رابطهی انسان با جهان رابطهی تقابلی است؛ یعنی انسان در جهان اثر میگذارد و جهان نیز در انسان اثرگذار است. بنابراین حوادث جهان هستی را میتوان از حالات انسان دانست، چنانکه انسان و حالات او را نیز میتوان از حوادث جهان بر شمرد. علاوه بر این رابطهی انسان با جهان رابطهی کل و جزء بوده، و انسان جزئی از این عالم است؛ لذا حوادث عالم همانگونه که حالات و اعراض برای جهان محسوب میگردند، برای انسان نیز حالات به حساب میآیند. نتیجه اینکه معاد یکی از مراتب و تحولات عالم هستی است که قهرا یک تحول و دگرگونی در وجود انسان نیز هست. بر اساس فلسفهی اسلامی و حکمت متعالیه معاد نوعی تحول و دگرگونی در ذات جهان و انسان است؛ یعنی ذات جهان و انسان بهگونهای است که منتهی به معاد میشود و معاد نتیجه حرکت جوهری جهان و انسان است.[1]