خانه » همه » مذهبی » در آیات 45-48 سوره صاد و در بیان ویژگی پیامبران، چرا نام اسماعیل مانند اسحاق در کنار نام پدرش ابراهیم نیامده است؟ و چرا از ابراهیم و اسحاق و یعقوب با ویژگی «اولی الایدی و الابصار» یاد شده، ولی دربارۀ اسماعیل و یسع و ذوالکفل تنها گفته شده که آنان از نیکان بودند؟

در آیات 45-48 سوره صاد و در بیان ویژگی پیامبران، چرا نام اسماعیل مانند اسحاق در کنار نام پدرش ابراهیم نیامده است؟ و چرا از ابراهیم و اسحاق و یعقوب با ویژگی «اولی الایدی و الابصار» یاد شده، ولی دربارۀ اسماعیل و یسع و ذوالکفل تنها گفته شده که آنان از نیکان بودند؟

الف. خداوند در این آیات شریفه، حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب را با هم، اما حضرت اسماعیل را که فرزند دیگر حضرت ابراهیم است، جداگانه مدح و ستایش می کند.

بیشتر مفسران به این مطلب که چرا حضرت اسماعیل جدای از پدر و برادرش ذکر شده، اشاره ای نکرده اند و فقط عده کمی از مفسران به این موضوع پرداخته و گفته اند: به این دلیل اسماعیل مستقل از پدر مورد مدح قرار گرفته، تا اشاره به جایگاه والا و ارزش خاص او و پایداری و صبر او نماید.[1] همچنین پایداری او و رسیدنش به مقام تسلیم و تفویض و رضایت به امر الاهی -با توجه به این که در سن قبل از بلوغ قرار داشته- می تواند یکی از این علت ها باشد.[2]

ب. هرچند کلمۀ «ید» به معنای دست است، ولی در جاهای مختلفی از قرآن، به صورت کنایه در معنای قدرت نیز استعمال شده است؛ مانند آیۀ شریفۀ «أُوْلِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارِ» که کنایه از قدرت و قوّت در اطاعت از دستورات الاهی است. پس این که فرمود: ابراهیم، اسحاق و یعقوب داراى دست و چشم بودند، در حقیقت خواسته به کنایه بفهماند نامبردگان در طاعت خدا و رساندن خیر به خلق، و نیز در بصیرت و بینایی در تشخیص اعتقاد و عمل حق، بسیار قوى بوده‏اند.[3] خداوند این پیامبران را به داشتن «درک و تشخیص و بینش قوى» و «قوّت و قدرت کافى» براى انجام کار توصیف کرده است. آنها افراد کم‏ اطلاعى نبودند، سطح معرفتشان بالا، میزان آگاهی شان از آیین خدا و اسرار آفرینش و رموز زندگى قابل ملاحظه بود. از نظر اراده و تصمیم و نیروى عمل، افرادى سست و زبون و ضعیف و ناتوان نبودند، افرادى با اراده، پر قدرت، و داراى تصمیم قاطع و آهنین بودند؛[4] لذا در روایتی از امام باقر(ع) در تفسیر این آیۀ شریفه نقل شده است: «أُوْلِی الْأَیْدِی وَ الْأَبْصَارِ»؛ یعنی قوّت و تشخیص و بینش در عبادت.[5] البته، برخی از مفسران، اولی الایدی را به صاحبان نعمت بر مردم تفسیر کرده است.[6]

ج. خداوند در آیات مزبور از حضرت ابراهیم و اسحاق و یعقوب تمجید کرده و با اوصاف متعددی از آنان یاد می کند و آنان را جزو «برگزیدگان» دانسته، اما در مورد حضرت اسماعیل، یسع و ذاالکفل به وصف «الاخیار» بسنده فرموده است که در ظاهر نشان می دهد مقام گروه اول از گروه دوم بالاتر است، در حالی که با وجود واژۀ «اصطفی» در آیه شریفۀ «خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برترى داد»،[7] چنین برداشت می شود که منظور این آیات این نیست که گروه دوم از صفاتی که گروه اول بدان متصف شده اند برخوردار نیستند؛ همان طور که برخی از مفسران با استفاده از وصف اخیار که برای گروه قبلی ذکر شده است، همان را برای این گروه نیز می دانند،[8] و گفته اند: با توجه به این که وصف «اخیار» در مدح هر دو گروه آمده، ممکن است اشاره به این باشد که این گروه دوم نیز داراى تمام اوصاف سه پیامبر پیشین بودند؛ چرا که خیر مطلق معنای وسیعى دارد که هم شامل نبوت مى ‏شود و هم توجه به سراى آخرت، و هم مقام عبودیت و علم و قدرت را در بر می گیرد.

بنابر این، این برداشت که بگوییم در این آیات گروه اول بیشتر از گروه دوم مورد تشویق و تقدیر قرار گرفته اند، صحیح نیست و علمای این فن، آن را نپذیرفته اند. نتیجه این که علت توصیف گروه دوم با عبارات کمتر، برای رعایت تفتن در گفتار بوده است.

 

[1]. ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فى تفسیر القرآن المجید، تحقیق، قرشى رسلان، احمد عبدالله، ج 5، ص 35، دکتر حسن عباس زکى، قاهره‏، 1419ق‏.

[2]. نخجوانى، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهیه و المفاتح الغیبیه، ج 2، ص 235، دار رکابى للنشر، مصر، چاپ اول، 1999م‏.‏

[3] طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 211، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم،1411ق.

[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 19، ص 307 و 308، دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ اول، 1374ش.

[5]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 12، ص 7، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.

[6]. قمى مشهدى، محمد، تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج 11، ص 253، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، چاپ اول، 1368ش.

[7]. آل عمران، 33.

[8]. نجفى خمینى، محمد جواد، تفسیر آسان، ج 17، ص 56، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1398ق؛ تفسیر نمونه، ج 19، ص 310.

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد