ابتدا ضروري است تصوير صحيحي از «شبيه سازي» داشته باشيم و آنگاه در مورد تعلق روح به بدن موجودات زنده توضيح لازم را ارائه كنيم.
مفهوم و فرآيند شبيه سازي
اولين بار يان ويلموت ـ جنين شناس اسكاتلندي ـ در سال 1997 ميلادي پس از تلاش هاي فراوان، اعلام كرد كه بدون كمك گرفتن از سلول جنسي مذكر و از راهي غير جنسي، موفق به ايجاد گوسفندي به نام «دالي» شد. البته اين مسئله آنقدر مورد اظهار نظر صاحب نظران عرصه هاي گوناگون علمي قرار گرفت كه از آن به چالش قرن ياد شد.
پيش از اين رويداد، به علت شكست تلاش هاي علمي براي شبيه سازي در حيوانات به نظر مي رسيد اين كار تنها در گياهان امكان پذير است.
راهي كه ويلموت گشود و پس از او ساير شبيه سازان، آن را طي مي كنند داراي مراحل زير است:
1. گرفتن يك تخمك بارور نشده از پستاندار ماده.
2. بيرون كشيدن هسته تخمك و به دست آوردن يك تخمك فاقد هسته.
3. گزينش يك سلول جسمي، بيرون كشيدن هسته آن و هدايت آن به درون تخمك فاقد هسته.
4. تحريك تخمك بازسازي شده، به كمك داروهاي شيميائي يا جريان الكتريكي.
5. پس از آنكه تخمك در آزمايشگاه به مرحله چند سلولي رسيد، به رحم ميزبان مناسب (مادر جانشين) منتقل مي شود و در آنجا به رشد خود و پيمودن مراحل جنيني ادامه مي دهد.
6. پس از پايان زمان لازم براي بارداري، تخمك به جنين كامل و زنده تبديل و در موعد معيني زاده مي شود.
گفتني است كه از نظر علمي، تكنيكي كه ويلموت و همكارانش و ساير شبيه سازان به كار گرفتند، «تكنيك انتقال هسته سلول جسمي»[1] يا «اس. سي. ان. تي» (SCNT) نام دارد، اما نام مطبوعاتي و عامه پسند «كلوئينگ» يا «شبيه سازي» بر آن غلبه كرده است.
بنابر آنچه گفته شد، شبيه سازي فقط تغييري است در فرايند توليد مثل كه در آن به جاي سلول جنسي مذكر، سلول غيرجنسي قرار مي گيرد البته به خاطر اينكه سلول هاي غيرجنسي حاوي تمام اطلاعات ژنتيكي فرد بوده و استعداد تبديل شدن به موجودي مشابه صاحب خويش را دارا هستند.
تفاوت عمده بين لقاح طبيعي (يا مصنوعي) و پديده شبيه سازي در اين است كه سلول نر غيرجنسي بوده و لذا حاوي كروموزوم هاي كامل است و در داخل سلول جنسي ماده كه فاقد هسته است قرار مي گيرد در حالي كه در عمل لقاح هر دو سلول جنسي است و كروموزوم ها مشترك است.[2]
فرايند تعلق روح به بدن
ارتباط روح و بدن در نگاه فيلسوفان از ديرباز مطرح بوده و ديدگاهاي مختلفي در اين مورد ارائه شده است. از جمله موفق ترين ديدگاه ها كه هم در تبيين علت وجود ارتباط دوجانبه بين نفس و بدن و هم در توضيح سير پديدآمدن و تعلق روح به بدن، كارآمد است، ديدگاه حكيم و فيلسوف الهي ايراني، صدرالمتألهين شيرازي است. در اين نظر، نفس (روح) وجودي بيگانه از بدن نيست كه چون پرنده اي در آن آشيانه گرفته باشد و همانند ابزاري صرف، او را به خدمت بگيرد، بلكه وجودي برآمده و برخاسته از بدن است و بدن علت مادي يا اعدادي پيدايش اوست.
در اين نظريه، نفس اگرچه جوهري غيرمادي و مجرد است، اما از بستر ماديت برخاسته و در حركتي استكمالي، پس از گذراندن مراتبي مادي، به مرتبه اي مجرد و غير مادي رسيده است. يعني در حركتي (تغييري) ـ كه از سوي ايشان حركت جوهري نام گرفت ـ ماده پس از گذراندن مراحلي به مرتبه اي مي رسد كه حصارهاي مادي را در مي نوردد و داراي كمال و مرتبه اي مي شود كه ديگر مادي نيست بلكه مجرد است و در عين حال كه مراتب مادي را حفظ مي كند. يعني وجود واحدي كه بعضي از مراتبش مادي و بعضي مراتب ديگر آن مجرد است.
اگر بخواهيم با اصطلاحات فلسفي سخن بگوئيم، اين حقيقت واحد در ابتدا صورت معدني داشته است، سپس استكمال يافته، به صورت نباتي تبديل مي شود و در نهايت، همان حقيقت به جوهري حيواني و انساني تبديل مي گردد.[3]در واقع اين ديدگاه فلسفي مي گويد: آن چيزي كه در دوران جنيني عهده دار شئون بدن بود، داراي كمال جديدي شده و به آفرينش ويژه اي دست يافته و صاحب مرتبه اي شده كه به لحاظ آن مرتبه، ذاتاً از ماده جدا شده است. اين خلقت ويژه و كمال جديد، امكان كسب ادراكات و تكامل علمي و معرفتي را براي اين موجود در حد ظرفيت هاي وجودي اش فراهم مي كند و البته آن وظايف و شئوني را كه قبل از واقع شدن در اين مرحله داشته يعني ابعاد مادي و بدني از او سلب نمي شوند و اين ذات مجرد ـ كه به آن نفس يا روح مي گوئيم ـ به لحاظ افعال و تدابير بدني خويش، با جسم مرتبط است و در معرض تأثير و تأثر آن مي باشد، اگرچه به دليل تجردش، ذاتاً مي تواند مستغني و بي نياز از بدن باشد چنانكه هنگام مرگ اين همراه مادي خويش را وا مي نهد و جدا مي شود.[4]تأمل در آيات كريمه قرآن به خصوص آيات دوازدهم تا چهاردهم سوره مؤمنون، نشان مي دهد كه نفس به مدد رشد جسم، موجود مي شود (نه مقارن با آن) و با عنايت و فيض الهي فعليت و خلقت نويني مي يابد و امر جسماني، به آفرينشي متفاوت و مجرد از ماده متحول مي شود.
البته آيات مذكور در مورد سير تحول و استكمال انسان است كه نوعي از حيوانات به شمار مي آيد:
و لقد خلقنا الانسان من سلالة من طين ثم جعلناهُ نطفة في قرار مكين ثم خلقنا النطفة علقةً فخلقنا العقلة مضغة فخلقنا المضغةَ عظاماً فكسونا العظام لحماً ثم انشأناهُ خلقاً آخر، فتبارك الله احسن الخالقين[5]
ما انسان را از عصاره اي از گل آفريديم، سپس او را به صورت نطفه در جايگاهي استوار قرار داديم آنگاه نطفه را به صورت علقه[6] و آن را بصورت مضغه[7] گردانيديم و پس از آن استخوان هائي ساختيم، بعد استخوان ها را با گوشتي پوشانيديم، آنگاه آن را {با دميدن روح} آفرينش تازه داديم. آفرين باد بر خدائي كه بهترين آفرينندگان است.
ضمير «هُ» در «ثم انشأناهُ خلقاً آخر» اين نكته را تفهيم مي كند كه همان چيزي كه مراحل پنچ گانه تحول است دوران جنيني را طي كرد، پس از تكميل، فعليت و فيض جديد و تحول نويني مي يابد كه به كلي متفاوت با ساير تحولات قبلي است به همين دليل بيان آيه تفسير مي يابد و از آن به خلقتي نو ياد مي كند. چنانكه ملاحظه شد آيه كريمه نيز با ديدگاه فلسفي مذكور سازگاري دارد.[8]بنابر آنچه ذكر شد فرايند تعلق روح به گونه اي است كه شرائط مادي يك بدن وقتي به مرتبه و مرحله خاصي برسد، حيات و علم و قدرت كه همان شئون روح هستند به بدن تعلق مي گيرد.
جمع بندي:
اولاً: با توجه به توضيحاتي كه گذشت شبيه سازي در واقع تغيير فرايند توليد مثل است نه اينكه دانشمندان شبيه ساز بدون استفاده از آفريده هاي الهي (سلول ها و مواد اوليه) بتوانند دست به خلقتي مستقل از خداوند بزنند چنانكه اگر اين را خلقت بدانيم لقاح مصنوعي و حتي طبيعي نيز خلقت است!
ثانياً: بر فرض كه توليد موجودات شبيه سازي شده را وابسته به دانشمندان بدانيم، تعلق روح در موجودات زنده نيز بر اساس ديدگاه فلسفي حكمت متعاليه، طي حركتي جوهري به اراده خداوندتحقق مي پذيرد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. علامه طباطبائي، تفسير الميزان، ج 15، ص 23 به بعد.
2. احمد واعظي، انسان از ديدگاه اسلام، انتشارات سمت، تهران، 1380.
3. سايت باشگاه انديشه WWW. Bashgah.net
4. خبرگزاري ايسنا (جهاد دانشگاهي) گزارش هاي مربوط به پژوهشكده رويان.
WWW. ISNA.IR
WWW.ISNATUMS.com
WWW.ROYAN INSTITUTE.org (پژوهشكده بين المللي رويان، (مجري طرح شبيه سازي در ايران)
پي نوشت ها:
[1] . Samatic Cell Nuclear Transfer.
[2] . اسلامي، سيد حسن، مقاله شبيه سازي انسان …، مجله فقه، شماره 44، 1384.
[3] . ر.ك: صدرالدين شيرازي، محمد بن ابراهيم، الاسفار الاربعه، ج 8، ص 136و 330 و 370 ـ 378؛ و واعظي، احمد، انسان از ديدگاه اسلام، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم، 1380، ص 30 ـ 35.
[4] . واعظي، احمد، انسان از ديدگاه اسلام، تهران، انتشارات سمت، چاپ دوم، 1380، ص 33.
[5] . مؤمنون/ 12 ـ 14.
[6] . خون بسته.
[7] . چيزي شبيه گوشت جويده شده.
[8] . طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ج 15، ص 23 ـ 30.