یَأَیُّهَا النَّبىُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَک أَزْوَجَک الَّتى ءَاتَیْت أُجُورَهُنَّ وَ مَا مَلَکَت یَمِینُک مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْک وَ بَنَاتِ عَمِّک وَ بَنَاتِ عَمَّتِک وَ بَنَاتِ خَالِک وَ بَنَاتِ خَالاتِک الَّتى هَاجَرْنَ مَعَک وَ امْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَت نَفْسهَا لِلنَّبىِّ إِنْ أَرَادَ النَّبىُّ أَن یَستَنکِحَهَا خَالِصةً لَّک مِن دُونِ الْمُؤْمِنِینَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضنَا عَلَیْهِمْ فى أَزْوَجِهِمْ وَ مَا مَلَکت أَیْمَنُهُمْ لِکَیْلا یَکُونَ عَلَیْک حَرَجٌ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً(50-احزاب) – اى پیامبر! ما همسران تو را که مهرشان را پرداخته اى براى تو حلال کردیم ، و همچنین کنیزانى که از طریق غنائمى که خدا به تو بخشیده است مالک شده اى و دختران عموى تو، و دختران عمه ها، و دختران دائى تو و دختران خاله ها که با تو مهاجرت کردند، هر گاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و مهرى براى خود قائل نشود) چنانچه پیامبر بخواهد مى تواند با او ازدواج کند اما چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه سایر مؤ منان ، ما مى دانیم براى آنها در مورد همسرانشان و کنیزانشان چه حکمى مقرر داشته ایم (و مصالح آنها چه ایجاب مى کند) این به خاطر آن است که مشکلى (در اداى رسالت ) بر تو نبوده باشد، و خداوند آمرزنده و مهربان است
.تفسیر:
با این زنان میتوانى ازدواج کنى
بخشهائى از آیات این سوره ، وظائف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤ منان را به صورت لف و نشر مرتب تعقیب مى کند، لذا بعد از ذکر پاره اى از احکام مربوط به طلاق دادن زنان در آیه قبل ، در اینجا روى سخن را به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده ، و موارد هفتگانه اى را که ازدواج با آنها براى پیامبر مجاز بوده شرح مى دهد:
1 – نخست مى گوید: ((اى پیامبر! ما همسران تو را که مهر آنها را پرداخته اى براى تو حلال کردیم )) (یا ایها النبى انا احللنا لک ازواجک اللاتى آتیت اجورهن ).
منظور از این زنان به قرینه جمله هاى بعد زنانى هستند که با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رابطه خویشاوندى نداشتند و با او ازدواج کردند و شاید مساله پرداختن مهریه نیز به خاطر همین باشد، زیرا مرسوم بوده است که به هنگام ازدواج با غیر خویشاوندان مهریه را نقدا پرداخت مى کردند، بعلاوه تعجیل در پرداختن مهر، مخصوصا در موردى که همسر نیاز به آن داشته باشد، بهتر است ، ولى به هر حال این کار جزء واجبات نیست ، و با توافق طرفین ممکن است مهر به صورت ذمه در عهده زوج کلا یا بعضا بماند.
2 – ((کنیز انى را که از طریق غنائم و انفال خدا به تو بخشیده است )) (و ما ملکلت یمنیک مما افاء الله علیک ).
((افاء الله )) از ماده ((فى ء)) (بر وزن شى ء) به اموالى گفته مى شود که بدون مشقت به دست مى آید، لذا به غنائم جنگى و همچنین انفال (ثروتهاى طبیعى که متعلق به حکومت اسلامى است و مالک مشخص ندارد) اطلاق مى شود.
((راغب )) در ((مفردات )) مى گوید:((فى ء)) به معنى بازگشت و رجوع به حالت نیک است ، و اگر به ((سایه )) فى ء گفته مى شود به خاطر این است که حالت برگشت دارد سپس مى افزاید به اموال بى دردسر نیز فى ء مى گویند، چون با تمام حسنى که دارد باز هم مثل سایه عارضى و از بین رفتنى است ! درست است که در غنائم جنگى گاهى دردسر فراوان است ولى از آنجا که باز با مقایسه به اموال دیگر درد سر کمترى دارد، و گاه اموال هنگفتى در یک حمله به دست مى آید، ((فى ء)) به آن اطلاق شده است .
در اینکه آیا این حکم در مورد کدامیک از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مصداق داشته ؟ بعضى از مفسران گفته اند: یکى از زنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به نام ((ماریه قبطیه )) از غنائم و دو همسر دیگر بنام ((صفیه )) و ((جویریه )) از انفال بود که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنها را از قید بردگى آزاد کرد و به همسرى خود پذیرفت ، و این خود جزئى از برنامه کلى اسلام براى آزادى تدریجى بردگان و باز گرداندن شخصیت انسانى به آنها بوده است .
3 – ((دختران عموى تو و دختران عمه ها و دختران دائى تو و دختران خاله هائى که با تو مهاجرت کرده اند اینها نیز بر تو حلالند)) (و بنات عمک و بنات عماتک و بنات خالک و بنات خالاتک اللاتى هاجرن معک ).
به این ترتیب از میان تمام بستگان تنها ازدواج با دختر عموها و عمه ها و دختر دائیها و دختر خاله ها با قید اینکه با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مهاجرت کرده باشند مجاز و مشروع بوده است .
انحصار در این چهار گروه روشن است ، ولى قید مهاجرت بخاطر آنست که در آن روز هجرت دلیل بر ایمان بوده ، و عدم مهاجرت دلیل بر کفر و یا به خاطر این است که هجرت امتیاز بیشترى به آنها مى دهد و هدف در آیه بیان زنان با شخصیت و با فضیلت است که مناسب همسرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى باشند.
در اینکه آیا این مورد چهارگانه که به صورت حکم کلى در آیه ذکر شده مصداق خارجى در میان همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشته یا نه ؟ تنها موردى را که براى آن مى توان ذکر کرد ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با ((زینب بنت جحش )) است که داستان پر ماجراى او در همین سوره گذشت زیرا زینب دختر عمه پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود، و جحش همسر عمه او محسوب مى شد.
4 – ((هر گاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و هیچگونه مهرى براى خود قائل نشود) اگر پیامبر بخواهد مى تواند با او ازدواج کند)) (و امراءة مؤ منة ان وهبت نفسها للنبى ان اراد النبى ان یستنکحها).
((اما چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه بر سایر مؤ منان )) (خالصة لک من دون المؤ منین ).
((ما مى دانیم براى آنها در مورد همسران و کنیزانشان چه حکمى مقرر داریم و مصالح آنها چه ایجاب مى کرده است ))؟ (قد علمنا ما فرضنا علیهم فى ازواجهم و ما ملکت ایمانهم ).
بنابراین اگر در مسائل مربوط به ازدواج براى آنها در بعضى موارد محدودیتى قائل شده ایم روى مصالحى بوده است که در زندگى آنها و تو حاکم بوده ، و هیچیک از این احکام و مقررات بى حساب نیست .
سپس مى افزاید: این به خاطر آنست که مشکل و حرجى (در اداى رسالت ) بر تو نبوده باشد و بتوانى در انجام این وظیفه مسؤ لیتهاى خود را ادا کنى
(لکیلا یکون علیک حرج ).
((و خداوند آمرزنده و رحیم است )) (و کان الله غفورا رحیما).
در مورد گروه اخیر (زنان بدون مهر) به نکات زیر باید توجه داشت :
1 – بدون شک اجازه گرفتن همسر بدون مهر از مختصات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود و آیه نیز صراحت در این مساله دارد، و به همین جهت از مسلمات فقه اسلام است ، بنابراین هیچکس حق ندارد همسرى را بدون مهر (کم باشد یا زیاد) ازدواج کند، حتى اگر نام مهر به هنگام اجراى صیغه عقد برده نشود، و قرینه تعیین کننده اى نیز در کار نباشد، باید ((مهر المثل )) پرداخت ، منظور از ((مهر المثل )) مهریه اى است که زنانى با شرائط و خصوصیات او معمولا براى خود قرار مى دهند.
2 – در اینکه آیا این حکم کلى در مورد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مصداقى پیدا کرده یا نه ؟ در میان مفسران گفتگو است .
بعضى همچون ابن عباس و برخى دیگر از مفسران معتقدند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با هیچ زنى به این کیفیت ازدواج نکرد، بنابر این حکم بالا فقط یک اجازه کلى براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود که هرگز عملا مورد استفاده قرار نگرفت .
در حالى که بعضى دیگر نام سه یا چهار زن از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را برده اند که بدون مهر به ازدواج آن حضرت در آمدند، ((میمونه )) دختر حارث و ((زینب )) دختر خزیمه که از طایفه انصار بود، و زنى از بنى اسد به نام ((ام شریک )) دختر جابر و ((خوله )) دختر حکیم بوده است .
از جمله در بعضى از روایات آمده است هنگامى که ((خوله )) خود را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بخشید صداى اعتراض ((عایشه )) بلند شد و گفت : ما بال النساء یبذلن انفسهن بلا مهر؟!: ((چرا بعضى از زنان بدون مهر خود را در اختیار ازدواج مى گذارند))؟! و در این هنگام آیه فوق نازل شد، ولى ((عایشه )) رو به سوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرد و گفت : ((من مى بینم خداوند مقصود تو را به سرعت انجام مى دهد)) (و این یکنوع تعریض بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود) اما پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: و انک ان اطعت الله سارع فى هواک !: ((تو نیز اگر اطاعت خدا کنى مقصودت را به سرعت انجام مى دهد))!.
بدون شک اینگونه زنان تنها خواهان کسب افتخار معنوى بودند که از طریق ازدواج با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى آنها حاصل مى شد، لذا بدون هیچگونه مهرى آماده همسرى با او شدند، ولى همانگونه که گفتیم وجود چنین مصداقى براى حکم بالا از نظر تاریخى مسلم نیست ، آنچه مسلم است اینست که خداوند چنین اجازه اى را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داده بود، به خاطر فلسفه اى که بعدا به آن اشاره مى شود.
3 – از این آیه به خوبى استفاده مى شود که اجراى صیغه ازدواج با لفظ ((هبه )) تنها مخصوص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده ، و هیچ فرد دیگرى نمى تواند با چنین لفظى عقد ازدواج را اجرا کند، ولى اگر اجراى عقد با لفظ ازدواج و نکاح انجام گیرد جائز است هر چند نامى از مهر برده نشود، زیرا همانگونه که گفتیم در صورت عدم ذکر مهر باید مهر المثل پرداخت (در حقیقت همانند آن است که تصریح به مهر المثل شده باشد).
4 – گوشه اى از فلسفه تعدد زوجات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )
جمله اخیر در آیه فوق در واقع اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامى اسلام است ، این جمله مى گوید: پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شرایطى دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است .
به تعبیر روشنتر مى گوید: هدف این بوده که قسمتى از محدودیتها و مشکلات از دوش پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از طریق این احکام بر داشته شود.
و این تعبیر لطیفى است که نشان مى دهد ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با زنان متعدد و مختلف براى حل یک سلسله مشکلات اجتماعى و سیاسى در زندگى او بوده است .
زیرا مى دانیم هنگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نداى اسلام را بلند کرد تک و تنها بود، و تا مدتها جز عده محدود و کمى به او ایمان نیاوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافى عصر و محیط خود قیام کرد، و به همه اعلان جنگ داد، طبیعى است که همه اقوام و قبائل آن محیط بر ضد او بسیج شوند.
و باید از تمام وسائل براى شکستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده کند که یکى از آنها ایجاد رابطه خویشاوندى از طریق ازدواج با قبائل مختلف بود، زیرا محکمترین رابطه در میان عرب جاهلى رابطه خویشاوندى محسوب مى شد، و داماد قبیله را همواره از خود مى دانستند، و دفاع از او را لازم ، و تنها گذاشتن او را گناه مى شمردند.
قرائن زیادى در دست داریم که نشان مى دهد ازدواجهاى پیامبر لااقل در بسیارى از موارد جنبه سیاسى داشته است .
و بعضى ازدواجهاى او مانند ازدواج با ((زینب ))، براى شکستن سنت جاهلى بوده که شرح آن را ذیل آیه 37 همین سوره بیان کردیم .
بعضى دیگر براى کاستن از عداوت ، یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج بوده است .
روشن است کسى که در سن 25 سالگى که عنفوان جوانى او بوده با زن بیوه چهل ساله اى ازدواج مى کند، و تا 53 سالگى تنها به همین یک زن بیوه قناعت مى نماید و به این ترتیب دوران جوانى خود را پشت سر گذاشته و به سن کهولت مى رسد و بعد به ازدواجهاى متعددى دست مى زند حتما دلیل و فلسفه اى دارد، و با هیچ حسابى آن را نمى توان به انگیزه هاى علاقه جنسى پیوند داد، زیرا با اینکه مساله ازدواج متعدد در میان عرب در آن روز بسیار ساده و عادى بوده و حتى گاهى همسر اول به خواستگارى همسر دوم مى رفته و هیچگونه محدودیتى براى گرفتن همسرى قائل نبودند براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ازدواجهاى متعدد در سنین جوانى نه مانع اجتماعى داشت ، و نه شرائط سنگین مالى ، و نه کمترین نقصى محسوب مى شد.
جالب اینکه در تواریخ آمده است پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها با یک زن باکره ازدواج کرد و او عایشه بود، بقیه همسران او همه زنان بیوه بودند که طبعا نمى توانستند از جنبه هاى جنسى چندان تمایل کسى را برانگیزند.
حتى در بعضى از تواریخ مى خوانیم که پیامبر با زنان متعددى ازدواج کرد و جز مراسم عقد انجام نشد، و هرگز آمیزش با آنها نکرد، حتى در مواردى تنها به خواستگارى بعضى از زنان قبائل قناعت کرد.
و آنها به همین قدر خوشحال بودند و مباهات مى کردند که زنى از قبیله آنان به نام همسر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نامیده شده ، و این افتخار براى آنها حاصل گشته است ، و به این ترتیب رابطه و پیوند اجتماعى آنها با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) محکمتر، و در دفاع از او مصممتر مى شدند.
از سوى دیگر با اینکه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مسلما مرد عقیمى نبود ولى فرزندان کمى از او به یادگار ماند، در حالى که اگر این ازدواجها به خاطر جاذبه جنسى این زنان انجام مى شد باید فرزندان بسیارى از او به یادگار مانده باشد.
و نیز قابل توجه است که بعضى از این زنان مانند عایشه هنگامى که به همسرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در آمد بسیار کم سن و سال بود، و سالها گذشت تا توانست یک همسر واقعى براى او باشد، این نشان مى دهد که ازدواج با چنین دخترى انگیزه هاى دیگرى داشته و هدف اصلى همانها بوده است که در بالا اشاره کردیم .
گر چه دشمنان اسلام خواسته اند ازدواجهاى متعدد پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه قرار دهند، و از آن افسانه هاى دروغین بسازند، ولى سن بالاى پیامبر به هنگام این ازدواجهاى متعدد از یک سو، و شرائط خاص سنى و قبیله اى این زنان از سوى دیگر، و قرائن مختلفى که در بالا به قسمتى از آن اشاره کردیم از سوى سوم حقیقت را آفتابى مى کندو توطئه هاى مغرضان را فاش مى سازد.
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 383
.تفسیر:
با این زنان میتوانى ازدواج کنى
بخشهائى از آیات این سوره ، وظائف پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و مؤ منان را به صورت لف و نشر مرتب تعقیب مى کند، لذا بعد از ذکر پاره اى از احکام مربوط به طلاق دادن زنان در آیه قبل ، در اینجا روى سخن را به شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرده ، و موارد هفتگانه اى را که ازدواج با آنها براى پیامبر مجاز بوده شرح مى دهد:
1 – نخست مى گوید: ((اى پیامبر! ما همسران تو را که مهر آنها را پرداخته اى براى تو حلال کردیم )) (یا ایها النبى انا احللنا لک ازواجک اللاتى آتیت اجورهن ).
منظور از این زنان به قرینه جمله هاى بعد زنانى هستند که با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رابطه خویشاوندى نداشتند و با او ازدواج کردند و شاید مساله پرداختن مهریه نیز به خاطر همین باشد، زیرا مرسوم بوده است که به هنگام ازدواج با غیر خویشاوندان مهریه را نقدا پرداخت مى کردند، بعلاوه تعجیل در پرداختن مهر، مخصوصا در موردى که همسر نیاز به آن داشته باشد، بهتر است ، ولى به هر حال این کار جزء واجبات نیست ، و با توافق طرفین ممکن است مهر به صورت ذمه در عهده زوج کلا یا بعضا بماند.
2 – ((کنیز انى را که از طریق غنائم و انفال خدا به تو بخشیده است )) (و ما ملکلت یمنیک مما افاء الله علیک ).
((افاء الله )) از ماده ((فى ء)) (بر وزن شى ء) به اموالى گفته مى شود که بدون مشقت به دست مى آید، لذا به غنائم جنگى و همچنین انفال (ثروتهاى طبیعى که متعلق به حکومت اسلامى است و مالک مشخص ندارد) اطلاق مى شود.
((راغب )) در ((مفردات )) مى گوید:((فى ء)) به معنى بازگشت و رجوع به حالت نیک است ، و اگر به ((سایه )) فى ء گفته مى شود به خاطر این است که حالت برگشت دارد سپس مى افزاید به اموال بى دردسر نیز فى ء مى گویند، چون با تمام حسنى که دارد باز هم مثل سایه عارضى و از بین رفتنى است ! درست است که در غنائم جنگى گاهى دردسر فراوان است ولى از آنجا که باز با مقایسه به اموال دیگر درد سر کمترى دارد، و گاه اموال هنگفتى در یک حمله به دست مى آید، ((فى ء)) به آن اطلاق شده است .
در اینکه آیا این حکم در مورد کدامیک از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مصداق داشته ؟ بعضى از مفسران گفته اند: یکى از زنان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) به نام ((ماریه قبطیه )) از غنائم و دو همسر دیگر بنام ((صفیه )) و ((جویریه )) از انفال بود که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آنها را از قید بردگى آزاد کرد و به همسرى خود پذیرفت ، و این خود جزئى از برنامه کلى اسلام براى آزادى تدریجى بردگان و باز گرداندن شخصیت انسانى به آنها بوده است .
3 – ((دختران عموى تو و دختران عمه ها و دختران دائى تو و دختران خاله هائى که با تو مهاجرت کرده اند اینها نیز بر تو حلالند)) (و بنات عمک و بنات عماتک و بنات خالک و بنات خالاتک اللاتى هاجرن معک ).
به این ترتیب از میان تمام بستگان تنها ازدواج با دختر عموها و عمه ها و دختر دائیها و دختر خاله ها با قید اینکه با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مهاجرت کرده باشند مجاز و مشروع بوده است .
انحصار در این چهار گروه روشن است ، ولى قید مهاجرت بخاطر آنست که در آن روز هجرت دلیل بر ایمان بوده ، و عدم مهاجرت دلیل بر کفر و یا به خاطر این است که هجرت امتیاز بیشترى به آنها مى دهد و هدف در آیه بیان زنان با شخصیت و با فضیلت است که مناسب همسرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى باشند.
در اینکه آیا این مورد چهارگانه که به صورت حکم کلى در آیه ذکر شده مصداق خارجى در میان همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داشته یا نه ؟ تنها موردى را که براى آن مى توان ذکر کرد ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با ((زینب بنت جحش )) است که داستان پر ماجراى او در همین سوره گذشت زیرا زینب دختر عمه پیغمبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود، و جحش همسر عمه او محسوب مى شد.
4 – ((هر گاه زن با ایمانى خود را به پیامبر ببخشد (و هیچگونه مهرى براى خود قائل نشود) اگر پیامبر بخواهد مى تواند با او ازدواج کند)) (و امراءة مؤ منة ان وهبت نفسها للنبى ان اراد النبى ان یستنکحها).
((اما چنین ازدواجى تنها براى تو مجاز است نه بر سایر مؤ منان )) (خالصة لک من دون المؤ منین ).
((ما مى دانیم براى آنها در مورد همسران و کنیزانشان چه حکمى مقرر داریم و مصالح آنها چه ایجاب مى کرده است ))؟ (قد علمنا ما فرضنا علیهم فى ازواجهم و ما ملکت ایمانهم ).
بنابراین اگر در مسائل مربوط به ازدواج براى آنها در بعضى موارد محدودیتى قائل شده ایم روى مصالحى بوده است که در زندگى آنها و تو حاکم بوده ، و هیچیک از این احکام و مقررات بى حساب نیست .
سپس مى افزاید: این به خاطر آنست که مشکل و حرجى (در اداى رسالت ) بر تو نبوده باشد و بتوانى در انجام این وظیفه مسؤ لیتهاى خود را ادا کنى
(لکیلا یکون علیک حرج ).
((و خداوند آمرزنده و رحیم است )) (و کان الله غفورا رحیما).
در مورد گروه اخیر (زنان بدون مهر) به نکات زیر باید توجه داشت :
1 – بدون شک اجازه گرفتن همسر بدون مهر از مختصات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود و آیه نیز صراحت در این مساله دارد، و به همین جهت از مسلمات فقه اسلام است ، بنابراین هیچکس حق ندارد همسرى را بدون مهر (کم باشد یا زیاد) ازدواج کند، حتى اگر نام مهر به هنگام اجراى صیغه عقد برده نشود، و قرینه تعیین کننده اى نیز در کار نباشد، باید ((مهر المثل )) پرداخت ، منظور از ((مهر المثل )) مهریه اى است که زنانى با شرائط و خصوصیات او معمولا براى خود قرار مى دهند.
2 – در اینکه آیا این حکم کلى در مورد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مصداقى پیدا کرده یا نه ؟ در میان مفسران گفتگو است .
بعضى همچون ابن عباس و برخى دیگر از مفسران معتقدند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با هیچ زنى به این کیفیت ازدواج نکرد، بنابر این حکم بالا فقط یک اجازه کلى براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود که هرگز عملا مورد استفاده قرار نگرفت .
در حالى که بعضى دیگر نام سه یا چهار زن از همسران پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را برده اند که بدون مهر به ازدواج آن حضرت در آمدند، ((میمونه )) دختر حارث و ((زینب )) دختر خزیمه که از طایفه انصار بود، و زنى از بنى اسد به نام ((ام شریک )) دختر جابر و ((خوله )) دختر حکیم بوده است .
از جمله در بعضى از روایات آمده است هنگامى که ((خوله )) خود را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بخشید صداى اعتراض ((عایشه )) بلند شد و گفت : ما بال النساء یبذلن انفسهن بلا مهر؟!: ((چرا بعضى از زنان بدون مهر خود را در اختیار ازدواج مى گذارند))؟! و در این هنگام آیه فوق نازل شد، ولى ((عایشه )) رو به سوى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) کرد و گفت : ((من مى بینم خداوند مقصود تو را به سرعت انجام مى دهد)) (و این یکنوع تعریض بر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود) اما پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: و انک ان اطعت الله سارع فى هواک !: ((تو نیز اگر اطاعت خدا کنى مقصودت را به سرعت انجام مى دهد))!.
بدون شک اینگونه زنان تنها خواهان کسب افتخار معنوى بودند که از طریق ازدواج با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) براى آنها حاصل مى شد، لذا بدون هیچگونه مهرى آماده همسرى با او شدند، ولى همانگونه که گفتیم وجود چنین مصداقى براى حکم بالا از نظر تاریخى مسلم نیست ، آنچه مسلم است اینست که خداوند چنین اجازه اى را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) داده بود، به خاطر فلسفه اى که بعدا به آن اشاره مى شود.
3 – از این آیه به خوبى استفاده مى شود که اجراى صیغه ازدواج با لفظ ((هبه )) تنها مخصوص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده ، و هیچ فرد دیگرى نمى تواند با چنین لفظى عقد ازدواج را اجرا کند، ولى اگر اجراى عقد با لفظ ازدواج و نکاح انجام گیرد جائز است هر چند نامى از مهر برده نشود، زیرا همانگونه که گفتیم در صورت عدم ذکر مهر باید مهر المثل پرداخت (در حقیقت همانند آن است که تصریح به مهر المثل شده باشد).
4 – گوشه اى از فلسفه تعدد زوجات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )
جمله اخیر در آیه فوق در واقع اشاره به فلسفه این احکام مخصوص پیامبر گرامى اسلام است ، این جمله مى گوید: پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) شرایطى دارد که دیگران ندارند و همین تفاوت سبب تفاوت در احکام شده است .
به تعبیر روشنتر مى گوید: هدف این بوده که قسمتى از محدودیتها و مشکلات از دوش پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از طریق این احکام بر داشته شود.
و این تعبیر لطیفى است که نشان مى دهد ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با زنان متعدد و مختلف براى حل یک سلسله مشکلات اجتماعى و سیاسى در زندگى او بوده است .
زیرا مى دانیم هنگامى که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نداى اسلام را بلند کرد تک و تنها بود، و تا مدتها جز عده محدود و کمى به او ایمان نیاوردند، او بر ضد تمام معتقدات خرافى عصر و محیط خود قیام کرد، و به همه اعلان جنگ داد، طبیعى است که همه اقوام و قبائل آن محیط بر ضد او بسیج شوند.
و باید از تمام وسائل براى شکستن اتحاد نامقدس دشمنان استفاده کند که یکى از آنها ایجاد رابطه خویشاوندى از طریق ازدواج با قبائل مختلف بود، زیرا محکمترین رابطه در میان عرب جاهلى رابطه خویشاوندى محسوب مى شد، و داماد قبیله را همواره از خود مى دانستند، و دفاع از او را لازم ، و تنها گذاشتن او را گناه مى شمردند.
قرائن زیادى در دست داریم که نشان مى دهد ازدواجهاى پیامبر لااقل در بسیارى از موارد جنبه سیاسى داشته است .
و بعضى ازدواجهاى او مانند ازدواج با ((زینب ))، براى شکستن سنت جاهلى بوده که شرح آن را ذیل آیه 37 همین سوره بیان کردیم .
بعضى دیگر براى کاستن از عداوت ، یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا اقوام متعصب و لجوج بوده است .
روشن است کسى که در سن 25 سالگى که عنفوان جوانى او بوده با زن بیوه چهل ساله اى ازدواج مى کند، و تا 53 سالگى تنها به همین یک زن بیوه قناعت مى نماید و به این ترتیب دوران جوانى خود را پشت سر گذاشته و به سن کهولت مى رسد و بعد به ازدواجهاى متعددى دست مى زند حتما دلیل و فلسفه اى دارد، و با هیچ حسابى آن را نمى توان به انگیزه هاى علاقه جنسى پیوند داد، زیرا با اینکه مساله ازدواج متعدد در میان عرب در آن روز بسیار ساده و عادى بوده و حتى گاهى همسر اول به خواستگارى همسر دوم مى رفته و هیچگونه محدودیتى براى گرفتن همسرى قائل نبودند براى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) ازدواجهاى متعدد در سنین جوانى نه مانع اجتماعى داشت ، و نه شرائط سنگین مالى ، و نه کمترین نقصى محسوب مى شد.
جالب اینکه در تواریخ آمده است پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها با یک زن باکره ازدواج کرد و او عایشه بود، بقیه همسران او همه زنان بیوه بودند که طبعا نمى توانستند از جنبه هاى جنسى چندان تمایل کسى را برانگیزند.
حتى در بعضى از تواریخ مى خوانیم که پیامبر با زنان متعددى ازدواج کرد و جز مراسم عقد انجام نشد، و هرگز آمیزش با آنها نکرد، حتى در مواردى تنها به خواستگارى بعضى از زنان قبائل قناعت کرد.
و آنها به همین قدر خوشحال بودند و مباهات مى کردند که زنى از قبیله آنان به نام همسر پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نامیده شده ، و این افتخار براى آنها حاصل گشته است ، و به این ترتیب رابطه و پیوند اجتماعى آنها با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) محکمتر، و در دفاع از او مصممتر مى شدند.
از سوى دیگر با اینکه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مسلما مرد عقیمى نبود ولى فرزندان کمى از او به یادگار ماند، در حالى که اگر این ازدواجها به خاطر جاذبه جنسى این زنان انجام مى شد باید فرزندان بسیارى از او به یادگار مانده باشد.
و نیز قابل توجه است که بعضى از این زنان مانند عایشه هنگامى که به همسرى پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در آمد بسیار کم سن و سال بود، و سالها گذشت تا توانست یک همسر واقعى براى او باشد، این نشان مى دهد که ازدواج با چنین دخترى انگیزه هاى دیگرى داشته و هدف اصلى همانها بوده است که در بالا اشاره کردیم .
گر چه دشمنان اسلام خواسته اند ازدواجهاى متعدد پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه قرار دهند، و از آن افسانه هاى دروغین بسازند، ولى سن بالاى پیامبر به هنگام این ازدواجهاى متعدد از یک سو، و شرائط خاص سنى و قبیله اى این زنان از سوى دیگر، و قرائن مختلفى که در بالا به قسمتى از آن اشاره کردیم از سوى سوم حقیقت را آفتابى مى کندو توطئه هاى مغرضان را فاش مى سازد.
تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 383