دربارة ابن عربی، زندگی او، آثارش و نخبه افکارش سخن بسیار می توان گفت که هر یک می تواند موضوع کتابی جداگانه باشد. در این جا به اجمال به این موضوع خواهیم پرداخت. سال شمار زندگانی ابن عربی نام: ابوعبدالله محی الدین محمد بن علی بن محمد بن العربی الطائی الحاتمی (از نوادگان حاتم طائی) شهرت: ابن العربی ـ شیخ اکبر 56. هـ . ق ـ 1165م : در روز 27 رمضان (7 اوت) در شهر مُرسیه در جنوب شرقی اندلس تولد یافت. 568 هـ .ق : به مهاجرت از مرسیه به اشبیلیه و تحصیل قرائت های هفتگانه، ادبیات حدیث و دیگر دانش های زمان خود نزد بسیاری از اساتید و دریافت اجازه عام روایت کتب از ایشان از جمله: ابن عساکر (صاحب تاریخ دمشق) نویسنده نامدار ابوالفرج عبدالرحمن ابن جوزی (نویسنده صفوه الصفوه) و … . 580 هـ .ق : به تصریح خود ابن عربی در این سال وارد طریقت عرفان شده بود. او زندگانی خود را پیش از ورود به طریقت، زمان جاهلت می نامد. (فتوحات، ج 2، ص 425 و ج 1، ص 185). 598 هـ . ق : ازدواج با زنی به نام مریم بنت محمد بن عبدون که او نیز اهل مسکوک بوده است.
: دیدار با عرفا و شیوخ نامدار عصر خود در طول مسافرت هایش. او در کتاب روح القدس اوصاف مشایخ و روابط خود با آنان را ذکر کرده و 54 تن از آنان را نام می برد. 638 ـ 580 : دائماً در حال مسافرت به مناطق مختلفی چون تونس، بیت المقدس، مصر، حجاز، فاس، سوریه، دمشق و … بوده است. 638 : وفات در 78 سالگی در دمشق در روز 28 ربیع الثانی. مقبره او در دامنه جبل قاسیون اکنون زیارتگاه ارادتمندان است. آثار و تألیفات: او بی شک پرکارترین عارف و صوفی مسلمان و نیز یکی از پرکارترین مؤلفان سراسر تاریخ جهان اسلام به شمار می رود. دربارة شمار نوشته های او هنوز پس از تحقیقات فراوان جای سخن هست. خود او طی اجازه روایت کتبش به الملک المظفر ایوبی در سال 632 هـ . ق از 290 نوشته خود نام برده است، اما عثمان یحیی نویسنده تاریخ و طبقه بندی آثار ابن العربی، نام بیش از 800 عنوان اثر را آورده است. کتبی که از او چاپ و منتشر شده، زیاد است که به بعض آنان ها اشاره می کنیم: 1. الاحادیث القدسیه 2. کتاب الامر المحکم المربوط فیما یلزم اهل طریق الله من الشروط 3. انشاء الدوائر 4. تاج الرسائل و منهاج الوسائل 5. تحفة السالکین (منسوب به وی) 6. التجلیات الالهیة 7. تحفة السفرة الی حضرة البدوة 8. التدبیرات الالهیة فی اصلاح المملکة الانسانیة 9. تنزل الاملاک مِن عالم الأرواح إلی عالم الأفلاک (یا) لطائف الاسرار 10. التنزلات اللیلیة فی أحکام الإلهیة 11. التنزلات الموصلیة فی أسرار الطهارات و الصلوات و الأیام الأصلیة 12. توجهات الحروف 13. دیوان شیخ الاکبر (یا) الدیوان الکبیر 14. رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن 15. رسالة فی معرفة النفس و الروح 16. روح القدس فی محاسبة النفس 17. شرح کلیات الصوفیة و الرد علی ابن تیمیه 18. فتوحات المکیة فی معرفة الاسرار المالکیة و الملکیة (مهم ترین کتاب ابن عربی است) 19. فصوص الحکم و خصوص الکلم، دومین نوشته مهم ابن عربی است که احتمالاً آخرین اثر او است. گزیدة افکار و جهان بینی عرفانی او ابن عربی را می توان به حق بزرگ ترین و برجسته ترین بنیانگذار نظام عرفان فلسفی یا فلسفه عرفانی یا حکمت الهی عرفانی در تاریخ اسلام به شمار آورد. پس از ابن عربی، هیچ یک از عرفا یا فیلسوفان عارف را نمی توان یافت که به گونه ای تحت تأثیر وی قرار نگرفته باشند. دربارة جهان بینی ابن عربی باید گفت که جهان بینی او بیش از هر چیز، عرفان زیسته و اندیشیدة او است.
او در جایی از فتوحات تصریح می کند که: علم الهی دانشی است که خداوند از راه القا و الهام و فرود آوردن روح الامین در دل انسان آن را می آموزاند و او در این کتاب از آن بهره گرفته است.(فتوحات، ج 3، ص 456) متأسفانه دریافت های اصلی و ویژه ابن عربی در مجموعة بزرگی از نوشته هایش پراکنده است. زبان سمبلیک نوشته های او به علاوه قلم دشوار وی و پراکنده گویی هایش، فهم اثار و اندیشه های ابن عربی را بسی مشکل و صعب نموده است. چنان که می توان داوری نیکلسون را دربارة او پذیرفت که گفته است: ابن عربی اگر منظم تر، مختصرتر و روشن تر می نوشت، بهتر شناخته می شد. همین دشواری سبب بد فهمی یا کج فهمی های زیادی دربارة اندیشه های او شده است و به طبع مخالفت های زیادی را نیز با او در پی داشته است. در این جا به اجمال گوشه ای از اندیشه های او را می آوریم. انواع علم: ابن عربی آگاهی را از نظر شیوه شناخت و محتوای آن ها به سه دسته تقسیم می کند: 1ـ دانش یا آگاهی عقلی2ـ دانش احوال که جز به ذوق راهی بدان نیست و با عقل نمی توان آن را تعریف کرد مانند آگاهی از شیرینی عسل، لذت عشق و … 3ـ دانش اسرار، یعنی دانشی که از راه دمیدن روح القدس در دل و ذهن انسان دست می دهد. او این علم را علوم الهی می خواند و آن را اصل و مرجع همه علم ها می شناسد. اهل الله در آثار ابن عربی ناظر به کسانی است که دانش اسرار می دانند، در برابر علمای رسوم که از آن ناآگاهند و به همین لحاظ میان این دو طایفه آشتی ناپذیری دائم وجود دارد.
در نظر ابن عربی، علم عقلی و علم احوال کسبی است و علم الهی جزء علوم وَهْبی یا وَهِیئی است که به واسطه فیض الهی دانسته می شود. وجود و عدم: یکی از مباحث هستی شناسی در اندیشه ابن عربی، سلسله مباحث او دربارة وجود و عدم و موجود و معدوم و رابطة میان آن ها است. ابن عربی از تعلق علم و آگاهی به موجود یا وجود سخن می گوید و شاخه های مختلفی از علوم را بر حسب موجودیت و معدومیت بنا می نهد که در آثار عرفانی پیش از او تقریباً وجود ندارد. اعیان ثابته: یکی از مهم ترین محصولات اندیشه ابن عربی مفهوم و مبحث اعیان ثابته است. تعریف ساده اعیان ثابته عبارت است از چیز یا شیء بودن همه ممکنات، پیش از پوشیدن جامه هستی به فرمان خدا در علم او. البته این بحث ریشه در دو نظریه مخالف نزد اشعریان و معتزلیان دارد که ابن عربی آن را مورد بحث قرار داده است. خداشناسی عرفانی: خداشناسی ابن عربی با آن که با خدا شناسی های عرفانی پیش از خود وجود مشترکی دارد، اما دارای ویژگی های کاملاً برجسته و منحصر به فردی است که محور کل نظام عرفانی وی به شمار می رود. در این جا به صورت گزاره هایی کوتاه بعض اندیشه های او را در این باره می آوریم: • خدا از راه ها یا وسایلی که انسان معمولاً برای شناخت چیزی یا امری در اختیار دارد، شناختنی نیست. • نخستین معلوم، حق تعالی است که موصوف به وجود مطلق است، زیرا معلول چیزی و علتی نیست، بلکه به ذات موجود است و علم به او عبارت است از: آگاهی به وجود او و وجودش عین ذاتش می باشد. • دو راه برای رسیدن به آگاهی به خدا وجود دارد: 1ـ راه کشف درونی و دلیل قلبی 2ـ راه اندیشه و استدلال به برهان عقلی. البته خدا هرگز از راه دلیل دانسته نمی شود اما از این راه ها می توان دانست که او موجود است و جهان با نیازی ذاتی نیازمند او است. • ابن عربی تنها برهان معتبر را در پیوند با هستی خدا برهان وجودی می نامد که از ابتکارات خود او است و از گونة شناختن های ما نیست، بلکه از نوع شناساندن است. • این نظریه مهم ابن عربی به نظریه شناخت معروف است که در اطراف آن سخنان موافق و مخالف زیاد گفته شده است. • یکی دیگر از مباحث مهم اندیشه ابن عربی، سخن او دربارة علم خدا است. او علم خداوند به موجودات را نه اجمالی بلکه تفصیلی می داند و این اندیشه نیز در مباحث کلامی و عرفانی دارای مخالف ها و موافق هایی است. • وحدت وجود: اعتقاد به وحدت وجود یکی از پرهیاهوترین مباحث در عرفان اسلامی است. البته باید گفت که خود ابن عربی هرگز از این عبارت استفاده نکرده، ولی این نظریه به او منسوب است و از سخنان او نیز این معنا فهمیده می شود، از این رو عبدالرحمان حاجی او را از بنیان گذاران و معتقدان اساسی این نظریه می داند. • یکی دیگر از نظریات مهم ابن عربی دربارة شناخت خدا و پیوند خدا با انسان این است که هر کس خدای ویژه خود و خدای باور داشته های خویش را دارد.
پیامد های این بحث نیز مورد اختلاف است. تجلیات الهی: مسأله بنیادی در عرفان ابن عربی همیشه و در همه جا پیرامون تجلیات الهی است، تجلی در جهان بیرونی و تجلی در جهان درونی عارف، یعنی در قلب او ـ تصویر روشنی که سرانجام ابن عربی از خدا ساخته، در اعتقادات به دست می دهد، در آن جاست که به پیوند میان تجلیات الهی با قلب انسان عارف می پردازد. این توشه ای از هزاران اندیشه و اعتقاد ابن عربی است که به طور خلاصه تقدیم گردید. پیشتر گفتیم که افکار و آثار ابن عربی به آسانی قابل فهم نیست، از این رو اندیشه های او موافقان و مخالفان بسیار دارد. بعضی او را عارفی کامل و واصل و دیگران کافری منکر خوانده اند، اما حق این است که بسیاری از آثار و اندیشه های ابن عربی قابل استفاده و از جمله گنجینه های ناب عرفان اسلامی محسوب می شود. توصیه امام راحل(ره) به گورباچف به مطالعة آثار ابن عربی نشان از آن دارد که امام خمینی آثار این مرد را قابل استفاده دانسته است. ایشان فرموده اند: ریزه کاری توحید را باید از این مرد بزرگ آموخت. ملاصدرا نیز نهایت احترام را برای این مرد قائل بوده و مقام او را از بوعلی و فارابی نیز برتر می دانسته و از او به الشیخ الکامل المحقق تعبیر کرده است. شهید مطهری نیز درباره ایشان فرموده است: نه پیش از او و نه پس از او کسی به پایة او نرسیده است. امیدواریم این کوتاه قابل استفاده شما قرار گیرد. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ذیل عنوان ابن عربی، ص 284 ـ 218.
داوری های چند گانه ای درباره شخصیت عرفانی ابن عربی در نوشته های اندیشمندان به چشم می خورد که به نمونه هایی از آنها اشاره می شود: الف) دیدگاه شهید مطهری: «عرفان اسلامی، از آغاز پیدایش، قرن به قرن تکامل پیدا کرد. در هر قرنی، چنان که اشاره شد، عرفای بزرگی نمایان شده، به عرفان تکامل بخشیده و بر سرمایه اش افزودند. این تکامل، تدریجی بود ولی در قرن هفتم به دست محیی الدین عربی، جهش پیدا کرده و به نهایت کمال خود رسید. محیی الدین، عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد که سابقه نداشت. بخش دوم عرفان؛ یعنی بخش علمی، نظری و فلسفی آن، به وسیله محیی الدین پایه گذاری شد. عرفای پس از او عموما ریزه خوار سفره او هستند. محیی الدین علاوه بر این که عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد، یکی از اعاجیب روزگار است. انسانی است شگفت و به همین دلیل، عقیده های متضادی در باره اش شده است. برخی او را ولی کامل؛ قطب الاقطاب، می خوانند و بعضی دیگر تا حد کفر، تنزلش می دهند. گاهی ممیت الدین و گاهی ماحی الدینش می خوانند، صدرالمتألهین، فیلسوف بزرگ و نابغه بزرگ اسلامی، برای او نهایت احترام قائل است؛ محیی الدین، در دیده او از ابوعلی سینا و فارابی، بسی عظیم تر می باشد» (مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج 2، ص 114، صدرا، بی تا). همانگونه که از کلمات شهید مطهری فهم پذیر است، ایشان بدون آن که جهت گیری های منفی درباره محیی الدین را تأیید کند، تنها به گفتمان هایی اینچنین از او اشاره کرده است. ب ) برخی با بیان نکات منفی محیی الدین و گردآوری آنها در یک مجموعه گسترده، از جمله خواب های نادرست بیان شده از سوی وی و نیز داوری های نابجای وی درباره خداوند و صفات او، محیی الدین را به چالش کشیده و از وی چهره ای منفی، با گرایش های غیر دینی فراوانی به نمایش گذارده اند. این گروه آن چنان در این راه زیاده روی کرده اندکه حتی در نقل کلمات شهید مطهری درباره محیی الدین، امانت داری را زیر پا گذاشته اند (داود الهامی، داوری های متضاد درباره محیی الدین، مکتب اسلام، قم 1379). ج ) در میان دو رویکرد میانه نخست و زیاده روی در نکوهش، گروهی نیز تنها به ستایش او پرداخته اند: «… در این تفحصات و تجسمات (از سال 1358 به بعد) بود که به وجود قطب دیگر عرفان شرق که سر از غرب بدر آورده؛ یعنی شیخ اکبر، محیی الدین ابن عربی اندلسی پی بردم، لکن هیبت قهار و قلم سحار و عظمت آثار این هیولای عالم امکان و غموض و شمول آراء و عقاید او به حدی بود که مرا به ششدر حیرت افکند و در شناخت این عالم عالم گیر، عاجز و زبونم کرد» (ر.ا. نیکلسن، یادداشت هایی درباب فصوص الحکم ابن عربی، با مقدمه و ترجمه اوانس اوانسیان، ص 12، چاپ دانشگاه تهران، 1363). البته در همین کتاب، نیکلسن درباره تحلیل های ابن عربی از صفات خداوند، نقدهای جدی دارد که مطالعه آن ها در فهم و درک دیدگاه های ابن عربی در موضوع یاد شده بایستنی است. به عنوان نمونه، در نقد و بررسی فصوص 78 با بیان این که از گفته ابن عربی نیازمندی خداوند نتیجه می شود آورده است: «خدا در حالی که نسبت به ذات خود مستقل از موجودات مخلوق است نسبت به الوهیت خود به آنان نیازمند است». آنگاه در پاورقی توضیح می دهد: «این شیوه تفکر، ابن عربی را به تناقضات جسارت آمیزی سوق می دهد» (همان، ص 38). 3.
در میان این رویکردهای چندگانه درباره ابن عربی باید گفت: معیار هرگونه ارزیابی و داوری درباره اشخاص، اندیشه های آنان است که در گفتار و نوشتارشان آمده است از این رو به دور از این گونه داوری ها، به ویژه داوری های یکجانبه نگری، آن گونه که در کتاب داود الهامی آمده، باید به دقتی کارشناسانه به نوشته های ابن عربی نگریست. البته ابن عربی نیز مانند هر انسان دیگری از خطا و اشتباه معصوم نیست، ولی باید در داوری مزبور بر پایه نوشته ها، همه آنها را یکجا به بوته نقد کشید، نه آن که در این جستار، تنها به گزیده هایی از جهت گیری های اندیشه او پرداخته شود که از وی هیولایی از کج روی درست کند، همانگونه که در نقطه مقابل آن برخی او را هیولای عالم امکان نامیده اند. خلاصه آن که به «ما قال؛ آن چه گفته شده» باید پرداخت، نه به من قال؛ کسی که گفته».
برای مطالعه بیشتر: – احیاگر عرفان، پژوهشی در زندگی، مذهب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی، محمد بدیعی، تهران: پازینه 1384 – محی الدین عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، محسن جهانگیری – عرفان و تصوف، داود الهامی، قم: مکتب اسلام، 1374، ص 353-396.
: دیدار با عرفا و شیوخ نامدار عصر خود در طول مسافرت هایش. او در کتاب روح القدس اوصاف مشایخ و روابط خود با آنان را ذکر کرده و 54 تن از آنان را نام می برد. 638 ـ 580 : دائماً در حال مسافرت به مناطق مختلفی چون تونس، بیت المقدس، مصر، حجاز، فاس، سوریه، دمشق و … بوده است. 638 : وفات در 78 سالگی در دمشق در روز 28 ربیع الثانی. مقبره او در دامنه جبل قاسیون اکنون زیارتگاه ارادتمندان است. آثار و تألیفات: او بی شک پرکارترین عارف و صوفی مسلمان و نیز یکی از پرکارترین مؤلفان سراسر تاریخ جهان اسلام به شمار می رود. دربارة شمار نوشته های او هنوز پس از تحقیقات فراوان جای سخن هست. خود او طی اجازه روایت کتبش به الملک المظفر ایوبی در سال 632 هـ . ق از 290 نوشته خود نام برده است، اما عثمان یحیی نویسنده تاریخ و طبقه بندی آثار ابن العربی، نام بیش از 800 عنوان اثر را آورده است. کتبی که از او چاپ و منتشر شده، زیاد است که به بعض آنان ها اشاره می کنیم: 1. الاحادیث القدسیه 2. کتاب الامر المحکم المربوط فیما یلزم اهل طریق الله من الشروط 3. انشاء الدوائر 4. تاج الرسائل و منهاج الوسائل 5. تحفة السالکین (منسوب به وی) 6. التجلیات الالهیة 7. تحفة السفرة الی حضرة البدوة 8. التدبیرات الالهیة فی اصلاح المملکة الانسانیة 9. تنزل الاملاک مِن عالم الأرواح إلی عالم الأفلاک (یا) لطائف الاسرار 10. التنزلات اللیلیة فی أحکام الإلهیة 11. التنزلات الموصلیة فی أسرار الطهارات و الصلوات و الأیام الأصلیة 12. توجهات الحروف 13. دیوان شیخ الاکبر (یا) الدیوان الکبیر 14. رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن 15. رسالة فی معرفة النفس و الروح 16. روح القدس فی محاسبة النفس 17. شرح کلیات الصوفیة و الرد علی ابن تیمیه 18. فتوحات المکیة فی معرفة الاسرار المالکیة و الملکیة (مهم ترین کتاب ابن عربی است) 19. فصوص الحکم و خصوص الکلم، دومین نوشته مهم ابن عربی است که احتمالاً آخرین اثر او است. گزیدة افکار و جهان بینی عرفانی او ابن عربی را می توان به حق بزرگ ترین و برجسته ترین بنیانگذار نظام عرفان فلسفی یا فلسفه عرفانی یا حکمت الهی عرفانی در تاریخ اسلام به شمار آورد. پس از ابن عربی، هیچ یک از عرفا یا فیلسوفان عارف را نمی توان یافت که به گونه ای تحت تأثیر وی قرار نگرفته باشند. دربارة جهان بینی ابن عربی باید گفت که جهان بینی او بیش از هر چیز، عرفان زیسته و اندیشیدة او است.
او در جایی از فتوحات تصریح می کند که: علم الهی دانشی است که خداوند از راه القا و الهام و فرود آوردن روح الامین در دل انسان آن را می آموزاند و او در این کتاب از آن بهره گرفته است.(فتوحات، ج 3، ص 456) متأسفانه دریافت های اصلی و ویژه ابن عربی در مجموعة بزرگی از نوشته هایش پراکنده است. زبان سمبلیک نوشته های او به علاوه قلم دشوار وی و پراکنده گویی هایش، فهم اثار و اندیشه های ابن عربی را بسی مشکل و صعب نموده است. چنان که می توان داوری نیکلسون را دربارة او پذیرفت که گفته است: ابن عربی اگر منظم تر، مختصرتر و روشن تر می نوشت، بهتر شناخته می شد. همین دشواری سبب بد فهمی یا کج فهمی های زیادی دربارة اندیشه های او شده است و به طبع مخالفت های زیادی را نیز با او در پی داشته است. در این جا به اجمال گوشه ای از اندیشه های او را می آوریم. انواع علم: ابن عربی آگاهی را از نظر شیوه شناخت و محتوای آن ها به سه دسته تقسیم می کند: 1ـ دانش یا آگاهی عقلی2ـ دانش احوال که جز به ذوق راهی بدان نیست و با عقل نمی توان آن را تعریف کرد مانند آگاهی از شیرینی عسل، لذت عشق و … 3ـ دانش اسرار، یعنی دانشی که از راه دمیدن روح القدس در دل و ذهن انسان دست می دهد. او این علم را علوم الهی می خواند و آن را اصل و مرجع همه علم ها می شناسد. اهل الله در آثار ابن عربی ناظر به کسانی است که دانش اسرار می دانند، در برابر علمای رسوم که از آن ناآگاهند و به همین لحاظ میان این دو طایفه آشتی ناپذیری دائم وجود دارد.
در نظر ابن عربی، علم عقلی و علم احوال کسبی است و علم الهی جزء علوم وَهْبی یا وَهِیئی است که به واسطه فیض الهی دانسته می شود. وجود و عدم: یکی از مباحث هستی شناسی در اندیشه ابن عربی، سلسله مباحث او دربارة وجود و عدم و موجود و معدوم و رابطة میان آن ها است. ابن عربی از تعلق علم و آگاهی به موجود یا وجود سخن می گوید و شاخه های مختلفی از علوم را بر حسب موجودیت و معدومیت بنا می نهد که در آثار عرفانی پیش از او تقریباً وجود ندارد. اعیان ثابته: یکی از مهم ترین محصولات اندیشه ابن عربی مفهوم و مبحث اعیان ثابته است. تعریف ساده اعیان ثابته عبارت است از چیز یا شیء بودن همه ممکنات، پیش از پوشیدن جامه هستی به فرمان خدا در علم او. البته این بحث ریشه در دو نظریه مخالف نزد اشعریان و معتزلیان دارد که ابن عربی آن را مورد بحث قرار داده است. خداشناسی عرفانی: خداشناسی ابن عربی با آن که با خدا شناسی های عرفانی پیش از خود وجود مشترکی دارد، اما دارای ویژگی های کاملاً برجسته و منحصر به فردی است که محور کل نظام عرفانی وی به شمار می رود. در این جا به صورت گزاره هایی کوتاه بعض اندیشه های او را در این باره می آوریم: • خدا از راه ها یا وسایلی که انسان معمولاً برای شناخت چیزی یا امری در اختیار دارد، شناختنی نیست. • نخستین معلوم، حق تعالی است که موصوف به وجود مطلق است، زیرا معلول چیزی و علتی نیست، بلکه به ذات موجود است و علم به او عبارت است از: آگاهی به وجود او و وجودش عین ذاتش می باشد. • دو راه برای رسیدن به آگاهی به خدا وجود دارد: 1ـ راه کشف درونی و دلیل قلبی 2ـ راه اندیشه و استدلال به برهان عقلی. البته خدا هرگز از راه دلیل دانسته نمی شود اما از این راه ها می توان دانست که او موجود است و جهان با نیازی ذاتی نیازمند او است. • ابن عربی تنها برهان معتبر را در پیوند با هستی خدا برهان وجودی می نامد که از ابتکارات خود او است و از گونة شناختن های ما نیست، بلکه از نوع شناساندن است. • این نظریه مهم ابن عربی به نظریه شناخت معروف است که در اطراف آن سخنان موافق و مخالف زیاد گفته شده است. • یکی دیگر از مباحث مهم اندیشه ابن عربی، سخن او دربارة علم خدا است. او علم خداوند به موجودات را نه اجمالی بلکه تفصیلی می داند و این اندیشه نیز در مباحث کلامی و عرفانی دارای مخالف ها و موافق هایی است. • وحدت وجود: اعتقاد به وحدت وجود یکی از پرهیاهوترین مباحث در عرفان اسلامی است. البته باید گفت که خود ابن عربی هرگز از این عبارت استفاده نکرده، ولی این نظریه به او منسوب است و از سخنان او نیز این معنا فهمیده می شود، از این رو عبدالرحمان حاجی او را از بنیان گذاران و معتقدان اساسی این نظریه می داند. • یکی دیگر از نظریات مهم ابن عربی دربارة شناخت خدا و پیوند خدا با انسان این است که هر کس خدای ویژه خود و خدای باور داشته های خویش را دارد.
پیامد های این بحث نیز مورد اختلاف است. تجلیات الهی: مسأله بنیادی در عرفان ابن عربی همیشه و در همه جا پیرامون تجلیات الهی است، تجلی در جهان بیرونی و تجلی در جهان درونی عارف، یعنی در قلب او ـ تصویر روشنی که سرانجام ابن عربی از خدا ساخته، در اعتقادات به دست می دهد، در آن جاست که به پیوند میان تجلیات الهی با قلب انسان عارف می پردازد. این توشه ای از هزاران اندیشه و اعتقاد ابن عربی است که به طور خلاصه تقدیم گردید. پیشتر گفتیم که افکار و آثار ابن عربی به آسانی قابل فهم نیست، از این رو اندیشه های او موافقان و مخالفان بسیار دارد. بعضی او را عارفی کامل و واصل و دیگران کافری منکر خوانده اند، اما حق این است که بسیاری از آثار و اندیشه های ابن عربی قابل استفاده و از جمله گنجینه های ناب عرفان اسلامی محسوب می شود. توصیه امام راحل(ره) به گورباچف به مطالعة آثار ابن عربی نشان از آن دارد که امام خمینی آثار این مرد را قابل استفاده دانسته است. ایشان فرموده اند: ریزه کاری توحید را باید از این مرد بزرگ آموخت. ملاصدرا نیز نهایت احترام را برای این مرد قائل بوده و مقام او را از بوعلی و فارابی نیز برتر می دانسته و از او به الشیخ الکامل المحقق تعبیر کرده است. شهید مطهری نیز درباره ایشان فرموده است: نه پیش از او و نه پس از او کسی به پایة او نرسیده است. امیدواریم این کوتاه قابل استفاده شما قرار گیرد. برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ذیل عنوان ابن عربی، ص 284 ـ 218.
داوری های چند گانه ای درباره شخصیت عرفانی ابن عربی در نوشته های اندیشمندان به چشم می خورد که به نمونه هایی از آنها اشاره می شود: الف) دیدگاه شهید مطهری: «عرفان اسلامی، از آغاز پیدایش، قرن به قرن تکامل پیدا کرد. در هر قرنی، چنان که اشاره شد، عرفای بزرگی نمایان شده، به عرفان تکامل بخشیده و بر سرمایه اش افزودند. این تکامل، تدریجی بود ولی در قرن هفتم به دست محیی الدین عربی، جهش پیدا کرده و به نهایت کمال خود رسید. محیی الدین، عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد که سابقه نداشت. بخش دوم عرفان؛ یعنی بخش علمی، نظری و فلسفی آن، به وسیله محیی الدین پایه گذاری شد. عرفای پس از او عموما ریزه خوار سفره او هستند. محیی الدین علاوه بر این که عرفان را وارد مرحله جدیدی کرد، یکی از اعاجیب روزگار است. انسانی است شگفت و به همین دلیل، عقیده های متضادی در باره اش شده است. برخی او را ولی کامل؛ قطب الاقطاب، می خوانند و بعضی دیگر تا حد کفر، تنزلش می دهند. گاهی ممیت الدین و گاهی ماحی الدینش می خوانند، صدرالمتألهین، فیلسوف بزرگ و نابغه بزرگ اسلامی، برای او نهایت احترام قائل است؛ محیی الدین، در دیده او از ابوعلی سینا و فارابی، بسی عظیم تر می باشد» (مرتضی مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج 2، ص 114، صدرا، بی تا). همانگونه که از کلمات شهید مطهری فهم پذیر است، ایشان بدون آن که جهت گیری های منفی درباره محیی الدین را تأیید کند، تنها به گفتمان هایی اینچنین از او اشاره کرده است. ب ) برخی با بیان نکات منفی محیی الدین و گردآوری آنها در یک مجموعه گسترده، از جمله خواب های نادرست بیان شده از سوی وی و نیز داوری های نابجای وی درباره خداوند و صفات او، محیی الدین را به چالش کشیده و از وی چهره ای منفی، با گرایش های غیر دینی فراوانی به نمایش گذارده اند. این گروه آن چنان در این راه زیاده روی کرده اندکه حتی در نقل کلمات شهید مطهری درباره محیی الدین، امانت داری را زیر پا گذاشته اند (داود الهامی، داوری های متضاد درباره محیی الدین، مکتب اسلام، قم 1379). ج ) در میان دو رویکرد میانه نخست و زیاده روی در نکوهش، گروهی نیز تنها به ستایش او پرداخته اند: «… در این تفحصات و تجسمات (از سال 1358 به بعد) بود که به وجود قطب دیگر عرفان شرق که سر از غرب بدر آورده؛ یعنی شیخ اکبر، محیی الدین ابن عربی اندلسی پی بردم، لکن هیبت قهار و قلم سحار و عظمت آثار این هیولای عالم امکان و غموض و شمول آراء و عقاید او به حدی بود که مرا به ششدر حیرت افکند و در شناخت این عالم عالم گیر، عاجز و زبونم کرد» (ر.ا. نیکلسن، یادداشت هایی درباب فصوص الحکم ابن عربی، با مقدمه و ترجمه اوانس اوانسیان، ص 12، چاپ دانشگاه تهران، 1363). البته در همین کتاب، نیکلسن درباره تحلیل های ابن عربی از صفات خداوند، نقدهای جدی دارد که مطالعه آن ها در فهم و درک دیدگاه های ابن عربی در موضوع یاد شده بایستنی است. به عنوان نمونه، در نقد و بررسی فصوص 78 با بیان این که از گفته ابن عربی نیازمندی خداوند نتیجه می شود آورده است: «خدا در حالی که نسبت به ذات خود مستقل از موجودات مخلوق است نسبت به الوهیت خود به آنان نیازمند است». آنگاه در پاورقی توضیح می دهد: «این شیوه تفکر، ابن عربی را به تناقضات جسارت آمیزی سوق می دهد» (همان، ص 38). 3.
در میان این رویکردهای چندگانه درباره ابن عربی باید گفت: معیار هرگونه ارزیابی و داوری درباره اشخاص، اندیشه های آنان است که در گفتار و نوشتارشان آمده است از این رو به دور از این گونه داوری ها، به ویژه داوری های یکجانبه نگری، آن گونه که در کتاب داود الهامی آمده، باید به دقتی کارشناسانه به نوشته های ابن عربی نگریست. البته ابن عربی نیز مانند هر انسان دیگری از خطا و اشتباه معصوم نیست، ولی باید در داوری مزبور بر پایه نوشته ها، همه آنها را یکجا به بوته نقد کشید، نه آن که در این جستار، تنها به گزیده هایی از جهت گیری های اندیشه او پرداخته شود که از وی هیولایی از کج روی درست کند، همانگونه که در نقطه مقابل آن برخی او را هیولای عالم امکان نامیده اند. خلاصه آن که به «ما قال؛ آن چه گفته شده» باید پرداخت، نه به من قال؛ کسی که گفته».
برای مطالعه بیشتر: – احیاگر عرفان، پژوهشی در زندگی، مذهب شیخ اکبر محی الدین ابن عربی، محمد بدیعی، تهران: پازینه 1384 – محی الدین عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، محسن جهانگیری – عرفان و تصوف، داود الهامی، قم: مکتب اسلام، 1374، ص 353-396.