در سنگر تبلیغ
کمی از مردم مبلّغ بزرگ (غزالی) را می شناسند. او عصر پنج شنبه به «بالمینا»
می رفت و در نماز مغرب و عشاء شرکت می کرد و پس از نماز برای مردم به سخنرانی می پرداخت. فردای آن روز (ظهر جمعه) در «منفلوط» (2) نماز جمعه را اقامه می کرد و برای مردم خطبه می خواند. عصر همان روز در «اسیوط» (3) حاضر می شد و به ارشاد مردم می پرداخت و پس از نماز عشاء به «سوهاج» (4) می رفت و در آنجا مردم را موعظه می کرد. و صبح شنبه در قاهره قبل از همه همکارانش سرکار حاضر بود. (5)
غزالی از تبلیغ در دیگر کشورهای اسلامی غافل نبود و برای انجام این امر مهم به کشورهای گوناگون مسافرت کرد. وی در این باره می گوید: «در سرزمین هایی که سفر کردم، خاطراتی دیدم که در روح و جانم آثار فراوانی گذاشته است؛ زیرا مسافرت من با سیاحت، عبادت، و دعوت به خدا و بیداری مسلمانان که در خواب عمیق فرو رفته اند، توأم بود.» (6)
وی در ماه مبارک رمضان برای ارشاد و تبلیغ به اردوگاهی نزدیکی غزّه، که پناهندگان فلسطینی در آن جا سکونت داشتند، رفت. او از این سفر جز غم و اندوه مسلمانان، خاطره دیگری ندارد و در این باره می گوید: «در اردوگاه، همه ناراحت و پریشان بودند؛ صورت هایشان زرد و لباس ذلت آنان آشکار بود.» (7)
او همچنین یک ماه مبارک رمضان برای تبلیغ به خارطوم پایتخت سودان رفت و در آن جا همزمان با تبلیغ، در دانشگاه خارطوم، به تدریس معارف اسلامی مشغول شد. غزالی از بروز مظاهر غربی در سطح جامعه سودان ابراز ناراحتی کرده، می گوید: «آن ها لباس مخصوص خود را می پوشند و در ماه رمضان به طور علنی روزه می خورند؛ اگر رنگ پوست آن ها گواهی نمی داد، می گفتم انگلیسی هستند. شراب خواری به قدری رواج دارد که از نظر مصرف شراب، سومین کشور جهان است و یکی از شرکت های شراب، وابسته به انگلیس، کارخانه ای برای شراب سازی در خارطوم ساخته است.» (8)
غزالی از سنین جوانی با مطبوعات مصر ارتباط علمی برقرار کرد. مقالات وی که حاوی مطالب متنوع اسلامی و دارای بیانی شیوا و روان بود، مورد استقبال مردم به خصوص جوانان واقع می شد. وی فعالیت مطبوعاتی خودرا با هفته نامه «اخوان المسلمین» وابسته به جمعیت اخوان المسلمین آغاز کرد. مقالات وی در این هفته نامه به طور مرتب در ستونی به نام « خواطر حرة» به چاپ می رسید. ولی با دستگیر و زندانی شدن وی در سال 1367 ه.ق. امکان همکاری با مطبوعات از او سلب شد؛ (9) و با شدت یافتن فعالیت جمعیت اخوان المسلمین و رویارویی آن ها با حکومت وقت، مجله اخوان المسلمین نیز تعطیل گردید. غزالی پس از آن در مجله «المباحث» و سپس در مجله «الدعوة» که صالح عشماوی آن را تاسیس کرده بود، مشغول فعالیت شد و با مجلات «لواء الاسلام»، «الشعب»، «هذا دیننا»، «المسلمون» متعلق به عربستان سعودی و مجله «الحق المرّ» ارتباط علمی داشت. (10) همچنین هنگامی که سیدقطب (11) مجله سیاسی- اجتماعی «الفکر الجدید» را منتشر کرد، غزالی یکی از نویسندگان آن به شمار می رفت.
مسئله ای از مسائل روز نبود که غزالی در مقابل آن موضعگیری نکند و مقاله ای درباره آن ننگارد. مقالات انقلابی و اسلامی او در مطبوعات مصر، خشم حکومت و عوامل غربزده را برانگیخت. وی درباره خشم عناصر غربزده می نویسد: «دوست داشتم تمام احساسات و دریافت های خویش را به طور کامل بنگارم تا در هنگام دیدار الهی، کتمان گر دانش و دریغ ورزنده خیرخواهی نباشم.» (12)
غزالی ضمن انتقاد شدید از روزنامه نگاران مصر که به مقدسات دینی از جمله به نماز، روزه، و حجاب حمله می کنند، آن ها را آمریکایی می خواند و می نویسد: «نشریاتی که باید در این عهد به سوی ترقی افکار قدم بردارند، با کمال تأسف شغل روزنامه نگاری آمریکایی را پیش گرفته اند و در دامن زدن به آشوب و تفریح جاهلان و باز کردن راه جرائم، مسابقه گذاشته اند.» (13) وی در جای دیگری می گوید: « جای تردید نیست که کوچک کردن اسلام و انتقاد از پیروان آن، و احترام به دیانت های دیگر و تجلیل از روحانیت آن، طرحی است که قلم های معینی آن را به وجود آورده اند؛ و دولت هایی که مؤسسات تبشیری را به وجود می آورند و مأمورین آن را حفظ می کنند، از کارهای آنان حمایت می نمایند.» (14)
پینوشتها:
1. العطاء الفکری للشیخ محمد الغزالی، ص 189.
2. شهری واقع در استان اسیوط، که در ساحل غربی رود نیل واقع شده است.
(المنجد فی اللغة و الاعلام، ص 689.)
3. از شهرهای قدیمی مصر که در ساحل غربی رود نیل واقع شده است. این شهر یکی از مهمترین مراکز تجاری، صنعتی و فرهنگی مصر و مرکز استان اسیوط است. این شهر زادگاه عالمان بسیاری از جمله، عالم بزرگ اهل سنت جلال الدین سیوطی است. (المنجد فی اللغه و الاعلام، ص 47.)
4. از شهرهای قدیمی مصر که در ساحل غربی رود نیل واقع شده و مرکز استان بسوهاج است. بسوهاج از شهرهای باستانی مصر به شمار می رود و شغل بیشتر مردم، ماهیگیری است. (المنجد فی اللغه و الاعلام، ص373)
5. همان، ص 186.
6. اسلام و بلاهای نوین، ص 173.
7. همان، ص 172.
8. همان، ص 174.
9. الشیخ الغزالی کما عرفته، ص 11.
10. العطاء الفکری للشیخ محمد الغزالی، ص 74.
11. ر. ک: طلایه داران تقریب، سید قطب.
12. العطاء الفکری للشیخ محمد غزالی، ص 185.
13. اسلام و بلاهای نوین، ص 159.
14. همان، ص 146.
منبع: کتاب شیخ محمد غزالی رایت اصلاح شماره 2013
/ج