پيروزي شكوهمند انقلاب اسلامي ايران به تعبير حضرت امام «انفجار نور بود» نوري كه در آسمان ايران اسلامي تابيد و فجر اميدي براي پايان شبي سياه كه در ظلمت و تاريكي آن خفاشان خون آشام در طي قرنها مشغول آشاميدن خون ملت هاي مظلوم بودند. طلوع اين نور هر چقدر براي مظلومين و مستضعفين نويد بخش بود براي مستكبرين و خفاشان و شب پرستان غم انگيز و دلهره آور بود.
دشمنان انقلاب اسلامي ايران براي مقابله با آن از تمام توان و ظرفيت خود استفاده كردند كه بلكه اين نور الهي را خاموش سازند. جريان بهائيت هم به چند دليل در نقطه مقابل انقلاب اسلامي و در صف دشمنان آن قرار داشت.
دليل اول: انقلاب ايران با ماهيّتي اسلامي و در سايه رهبري مرجعيّت ديني بوجود آمد كه بهائيت دقيقاً در طرف ديگر قرار داشت زيرا:
اولاً: بستر پيدايش بهائيت آئين بدعت گذار ديگري بنام بابيّت بود كه فلسفه وجودي آن مبارزه با نهاد روحانيت و مرجعيّت شيعه بود. ثانياً: اساساً بهائيت مدعي نسخ شريعت اسلام و ظهور شريعتي جديد بنام بهايت بود.
دليل دوم: هدف انقلاب اسلامي ايران كوتاه كردن دست متجاوزين و استعمارگران از ثروتهاي ملت هاي مظلوم و خصوصاً كشور مقدس ايران بود. در صورتيكه بهائيت از بنيان تا امروز ساخته و پرداخته استعمارگران و تجاوزكاران بوده است حمايت دولت هاي روسيه تزاري، انگلستان، امريكا و اسرائيل صفحات پر حجمي از تاريخ بهائيت را به خود اختصاص داده است. نقش پرنس دالگوركي در حمايت از ميرزا حسينعلي نوري در زماني كه وي هنوز شخصيت قابل توجهي در ميان بابيان نبود[1] چه توجيهي مي تواند داشته باشد؟
مذاكرات ژنرال قنسول سفير انگليس در بغداد با ميرزا و اعلام حمايت و پيشنهاد اعطاي تابعيت ب وي[2] چه مفهومي را تداعي مي كند؟
اهداي عاليترين نشان دولتي بريتانياي كبير و اعطاي لقب «سر» به عباس افندي[3] جانشين ميرزا حسينعلي در مقابل خدمت به چه كساني بوده است؟ در دعايي كه عباس افندي در اين مراسم مي خواند ژرژ پنجم را پادشاهي عادل معرفي مي كند و اين در حالي است كه تنها در شبه قاره هند تعداد بسياري از مردم بيگناه توسط نيروهاي اين پادشاه عادل به هزارارن رنج مبتلا بودند.
دليل سوّم: پيروزي انقلاب اسلامي دست بسياري از ستم پيشگان كه در تحكيم و تقويت رژيم شاهنشاهي ايران نقش محوري داشتند را قطع كرد. از آن جمله افرادي از تشكيلات ضد اسلامي بهائيت بودند كه عليرغم غير قانوني بودن ايران و كم بودن جمعيت و ادعاي عدم دخالت در سياست تعدادي از مناصب مهم مملكتي در دست آنها بود.[4] امير عباس هويدا بهائي فرزند يكي از بهائيان مشهور كه از دوستان نزديك عبدالبهاء بود در مقام نخست وزيري قرار داشت[5]. كه علاوه بر خود تعدادي بهائي را وارد كابينه خود كرده بود كه وزارت آموزش و پرورش، فرهنگ و هنر، دفاع تا مدتها در اختيار آنها قرار داشت.[6] درباره شاه معدوم تحت نفوذ و سيطره بهائيان بود كه با حمايت كامل رژيم پهلوي اركان اقتصاد را در دست گرفته بودند.[7]سفارت امريكا در نخستين روزهاي انقلاب يكي از تكاپوها و نگراني هاي عمده اش وضعيت بهائيان ايران است از اسنادي كه در اين زمينه بدست آمده است ميزان ارتباط بهائيت با دستگاه ديپلماسي امريكا حيرت آور است.[8]بهائيت براي بازيافتن مجد و عظمت از دست رفته خود با حمايت و تشويق حاميان و اربابان استكبار خود در سالهاي اخير به اقدامات مختلفي دست زده است كه جاسوسي براي اجانب، سعي در محكوم نمودن جمهوري اسلامي در مجامع عمومي و تلاش براي صدور قطعنامه در كميته حقوق بشر سازمان ملل متحد و ترويج و تبليغ مرام خود شبكه هاي ماهواره اي و اينترنت كه توام با انتقاد از جمهوري اسلامي و حمله به ارزشهاي انقلاب اسلامي مي باشد و نيز برگزاري و حضور در سمينار ها و كنفراس هاي مختلف ضد انقلاب در كشورهاي مختلف و خصوصاً در اسرائيل و نهايتاً وادار كردن بقاياي اعضاي بهائيت در ايران براي ارسال نامه سرگشاده به رياست جمهوري و مظلوم نمايي در جامعه ايران … از آن جمله به شمار مي رود.
و تمام اينها از كشوري كه در زمان تعطيلي موقت سفارت اسرائيل در قبل از انقلاب رسماً به عنوان نمايندگي سياسي اسرائيل عمل مي كرد[9] عجيب نيست.
براي مطالعه بيشتر به كتابهاي بهائيت در ايران، دكتر سعيد زاهداني. و بهائيت به روايت تاريخ، بهرام اسفندياري مراجعه فرمائيد.
پي نوشت ها:
[1] . شوقي افندي قرن بديع، موسسه علمي مطبوعات امري، ترجمه نصرالله مودت، 125 بديع، ص 83.
[2] . پيشين، ص 134.
[3] . فضل الله مهتدي، صبحي، پيام پدر، انتشارات امير كبير، تهران، 2536، چاپ چهارم، ص 138.
[4] . موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، ظهور و سقوط پهلوي، تهران موسسه اطلاعات،چ 3، سال 7، ج 1، ص 374 ـ 377.
[5] . دكتر عباس ميلاني، معماي هويدا، تهران، نشر آتيه، اول 1380، ص 53.
[6] . اسكندر دلدم، زندگي و خاطرات امير عباس هويدا، تهران نشر گلفام، نوبت چهارم، ص 115.
[7] . دكتر عباس ميلاني، پيشين، ص 349، 348.
[8] . دانشجويان خط امام، اسناد لانه جاسوسي تهران، پيام آزادي بيتا، ج 37، ص 7 الي 37.
[9] . اسكندر دلدم، پيشين، ص 83.