طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در خصوص مذاهب چهارگانة اهل سنّت «حنبلي، حنفي، شافعي و مالكي» و وهابيّت و تفاوت اين پنچ مذهب با مباني شيعه، توضيحاتي ارائه بفرمائيد و دو نوع منبع يكي در حد راهنمايي و دبيرستان و ديگري در حد دانشگاهي و فوق ليسانس معرفي كنيد؟

در خصوص مذاهب چهارگانة اهل سنّت «حنبلي، حنفي، شافعي و مالكي» و وهابيّت و تفاوت اين پنچ مذهب با مباني شيعه، توضيحاتي ارائه بفرمائيد و دو نوع منبع يكي در حد راهنمايي و دبيرستان و ديگري در حد دانشگاهي و فوق ليسانس معرفي كنيد؟

تشيّع در سه حوزه اساسي با مذاهب اربعه اهل سنّت و وهابيّت اختلاف جدّي دارد. اين سه حوزه اختلاف عبارتند از:
1. از نظر تاريخي. 2. از نظر كلامي. 3. از نظر فقهي.

1. از نظر تاريخي:
تشيّع يك مكتب كلامي يا سياسي نيست كه دربارة علل پيدايش آن در ميان امت اسلامي پس از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ سخن بگوئيم، بلكه تشيّع بر يك اصل استوار است كه در عصر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ پي ريزي گرديد، و گروهي را به خود جذب نمود، و آن اصل، پذيرفتن ولايت و خلافت حضرت اميرالمومنين علي ابن ابيطالب ـ عليه السلام ـ از جانب خدا پس از رحلت پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ بود،‌ و اين اصل جزء‌ تعاليمي است كه به وسيلة رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ مطرح و بيان گرديد.[1]هواخواهان و پيروان علي ـ عليه السلام ـ نظر به مقام و منزلتي كه آن حضرت پيش پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و صحابه و مسلمانان داشت، مسلّم مي دانستند كه خلافت و مرجعيّت پس از رحلت پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از آن علي ـ عليه السلام ـ مي باشد، ولي بر خلاف انتظار آنان درست در حالي كه پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و  آله ـ  رحلت فرمود و هنوز جسد مطهرش دفن نشده بود و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و عده اي از صحابه سرگرم لوازم سوگواري و تجهيزات بودند كه خبر يافتند،‌ عده اي ديگر با كمال عجله و بي آنكه با اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و خويشاوندان پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و هوادارانش مشورت كنند و حتّي كمترين اطّلاعي بدهند، از پيش خود در قيافة خير خواهي، براي مسلمانان خليفه معين نموده و علي ـ عليه السلام ـ و يارانش را در برابر كاري انجام يافته قرار دادند.[2]البته شيعه كه پيروان علي ـ عليه السلام ـ و در حقيقت پيروان اسلام حقيقي بودند در  همان روزهاي نخستين، محكوم سياست وقت شده، نتوانست به غير از اعتراض كاري ديگر از پيش ببرد و علي ـ عليه السلام ـ نيز به منظور رعايت مصلحت اسلام و مسلمين و نداشتن نيروي كافي دست به يك قيام خونين نزد، ولي جمعيت معترضين از جهت عقيدة تسليم اكثريت نشدند و جانشيني پيغمبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و مرجعيّت علمي را  حق خدادادي علي ـ عليه السلام ـ مي دانستند و مراجعة علمي و معنوي را تنها براي آن حضرت روا مي ديدند و به سوي او دعوت مي كردند.[3]پس از رحلت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ اين اختلافات سبب پيدايش فرقه هايي مختلف در ميان مسلمانان گرديد. مهمترين اختلافي كه در نخستين روزهاي پس از رحلت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ پديد آمد، مربوط به مسئلة خلافت و امامت بود كه مسلمانان را به دو دسته تقسيم كرد.
يك دسته معتقد بودند كه امامت، همانند نبوت، منصب و مقام الهي است و از شرايط امام اين است كه معصوم از خطا و گناه باشد و اين صفت را جز خداوند كسي نمي داند، بنابراين راه تعيين امام نص الهي است كه در قرآن يا احاديث نبوي بيان شده است، و طبق اين نصوص، علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ جانشين پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و امام مسلمين است.
حضرت علي و بني هاشم و گروهي از بزرگان صحابه، اعم از مهاجرين و انصار، طرفدار اين نظريه بودند. و اين همان عقيدة شيعه ـ خصوصا شيعة اماميه ـ در مسئلة امامت است.
و دستة ديگر ـ كه در راس آنها ابوبكر و عمر قرار داشتند ـ بر اين عقيده بودند كه پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ براي خود جانشين تعيين نكرده است، و اين كار را به مسلمانان واگذار نموده است. بر اين اساس و با توجه به اهميت مسئلة خلافت و امامت و نقش حياتي آن در سرنوشت امت اسلامي، در يك اقدام شتابزده با ابوبكر به عنوان خليفة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بيعت كردند.[4] اين همان عقيدة اهل سنّت در مسئلة جانشيني پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ است.
بر اين اساس مهمترين مباني اي كه شيعه را از اهل سنّت كه شامل چهار مذهب و وهابيّت مي شود متفاوت مي كند همان نظرية امامت و جانشيني پيامبر است.

2. از نظر كلامي:
در كلام و اصول دين «اهل سنّت و جماعت» از ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري پيروي مي كنند كه در سال 270 هجري قمري بدنيا آمده و در سال 325 درگذشته است. برخي ديگر از آنها در اعتقادات پيرو ابومنصور ماتريدي مي باشند كه در اين حوزه نيز با كلام شيعه تفاوت دارند.
كلام اماميه از روش استدلال عقلي پيروي مي كند و براي تفكر عقلاني اهميت بسيار قائل است، با تفكر اشعري كه اصالت را از عقل گرفته و آن را تابع ظواهر الفاظ مي كرد، مخالف و مغاير است. اصولاً طرح بحث هاي عقلي عميق در معارف اماميه اولين بار توسط علي ـ عليه السلام ـ در خطبه و دعوات و مذاكرات آن حضرت مطرح شد. به همين خاطر مباحث كلامي در احاديث شيعه بر پايه دقيق ترين روش عقلي و برهاني مورد تحقيق قرار گرفته و بدين جهت احاديث شيعه در زمينه معارف ديني، از اصيل ترين منابع متكلمان و  حكيمان اماميه به شمار مي رود.[5]بنابراين كلام شيعه از طرفي از بطن حديث شيعه برمي خيزد و از طرف ديگر با فلسفه شيعه آميخته است.[6]همين مشرب كلامي باعث تفاوت هايي در مسائل كلامي شد. مهمترين مباحث كلامي متفاوت با كلام شيعه عبارتند از: 1. صفات ازلي خداوند. 2. صفات خبري. 3. حدوث و قدم كلام الهي. 4. خلق افعال و كسب.
توضيح هر يك از اين تفاوت ها از عهده اين نوشته بيرون است. خواننده را ارجاع مي دهيم به منابعي كه در پايان نوشته معرفي خواهيم كرد.

3. از نظر فقهي:
يكي ديگر از تفاوت هاي مذهب شيعه با مذاهب اهل سنّت، تفاوت فقهي است، اهل سنّت و جماعت در مسائل فقهي از چهار تن از فقهاي اهل سنّت پيروي كرده و مي كنند. و اين چهار نفر، نه از صحابة پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بوده اند، و نه از تابعين. و نه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پيروي از آنها را توصيه نموده است. و در هيچ حديثي حتّي در كتابهاي خود اهل سنّت اثري از اين چهار مذهب نمي باشد.
1. پيشگام ترين آنها ابوحنيفه است. كه ميان او و پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ صد سال فاصله بوده است. زيرا او در سال 80 هجري به دنيا آمده و به سال 150 هجري قمري درگذشته است.
2. مالك ابن انس، در عهد خلافت وليد بن عبدالملك به دنيا آمد و در روزگار هارون الرشيد در مدينه از دنيا رفت.
3. محمد بن ادريس شافعي، در سال 150 هـ . در غزه به دنيا آمد و در سال 204 هـ . در مصر از دنيا رفت.
4. متأخرترين آنها احمد بن حنبل است كه در سال 165 هجري به دنيا آمده در سال 241 هجري درگذشته است.[7]

منابع فقه در نزد اهل سنّت:
1. سنّت خلفاي راشدين. 2. سنّت همه صحابه. 3. سنّت تابعين. 4. شيوه فرمانروايان.
 ديگر منابع آنها قياس، استحسان، استصحاب، سد باب درائع و اجماع، بسيار مشهور است. امام ابوحنيفه در عمل به قياس و كنار نهادن احاديث، شهرت داشته، چنانكه مالك، در مراجعه به عمل مردم مدينه و سد باب ذرائع و امام شافعي در مراجعه به فتواي صحابه شهرت داشت. امام احمد حنبل به خودداري از اجتهاد و پرهيز از فتوا و پيروي از نظر صحابه ـ هر چه كه باشد ـ شهرت داشت.[8]

منابع فقه در نزد شيعه:
شيعه به پيروي از كتاب خدا و سنّت پيامبر ـ صلي الله عليه و  آله ـ  به منظور استنباط احكام شرعي، از چهار منبع به شرح زير بهره مند مي گردد:
1. كتاب خدا: پيروان مكتب تشيّع قرآن را به عنوان استوارترين منبع فقه خويش  و معيار شناخت احكام الهي مي دانند.
2. سنّت: سنّت به معناي گفتار، رفتار و تأييد كاري توسط رسول خدا ـ صلي الله عليه و  آله ـ  دومين سرچشمه زلال فقه شيعه مي باشد و امامان از اهل بيت پيامبر ـ صلي الله عليه و  آله ـ  به طور مستقل به عنوان ناقلان سنّت پيامبر ـ صلي الله عليه و  آله ـ  و گنجينة علوم وي قلمداد مي گردند.
مقصود از «اهل بيت» كه پيامبر گرامي، آنان را قرين قرآن و مرجع مسلمانان جهان معرفي نموده است، همان پيشوايان دوازده گانه از عترت پيامبرند كه حافظان سنّت رسول خدا ـ صلي الله عليه و  آله ـ  و حاملان علوم او مي باشند.
محدثان هر دو گروه شيعه و سني برآنند كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و  آله ـ  دو ميراث گرانبها از خود به جاي گذاشته و همه مسلمانان را به پيروي از آنها دعوت نموده و سعادت و هدايت مردم را درگرو تمسك به آن دانسته است، يكي كتاب خدا «قرآن» و ديگري اهل بيت ـ عليهم السلام ـ و عترت خويش.
رسول خدا ـ صلي الله عليه و  آله ـ  فرمود:
«اي مردم، من در ميان شما دو چيز را به جاي مي گذارم كه اگر بدانها تمسك جوييد، هرگز گمراه نخواهيد شد،  كتاب خدا و عترت خودم.»[9]عقل و جماع به عنوان دو منبع ديگر براي استنباط احكام فقهي در نزد شيعه معتبر مي باشند.
پس اهل سنّت هم از نظر كلامي و هم از نظر فقهي در زمان حيات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و حتّي سالها بعد از رحلت آن حضرت بر خلاف تشيّع موجوديت نداشته است. چنانچه گفته شد امام آنها در كلام در قرن سوم هجري متولد شده و ائمة فقهي آنها هم حداقل صد سال با پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و  آله ـ  فاصله داشته اند، يكي از علماي اهل سنّت كه اخيراً مستبصر شده و شيعه شده مي گويد: اگر اهل سنّت و جماعت ادعا دارند كه به سنّت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ پايبندند، پس چرا مذاهب آنها اين همه دير پديد آمده است؟ و اهل سنّت و جماعت پيش از پيدايش اين مذاهب كجا بودند؟ و چه ديني داشتند و به چه كسي مراجعه مي كردند؟[10]اما فرقة وهابيّت، منسوب به محمد بن عبدالوهاب نجدي است كه در قرآن دوازدهم هجري ظهور كرد و مورد قبول و حمايت آل سعود قرار گرفت، و به عنوان مذهب رسمي در عربستان سعودي پذيرفته شد و با حمايت بي دريغ آنان توانست در بيرون از مرزهاي عربستان نيز هواداران و طرفداراني به دست آورد. پيروان اين مذهب خود را ادامه دهندة راه سلف امت «صحابه و تابعين» دانسته، ديگر مذاهب اسلامي را اهل بدعت و ضلالت، و شرك مي پندارند و خود را «سلفيه» مي نامند. عقايد و انديشه هاي افراطي و رفتار خشن و انعطاف ناپذير آنان، منشاء تفرقه و نزاع، و برخوردهاي خشونت آميز در ميان امت اسلامي شده، و عملاً به وحدت و يكپارچگي امت اسلامي ضربه وارد كرده است. و بدين جهت در راستاي اهداف و منافع استكبار جهاني و دشمنان جهان اسلام قرار گرفته است.[11]گذشته از تفاوت هايي كه براي هر دو مذهب شيعه و اهل سنّت بيان گرديد،‌ وهابيّت داراي اعتقادات خاص ديگري مي باشد كه همه آنان در محور شرك و توحيد مطرح است. وهابيّت بنابر اعتقاد مختص به خودشان كه دارند اعمالي را حرام مي دانند.[12]1. سفر براي زيارت پيامبر ـ صلي الله عليه و  آله ـ . 2. زيارت قبر پيامبر ـ صلي الله عليه و  آله ـ . 3. تعمير قبور. 4. مسجد سازي در كنار مشاهد. 5. نمازگزاردن در مشاهد. 6. توسل به پيامبران 7. سوگند به مقدسات. 8. سوگند دادن خدا به حق اولياء. 9.تبرك به آثار پيامبران و اولياء. 10. نذر براي انبياء و صالحان.
در حاليكه مذهب تشيّع و ساير مذاهب اهل سنّت اين مسائل را جايز مي شمارد و حتّي از امورات مستحبي در شرع مقدس اسلام مي داند.

منابع مطالعه براي فرزند:
1. آنگاه هدايت شدم، استاد سيد محمد تيجاني.
2. خاطرات مدرسه، استاد سيد جواد مهري.
3. آئين وهابيّت، استاد جعفر سبحاني.
4. شيعه پاسخ مي دهد، سيد رضا حسيني نسب.
5. گفتگوي مذاهب، محمد حسن زماني.
6. خاطرات مستر همفر، جاسوس انگليس در كشورهاي اسلامي.

منابع مطالعه براي پدر گرامي:
1. شيعه در اسلام، علامه طباطبايي.
2. فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، استاد جعفر سبحاني.
3. درآمدي بر علم كلام، استاد علي رباني گلپايگاني.
4. ترجمة معالم المدرسنين، علامه عسگري.
5. نقش ائمه در احياء دين، علامه عسگري.
6. ترجمة المراجعات، علامه شرف الدين.
7. پيشوايي از نظر اسلام، استاد جعفر سبحاني.
8. مباني فكري وهابيّت، استاد جعفر سبحاني.
9. اهل سنّت واقعي، استاد سيد محمد تيجاني.
10. اهل سنّت كليد مشكل ها، دكتر سيد محمد تيجاني.
11. بحث هايي از فقه تطبيقي، مهدي پيشوائي و حسين گودرزي.
12. آموزش عقايد، استاد مصباح يزدي.
13. مجموعه آثار، جلد 4، استاد شهيد مرتضي مطهري.
14. وهابي ها، سيد ابراهيم سيد علوي.
15. افسانة عبدالله بن سباء، علامه عسگري.
16. شبهاي پيشاور.

پي نوشت ها:
[1] . مجلة تخصصي كلام اسلامي، شمارة 52، ص 7.
[2] . شرح ابن ابي الحديد، ج 2، ص 58، ص 122، به نقل از شيعه در اسلام، علامه طباطبايي، ص 33، انتشارات نشر قدس رضوي، چ سوم، 83.
[3] . طباطبائي، علامه محمد حسين، شيعه در اسلام، ص 34، انتشارات قدس رضوي، چ سوم، 1383.
[4] . علي رباني، گلپايگاني، درآمدي بر علم كلام، ص 187، انتشارات دارالعلم، چ اول، 78.
[5] . رباني، گلپايگاني، علي،‌مدخلي بر علم كلام، ص 189، انتشارات دارالفكر، چ اول، 1378.
[6] . مطهري، شهيد مرتضي، مجموعه آثار، ج 3، ص 91، انتشارات صدرا، چ دوم، 72.
[7] . گرجي، دكتر ابوالقاسم، تاريخ فقه و فقها، ص 84، انتشارات سمت، چاپ سوم، 1379.
[8] . تيجاني، دكتر محمد، اهل سنّت واقعي، جلد اول، ص 208، ترجمة عباسعلي براتي، بنياد معارف اسلامي، قم، چ دوم، 74.
[9] . صحيح ترمذي، كتاب المناقب، باب مناقب اهل بيت النبي، ج 5، ص 662، حديث 3786.
[10] . تيجاني، دكتر محمد، اهل سنّت واقعي، ج اول، ص 116، ترجمه عباسعلي براتي، نشر معارف اسلامي، قم،‌ چ دوم، 74.
[11] . مدخل علمه كلام، ص 315، همان.
[12] . فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامي، ج 3، ص 26، همان.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد