در جواب بايد گفت: اماكني كه در قرآن كريم آمده است، از دو بعد مورد بررسي قرار مي گيرد: اوّل: اماكني كه براي ما محسوس و قابل مشاهده است و آثار آن را در دنيا ميبينيم. دوّم: اماكني كه براي ما غيرمحسوس يا به عبارتي اماكن بهشتي كه در قرآن به كار رفته است.
اول ـ اماكن دنيوي است كه اينها در قرآن كريم، بسيار زياد است و به بخشهاي مختلفي تقسيم ميشود كه به طور اجمالي به آنها مي پردازيم:
1 ـ شهرها.
2 ـ مساجد.
3 ـ سرزمينها.
4 ـ رودخانهها و درياها.
5 ـ كوهها.
1 ـ شهرها: از جمله شهرهايي كه به طور واضح در قرآن كريم، به كار رفته است به موارد زير تقسيم ميگردد:
الف ـ روم، در سورهي مباركهي روم، ميفرمايد: «غُلِبَتِ الرُّوم(2)[1]؛ روميان شكست خوردند و مغلوب شدند.»
ب ـ مصر، اين نام در دو جاي قرآن كريم، آمده است، سورهي بقره، ميفرمايد: « … اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ …»[2] و مورد بعدي در سورهي يونس « … أَنْ تَبَوَّآ لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ ….»[3]ج ـ بابل، در سورهي بقره، مي فرمايد: « … وَمَا أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ ….»[4]د ـ بَكَّه (نام ديگر مكّه) در سورهي آل عمران، ميفرمايد: « إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ[5]؛ اوّلين خانهاي كه براي مردم قرار داده شد همان است كه در سرزمين مكّه است كه پربركت و مايهي هدايت جهانيان است.» و البتّه خود خانهي خدا در آيات متعدّدي به صورت كنايهاي به كار رفته است. به عنوان مثال در سورهي مباركهي آل عمران آيهي 97 مشاهده ميشود.
هـ ـ مدينه، در سورهي منافقين، ميفرمايد: « يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ ….»[6] و موارد ديگر.
2 ـ مساجد: اسامي چند مسجد در قرآن كريم، به طور واضح به كار رفته كه به آنها اشاره ميشود:
الف ـ مسجدالحرام به طوري كه 13 بار در قرآن كريم، آمده است؛ از جمله در سورهي مباركهي بقره آيات شريفهي 144، 149، 150 و 217. مائده، 2، انفال، 34، توبه، 19، اسراء، 1 و موارد ديگر.
ب ـ مسجد الاقصي به طور مشهورتر در سورهي اسراء، ميفرمايد: « سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّه هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (1).»[7]ج ـ مسجد ضرار، در سورهي توبه، ميفرمايد: « وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا ….»[8]3 ـ سرزمينها:
الف ـ سرزمين مَدْيَن[9] در سورهي قصص آيهي 23 ميفرمايد: « وَلَمّا وَرَدَ ماءً مَدْيَنَ…»
ب ـ سرزمين احقاف[10]، در سورهي احقاف آيهي 21 ميفرمايد: « وَاذْكُرْ أفاعادٍ اِذْ اَنْذَر قَوْمَهُ ما الأحْقافِ وقد خَلَتِ النُّدُرُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ… ؛ برادر قوم عاد را ياد كن، آن زمان كه قومش را در سرزمين احقاف بيم داد در حالي كه پيامبران زيادي قبل ازاو در گذشتههاي دور و نزديك آمده بودند.»
4 ـ رودخانهها و درياها:
الف ـ از جمله رود معروف كه امروز هم اين رود وجود دارد، رود نيل است كه در سورهي طه به كار رفته است؛ آنجا كه ميفرمايد: «أَنِ اقْذِفِيهِ فِي التَّابُوتِ فَاقْذِفِيهِ فِي الْيَمِّ فَلْيُلْقِهِ الْيَمُّ بِالسَّاحِلِ …[11]؛ او را در صندوقي بيفكن و آن صندوق را به دريا بينداز تا دريا آن را به ساحل افكند.» كه منظور رود نيل است.
ب ـ مجمع البحرين، در سورهي كهف آيهي 61 به صورت «مجمع» به كار رفته است كه مفسران آن را تعبير به مجمع البحرين يعني محل تلاقي دو دريا ذكر ميكنند[12]. و مواردي از اين قبيل كه در قرآن وجود دارد.
5 ـ كوهها: اسامي چندين كوه در قرآن آمده است كه به اعم آنها پرداخته ميشود:
الف ـ غار كهف، در سورهي مباركهي كهف آيات 9، 10، 11، 16 و 25 به كار رفته است و منظور از اسم كهف غار و كوه ميباشد.
ب ـ كوه طور، كه در چند جاي قرآن به كار رفته از آن جمله، سورهي مباركهي نساء آيهي 154، مؤمنون آيهي 20، تين آيهي 2.
ج ـ كوه صفا و مروه، كه در سورهي مباركهي بقره، ميفرمايد: « إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ ….»[13]دوم: اماكني كه براي ما غير محسوس و در واقع اماكن بهشتي است که در قرآن كريم آمده است که؛ 21 نام ذكر شده كه به آنها اشاره ميشود:
الف ـ جنات :
1 ـ جنات عدن، توبه، 74.
2 ـ جناتِ الفردوس، كهف آيهي 107.
3 ـ جنات المَأوي، سجده، 19.
4 ـ جنات النعيم، مائده، 65.
5 ـ جنة الخلد، فرقان، 15.
6 ـ جنة الماوي، نجم آيات 13 و 15.
7 ـ جنهٍ عاليه، حاقّه آيات 21 و 22.
8 ـ جنهُ نعيم ، واقعه، 89. 9 ـ حسني، نساء، 95.
10 ـ الدارُ الاخره، قصص، 83.
11 ـ دارُالسّلام، انعام، 127.
12 ـ دارُ القرار، غافر. 39.
13 ـ دارُ المتقين، نمل، 30.
14 ـ دارُ المقُامه، فاطر، 35.
15 ـ روضات الجنّات، شوري، 22.
16 ـ طُوبي، رعد، 29.
17 ـ عليّون، مطففين، 18.
18 ـ فردوس، مؤمنون، 11.
19 ـ فضل، مؤمنون 11. مفسران فضل را بهشت دانستهاند.
20 ـ عين، واقعه، 27. بسياري از مفسرين مراد از عين را بهشت دانستهاند.[14]
معرفي منابع جهت مطالعه ي بيشتر:
1 ـ دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن كريم، (تهران، انتشارات اميركبير، 79 ش)، ص 771 ـ 775.
2 ـ پروفسور عباس شوشتري، فرهنگ لغات قرآن، (تهران، انتشارات گنجينه، 59 ش).
3 ـ الياس كلانتري، لغات قرآن در تفسير مجمع البيان، (تهران، انتشارات بيان، 63 ش).
4 ـ مصطفي اسرار، دانستني هاي قرآن، (تهران، انتشارات محيا، 1375 ش).
پي نوشت ها:
[1]. روم: 30/2.
[2]. بقره: 2/61.
[3]. يونس: 30/87.
[4]. بقره:2/ 102.
[5]. آل عمران: 3/96.
[6]. منافقون: 63/8.
[ 7.] اسراء: 7/1.
[8]. توبه: 9/107.
[9]. اسرار، مصطفي، دانستني هاي قرآن، تهران: انتشارات محيا، 1375 ش، ص 136 و 138.
[10]. همان.
[11]. طه: 20/39
[12]. ر.ك: مكارم شيرازي، ناصر و همكاران، تفسير نمونه، تهران، انتشارات دارالكتب الاسلاميه، 1373 ش، جلد 12، ص 480.
[13]. بقره: 2/158.
[14]. خرمشاهي، بهاءالدين، دانشنامهي علوم قرآني،ج1، تهران: انتشارات دوستان، 1377، ص 399 و 400.