علم و عالم در يک تقسيم بندي کلي به دو قسم مي گردد:
1ـ علم ذاتي و عالم بالذات و الاصاله.
2ـ علم عرضي و عالم بالعرض و بالغير.
آيات متعدد و روايات فراواني دلالت صريح و روشن بر اين مطلب دارند که خداوند متعال عالم بالذات است و جز او کسي نه علم ذاتي دارد و نه هيچ گونه دانش و دسترسي به غيب و نهان عالم دارد. «عالم الغيب» به طور مطلق و بالذات خداوند است: «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ»[1] کليدها و اسرار غيب نزد او است و آن را جز او کسي نمي داند.
بنابراين علوم ديگران، انبياء و اوصياء، امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ داخل در قسم دوم است يعني آن بزرگواران عالم بالذات نيستند و دسترسي به غيب هم ذاتاً و باالاصاله ندارند. گر چه ترسيم دقيق محدوده علم ائمه ـ عليهم السلام ـ براي ما ميسّر نيست. آن چه مسلّم است آن است که حيطه دانش آنان با ديگر افراد قابل مقايسه نيست و راه اثبات اين مدّعا، مراجعه به کلمات و سخنان آنان و اموري است که از آنان در طول زندگي پربارشان بروز و ظهور يافته اند.
گذشته از اين ها هيچکس نبايد ترديد در اين امر نمايد که خداوند متعال قادر است بخشي از علوم خود را هر قدر که صلاح بداند در اختيار اولياء خود قرار بدهد. همچنان که در قرآن مجيد به پاره اي از آنها اشاره فرموده است مثلاً در مورد پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايد: «عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا ـ إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ».[2]خداوند داناي غيب است و هيچ کس را بر غيب خويش آگاه نمي کند مگر آن که را مورد رضاي او باشد. و يا در مورد حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ در قرآن کريم مي خوانيم که عيسي مي گفت: «وَأُنَبِّئُکم بِمَا تَأْکلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِکمْ»[3] و آيات ديگري که به طور عموم و يا خصوص، به اين حقيقت اشاره و يا تصريح دارد که خداوند متعال هر گاه صلاح بداند برخي از بندگان خود را از غيب آگاه مي سازد.
بنابراين آياتي که علم غيب را منحصر در خداوند متعال مي داند مثل آيه مبارکه «قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ»[4] بگو در ميان آسمان ها و زمين کسي جز خداوند غيب را نمي داند. اين آيه و آياتي ديگر که در سوال هم به آن اشاره شده است، معنايش اين است که منبع غيب خداوند است و کسي جز از طريق او نمي تواند بر آن آگاهي يابد. بنابراين هيچ منافاتي ندارد که غيب ها در نزد حضرت حق باشد و او عالم با الذات باشد و برخي از اولياء خود را از آن با خبر سازد.
آري عالم به غيب در حقيقت خداوند متعال است که علم او ذاتي است و از ديگري گرفته نشده است اما علوم انبياء و اولياء و امامان معصوم ـ عليهم السلام ـ باالعرض و اکتسابي و برگرفته از آن کانون غيب است. بعد از جنگ جمل وقتي امير المومنين ـ عليه السلام ـ در ضمن خطبه ي از برخي حوادث آينده خبر داد يکي از ياران آن حضرت با تعجب گفت: «لقد اعطيت يا امير المومنين علم الغيب؟» يا امير المومنين به شما علم غيب داده شده است؟
(شايد او منظورش اين بود که علم غيب مختص خداوند است) علي ـ عليه السلام ـ در حالي که تبسّم مي کرد فرمود: «ليس هو بعلم الغيب و انّما هو تعلّم من ذي علم»[5] اين علم غيب نيست، بلکه آموختن و فراگيري است از صاحب علم. يعني آن چه ما مي دانيم علم ذاتي نيست بلکه به عنوان برگزيدگان و بزرگان و اوليائي که مورد رضاي خداوند تبارک و تعالي بوده اند و از حضرت حق سبحان کسب فيض کرده اند، مي باشند نه به عنوان علم ذاتي که مختص به ذات او است و در آن شريکي ندارد.
از امام باقر ـ عليه السلام ـ در شأن نزول اين آيه کريمه: «وَکلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ»[6] همه چيز را در پيشواي آشکار جمع آوري کرديم؛ نقل شده که فرمود: چون اين آيه بر پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نازل شد، ابوبکر و عمر برخواستند و گفتند: اي رسول خدا آيا منظور تورات است؟ فرمود: خير. گفتند: انجيل است؟ فرمود خير، گفتند: قرآن است؟ فرمود: خير، در اين ميان امير المومنين علي بن ابي طالب وارد شد، پيامبر اکرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمود: اوست آن امام که خداوند تبارک تعالي علم هر چيزي را در او جمع کرده است.
«انّه الامام الذي احصي الله تبارک و تعالي فيه علم کل شي»[7]از امام صادق ـ عليه السلام ـ در تفسير اين آيه شريفه: «اعملوا فسيري الله عملکم و رسوله و المومنون» در کار باشيد که محققاً کردار شما را خدا و رسولش و مومنان خواهند ديد؛ سوال شد، فرمود: مومنان ائمه هستند.[8]عبدالله بن ابان مي گويد: به امام رضا ـ عليه السلام ـ عرض کردم: براي من و خاندانم به درگاه خدا دعا کن، فرمود: مگر دعا نمي کنم، به خدا کردار شما هر روز و هر شب به من عرضه مي شود…».[9]و در روايت ديگر مي خوانيم: ائمه دانشمندان راستگوي الهام گيرنده حديث دريابنده[10] ( از غيب اند)
پس نتيجه و خلاصه مطالب پيشين اين مي شود که: علم غيب اولا و بالذات مخصوص خداوند سبحان است و هيچ کس جز او غيب نمي داند. و ائمه اطهار و اولياء الهي که مورد رضاي خداوند هستند در اثر لطف و عنايت خداوند و به اذن او به برخي از علوم و معارف غيبي آگاه مي شوند و نسبت به امور عالم و آينده آن و اعمال بندگان اطلاع مي يابند و دعا و تضرع و توسل مومنين را مي شنوند و بلکه هر صبح و شام خواسته و اعمال ما بر آن بزرگواران و در زمان ما بر حضرت ولي عصر ـ عليه السلام ـ عرضه مي شوند و آن حضرت بر اساس مصلحت، به آنها رسيدگي مي نمايد. چنان چه از خود آن حضرت در توقيعي به شيخ جليل القدر مفيد مي خوانيم که فرموده است: ما به ماجراي زندگي شما کاملا مطلع هستيم و از اخبار… شما با خبريم…».[11]بنابراين هيچ منافاتي بين اين که خداوند در قرآن علم غيب را مخصوص خودش نموده و اين که ائمه از برخي امور غيبي آگاه اند، وجود ندارد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ ترجمه اصول کافي، ج 2، آيت الله محمد باقر کمره اي.
2ـ سيماي آفتاب، حبيب الله طاهري، مراجعه نمائيد.
پي نوشت ها:
[1]. الانعام / 59.
[2]. جن / 26.
[3]. ال عمران / 49.
[4]. نمل / 65.
[5]. فيض الاسلام، نهج البلاغه، خطبه 128.
[6]. يس / 12.
[7]. معاني الاخبار، ص95، ينابيع الموده، قندوزي، ص77.
[8]. اصول کافي، ج 2، ص181.
[9]. اصول کافي، ج2، ص183.
[10]. همان، ص341.
[11]. احتجاج طبرسي، ج 2، ص322.