طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در زمانی که پیامبر اسلام(ص) زنده بود در فتوحاتی مثل خیبر و طی زنانی که در جنگ شرکت نداشتند نیز اسیر می شدند. من به نفس برده شدن آنها کاری ندارم سؤالم این است که چرا زنانی که در جنگ شرکت نداشتند، اسیر شدند؟ پس لطفا بحث برده داری را مطرح نکنید و فقط بگویید چرا زنانی که در جنگ شرکت نداشتند اسیر می شدند؟

در زمانی که پیامبر اسلام(ص) زنده بود در فتوحاتی مثل خیبر و طی زنانی که در جنگ شرکت نداشتند نیز اسیر می شدند. من به نفس برده شدن آنها کاری ندارم سؤالم این است که چرا زنانی که در جنگ شرکت نداشتند، اسیر شدند؟ پس لطفا بحث برده داری را مطرح نکنید و فقط بگویید چرا زنانی که در جنگ شرکت نداشتند اسیر می شدند؟

اگر تاریخ اسلام به درستی بررسی شود در حقانیت راه و روش پیامبر در جنگها و زندگی متعارف, تردیدی به وجود نمی آید و اشکالاتی که گاهی به ذهن برخی خطور می کند از عدم تحقیق است.پیامبر اسلام با ده هزار نفر نیرو به مکه حمله کرد و همه دشمنان اسلام را شکست داد . بزرگان قریش و غیر آنان همه در برابر پیامر تسلیم شدند . پیامبر آنهارا عفو کرد .پیامبر حق داشت همه شان را بکشد چون آنان بیست و یکسال است که با پیامر می جنگند . جنگهای متعددی را بر آن حضرت تحمیل کردند و عزیزان آن حضرت را کشتند. ولی پیامبر دست به انتقام نزد با اینکه آنان قصد نابودی آن جناب را داشتند و حتی شبانه به خانه اش ریختند تا در خواب او را بکشند.همین یک مورد کافی است که نشان بدهد که پیامبر اسلام پیامبر رحمت است .اکنون به جواب سوال می پردازیم :
حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم ,سیزده سال در مکه مردم را به اسلام دعوت کرد و مردم مکه ایمان نیاوردند و آن حضرت پس از تحمل آزارها و شکنجه های یاران ,به مدینه مهاجرت کردند . وقتی که دشمنان آن حضرت متوجه شدند که پیامبر از مدینه رفته است به دنبال او رفتند تا پیداکنند و بکشند .دشمنان نتوانستند آن جناب را پیدا کنند.پس از آن که پیامبر اسلام به مدینه آمد ,دشمنان بر آن حضرت جنگهایی را تحمیل کردند .یکی از این جنگها ,جنگ بدر بود و آنا به قصد نابودی پیامبر و مسلمانان آمدند ولی در جنگ شکست خوردند و شکست بسیار بدی هم خوردند.سال بعد هم با چند برابر نیرو حمله کردند و باز هم شکست خوردند و در مرحله دوم این نبرد توانستند به مسلمانان ضربه سنگینی بزنند ولی بازهم به آرزو نرسیدند.جنگهای دیگری هم پیش آوردند و نتوانستند کاری از پیش ببرند .خطرناکترین جنگی که برای نابودی مسلمانان به وجود آمد جنگ خندق بود و این جنگ توسط سران یهودی طراحی شده بود و داستانش این است که یهودیان بنی قینقاع و بنی نضیر و بنیقریظه که در داخل مدینه به همراه مسلمانان زندگی می کردند,با پیامبر پیمان بسته بودند که با پیامبر زندگی مسالمت آمیز داشته باشند و با دشمنان پیامبر همکاری نداشته باشند ولی بنی قینقاع پیمان خودرا شکستند و پیامبر آنهارا از مدینه اخراج کرد .پس از مدتی یهودان بنی نضیر هم پیمان شکنی کردند و پیامبر آنهاراهم از مدینه اخراج کرد .سران یهودان بنی نضیر باسران مکه تماس گرفتند و آنهارا برای جنگ با پیامبر تحریک کردند و در نتیجه تلاشهای آنان سران مکه با ده هزار نفر نیرو به مدینه حمله کردند .
اگر کافران در این حمله پیروز می شدند,پیامبر و مسلمانان همه نابود می شدند و خدا میداند چه کشتاری راه می انداختند.دشمنان آمدند و با خندق مواجه شدند و نتوانستند به داخل مدینه نفوذ کنند.در حدود یک ماه شهر را محاصره کردند ولی نتوانستند کاری از پیش ببرند.تنها راه موفقیت آنان این بود که یهودان بنی قریظه را با خود همراه کنند و این خطرناکترین توطئه بود.آنان یهودان بنی قریظه را با خود همراه کردند و این یهودان که همپیمان پیامبربودند پیمان خودرا شکستند و قول همکاری به دشمن دادند.پیامبر توسط عوامل خود از توطئه بنی قریظه آگاه شد و پس از اینکه دشمن از مدینه رفت به بنی قریظه حمله کرد.بنی قریظه نخست قصد جنگ داشتند ولی پس از مدتی تسلیم شدند.همه آنان خلع سلاح شدندو خود پیامبر در باره آنان کاری نکرد بلکه خود آنان خواستار داوری سعد بن معاذ شدند .
آنان چنین گمان می کردند که در باره آنان هم مانند بنی نضیر داوری خواهد شد ولی سعد بن معاذ به این صورت داوری کرد که جنگ آورانشان کشته شوند و زنهایشان و بچه هایشان اسیر شوند . یهودان بنی قریظه هم به این داوری گردن نهادند.در این جنگ است که زنها و بچه ها اسیر می شوند نه هر جنگی .پیامبر هم این داوری را تنفیذ کرد و این داوری مطابق کتاب مقس یهودان هم بود .(فروغ ابدیت ,ج دوم ,غزوه احزاب .تاریخ سیاسی اسلام ,جعفریان ,جنگ احزاب.حیاه محمد ,محمد حسین هیکل ,غزوه احزاب.)
پیامبر دو بار با یهودان مدینه به مهر و محبت رفتار کرد ولی این بار دیگر نمی توان چنین کرد چون این کار صد در صد خلاف احتیاط و خلاف عقل است و هیچ فرماندهی چنین نمی کند.در این جنگ زنها هم اسیر می شوند چون آنان کسی ندارند تا از آنان سرپرستی بکند و بهترین راه برای آنان همین اسارت است تا هم زندگیشان اداره شود و هم اسلام را می توانند بشناسند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد