با نازل شدن سوره توبه، پیامبر گرامی اسلام(ص) مأموریت پیدا کرد تا اعلام کند، کسانی که با مسلمانان پیمان دارند و به پیمان خود وفادار باقی ماندهاند، عهد و پیمانشان معتبر شمرده شد و زمان انقضای آن، همان زمانی است که در متن پیماننامه قید شده است. اما کسانی که با پیامبر(ص) عهد و پیمان بستهاند ولی حرمت آنرا رعایت نکرده و پیمانشکنی کردند، عهدشان باطل شده و اعتباری ندارد. این افراد و نیز کسانی که اصلاً پیمانی نداشتند، مدت زمانی به آنان مهلت داده شد تا فرصت انتخاب داشته باشند؛ یا اسلام را انتخاب کنند یا چاره دیگری بیاندیشند.[1]
درباره مدت مهلتی که به آنها داده شده، آیه دوم سوره توبه میگوید: «مشرکان چهار ماه فرصت دارند[2] تا تصمیم نهایی خود را بگیرند».
اما در آیه پنجم همین سوره چنین آمده: «وقتی که ماههای حرام به پایان رسید، مشرکانی که توبه نکرده و بر بتپرستی خود باقی ماندهاند را بکشید».[3]
با مقایسه این دو آیه، یک شبهه پیش میآید که ماههای حرام عبارت است از: رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرّم، و اگر بگوییم که مهلت مشرکان تا پایان ماههای حرام است، با آن مهلت چهارماه، هماهنگ نخواهد بود؛ زیرا انتهای چهار ماه، در ماه ربیع الاول واقع میشود؛ در حالی که انتهای ماههای حرام، پایان ماه محرم است و فاصله روز عید قربان(روز اعلام این حکم) تا پایان ماه محرم، فقط یک ماه و بیست روز خواهد بود.
مفسران، در پاسخ به این اشکال گفتهاند: منظور از ماههای حرام در آیه پنجم، ماههای حرام معروفی که در آیه 36 سوره توبه بدانها اشاره شده[4] نیست؛ بلکه منظور همین چهارماهی است که در آیه دوم به مشرکان مهلت داده شده بود(از 10 ذی حجه تا 10 ربیع الاول)؛ لذا در این مدت چهارماهه، کشتن مشرکان ممنوع شده، و از آن به ماههای حرام یاد شده است.
بنابراین، «ال» در عبارت «الأشهر الحرم» برای عهد ذکری است و اشاره به همان چهارماه مذکور در آیه دوم همین سوره دارد.[5]
این نظر مفسران، مورد تأیید روایات وارده از جانب معصومین(ع) نیز میباشد.
امام صادق(ع) – در توضیح ماههای حرام اشاره شده در آیه پنجم- میفرماید: «این ماههای حرام، از روز نحر(عید قربان) تا دهم ماه ربیع الاول است».[6]
برخی از نقلهای اهل سنت نیز موافق با همین قول است.[7]
اما برخی از مفسران، با این مبنا که شروع این مهلت چهارماهه، از زمان نزول آیات ابتدایی سوره توبه که در ماه شوّال بوده؛ ابتدای این چهار ماه را، ماه شوّال دانسته و انتهای آنرا ماه محرّم، گفتهاند. طبق این نظریه، منظور از ماههای حرام، همان ماههای حرام مشهور است که با اتمام ماه محرّم، به پایان میرسند.[8]
این نظر را صاحب تفسیر «روح البیان» ارائه کرده، اما آنرا مستند به دلیل نقلی نکرده است.[9]
همچنین در منابع اهل سنت، نظر دیگری از «قتاده»[10] نقل شده که میگوید:
پیامبر(ص) با گروهی از قریش پیمان داشت و مدت انتهای آن، چهار ماه بعد از روز عید قربان بوده است. ولی کسانی که با پیامبر عهد و پیمانی نداشتند، مدت مهلت آنها، پایان ماههای حرام، یعنی پایان ماه محرّم بوده است.[11]
بنابراین، قتاده، افرادی را که موضوع آیه «أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ» هستند، متفاوت از افرادی میپندارد که موضوع آیه «ألْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» میباشند.
در پایان به عنوان جمعبندی میتوان گفت: قول اول به دلیل اینکه مورد تأیید احادیث است، از اعتبار بیشتری برخوردار است؛ هر چند که ممکن است گفته شود قول سوم، با دو آیه اول سوره برائت، به نوعی سازگاری دارد.
اما قول دوم ضعیفترین احتمال است؛ چرا که این نظر مورد تأیید روایات معتبر نیست.
اضافه بر این، پذیرفتن قول دوم، مستلزم آن است که مهلت چهارماهه از دوماه قبل از نزول آیه آغاز شده باشد و پس از گذشت نیمی از زمان مهلت به پایان برسد که این موضوع بر خلاف حکمت و عقل خواهد بود.
درباره مدت مهلتی که به آنها داده شده، آیه دوم سوره توبه میگوید: «مشرکان چهار ماه فرصت دارند[2] تا تصمیم نهایی خود را بگیرند».
اما در آیه پنجم همین سوره چنین آمده: «وقتی که ماههای حرام به پایان رسید، مشرکانی که توبه نکرده و بر بتپرستی خود باقی ماندهاند را بکشید».[3]
با مقایسه این دو آیه، یک شبهه پیش میآید که ماههای حرام عبارت است از: رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرّم، و اگر بگوییم که مهلت مشرکان تا پایان ماههای حرام است، با آن مهلت چهارماه، هماهنگ نخواهد بود؛ زیرا انتهای چهار ماه، در ماه ربیع الاول واقع میشود؛ در حالی که انتهای ماههای حرام، پایان ماه محرم است و فاصله روز عید قربان(روز اعلام این حکم) تا پایان ماه محرم، فقط یک ماه و بیست روز خواهد بود.
مفسران، در پاسخ به این اشکال گفتهاند: منظور از ماههای حرام در آیه پنجم، ماههای حرام معروفی که در آیه 36 سوره توبه بدانها اشاره شده[4] نیست؛ بلکه منظور همین چهارماهی است که در آیه دوم به مشرکان مهلت داده شده بود(از 10 ذی حجه تا 10 ربیع الاول)؛ لذا در این مدت چهارماهه، کشتن مشرکان ممنوع شده، و از آن به ماههای حرام یاد شده است.
بنابراین، «ال» در عبارت «الأشهر الحرم» برای عهد ذکری است و اشاره به همان چهارماه مذکور در آیه دوم همین سوره دارد.[5]
این نظر مفسران، مورد تأیید روایات وارده از جانب معصومین(ع) نیز میباشد.
امام صادق(ع) – در توضیح ماههای حرام اشاره شده در آیه پنجم- میفرماید: «این ماههای حرام، از روز نحر(عید قربان) تا دهم ماه ربیع الاول است».[6]
برخی از نقلهای اهل سنت نیز موافق با همین قول است.[7]
اما برخی از مفسران، با این مبنا که شروع این مهلت چهارماهه، از زمان نزول آیات ابتدایی سوره توبه که در ماه شوّال بوده؛ ابتدای این چهار ماه را، ماه شوّال دانسته و انتهای آنرا ماه محرّم، گفتهاند. طبق این نظریه، منظور از ماههای حرام، همان ماههای حرام مشهور است که با اتمام ماه محرّم، به پایان میرسند.[8]
این نظر را صاحب تفسیر «روح البیان» ارائه کرده، اما آنرا مستند به دلیل نقلی نکرده است.[9]
همچنین در منابع اهل سنت، نظر دیگری از «قتاده»[10] نقل شده که میگوید:
پیامبر(ص) با گروهی از قریش پیمان داشت و مدت انتهای آن، چهار ماه بعد از روز عید قربان بوده است. ولی کسانی که با پیامبر عهد و پیمانی نداشتند، مدت مهلت آنها، پایان ماههای حرام، یعنی پایان ماه محرّم بوده است.[11]
بنابراین، قتاده، افرادی را که موضوع آیه «أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ» هستند، متفاوت از افرادی میپندارد که موضوع آیه «ألْأَشْهُرُ الْحُرُمُ» میباشند.
در پایان به عنوان جمعبندی میتوان گفت: قول اول به دلیل اینکه مورد تأیید احادیث است، از اعتبار بیشتری برخوردار است؛ هر چند که ممکن است گفته شود قول سوم، با دو آیه اول سوره برائت، به نوعی سازگاری دارد.
اما قول دوم ضعیفترین احتمال است؛ چرا که این نظر مورد تأیید روایات معتبر نیست.
اضافه بر این، پذیرفتن قول دوم، مستلزم آن است که مهلت چهارماهه از دوماه قبل از نزول آیه آغاز شده باشد و پس از گذشت نیمی از زمان مهلت به پایان برسد که این موضوع بر خلاف حکمت و عقل خواهد بود.
[1]. برگرفته از «وضعیت برخی مشرکان پس از نزول سوره توبه»، سؤال 46483.
[2]. «فَسیحُوا فِی الْأَرْضِ أَرْبَعَةَ أَشْهُرِ»؛ توبه، 2.
[3]. «فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ»؛ توبه، 5.
[4]. « إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم».
[5]. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 151، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. عروسی حویزی، عبد علی، نور الثقلین، محقق، رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 187، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[7]. ر.ک: طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تأویل القرآن، محقق، شاکر، احمد محمد، ج 14، ص 100، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1420ق.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 5، ص 13، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[9]. حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 3، ص 388، بیروت، دارالفکر، بیتا.
[10]. یکی از مفسرین معروف صدر اسلام؛ ر.ک: «معرفی تفاسیر مجاهد، قتاده و زجاج»، سؤال 21430.
[11]. سیوطى، جلال الدین، الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج 3، ص 213، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، 1404ق.