شیطان در لغت، اسم جنس است به معناى موجود شرور و شامل هر موجود متمرّد و طغیانگر و خرابکارى مى شود. خواه از جن باشد یا انسان یا سایر موجودات. به همین جهت در قرآن کریم گاه به صورت مفرد و گاه به جمع به کار رفته است مانند تعبیر شیاطین الجنّ و الانس(انعام / 112). اما شیطانى که معمولاً مورد سخن است، موجودى است به نام ابلیس که در قرآن سخن از او آمده است ابلیس، موجودى است از نوع جنّ که به فرموده قرآن کریم به واسطه عبادت پروردگار در رتبه ملائکه قرار گرفته بود لکن با تکبّر و طغیان از فرمان و دستور الهى مطرود واقع گشت و قسم یاد کرد که بنى آدم را اغوا کند. «فسجدوا الا ابلیس کان من الجنّ ففسق عن امر ربّه»؛(کهف / 50). بنابراین حقیقت ابلیس، از جنس جنّ است. جن در لغت به معناى پوشیدگى و پنهانى است یعنى موجودى که براى ما در شرایط عادى، قابل درک حسى نیست. همان گونه که انسان از خاک آفریده شده، جنّ از آتش آفریده شده «و الجانّ خلقناه من قبل من نار السموم»؛(حجر / 27). ابلیس که از طایفه جن بود در طغیان و سرپیچى از اوامر خداوند، مى گوید «خلقتنى من نار و خلقته من طین»؛اعراف / 12). بنابراین ابلیس موجودى است جسمانى لکن از جنس آتش آفریده شده نه خاک و عنصری لطیف و غیر قابل حس است. ابلیس و شیطان به مانند انسان و بشر مترادف و هم معنى هستند. ابلیس از نظر لغوى به معنى مأیوس و متحیر آمده از ماده بلس و شیطان از ماده شاط به معنى کسی که از غضب برافروخته است و یا از ماده شطن به معنى دورى است که دورى از خوبی ها و دوری از خداوند مراد است و درکل مراد از این دو لفظ همان شیطان است. ولى در قرآن آیاتى که مربوط به سجده نکردن شیطان است واژه ابلیس آمده همچنین در جریانات راجع به حضرت آدم(ع) بیشتر واژه ابلیس آمده و در چند مورد شیطان آمده است و موارد دیگر استعمال شیطان براى شیطان معروف و سایر شیاطین آمده است به همین جهت برخى مدعى اند ابلیس عَلَم و اسم خاص، همان شیطان معروف است که سجده نکرد گر چه در قرآن ابلیس در غیر شیطان معروف به کار نرفته ولى دلیلى بر این ادعا وجود ندارد و واژه ابالسه که جمع ابلیس است در روایات فراوان آمده که نشانگر این است که علم و اسم خاص براى ابلیس که سجده نکرده نیست. برای اطلاع بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 1، ص 191 – 194 (در صورت لزوم با استفاده از فهرست موضوعی تفسیر نمونه، ص 137 با عنوان «شیطان» مباحث مربوط به شیطان و ابلیس را در مجلدات تفسیر نمونه مطالعه فرمایید).
اغواگری شیطان:
با توجه به آیه 17 سوره اعراف، چهار جهتی که شیطان انسان را گمراه می کند، مراد از جهت روبرو، آخرت و امور مربوط به آن است؛ و مراد از جهت پشت، دنیاست که نماد آن مال است؛ و مراد از جهت راست، دین و عقل است؛
و مراد از جهت چپ شهوات و لذات و نفس است.
بنا به آنچه از برخی روایات استفاده می شود: مراد از جهت روبرو، آخرت و امور مربوط به آن است؛ و مراد از جهت پشت، دنیاست که نماد آن مال است؛ و مراد از جهت راست، دین و عقل است؛ و مراد از جهت چپ شهوات و لذات و نفس است. اغواگرى شیطان، تنها در انسان هایى مؤثر است که جانب شرّ را بر خیر ترجیح مى دهند؛ اما خالصان و خداجویان حقیقى، گزندى از او نمى بینند. چنان که شیطان خود بر ناتوانى خویش در این زمینه اعتراف کرده، مى گوید: «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»؛ ص (38)، آیه 82 و 83.. بنابراین وسوسه گرى شیطان، پس از روى گردانى انسان از نداى فطرت و الهامات رحمانى است. چنین کسانى که با اختیار و انتخاب خود کفر ورزیده، قابلیت محبت و همراهى با پاک ترین انسان هاى روى زمین را از دست داده اند؛ سزاوار آن هستند که به وسوسه هاى شیطانى گرفتار شوند و این خود نوعى مجازات الهى نسبت به آنان در همین دنیا است: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّیاطِینَ عَلَى الْکافِرِینَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا»؛ مریم (19)، آیه 83.؛ «آیا ندانستى که ما شیطان ها را بر کافران گماشته ایم، آنان را شدیداً تحریک کنند؟».
توجه به دو نکته لازم است: اول آن که شیطان تنها قدرت فریب کسانى را دارد که خود با اختیار ولایت او را بپذیرند و در تحت سرپرستى او درآیند. «کُتِبَ عَلَیْهِ أَنَّهُ مَنْ تَوَلاَّهُ فَأَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدِیهِ إِلى عَذابِ السَّعِیرِ»29 و «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِکُونَ»30 و به گفته خود، بر بندگان مخلص خداوند، هیچ تسلطى ندارد «إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ».31 خداوند نیز در آیات متعدد این سخن را تأیید کرد و بندگان خاص خود را از شمول وسوسه هاى شیطانى به دور دانسته است «انّ عِبادى لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ»32 زیرا این بندگان با اختیار خود، مسیر الهى را انتخاب نمودند و با اتکا به وعده هاى الهى، خود را از وساوس و فریب ها و وعده هاى شیطانى به دور نگه داشته اند.
نکته دوم: شیطان هیچ گونه تسلط تکوینى بر انسان ندارد؛ زیرا موجودى هم عرض انسان است و خداوند نیز به او قدرت تسلط تکوینى نداده است و طبق آیات قرآنى، قدرت او تنها در محدوده وسوسه است که آن را از راه هایى همچون وعده هاى دروغین و وسوسه براى کشاندن انسان به فحشا «الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»33 و زینت دادن کارهاى زشت «لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ»34؛ انجام مى دهد. جالب آن است که پس از آن که انسان با وعده هاى او فریب خورد، شیطان از او بیزارى جسته او را به جاى خود رها مى کند «کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَرِی ءٌ مِنْکَ»35. مسئله جالب تر این که در روز قیامت که پیروان شیطان او را به سبب فریب خود مورد ملامت قرار مى دهند، او به صراحت اعلام مى دارد که تنها کار من وعده هاى خلاف واقع بود که شما آن را باور کردید و به وعده هاى الهى اطمینان نکردید؛ بنابراین شما حق ملامت مرا ندارید و باید خود را ملامت کنید و در اینجا نه من مى توانم فریادرس شما باشم و نه شما مى توانید کمکى به من مى کنید. «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَ ما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلا تَلُومُونِی وَ لُومُوا أَنْفُسَکُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ»36.
از مجموعه آموزه های فرهنگ دینی، می توان به این نتیجه رسید که عالم فلک و عالم ملکوت پیوند ناگسستی و دائمی دارند. و تقدیرات متعالی و سقوط بخش با توجه به قابلیت ها و لیاقت ها رقم زده می شود. بر این اساس کسانی که دارای قلب سلیم و آمادگی تلاش در جهت خدا دارند از الهامات رحمانی بهره مند می شوند و راه هدایت و کمال آنها بر آنها گشوده می شود: «و الذین جاهدوا فینا …. و در مقابل کسانی که به هر مقدار از توجه کامل به یاد خدا دور شوند گرفتار وسوسه های شیطانی می شوند و مشقت در دنیا و در صورت تداوم عذاب در آخرت دامن گیر آنها می شود. مسئله مشقت حضرت آدم (ع) و طول مدت زندانی حضرت یوسف (ع) و .. در این راستا قابل توجیه است. البته بنا بر احتمال دیگر ضمیر «فانساه» به زندانی همراه حضرت یوسف (ع) بر می گردد. در مورد شیطان و وسوسه های شیطانی باید توجه داشته باشید که ستیز و مجاهده با شیطان کاری مستمر و دایمی است و تا انسان در این عالم زنده است و زندگی می کند ادامه دارد. و دام های شیطان برای انسان های با تقوا و دارای کمال و شناخت بیشتر، ظریفتر و پیچیده تر و مخفی تر است. نخستین گام در مبارزه با شیطان این است که اطاعت از او را به تدریج کم نموده و به آهستگی از شبکه های دام او خارج شویم هر چند در این مبارزه ممکن است پای انسان بلغزد و در مورادی فریب او را بخورد. هر چقدر ارتباط انسان با خدای متعال و معرفت نسبت به او عمیق تر و گسترده تر باشد، تسلط شیطان بر او کمتر است. چنانچه خدای متعال در این مورد می فرماید: انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون ؛ M}شیطان تسلطی بر کسانی که مؤمن بوده و بر پروردگارشان توکل می کنند ندارد{M (نحل، آیه 99)و نیز می فرماید: ان عبادی لیس لک علیهم سلطان؛ M}تو (شیطان) بر بندگان خاص من تسلط و نفوذی نداری{M (اسراء، آیه 65) به طور کلی کار شیطان وسوسه کردن است و با پناه بردن دائمی به خداوند و ارتباط پیوسته با او و توسل و ربط با اولیای الهی(ع) می توان از این وسوسه ها رها شد و یا آن را به حداقل رسانید و شیطان را تسلیم نمود، چنانچه در روایت داریم که پیامبر بزرگ اسلام(ص) فرمودند: شیطان من به دست من مؤمن و رام گردید. پس بهترین راه حل، توجه کامل و دایمی به خداوند متعال و اولیائش و خود را در قلعه استوار و نفوذ ناپذیر او و اولیای پاک او درآوردن و رعایت کامل تقوای الهی کردن است.
بنابراین براى تقویت ایمان و مبارزه با گناه و هواهاى نفسانى رعایت چند نکته لازم است:
1) کوچک نشمردن هیچ گناهى هرچند به نظر صغیره باشد،
2 ) عزم جدى و آهنین بر ترک معصیت و مراقبت جدى و دائمى نسبت به تمام افعال خود،
3 ) شرط نمودن با خدا مبنى بر ترک معصیت و هم چنین از او استعانت جستن،
4 ) هر گاه فکر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج کردن و توجه خود رابه خدا و امور شریفه مشغول داشتن. جدیت و موفقیت در این امر پیروزى بزرگى است و در واقع دفع دشمن شیطان نفس از همان خاکریز اول است. قرآن مجید در وصف پارسایان مى فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذاهم مبصرون ؛ پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند هماندم متذکر (یاد خدا) شده وبصیرت یابند»، (اعراف، آیه 201)،
5 ) مطالعه و تفکر پیرامون عواقب سوء و وخیم گناه. در این رابطه مطالعه کتب پیرامون معاد بسیار نافع و لازم است،
6 ) خود را همواره در محضر حق تعالى دانستن و او را به یقین در همه حال مراقب و بیناى به افعال خود نگریستن،
7 ) استمداد از خداوند و دعا و نیایش که فرمود: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روى نمى آوردید (و لو لا فضل الله علیکم و رحمته ما زکى منکم من احد ابدا..).،
8 ) جایگزین سازى اعمال و عادات نیکو؛ مانند شرکت دائمى در نماز جماعت، نماز شب، زیارت اهل قبور و دعا. «ان الحسنات یذهبن السیئات؛ خوبى ها سرانجام میدان را بر بدى ها تنگ خواهد کرد و آنها را از بین خواهد برد»
9) توجه به چهره کریه و زشت واقعى سیئات،
10 ) براى ترک معاصى لازم است دربسیارى از موارد انسان از مکروهات و چه بسا از برخى مباحات نیز چشم پوشد تا او را به انجام زشتى ها نزدیک نسازند،
11 ) در حد ممکن دورى جستن از مکان ها و شرایطى که آدمى را به گناه ترغیب مى نماید،
12 ) تقویت اراده،
13 ) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا خود را محاکمه و توبیخ نمودن و بلافاصله استغفار کردن،
14 ) مطالعه پیرامون زندگى پارسایان و زاهدان و مطالعه کتب اخلاقى و … .
رعایت نکات زیر نیز شما را در این مسیر تعالى یارى خواهد کرد، ان شاءالله: – انجام یک سرى مستحبات؛ مثلا همیشه با وضو بودن و زبان را به ذکر مخصوصا «لاحول ولاقوة الا بالله العلى العظیم» عادت دادن. – سعى و کوشش در انجام وظایف و واجبات دینى، – خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت، – گرفتن روزه مستحبى به ویژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته، – تلاوت قرآن بویژه بعد از نماز صبح، – تأمل و اندیشه در آیات قرآن، – حتى المقدور سعى در خواندن نماز شب، – از تنهایى دورى گزینید. – سحر خیزى، – تنظیم برنامه براى تمام شبانه روز و پر کردن اوقات فراغت با برنامه هاى صحیح و سودمند، – شرکت در ورزش هاى فردى و دسته جمعى، – شرکت در فعالیت هاى مذهبى و اجتماعى، – به صله رحم و ارتباطات اجتماعى بسیار بپردازید و به نزدیکان و اقوام خود بیش از پیش اظهار علاقه و محبت نمایید. – پرهیز از نگاه نامشروع، امام صادق(ع) فرمود: «نگاه پس از نگاه، در دل بیننده شهوت را مى انگیزاند»، (وسائل الشیعه ، ج 14 ، ص 138) و باز فرمود: «نگاه، تیرى از تیرهاى شیطان است، چه بسا نگاهى که اندوه هاى دراز در پى دارد»، (وسائل الشیعه ، ج 14 ، ص 139). – عدم معاشرت و دوستى با افراد منحرف و فاسد، – انتخاب دوستان مؤمن و سالم، – به یاد خدا بودن در همه اوقات، – از پرخورى و نیز از خوردن غذاهاى چرب و پرانرژى و تحریک کننده پرهیز کنید، – کنترل افکار و نیندیشیدن به صحنه هاى شهوت انگیز، – از مشاهده صحنه هاى مهیج و تحریک کننده دورى کنید، – برنامه منظم مطالعاتى براى خود قرار دهید و سعى کنید فرصت هاى خود را با تفکر و مطالعه مناسب پر کنید، همواره خود را نصیحت نموده و بر نفس خویش بانگ زنید: «اى بیچاره! تا کى گرفتار هواى نفس باشى و سرمایه گران مایه عمر را تباه سازى و به معصیت رب الارباب پردازى؟ چرا براى اندک لذتى پوچ و گذرا خود را گرفتار دوزخ ابدى سازى؟ اگر لحظه اى دیگر فرشته مرگ تو را در رسد و جانت به حلقوم رساند، با چه وضعى به دیار برزخ رهسپار مى شوى؟ نه!نه! هرگز! باید عزمى قاطع و استوار داشته باشم و با استمداد از خداى سبحان و پروردگار رحیم و مهربان – که با این همه معصیت باز هم مرا مشمول الطاف خود ساخته – پیمان بندم و سربه بندگى او سپارم و زنجیر شیطان نفس بگسلم. این بار باید چنان ابلیس لعین را از خود دورر سازم که دیگر در من وسوسه نکند و با دست خالى از من روى برتابد!» با خود بگو: با تبر بردار و مردانه بزن تو على وار این در خیبر بکن تقویت ایمان و اعتقاد قلبى و عشق الهى برآیند تقوا و پرهیزگارى است. هم چنان که در بهاران نهال ناخشکیده شکوفه مى زند تقواى الهى، انجام واجبات، ترک محرمات و تهذیب نفس نیز بوستان دل را خرم و سرسبز نگه مى دارد و جوانه عشق الهى را در آن شکوفا مى سازد. بنابراین در گام اول باید بر انجام واجبات و ترک گناهان استوارى نمود و در گام دوم به پالودن نفس از رذایل و آراستن به فضایل پرداخت و حب دنیا و تعلقات دنیوى را از ژرفاى ضمیر بیرون راند آن گاه دل کانون عشق خدا مى شود و با اخراج شیطان نفسانیت و دنیاپرستى که خانه دل را غصب نموده صاحب خانه در آن لانه مى گزیند. انسان دارای نفسی است که مرتبا او را به کارهای بد امر می کنند و در قرآن و روایات از آن به عنوان نفس اماره بالسوء یعنی امر کننده به بدی ها یاد شده است . شیطان بیرونی حکم راهنما و وسوسه کننده این نفس را دارد. در مقابل، خداوند دو حجت و راهنما برای ما قرار داده است یکی حجت و چراغ باطن که عقل و فطرت است و در مقابل نفس اماره , انسان را به کارهای شایسته دعوت می کند. از خارج هم انبیا و ائمه و علما و اولیا را قرار داده که عقل را شکوفا و رهبری کنند و انسان را به سرچشمه سعادت برسانند, بنابراین می توان گفت نفس و شیطان هر دو در گمراهی انسان نقش دارند, یکی از طریق کشش های درونی و دیگری با وسوسه و تحریک بیرونی . لیکن شیطان بیرونی هیچ سلطه ای بر آدمی ندارد و این خود انسان است که وسوسه های شیطان را می پذیرد و به حکم نفس اماره تن می دهد و یا به مقابله با آن برخاسته و به حکم عقل و شرع و فطرت تسلیم می شود. به عبارت دیگر انسان از نظر ((درونی )) دارای استعداد و توانمندی ارتباط با عوامل ((بیرونی )) می باشد که مرتبه عقلانی روح او با فرشتگان در ارتباط قرار می گیرد و مرتبه نفس اماره روح او با شیطان در ارتباط قرار می گیرد و علاوه بر آن ((روح آدمی )) توانایی تدبیر و اولویت دهی و اختیار به کارگیری هر کدام از مراتب را نیز دارا می باشد. شیطان که دشمن بیرونی انسان است کارش تسویل است یعنی امور زشت و باطل را زیبا و حق جلوه می دهد و آلودگی و پستی و زشتی را در چشم انسان می آراید و نفس اماره انسان نیز شیطان را یاری می کند و این عمل او را می پسندد و می پذیرد و انسان را وادار به انجام زشتی ها و پذیرش باطل ها می کند و در مقابل شیطان زیبایی و خیرات و نیکی ها را سخت و دشوار و سنگین جلوه می دهد و انسان را از روآوردن به آنها برحذر می دارد و نفس اماره نیز این حکم باطل را حق جلوه می دهد و انسان را در انجام اعمال صالح و نیکی ها، سست و تنبل می کند. امیرمؤمنان(ع) در دعای کمیل در این مورد می فرماید: «الهی و مولای اجریت علی حکما اتبعت فیه هوی نفسی و لم احترس فیه من تزیین عدوی فغرنی بما اهوی و اسعده علی ذلک القضاء؛ ای خدا و مولای من! تو بر من حکمی را جاری کردی که در اجرای آن هوای نفسم را پیروی و اطاعت کردم و از زینت دادن و فریبکاری دشمنم شیطان در این باره پرهیز و هراسی نداشتم، پس او(شیطان) بر طبق خواهش و میلم مرا فریب داد … . رجوع کنید به: تهذیب نفس یا خودسازی، استاد ابراهیم امینی
کارهای شیطان:
– وسوسه : فوسوس الیه الشیطان قال یا آدم هل ادلک علی شجره الخلد (طه 120)
بعد از اخراج حضرت آدم از باغ بهشت خداوند از او سؤال می کند چرا گول شیطان را خوردی آدم عرض می کند چون او قسم به خدا یاد کرد گمان نمی کردم کسی به خدا قسم یاد کند و دروغ بگوید.
– زینت دادن گناه : لازینن لهم فی الارض و لاغوینهم اجمعین (حجر 39)
– دزدی ایمان و خراب کردن عمل- نزغ و فسادانگیزی
– وعده دادن به انسان : «ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی» (ابراهیم- 22)
– مشارکت در اموال و اولاد : «و مشارکهم فی الاموال و الاولاد» (اسراء 65)
– نجوای شیطان که حواس انسان را به سوی خود جلب می کند «انما النجوی من الشیطان لیحزن الذین آمنوا (مجادله- 10)
– امر به فحشاء و منکر : دشمنی بین مردم با قمار و شراب- هجوم در وقت احتضار
دامهای شیطان:
شهوات نفسانی – لذات دنیوی – عبادت، هواپرستی – زنان (جنسیت و جذابیت های زن ؛ نه خود وجود زن) – دام برای قضا کردن نماز – لذیذ نشان دادن خواب تا نماز فوت شود – تفرقه
گامهای شیطان:
گام اول : معاشرت و دوستی با آلودگان
گام دوم : شرکت در مجالس آنان
گام سوم : فکر گناه
گام چهارم : ارتکاب مصادیق مشکوک و شبهات
گام پنجم : انجام گناهان کوچک
گام ششم : مراحل ارتکاب کبائر و…
می بینیم که شیطان گام به گام و مرحله به مرحله پیش می آید تا جایی که به قول حضرت امام محمد باقر علیه السلام هیچ نقطه سفیدی در لوح دل انسان باقی نماند.
راههای مقابله با شیطان:
– نماز و صبر : ای کسانی که ایمان دارید به وسیله صبر و نماز کمک بجویید.
– توبه : مگر کسی که توبه کند و ایمان آورد و عمل صالح به جای آورد پس خدا بدی های آنان را به نیکی تبدیل کند که خداوند آمرزنده مهربان است. (فرقان/ 7)
– انجام عمل نیک : بدرستی که نیکی ها بدیها را از بین می برد.
– ذکر و یاد خدا : «فاذکروانی اذکرکم واشکروالی ولاتکفرون»
– توسلات : که چه کسی می تواند دستگیر انسان شود جز همان هایی که خداوند برای هدایت بشر و مبارزه با شیطان برایمان فرستاده آن گروه مخلص که شیاطین وجودشان را به تسخیر خود درآورده اند.
– تفکر و تعقل : گروه هایی که به دام شیطان افتاده اند همگی کسانی بودند که از قوای ادراکی خویش و عقل خداداد خود استفاده نکرده اند. «لهم آذان لایسمعون بها و لهم اعین لایبصرون بها و لهم قلوب لایفقهون بها»
در آخر از خدای می خواهیم که ما را از شر هواهای نفسانی و نواجس شیطانی در پناه خود ایمن دارد و دست ما را از توسل به ریسمان محکم ولایت، محبت اهل بیت جدا نکند و همواره ما را به یاد خود و با عنایت حضرتش از زمره ابرار و نیکان قرار داده، عاقبت ما را نیکو گرداند و در گروه صالحان و محبان حضرات معصومین علیهم السلام محشور گرداند.
[انتخابی از کد35306]- بحارالانوار، ج 63 2- جن و شیطان، علیرضا رجالى تهران 3- شیطان کیست، احمد زمردیان .