در زبان عربی؛ کلمات مفردی که مذکّر حقیقی هستند، فقط مذکر به آنها اسناد داده میشود، مانند: «جاء رجلٌ». و کلمات مفردی که مؤنّث حقیقی هستند، فقط مؤنث به آنها اسناد داده میشود؛ مثل: «جائت فاطمة».[1] ولی در اسم مفردی که مؤنث مجازی باشد، اسناد فعل مذکر به آن هم جایز میباشد؛ مثل: «طلع الشمس».[2]
اما در اسامی برخی اشیائی که جنسیت در آنها مفهومی ندارد، قاعده و ضوابط خاصی وجود ندارد، بلکه هر دو اسناد مذکر و مؤنث به آنها داده شده است؛ اسمهایی مانند: سبیل، سوق، فرس، فلک، سکین.[3]
در مورد جمع مذکر و جمع مؤنث نیز هر دو نوع اسناد مجاز است و البته ادیبان عرب برای توجیه این دوگانگی در اسناد، توجیهاتی را بیان کردهاند:
الف. برای اسناد مذکر «لفظ» را قبل از آن درنظر میگیریم، و برای اسناد مؤنث «کلمة» را قبل از آن درنظر میگیریم. مثال: «الألف أحد حروف الهجاء»؛ یعنی «لفظ الألف…»و «الألف إحدی حروف الهجاء»؛ یعنی «کلمة الألف…». «زیدٌ ثلاثیٌ»؛ یعنی «لفظ زید ثلاثی»، یا «زید ثلاثیة»؛ یعنی «کلمة زید ثلاثیة».[4]
ب. در اسامی شهرها؛ اسناد مذکر به آن به اعتبار «مکان» میباشد، و اسناد مؤنث به آن به اعتبار «بقعة» میباشد.
مثال: «قم المُشرّفة» و «المشهد المقدّس».
ج. اسامی قبایل؛ اسناد مؤنث به آنها به اعتبار «قبیلة»، و اسناد مذکر به اعتبار «حیّ» میباشد.[5] مثال: «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُر»[6] «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُم».[7]
د. اسم جنس جمعی(فراگیر)؛ مذکر آوردن برای آن به اعتبار «لفظ» است، و مؤنث آوردن برای آن به اعتبار «جماعة» است؛[8] مانند: «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَة»،[9] «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِر».[10]
هـ. اسم جمع، در بعضی اسنادها به اسم جمع لزوما باید از کلمات مؤنث استفاده شود؛ مانند: إبل، غنم، خیل؛ «الإبل الراویة»، «الغنم السائمة». و برای بعضی از آنها مذکر و مؤنث آوردن جایز است؛ مثل: رکب؛ «مضی الرکب». و «مضت الرکب».[11]
و. از جمله اسمهایی که اسناد مذکر و مؤنث برای آنها میآید قوم است، که مؤنّث آوردن به اعتبار «قبیلة» است و مذکر آوردن به اعتبار «حیّ» و «الناس» میباشد.[12] مثال: «وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَق»،[13] «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح».[14]
نکته: اگر بعد از فعل، جمع مؤنث سالم بیاید، باید فعل مفرد باشد، ولی جایز است که مذکر یا مؤنث آورده شود؛[15] مثال: «جاء المسلمات»، «مضی الأیام».
خلاصه اینکه بر اساس قواعد عربی؛ جمعی که ترکیبی از مذکر و مؤنث باشند هم میتوان ضمیر مذکر به آنها اسناد داد هم ضمیر مؤنث. در جمع حتی اگر غلبه با مؤنث باشد باز هم میتوان ضمیر مذکر آورد و تعداد افراد مذکر و مؤنث آن جمع ملاک نیست.
حتی به جمعی که تماماً مؤنث باشند میتوان فعل مذکر اسناد داد، مانند«وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ».[16]
و بر عکس به جمعی که تماماً مذکر باشند میتوان فعل مؤنث اسناد داد، مانند«قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ».[17]
اما در اسامی برخی اشیائی که جنسیت در آنها مفهومی ندارد، قاعده و ضوابط خاصی وجود ندارد، بلکه هر دو اسناد مذکر و مؤنث به آنها داده شده است؛ اسمهایی مانند: سبیل، سوق، فرس، فلک، سکین.[3]
در مورد جمع مذکر و جمع مؤنث نیز هر دو نوع اسناد مجاز است و البته ادیبان عرب برای توجیه این دوگانگی در اسناد، توجیهاتی را بیان کردهاند:
الف. برای اسناد مذکر «لفظ» را قبل از آن درنظر میگیریم، و برای اسناد مؤنث «کلمة» را قبل از آن درنظر میگیریم. مثال: «الألف أحد حروف الهجاء»؛ یعنی «لفظ الألف…»و «الألف إحدی حروف الهجاء»؛ یعنی «کلمة الألف…». «زیدٌ ثلاثیٌ»؛ یعنی «لفظ زید ثلاثی»، یا «زید ثلاثیة»؛ یعنی «کلمة زید ثلاثیة».[4]
ب. در اسامی شهرها؛ اسناد مذکر به آن به اعتبار «مکان» میباشد، و اسناد مؤنث به آن به اعتبار «بقعة» میباشد.
مثال: «قم المُشرّفة» و «المشهد المقدّس».
ج. اسامی قبایل؛ اسناد مؤنث به آنها به اعتبار «قبیلة»، و اسناد مذکر به اعتبار «حیّ» میباشد.[5] مثال: «کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُر»[6] «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْناهُم».[7]
د. اسم جنس جمعی(فراگیر)؛ مذکر آوردن برای آن به اعتبار «لفظ» است، و مؤنث آوردن برای آن به اعتبار «جماعة» است؛[8] مانند: «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ خاوِیَة»،[9] «کَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِر».[10]
هـ. اسم جمع، در بعضی اسنادها به اسم جمع لزوما باید از کلمات مؤنث استفاده شود؛ مانند: إبل، غنم، خیل؛ «الإبل الراویة»، «الغنم السائمة». و برای بعضی از آنها مذکر و مؤنث آوردن جایز است؛ مثل: رکب؛ «مضی الرکب». و «مضت الرکب».[11]
و. از جمله اسمهایی که اسناد مذکر و مؤنث برای آنها میآید قوم است، که مؤنّث آوردن به اعتبار «قبیلة» است و مذکر آوردن به اعتبار «حیّ» و «الناس» میباشد.[12] مثال: «وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَق»،[13] «کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوح».[14]
نکته: اگر بعد از فعل، جمع مؤنث سالم بیاید، باید فعل مفرد باشد، ولی جایز است که مذکر یا مؤنث آورده شود؛[15] مثال: «جاء المسلمات»، «مضی الأیام».
خلاصه اینکه بر اساس قواعد عربی؛ جمعی که ترکیبی از مذکر و مؤنث باشند هم میتوان ضمیر مذکر به آنها اسناد داد هم ضمیر مؤنث. در جمع حتی اگر غلبه با مؤنث باشد باز هم میتوان ضمیر مذکر آورد و تعداد افراد مذکر و مؤنث آن جمع ملاک نیست.
حتی به جمعی که تماماً مؤنث باشند میتوان فعل مذکر اسناد داد، مانند«وَ قالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدینَةِ».[16]
و بر عکس به جمعی که تماماً مذکر باشند میتوان فعل مؤنث اسناد داد، مانند«قالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ».[17]
[1]. طباطبائی، محمدرضا، صرف ساده، ص 247، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ هفتاد و سوم، 1390ش
[2]. همان.
[3]. همان، ص 246.
[4]. همان، ص 244.
[5]. همان، ص 245.
[6]. القمر، 23.
[7]. فصّلت، 17.
[8]. صرف ساده، ص 245.
[9]. الحاقة، 7.
[10]. القمر،20.
[11]. صرف ساده، ص 245.
[12]. همان، ص 246.
[13]. انعام، 66.
[14]. قمر، 9.
[15]. صرف ساده، ص 248.
[16]. یوسف،30.
[17]. ابراهیم، 10.