کلمهی «ناموس» از ریشهی «نمس»، در اصطلاح به معنای صاحب اسرار خیر است که در مقابل آن «جاسوس» به معنای صاحب اسرار شر گفته میشود.[1] همچنین به صاحب سرّ پادشاهان ناموس گفته میشود.[2] ناموس انسان به صاحب سرّ او گفته میشود که بر باطن کارهای انسان آگاه است و آنرا از دیگران مخفی نگه میدارد.[3] شاید از اینرو باشد که به اعضای خانواده انسان نیز ناموس او گفته میشود.
معنای دیگر ناموس، ظرفی است که چیزی به غیر از علم در آن قرار نمیگیرد.[4]
با توجه به معانی یاد شده میتوان گفت هر کسی که صاحب اسرار مهمی بوده و تمام و یا بخش مهمی از آنرا از دیگران مخفی میدارد، میتوان به او ناموس گفت. با توجه به اهمیت برخی از اسرار الهی؛ به رسولان و پیامآوران و اولیای خاص خدا میتوان «ناموس اکبر» گفت.
- جبرئیل
در روایات و گزارشهای متعددی به جبرئیل امین، ناموس اکبر لقب داده شده است؛[5] چراکه خداوند او را برای انتقال وحی و غیب به سوی پیامبرانش انتخاب نمود و کسی غیر از او را بر آن اسرار آگاه نکرد.[6]
در جریان سفر پیامبر اکرم(ص) به شام، بحیرای راهب از ابوطالب پرسید این پسر چه نسبتی با تو دارد که از او جدا نمیشوی؟ ابوطالب گفت: او پسر من است. بحیرا گفت: پسر تو نیست و پدر و مادرش نباید زنده باشند! ابوطالب گفت: او پسر برادرم است. او به دنیا نیامده بود که پدرش درگذشت و شش ساله بود که مادرش را از دست داد. بحیرا گفت: من صلاح میدانم که او را از همینجا به شهر خودش برگردانی؛ زیرا یهودیان و نصارا و اهل کتابی از ولادت این نوجوان آگاهاند و اگر او را ببینند و چنانکه من میشناختم، آنها هم بشناسند، به او آسیب خواهند رساند. ابوطالب علت آنرا پرسید. بحیرا گفت برای آنکه این برادرزادهات صاحب مقام نبوّت و رسالت میگردد و ناموس اکبر که بر حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) نازل میگردید، بر او نیز فرود میآید.[7]
گزارش شده است، وقتی عمرو بن عاص به نزد نجاشی رفت تا مسلمانانی که به حبشه هجرت کرده بودند را برگرداند، نجاشی به وی گفت که میخواهی فرستاده مردی را که ناموس اکبر بر او نازل میشود – همانگونه که بر موسی(ع) نازل میشد – را به تو تحویل دهم تا او را بکشی.[8]
همچنین امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اکرم(ص) در خانهی ابوطالب رشد کرد تا به سن بیست سالگی رسید. روزی به ابوطالب گفت: در خواب، دو مرد را میدیدم که میگفتند: «او همان است!». بعد از چند روز به عموی خود فرمود: «عمو! مردی را که در خواب دیدم، در بیداری نیز به سراغ من میآید!». ابوطالب او را به نزد طبیبی برد و آنچه را که حضرت(ص) دیده بود به او گفت. آن طبیب گفت: برادرزادهات شأن والایی دارد، ناموس اکبر بر این فرزند نازل میشود! چنانچه به انبیای قبلی نازل میشد.[9]
- رسول خدا(ص)
در برخی متون از خود پیامبر اسلام(ص) نیز با عنوان «ناموس اکبر» یاد شده است[10] و حتی اگر در روایتی این لقب برای حضرتشان نقل نشده باشد، اما با توجه به معنایی که گفته شد، استفاده از این لقب برای ایشان نادرست نخواهد بود.
- امام علی(ع)
راهب یمامی قبل از تولد امام علی(ع) به ابوطالب گفت به زودی برای تو فرزندی به دنیا میآید که سید زمان خودش است و او ناموس اکبر است و پیامبر زمان خود را یاری خواهد نمود و داماد و وزیر ایشان(ص) خواهد شد. من ایشان را درک نمیکنم؛ اما وقتی به دنیا آمد سلام من را به او برسان. بعد از تولد امام(ع)، ابوطالب نزد راهب رفت تا وی از تولد امام(ع) آگاه سازد؛ اما راهب از دنیا رفته بود.[11]
[1]. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج 5، ص 119، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ اول، 1367ش.
[2]. همان.
[3]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 3، ص 986، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.
[4]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 7، ص 276، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[5]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 3، ص 16 و 27؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 3، ص 12 – 13، بیروت، دار الفکر، 1407ق. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 302 و ج 3، ص 30، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 1، ص 238 و ج 2، ص 277، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[6]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (ص)، ج 25، ص 67، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[7]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 185 – 186، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق.
[8]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 3، ص 30.
[9]. قطب الدین راوندی، سعید بن عبد اللّٰه، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 83، قم، مؤسسه امام مهدی عج ، چاپ اول، 1409ق.
[10]. حسینى کیلانى، ناصر بن حسن ، حِکَم الفصوص و حِکَم الفتوحات المسمى مجمع البحرین فى شرح الفصین، محقق، مصحح، احمد فرید المزیدى، ص 61، قاهره، دار الآفاق العربیة، چاپ اول، 1428ق.
[11]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق، مصحح، عاشور، علی، ص 120، بیروت، أعلمی، چاپ اول، 1422ق. شیخ حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص 497، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1425ق.