طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در مورد احمد كسروي و انديشة هاي وي توضيح دهيد؟

در مورد احمد كسروي و انديشة هاي وي توضيح دهيد؟

سيد احمد كسروي تبريزي در سال 1269 شمسي در شهر تبريز، در يك خانواده روحاني به دنيا آمد ادوار زندگاني او را در سه مرحله مي توان خلاصه كرد.
1. از جواني تا آمدنش به تهران: در اين دوره به كسب علوم و مطالعه ادبيات عرب، پرداخته و با مبلغين مسيحي مباحثه مي‌كرد و در صرف و نحو عربي كتاب مي نوشت و به مطبوعات عربي مقاله مي فرستاد و به قيام شيخ محمد خياباني خرده مي گرفت.
2. از آمدن به تهران تا تاسيس مجله پيمان: در اين دوره كسروي به تحقيق و تتبع در كتب عربي و زبانهاي ديگر مي پردازد، زبان ارمني و پهلوي را فرا گرفته و از ايران و مفاخر ايراني سخن مي‌راند و كتاب شهرياران گمنام و زبان آذربايجان … را به رشته تحرير درآورده و توجه علماء و خاورشناسان را به خود جلب مي كند.
3. از تاسيس مجله پيمان تا مرگ: در اين مرحله، به موضوعات ديني، اجتماعي،‌سياسي و اخلاقي و به قول خودش به «آيين زندگي» پرداخته و مجله پيمان و روزنامه پرچم را تاسيس مي كند.[1]با مطالعه آثار و كتب كسروي، انديشه وي به خوبي روشن مي شود او در كتاب آيين ‌ورجاوند[2] به تمدن نوين اروپايي و فلسفة مادي گراي آن مي تازد، به خرافات و تعصبات بي جا و بيهوده (به قول خودش) و اختلافات مذهبي مانند صوفي گري، بهائيگري و همچنين به برخي معتقدات شيعي حمله مي كند. بر فرهنگستان و لغويون ايراد مي گيرد و خود زبان و لغت خاصي به نام «زبان پاك» به كار مي برد. با شعر و شاعري مخالفت ورزيده و رمان نويسي و داستان سرايي را كار بيهوده مي داند، فلسفه و عرفان را به باد انتقاد گرفته و اغلب احاديث را مجعول مي داند و…
تعصب و تند خويي كسروي و انتقادهاي تند و بي رويه او به عقايد و اعتقادات ديگران و نيز ضديت او با شعر و ادبيات كار او را به افراطي گري و گمراهي كشاند و سرانجام در راه پيكار با آنچه او زشت و ناپاك و ضد اخلاق مي خواند تا آنجا پيش رفت كه به زشت ترين و ناپاك ترين و ضد اخلاقي ترين رفتارها سوق داده شد به طوري كه همه ساله، روز اول دي ماه جشن كتاب سوزان بر پا مي كرد و كتاب هايي كه به تصور خودش زيانمند بود مي سوزاند و به اين كار هم اذعان و افتخار مي كرد.[3]فضاحت و وقاحت كسروي با تاليف كتاب شيعه گري به اوج خود رسيد. او در اين كتاب از روي تعصب و دشمني با ناديده گرفتن تمام اصول اسلامي و مذهبي به مذهب شيعه و شيعيان مي‌تازد و بدون استثنا تمام اصول و عقايد اين مذهب را از ريشه غلط و اشتباه مي داند اما او با اين كارش لكه ننگيني در كارنامه دنيوي و اخروي خود ثبت كرد كه با هيچ عذري قابل اصلاح نيست.
كسروي در اين كتاب به جز تعصبات غلط و انحرافي خود از هيچ اصلي از اصول اسلامي پيروي نمي كند و طوري به اسلام، پيامبر و اهل بيت مي تازد كه هر كه او را نشناسد، فكر مي‌كند اين مباحث نوشته شخصي بي‌دين و مذهب است.
به بعضي از عقايد انحرافي كسروي در مورد مذهب شيعه مي پردازيم:
او اصل امامت و اينكه تعيين امام از جانب خداوند مي‌باشد را قبول نمي‌كند و اسامي ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ را با عباراتي سبك و تحقير آميز ذكر مي‌كند، عصمت، علم و شفاعت ائمه را به مسخره مي گيرد و در اين ميان بيشترين جسارت را به امام حسين ـ عليه السّلام ـ و جريان عاشورا مي‌كند و همه عزاداري ها و مجالس مرتبط به آن حضرت را كاري عبث مي شمارد و بارگاه ملكوتي ائمه ـ عليهم السّلام ـ مخصوصاً بارگاه امام حسين و حضرت عباس – عليهما – را بتكده معرفي مي كند و زائران آنها را بت پرست مي‌نامد او با عبارتي مسخره آميز مقام شامخ پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ نزد پروردگار متعال را رد مي‌كند و مي‌گويد: «شيعيان به اين جهان بسنده نكردند و در آن جهان هم به پيامبر و امامان خود مقامي درست كردند و آنها را «شفيع» معرفي كردند» او كلاً جريان مهدويت را كه شيعه و سني در آن اتفاق نظر دارند رد مي كند و به تولد، غيبت، ظهور… حضرت مهدي ـ عليه السّلام ـ ايراد مي گيرد و همه اينها را داستاني بيش نمي‌داند او مي‌گويد: «مهدويت افسانه اي بيش نيست اينكه كسي برخيزد و با يك رشته كارهاي فوق العاده جهان را پر از عدل و داد بكند دروغي بيش نيست.»[4]اين شخص منحرف و معاند، ضمن اينكه همه اصول و عقايد شيعه را رد مي كند اين مذهب را براي زندگي بسيار زيان بار مي داند و در كل همة شيعيان را بي عقل و بي خرد معرفي مي كند و در نهايت مبارزه علماء و فقها با دولت هاي ظلم و جور را نكوهش كرده و همه علماء، فقهاء و مراجع را دروغ گو و دنيا طلب معرفي مي كند و با وقاحت تمام مي گويد اينها با دولت ايران همان رفتار را مي كنند كه امامانشان با خلافت اسلامي كرده بودند.[5]او نه تنها شيعه بلكه تمام مذاهب را مورد هجوم قرار داده و در كتاب هاي خود بارها به مخالفت خود با اديان الهي اشاره كرده و صريحاً اعتراف مي كند كه قصد وي نابودي تمام مذاهب از جمله مذهب اهل سنت مي باشد. وي اين كار را براي كشور ضروري مي داند و اين را از آرزوهاي هميشگي خود مي داند وي در كتاب پرسش و پاسخ خود چنين مي گويد: «تا كنون بارها گفته ايم: دين ها همه يك راه را پيموده اند و همه آنها مقاصدشان يكي بوده… مي خواهيم همه جهانيان را به يك راه آوريم… و آئين خردمندانه اي براي زندگاني آنها بنيان بگذاريم.»[6]او براي بنا نهادن دين جديد سعي كرد قسمتي از هر دين را گرفته و به نظر خود دين جديدي كه تابع مقتضيات زمان باشد بنا گذارد. او عقيده دارد كه دين، تابع مقتضيات زمان است و در مراحل مختلف بشر ضرورت پيدايش دين نو با سلاح عقلي و اخلاقي نو اجتناب ناپذير است.[7] هر كس تنها كتاب شيعه گري او را مطالعه كند فكر مي كند او فقط با مذهب شيعه مخالف است ولي با مطالعه كتاب هاي ديگر او به آساني مي توان پي برد كه كسروي اصولاً با تمام اديان مخالف مي باشد و همواره احكام، عقايد و بزرگان اديان را مورد حمله قرار مي دهد وي در اين باره مي گويد:
«اكنون سخن در آن است كه در كشور، بيشتر گمراهي ها به عنوان دين است، سيزده يا چهارده كيش گوناگون كه هست و ما همه را به گمراهي و بد آموزي مي شناسيم… به جاي اينها بكوشيد و حقايق زندگي را دريابيد و اين گمراهي ها را از خود دور گردانيد، بكوشيد و آن سيزده كيش را از ميان خود بيرون رانيد.»[8]او در مورد تورات و انجيل چنين مي گويد: «دانشمندان كه در راه جستجو از حقايق رنج ها بردند و پس از قرن ها كوشش درباره چگونگي زمين و خورشيد و ماه و… به حقايق ارزشمندي دست يافته اند پيداست كه نوشته هاي تورات و انجيل در نزد آنها بيش از افسانه هاي پير زنان ارزشي ندارد و روي هم رفته مايه نفرت آنهاست.»[9]كسروي در مورد معاد كه اكثر اديان الهي در آن اتفاق نظر دارند مي گويد «… كسي كه مرده تن او لاشه اي بيش نمي باشد كه بعد از چند روزي از هم خواهد پاشيد و ديگر با آن كاري نيست…. حال اگر به جاي دفن او را بسوزانيد از ديد دين هيچ باكي نيست.»[10] وي در مورد وحي چنين مي گويد: «وحي را چنين گرفته اند كه به يك پيامبري فرشته اي از آسمان مي‌آيد و از سوي خدا دستورهايي مي آورد و آن فرشته نيز جبرئيل است… ولي همة اينها پندارهاي عاميانه است اينها نمونه هايي از نافهمي هاي علماي دين است… من بياد ندارم كه سخني از ديده شدن جبرئيل يا فرشته ديگري، در قرآن آمده باشد.»[11]او معجزه را دروغ مي داند و مي گويد اين از دروغ هايي است كه يهوديان ساخته اند «جاي گفتگو نيست كه اينها دروغ است… و معجزه به درد كار كسي كه به راهنمايي مردم برخاسته نمي خورد…»[12]پس با توجه به مطالب فوق در مورد ادعاي پيامبري و دين تازه او بايد بگوئيم كه او ادعاي پيامبري و دين به معناي واقعي خود نداشت بلكه مي خواست با تلفيق اديان حرف ها و ايده هاي تازه اي مطرح بكند و براي اين كار از هر دين و مذهبي مطالبي را برداشت كرده و با در كنار هم گذاشتن آنها آئيني به قول خودش به نام «آئين پاك» ايجاد كند كه متناسب با روز و به دور از همة تعصبات و ناپاكي ها است.
و از آنجا كه او صاحب اين افكار و ايده هاي منحرف بود از او به عنوان پيامبر و از ايده هايش به عنوان دين جديد ياد مي كنند.
در مورد علت قتل او بايد بگوئيم كه كسروي به خيال خودش مي‌خواست اسلام را از ناپاكي ها و كج روي ها و.. پاك كند ولي خودش در اين راه گرفتار بدترين كج روي ها و ناپاكي ها شد، تمام علماء و فقهاي وقت در مقابل افكار خطرناك او موضعگيري كردند كه در ميان آنها حضرت امام خميني (ره) با پخش اعلاميه شديد اللحني نسبت به افكار كسروي اعلان خطر كرد ايشان در يك پيام تاريخي خطاب به عموم مردم به ويژه علماء و روحانيون در سال 1323فرمودند: «هان اي روحانيون اسلامي؛ اي علماي رباني! اي دانشمندان ديندار اي گويندگان آيين دوست اي حق پرستان شرافتمند… همه ديديد كتاب هاي يك نفر تبريزي بي سر و پا (كسروي) كه تمام آيين شماها را دستخوش ناسزا كرد و در مركز تشيع به امام صادق و امام عصر (عج) آن همه جسارت ها كرد و هيچ عكس العملي از شماها صادر نشد. امروز چه عذري در محكمة خدا داريد؟ اين چه ضعف و بي چارگي است كه شماها را فرا گرفته؟… آن كتاب ننگين (شيعه گري)‌با آن اسم شرم آور كه گويي با لغت جن نوشته شده و در آنجا كلمات وحشي و دور از فهم را به رخ مردم كشيده و زرتشت مجوس مشرك آتش پرست را… مرد پاك خدا پرست خوانده… جوانان غيرتمند ما با يك مشت آهنين بايد تخم اين ناپاكان بي آبرو را از زمين براندازند دولت اسلام بايد با مقررات ديني و مذهبي اشخاصي كه اين ياوه سرايي ها را مي كنند در حضور هواخواهان دين اعدام كنند و اين فتنه جويان را كه مفسد في الارض هستند از زمين براندازند.»[13]كسروي يك مرتد، آن هم از نوع فطري بود و حكم مرتد فطري طبق نص صريح قرآن و بر اساس فتواي مراجع ، قتل مي باشد و او در واقع به خاطر انديشه هايش، يك كافر بود. به اين علت، اكثر مراجع وقت اين شخص و كتب او را منحرف معرفي نمودند و حكم به قتل وي دادند و طبق همين نظريات در تاريخ (7/2/1324) به دست شهيد نواب صفوي به سزاي اعمال ننگينش رسيد.[14]در مورد پيروان مكتب او بايد بگوئيم مكتبي كه ساختگي و آن هم ساخته ذهن ناقص بشري باشد، هيچ وقت ابدي نبوده و محكوم به فناء و نابودي است مكتب و آيين كسروي هم از آنجا كه ساختگي و منحرف بود با مرگ وي از بين رفت و امروزه هم به غير از بعضي افراد معاند نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران هيچ كس پيرو او وانديشه هايش نمي باشد و آن عده معدود هم مخفيانه و از طريق بعضي سايت‌هاي اينترنتي سعي در رواج انديشه هاي فاسد اين شخص دارند.
در مورد دفن او هم ما اطلاع نداريم كه او چگونه دفن شد ولي اين را مطمئن هستيم كه او به عنوان يك مسلمان از دنيا نرفت اما آيا به صورت مسلمان دفن شد يا نه ما بي خبريم.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. كشف الاسرار امام خميني
2. سيري در انديشه سياسي كسروي نوشته آقاي اصيل
3. داعيان پيامبري و خدايي نوشته نورالدين چادر دهي

پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: زندگي من، كسروي، احمد، ا نتشارات بنياد.
[2] . ورجاوند اصطلاحي است كه خود كسروي مانند اصطلاحات نامأنوس ديگرش به وجود آورده است و آن را نام كتابي گذاشته كه در آن همة اديان و تمدنها را غلط و تفكرات خود را كه تلفيقي از اديان و مذاهب و تمدنهاي ديگر است به عنوان آيين درست و صحيح با زبان و لغتي جديد (زبان پاك) به نام ورجاوند معرفي مي كند.
[3] .اتحاد، هوشنگ، پژهشگران معاصر ايران، تهران، انتشارات فرهنگ معاصر، ج4.
[4] . كسروي، احمد، شيعه گري، برگرفته از كل كتاب.
[5] . همان.
[6] . كسروي، احمد، پرسش و پاسخ، ‌انتشارات پايدار، ص 10.
[7] . اصيل، حجت الله، سيري در انديشه سياسي،  انتشارات اميركبير، ص 49.
[8] . پرسش و پاسخ، همان ص 12.
[9] . شيعي گري، مقدمه كتاب.
[10] . همان، ص 50.
[11] . همان، 59.
[12] . همان، ص 46.
[13] . روحاني، حميد ، نهضت امام خميني، ص 117، فصلنامه 15 خرداد، سال پنجم،‌ش 24، ص 191.
[14] . فصلنامه 15 خرداد، همان.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد