عشق عبارت است از افراط در محبت[1] و حالتي است كه بر انسان عارض مي شود و به طور كلي به عشق حقيقي و عشق مجازي تقسيم ميگردد. عشق حقيقي عبارت است از عشق به خدا و صفات او، عشق مجازي عبارت است از عشق به غير خدا.و اين عشق را تقسيم كرده اند به عشق عفيف و آن عشقي است كه مبدأ آن زيبايي مطلق است و به عشق حيواني و آن عشقي است كه مبدأ آن شهوت و طلب لذّت حيواني است[2].
پس عشق حقيقي و واقعي عشق به خداي متعال است گويا عشقهاي ديگر نيز به آن بر ميگردد و چون زيبايي مطلق از آن اوست. ممكن است عدّهاي در تطبيق خطا كنند و خيال نمايند كه معشوق آنها غير خدا است[3].
عشق به امامان معصوم ـ عليه السلام ـ از نوع عشق حقيقي است به اين بيان كه: از آن جا كه تمام تلاشها و فعاليتهاي انسان از روحيه كمال جوي او نشأت ميگيرد و كمال مطلق در ضمير انسان خداي تبارك و تعالي است. در اين رابطه افرادي كه جلوهاي از جمال الهي دارند، طالبان حق را به سوي خويش جذب كرده و محبوب آنها واقع ميشوند. پس سبب و ميزان محبوبيت برخي از افراد در ديده برخي ديگر ميزان جلوه گري است كه از جمال حق دارند هر كس اين جمال را بهتر نشان دهد محبوب تر است و سرّ محبوبيت ائمة معصومين ـ عليهم السلام ـ همين نكته است، به عبارت ديگر ائمه از آن نظر محبوب اند كه پيوند الهي دارند، دلهاي ما به طور ناخودآگاه، در اعماق با حق يك نوع پيوستگي دارد. و چون آن بزرگواران را آيت حق و مظهر صفات حق مييابند به آنها عشق ميورزند. در حقيقت پشتوانة عشق به ائمه پيوند جانها با خداي متعال است كه براي هميشه در فطرتها نهاده شده است و همواره براي انسان ثابت است.[4]و از سوي ديگر مقامات معنوي ائمه _ عليهم السلام _ به هيچ وجه استقلالي نيست بلكه هر درجه و كمالي كه دارند از خداست و آنان نماينده و ظهور دهنده هستند و بس، آنان راه و صراط و پل هدايت تكويني و تشريعي براي وصول به شامخ حضرت حق اند. مقصد و مقصود خداوند است و امامان واسطه فيض و رحمت اند[5].
بنابراين محبت شيعيان نسبت به ائمه _ عليهم السلام _ و خصوصاً امام زمان ـ عج الله تعالي فرجه الشريف ـ از اين قاعده مستثني نيست به اين معنا كه عشق و محبت به آنها به عنوان آيينه و نشانه محبت خداي سبحان است و آنها مسير محبت نسبت به خداوند متعال است ولي مقصد و مقصود خود خدا است.
از آن جا كه وجود مقدس حضرت بقيه الله آينة تمام نماي حق است بايد در آن آينه حق را ديد نه خود آن را و نميتوان بدون آينه حق را ديد چون بدون آينه حق قابل ديدن نيست. بنابراين، بايد حق را از راه و طريق و از آينه و آية آن ولي اعظم جست و جو نمود و به سوي او در تكاپو بود، و اگر خداوند را در آينه امام مهدي(ع) جست و جو ميكنيم براي اين است كه حق را دوست داريم و به آن عشق ميورزيم و ميخواهيم به آن برسيم، و اگر خوب دقت شود روشن خواهد شد كه محبت ما نسبت به حضرت مهدي _ عج الله تعالي فرجه الشريف _ در حقيقت محبت به خداوند سبحان است، و ما خيال ميكنيم كه عشق و محبت ما نسبت به حضرت حجت غير از محبت و عشق به خداست. به عبارت ديگر، محبت به امام زمان _ عج الله تعالي فرجه الشريف _ در طول محبت به خداست نه در عرض آن، تفكيك و جداي اين دو محبت ( محبت به خدا و محبت به امام زمان) به اين شكل در وحدت آن دو خدشه وارد نميكند زيرا كثرتهاي طول برگشت شان به وحدت است و به يك جا منتهي ميشود.
در نتيجه تفكيك و جدايي بين اين دو عشق وجود ندارد و چون هر دو از نسخ عشق حقيقي است و لكن به يك اعتبار ميتوان بين آن دو تفكيك قايل شد، به اين بيان كه چون خداي سبحان نامحدود است. محبت به او نيز نامحدود خواهد بود و حد و توقف ندارد. از آن جا كه ائمه _ عليهم السلام _ بشر و مخلوق خداوند ميباشند و محدوداند در نتيجه عشق به آنها محدود خواهد بود.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. عرفان اسلامي،حسين انصاريان، ج 1، ص 287.
2. شايسته ترين رهبر، رجبعلي مظلومي.
پي نوشت ها:
[1]. حلّي، ابن مطهر، كشف المراد، بي تا، ص 527.
[2]. طوسي، نصر الدين، شرح اشارات، قم، نشر البلاغه، چاپ اول، 1375 ، ج3، ص383.
[3]. موسوي خميني، سيد روح الله، چهل حديث، مؤسسة نشر و تنظيم آثار امام خميني، چاپ چهارم، 1373 ش، ص 183.
[4]. جوادي آملي، رهبري در اسلام91، مؤسسة نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، 1367.
[5]. حسين، جلال الدين، فيض الهيه،ص121، شركت سهامي طبع كتاب، بي جا، بي تا، اصفهاني، محمد حسين، حاشيه مكاسب، انوار الهدي، ج2،ص381 چاپ اول، 1418هـ . ق،