذتهاي دنيوي نمودار ميباشند.
اين آيات و ديگر آيات و روايات، هيچ دلالتي بر نظريه اول ندارد، بلکه مفسران بزرگ همين آيات را دليل بر تجسم اعمال دانسته اند. چنانچه در تفسير ذيل آيه 174 بقره و 10 نساء به صراحت آورده است که اين دو آيه بر تجسم در آخرت دلالت دارد.[3]علامه طباطبائي نيز مي نويسد: در آيه شريفه (174 بقره) دلالتي است بر تجسم اعمال و تحقق نتايج آن و در آيه 10 نساء نيز مي فرمايد: و اين آيه از آياتي است که بر تجسم اعمال دلالت مي کند.[4]نظريه دوم: در قيامت نه تنها انسان نتيجة كارهاي خوب و بد خود را كه همان بهشت و جهنم است، ميبيند، بلكه خود عمل را چه خوب و چه بد، خواهد ديد. و براي اثبات اين نظريه به آياتي از قرآن تمسك كردهاند:
روزي كه هر كسي آنچه را از كار نيك انجام داده، حاضر ميبيند. و دوست ميدارد، ميان او و آنچه از اعمال بد انجام داده، فاصله زماني ايجاد باشد.[5]اين آيه اشاره به حضور اعمال نيك و بد در روز رستاخيز است. و ميگويد: همة افراد بدون استثناء هر عملي را انجام دادهاند، از نيك و بد در آن روز خواهند يافت با اين تفاوت كه از مشاهدة اعمال نيك خوشحال ميشوند و از مشاهدة اعمال بد آن چنان وحشت ميكنند كه آرزو مينمايند از آنها فاصله بگيرند و اين همان تجسم عمل است.[6]2. « يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ»؛[7] فرزندم! ( هر كاري كه از انسان سرزند) هر چند به اندازة سنگيني خردلي در ميان صخرهها و يا آسمانها و زمين باشد، خداوند آن را در روز رستاخيز ميآورد.
ظاهر اين آيه نيز اين است كه روز قيامت خداوند خود عمل انسان را ميآورد، و آن را ملاك پاداش و يا كيفر قرار ميدهد (تاهيچ عذر و بهانه و انكاري براي احدي از انسانها باقي نماند).
3. « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »؛[8] هر كسي به اندازة سنگيني ذرهاي كار نيك انجام دهد، آن را ميبيند و هر كسي به اندازة سنگيني ذرهاي كار بد انجام دهد، آن را مي بيند.
منظور از ديدن، ديدن خود عمل است. و اگر گفته شود: مقصود از ديدن، اين است كه پاداش و كيفر را ميبيند، آيه را برخلاف ظاهر آن حمل كردهاند.[9]روايتي از امير مؤمنان ـ عليه السّلام ـ نيز در اين باره وجود داردكه فرمودند:
هر كسي از مؤمنان در اين دنيا به اندازة سنگيني ذرهاي كار نيك انجام دهد، آن را مييابد، و هر كدام از مؤمنين در اين دنيا به اندازة سنگيني ذرهاي كار شر انجام داده باشد، آن را مييابد.[10]شايد سؤال شود كه چرا حضرت علي ـ عليه السّلام ـ در اين روايت از مؤمنين سخن گفت، و از همة مردم سخن نگفت؟ جواب آن اين است كه غيرمؤمنين از كفار و منافقين هيچ عمل نيكي در پروندة آنها نيست، ولو هزاران حجّ و… به جا آورده باشند.
امّا در مقابل اين نظريات و آيات و روايات كه گذشت، عدهاي نيز منكر تجسّم اعمال در قيامت شدند، همانند طبرسي (ره) كه در تفسير مجمع البيان مينويسد: عمل از جنس «عرض» است نه «جوهر» (يعني خواص ماده را ندارد). و ديگر اينكه عمل بعد از وجودش محو و نابود ميشود، لذا آثاري از سخنان و گفتهها و اعمال گذشتة ما ديده نميشود، مگر اعمالي كه تغييري در بعضي از مواد موجود گذارده، مثلاً سنگ و چوب و آجري را به شكل خانهاي درآورده كه آن هم تجسّم عمل نيست، بلكه دگرگونيهاي ناشي از عمل است.
امّا پاسخ اين نظريه:
نخست اينكه امروز ثابت شده هيچ چيز در جهان از ميان نميرود، حتي اعمال ما كه به صورت انرژيهاي مختلفي ظاهر ميگردد، اگر ما سخن ميگوييم صداي ما به صورت امواج خاص صوتي در فضاي اطراف پخش ميشود و به ملكولهاي مواج هوا و ديوارهاي اطراف و بدن ما اصابت كرده و تبديل به انرژي ديگر ميشوند، آن انرژي نيز ممكن است چندين بار تغيير شكل دهد، ولي به هر حال نابود نميگردد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. پيام قرآن؛ ناصر مکارم شيرازي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، ششم، 1383 هـ ش، ج6.
2. تفسير القرآن الکريم؛ مصطفي خميني، موسسه تنظيم و نشر آثار امام، اول، 1418 هـ ق، ج5، ص 84 به بعد.
پي نوشت ها:
[1] . بقره/ 174.
[2] . نساء/ 10.
[3]. مکارم شيرازي، ناصر؛ تفسير نمونه، تهران، دارالکتاب الاسلاميه، 1353 هـ ش، ج1، ص 432، و ج3، ص 281.
[4]. طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان، ترجمه محمد باقر موسوي، قم، جامعه مدرسين، 1363 هـ ش، ج1، ص 645 و ج4، ص 321.
[5]. آل عمران/ 30.
[6] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، نشر دار الكتب الاسلاميه، سال 1373، ج 2، ص 377، ج 26.
[7] . لقمان/ 16.
[8] . زلزال/ 7 و 8.
[9] . منشور جاويد، ج 9، ص 411.
[10] . تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 650؛ به نقل از پيام قرآن، ج 6، ص 121.