طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در مورد عدل الهی معمولا از قاعده قابلیت قابل استفاده می شود ولی سئوالی که برای بنده مطرح است این است که اعطا کننده قابلیت به قابل خداوند است مثلا به یک فقره قابلیت زیبا بودن را اعطا می کند و به دیگری نه، پس چرا در اعطای قابلیت به قابلیتها تفاوت قائل می شود؟

در مورد عدل الهی معمولا از قاعده قابلیت قابل استفاده می شود ولی سئوالی که برای بنده مطرح است این است که اعطا کننده قابلیت به قابل خداوند است مثلا به یک فقره قابلیت زیبا بودن را اعطا می کند و به دیگری نه، پس چرا در اعطای قابلیت به قابلیتها تفاوت قائل می شود؟

ما معتقدیم که چون خداوند عالم , قادر و خیرخواه مطلق است , نظام و جهان هستی را به بهترین وجه خلق کرده است (مؤمنون , 14 – تین , 4) همچنین معتقدیم که خداوند جمال هستی را با یک سلسله نظامات و قوانین ثابت و پایدار که ذاتی جهان نیز می باید اداره می کند. به بیان دیگر, خداوند در جهان شیوه های معینی دارد که گردش کارها را هرگز بیرون از آن شیوه ها انجام نمی دهد. ناگفته نماند که این قوانین مانند قوانین موضوعه و از قبیل تعهدات و قراردادهای اجتماعی و الزامات ذهنی که در میان انسان ها مرسوم است , نمی باشد بلکه یک حقیقت تکوینی است که بر اساس چگونگی جهان و موجودات آن انتزاع شده است و به همین دلیل , تبدیل و تغییر برای آن نیز محال است . عالم ماده به دلیل سنخ و ماهیت مخصوص به خود و با توجه به مرتبه وجودی اش در نظام هستی دارای احکام ویژه خود است که اگر این احکام , قوانین و سنن نباشد, عالم ماده دیگر عالم ماده نخواهد بود. در این عالم تزاحم هست , محدودیت هست , زوال و بطلان هست . جهان طبیعت مملو از قطع ها و وصل ها, بریدن ها و پیوندزدن ها است ; آمیخته با نشاط و غم , شادی و رنج , امید و شکست و… است تمامی این آثار لازمه ساختمان مخصوص این عالم است . به هر روی عالم ماده به دلیل احکام مختص به خود منشأ بلاها, رنج ها, محنت ها, بیماری ها و… است که ما از آن به شرور یاد می کنیم و همچنین منشأ خوشبختی ها, موقعیت ها, شادی ها, پیروزی ها و… است که ما از آن به خیرات نام می بریم . حال گاه در این شرور و خیرات اراده آدمی نیز دخیل است یعنی انسان با انتخاب و علم و آگاهی خویش – که لازمه وجودی او در این عالم مادی است – به راه غلط قدم می گذارد و منشأ شرور می گردد یا در صراط مستقیم حرکت کرده و سرچشمه خیرات متعددی برای خود و جامعه می شود. اما گاه در این شرور و خیرات اراده آدمی دخیل نیست بلکه علل طبیعی و خارج از حیطه اختیار انسانی – که مقتضای سنن و قوانین عالم مادی است – برخی شرور را پدید آورده و یا موجب برخی خیرات می گردد, (عدل الهی , شهید مرتضی مطهری , صدرا, قم , چاپ دهم , شهریور 57, صص 169 – 172).
با توجه به حقیقتی که به صورت فشرده مطرح شد باید به این مطلب اذعان کرد که اولا خداوند متعال کمال نعمت را ارزانی یک فرد نکرده چنانکه کمال بدبختی را برای یک شخص روا نمی داند. آیا شما می توانید در این جهان مادی انسانی را پیدا نمایید که از همه جهات و حیثیات از نعمت ها و خیرات برخوردار باشد تا بگوییم خداوند کمال نعمت را به وی داده است ؟ از سوی دیگر, آیا می توان در این عالم طبیعی شخصی را یافت که از همه نظر در بدبختی ها و شرور به سر می برد تا اذعان کنیم که خداوند متعال او را در کمال بدبختی فرو برده است ؟ آنچه که ما می بینیم این حقیقت است که به اقتضاء سنن و قوانین خاص این عالم نعمت ها و بدبختی ها در هم آمیخته اند و نمی توان شخصی را یافت که در نعمت مطلق یا بدبختی مطلق به سر برد. بسیارند که از نظر معیشتی در رفاهند ولی از مشکلات روحی و روانی , جسمی و خانوادگی در امان نیستند, فراوانند افرادی که از زیبایی و استعداد سرشار برخوردارند اما در گرفتاریهای اخلاقی , مالی , خانوادگی و یا جسمی و یا… در عذابند. بله گروه زیادی در فقر مالی به سر می برند ولی از سلامت جسمانی و روانی برخوردارند, گروهی در نعمت مادی غرقند ولی از زیبایی و استعداد تحصیل و تحقیق محرومند و… آنجا که نعمت یا بدبختی انسانها ریشه در عملکرد و در واقع اراده و انتخاب خود آن ها دارد, این آدمی است که با گزینش صحیح یا غیر صحیح خود را با خوشبختی یا تیره بختی مواجه ساخته است , (شوری , 30 – آل عمران , 165 و 166 – روم , 41)
گفتنی است که قابلیت قابل به سه عامل؛ 1. اختیار و اکتساب شخص، 2. عوامل و شرایط محیطی، 3. عوامل ژنتیکی، بستگی دارد. و «حکمت» خداوند اقتضا می کند که در نظام دنیا تنوع و تزاحم عوامل وجود داشته باشد. اما بر اساس «عدالت» خداوند، انسان فقط در برابر عوامل اختیاری پاسخگو می باشد. بنابراین از تفاوت شرایط در دنیا گریزی نیست. اما از هر کس با توجه به شرایط او انتظار می رود. و این همان حکمت و عدالت خداوند است.
اما خیرات و شروری که از اراده و اختیار انسان نشأت نمی گیرد بر اساس آموزه های دینی برای امتحان و آزمایش انسان می باشد و این آزمون نه تنها با عدالت خداوند منافات ندارد بلکه مقتضای حکمت اوست تا در پرتو این امتحان انسانهای شایسته از ناشایست جدا کردند. آیا آزمون آخر سال یا آخر ترم یا آخر ثلث ظلم به دانش آموزان است یا کمک به آن ها برای ارتقاء و تعالی ؟ خداوند متعال نظام مادی را چنان قرار داده و بر آن قوانین خاص نهاده تا آدمی با قرار گرفتن در آن مدام در حال آزمایش باشد بر اساس آن بتواند خود را محک زند که آیا فقط و فقط خدا خواه است و خداجو یا نیات و قصدهای او آلوده و مشوب به غیر خداوند است ؟ از آنجا که توجه به موضوع ابتلاء و آزمون و ابعاد گوناگون شما را دریافتن پاسخی عمیق تر یاری می رساند, شمه ایی از شعاع های این نعمت بزرگ الهی را بر اساس آیات و روایات تحلیل می کنیم:
1- آزمون الهی خداوند متعال از آزمون خود با واژه هایی چون بلا و مشتقات آن و فتنه و مشتقات آن یاد کرده است , (انبیاء, 35 – بقره , 49 – بروج , 10 – توبه , 126 – مائده , 49 – هود, 7 و…) واژه بلا در لغت عرب هم برای نعمت به کار می رود و هم برای محنت و سختی و هر دو نیز آزمون الهی به شمار می روند, محنت برای آزمایش صبر آدمی و نعمت برای آزمودن شکر انسان است , (مفردات راغب , مطبعه مصطفی البابی الحلبی , بی تا, ص 61). قرآن نیز شر و خیر را به عنوان امتحان تلقی فرموده است , (انبیاء 35)
بنابراین نباید پنداشت که تنها سختی ها و مشکلات در قلمرو آزمایش الهی است بلکه نعمت ها, خوشی ها نیز آزمون الهی به شمار می روند, (آل عمران , 186 / عنکبوت , 1 – 3 و میزان الحکمه , ج اول , ص 478, حدیث 1886 و ص 479, حدیث 1888)
2- چرا آزمون ؟ آیات و روایات با لحن های گوناگون فلسفه آزمون الهی را شمارش کرده اند که مهم ترین آن ها عبارتند از: 1-2- بلا و امتحان موجب بیداری است , کسی در معرض آزمون قرار می گیرد که بر غفلت ها, آلودگی ها, انحرافها و سرابها آگاهی می یابد, (میزان الحکمه , ج اول , ص 490)
رنج گنج آمد که رحمتها در اوست مغز تازه شد چو بخراشید پوست
(مثنوی , 2/3261)
2-2- آزمون الهی آدمی را به یاد خداوند می اندازد, (اعراف , 130 – توبه , 126 – تنزیل , 21)
هم از آن سو جو که وقت درد تومی شوی در ذکر یار بی دو نو
وقت درد و مرگ از آن سو می نمیچونکه دردت رفت چونی اعجمی
وقت محنت گشته ای الله گوچونکه محنت رفت گویی راه کو
این از آن آمد که حق را بی گمانهر که بشناسد بود دایم بر آن
(مثنوی , 3/1140 – 1143)
3-2- ابتلاء به نعمت و محنت موجب شناخت خبیث از پاک , مجاهد و صابر از ظالم و کافر می شود, (آل عمران / 179, 138, 142) 4-2- امتحان روشن می سازد که آدمی چه مقدار نیت خالص دارد, (آل عمران , 154)
گرچه خود را بس شکسته بیند اوآب صافی دارد و سرگین زیر جو
چون بشوراند ترا در امتحانآب سرگین رنگ گردد در زمان
در تگ جو هست سرگین ای فتیگرچه جو صافی نماید مر ترا
(مثنوی , 1/3217 – 3219)
5-2- مواجه گشتن با ابتلاء کیفیت عمل را مشخص می سازد, (هود, 7 – کهف , 7 – ملک , 2) 6-2- قرار گرفتن در محنت و سختی گناهان انسان را پاک می سازد, (میزان الحکمه , ج اول , ص 490)
آن جفا با تو نباشد ای پسربلکه با وصف بدی اندر تو در
بر نمد چوبی که آن را مرد زدبر نمد آن را نزد بر گرد زد
(مثنوی , 3/4011, 4012)
7-2- امتحان الهی تکبر را از قلب ها زدوده , در جانها تذلل و خشوع را ساکن کرده و ابواب فضل الهی را به سوی بشر می گشاید, (میزان الحکمه , ج اول , ص 481, حدیث 1895)
8-2- با آزمون الهی فرد مؤمن تجربه می اندوزد, (همان , حدیث 1897)
چون جفا آری فرستد گوشمالتا ز نقصان واروی سوی کمال
(مثنوی , 3/348)
در یک برآیند کلی می توان گفت ابتلاء برای استحکلام ایمان و عقیده , التجاء به خداوند, فرار کردن از اوهام و رسیدن به توحید افعالی است .
حق تعالی گرم و سرد و رنج و دردبر تن ما می نهد ای شیر مرد
خوف و جوع و نقص اموال و بدنجمله بهر نقد جان ظاهر شدن
این وعید و وعده ها انگیخته ست بهر این نیک و بدی کامیخته است
چون که حق و باطلی آمیختندنقد و قلب اندر حرمدان ریختند
پس محک می بایدش بگزیده ای در حقایق امتحان ها دیده ای
(مثنوی , 2/2963 – 2967)
3- ایمان و ابتلاء یک سلسله از آیات و روایات حکایتگر این حقیقت اند که مؤمنان به دلیل ایمانشان بیشتر در معرض آزمون هستند حتی اموال و فرزندان آنان نیز به عنوان ابزاری برای آزمایش ایشان تلقی شده است , (انفال , 27 – 28 و تغابن , 14 – 15), امتحان مؤمنان همچون زینتی دانسته شده که فرد مؤمن بدان آراسته می گردد, (میزان الحکمه , ج اول , ص 487, حدیث 1928) و مانند شیر مادری تلقی گشته که فرزند خردسال با آن سد جوع می کند, (همان , ص 488, حدیث 1932)
هر که در این درگه مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند
فرد مؤمن به قدر ایمانش از طرق گوناگون و با شدت و ضعف بوسیله ابتلاء الهی محک می خورد و این خود موجب افزایش کمی و کیفی ایمانش می گردد, زیرا در پرتو این آزمون ارکان اصلی ایمانش عمق بیشتری می یابد یعنی هم معرفتش افزون می شود و هم انقیاد و تسلیم و خضوع قلبی اش افزایش می یابد. در واقع انسان مؤمن با این آزمایش ها قیمت و ارزش پیدا می کند.
کندمی را زیر خاک انداختندپس ز خاکش خوشه ها بر ساختند
بار دیگر کوفتندش ز آسیاقیمتش افزود و نان شد جان فزا
باز نان را زیر دندان کوفتندگشت عقل و جان و فهم هوشمند
باز آن جان چونکه محو عشق گشت یعجب الزراع آمد بعد کشت
(مثنوی , 1/3165 – 3168)
به همین دلیل است که انبیاء الهی هم چون حضرت آدم , (بقره , 35 – 38 / اعراف , 19 – 25 / طه , 115 – 123), حضرت ابراهیم , (بقره , 124 – صافات , 99 – 113), حضرت یونس , (انبیاء, 87 – 88 / صافات , 139 – 148), حضرت ایوب , (انبیا, 83 – 84) و حضرت رسول (ص ), (حجر, 6 – 8, اسرا, 90 – 93, تکویر, 22 – 25) آن همه محنتها کشیدند و با بدترین سختی ها, تنگدستی ها, فقرها, فشارها, آزارها آزمایش گشتند, (الابتلاء , عبدالله میر غنی محمدصالح , دار الاعتصام , قاهره , بی تا, بخش دوم ) خداوند آزمون الهی را به عنوان سنتی حکیمانه بر جهان جاری ساخته است و دنیا را با آرامش و اضطراب , سختی و راحتی , خوشی و ناراحتی در آمیخته تا انسانهای وارسته را محک زده و مؤمنان را در طی صراط مستقیم و تداوم آن یاری بخشید, (بقره , 214 / آل عمران , 142 / نساء, 95 – 96) این مسأله به قدری اهمیت دارد که اگر فردی خود را در معرض آزمون ندید باید بداند مبغوض درگاه الهی است , (میزان الحکمه , ج اول , صص 485 – 486) پس بی جهت نیست که عاشقان کمال خود را در درد و بلا می بینند.
بر چنین گلزار دامن می کشیدزو جزوش نعزه زن هل من مزید
گلشنی کز بقل روید یکدم است گلشنی کز عقل روید خرم است
(مثنوی , 6/4648 – 4649)
به هر روی باید توجه داشت تجهیز انسان به اصل قدرت بر انتخاب بد و نیک صبغه آزمون دارد و از این جهت در تقویم احسن او سهیم است , چنانکه تجهیز انسان به انتخاب درجات یا درکات و تعبیه قدرت مراتب صعود و سقوط نیز جنبه آزمون داشته و از این لحاظ در حسن قوام انسان سهم بسزایی دارد. وجود نفس ملهمه , (شمس , 7 – 8) مسوله , (یوسف , 18), اماره , (یوسف , 53), لوامه , (قیامت , 2), مطمئنه , (فجر, 27 – 28) و تحولات گوناگون آزمون الهی را گوشزد می نماید و اهمیت عنایت به مراتب امتحان را یادآور می شود, (تفسیر موضوعی قرآن (صورت و سیرت انسان در قرآن ), نشر اسراء, زمستان 79, چاپ اول , ج 13, صص 94 – 96)
=========
برای پاسخ به این سؤال ژرف و مهم ابتدا باید معنای آفرینش روشن شود، آفرینش و خلقت به معنای ایجاد، هستی بخشی و فیض رسانی است و تمامی دین پژوهان و بلکه تمامی خردورزان بر این باورند که ایجاد به حقیقتی تعلق می گیرد که قابلیت پذیرش هستی را دارد و قابلیت هر شیء نیز از معدات گوناگونی شکل می گیرد.
به عنوان مثال: خدا یک گل را هنگامی می آفریند که مقدمات آفرینش آن آماده باشد مثلا خاک نرم، آب کافی و نور به اندازه فراهم باشد و خود دانه گل نیز فاسد نباشد و در کنار نکته یاد شده باید توجه داشت که فیض وجود برای این که به شیئی تعلق بگیرد باید از وسائط و مراتب وجودی مختلفی عبور کند و این وسائط آن فیض زلال را به وزان خود تغییر داده و متبدل می سازد.
به عنوان مثال؛ آب باران هنگام بارش زلال زلال است و هنگامی که در حوض پاک فرود می آید به همان زلالی باقی می ماند ولی هرگاه در جوی آلوده کنار خیابان فرود می آید به همان اندازه آلوده شده و از زلالی می افتد.
با این مقدمه کوتاه که باید نازک بینانه به آن توجه کرد پاسخ این سؤال روشن می شود چرا که خدای زیبا فیض زیبا فرو می فرستد و اراده خداوندی تنها خواستار آفرینش زیبا رویان است اما این فیض اولا به نطفه ای تعلق می گیرد که قابلیت انسان شدن را داشته باشد و تا محیط پدیداری آماده نباشد نطفه منعقد نمی شود و لذا از پدر و مادر عقیم فرزندی شکل نمی گیرد با این که فیض ایجاد از آفریدگار کریم فرود می آید (=نتیجه مقدمه اول) و ثانیا اگر نطفه ای قابلیت انسان شدن را پیدا کرد دانال ها و جدول های فیض موجب تغییر فیض زیبای خداوندی می شوند و لذا هم روایات پیشوایان معصوم(ع) در باب نکاح، کتاب های روایی و هم پزشکی امروزی اسباب زیبارویی، سلامتی و… را مشخص کرده اند. از این رو هر اندازه پدر و مادر به ویژه مادر به این دستورالعمل ها عمل کنند به همان مقدار فرزند زیباروی تر و تندرست تر خواهد بود و اگر پدر و مادر به ویژه مادر در این زمینه کاهلی کردند و فیض زیبا را آلوده ساخته و از جمال آن کاستند، فرزند نیز به همان مقدار از زیبایی محروم گشته و به همان اندازه زشت می شود و این زشتی را نمی توان به آفریدگار جمیل نسبت داد و لذا بحث از عدل خداوندی در این جا معنا ندارد.
البته این بحث را بزرگان فلسفه و کلام و عرفان به گونه های مختلفی طرح و بررسی کرده اند که شما می توانید به کتاب های شهید مطهری مانند عدل الهی رجوع کنید.
===============
J}تفاوت در کیفیت خلقت انسان ها نتیجه ولازمه حتمى نظام مندى و قانون مندى جهان هستى است؛ یعنى :
1- نظام خلقت، نظام علت و معلول است و هیچ معلولى بدون علت به وجود آمدنى نیست، وتخلف هیچ معلولى از علت تامه اش ممکن نیست (اصل ضرورت على).
2- رابطه علت و معلول داراى مکانیسم و ارگانیسم معین است چنان نیست که از هر علتى، هر معلولى ایجاد شود، به تعبیر دیگر هر علت معینى معلول معینى دارد (اصل سنخیت علت و معلول).
اگر دو اصل فوق با ژرف کاوى دقیق فلسفى مورد بررسى قرار گیرد مشخص خواهد شد که مثلا بینا یا نابینا تولد یافتن یک فرد لازمه مجموعه عللى است که در به وجود آوردن وى دست داشته اند. در این امور عوامل بسیار متعددى دخیلند، حتى کیفیت آمیزش والدین، زمان،مکان، روحیات و حالات روانى، وضعیت جسمى، نوع و مقدار غذاهایى که مصرف کرده اند و… هریک به سهم خود نقشى در کیفیت تکوین جنین ایفا مى کنند. ممکن است پرسش شود که آیا خداوند نمى تواند باتفاوت چشمگیرى که همه این عوامل دارند تأثیر همه را یکسان سازد؟پاسخ آن است که چنین چیزى سر از تناقض درمى آورد؛ زیرا لازمه آن این است که علت باشد و تأثیر نکند وعلت بودن و تأثیر نکردن تناقض آمیز است و یا معلولى بدون علت پدید آید و لازمه آن این است که کل طرح نظام آفرینش به هم بخورد؛ زیرا در این صورت پدید آمدن هرچیز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود و آن گاه است که از علف خوردن بز، باید ابوعلى سینا پدید آید!!
براى آگاهى بیشتر ر . ک : («عدل الهى» ، شهیدمطهرى ، بحث راز تفاوت ها).
البته هر کس در این دنیا امکانات بیشترى دارد مسؤولیت بیشترى هم متوجه اوست. اگر کسى اندامى زیبا و یا استعداد خوب دارد، در قبال آن مسؤولیت بیشترى هم دارد. علاوه بر آن خطرات فزون ترى نیز او را تهدید مى کند.
کسى که در قله کوه است، اگر پرتاپ شود بیشتر آسیب مى بیند تا کسى که چند مترى از کوه بالا رفته است. بنابراین تکلیف و مسؤولیت هر فرد به میزان عقل و دیگر امکانات خداداى او بستگى دارد. ما در مقام مقایسه دچار قضاوت هایى مى شویم که اصولى و حساب شدهنیستند. براى مثال هندوانه اى که سى کیلو وزن دارد و هندوانه اى یک کیلو، آیا به هندوانه یک کیلویى ظلم شده است؟! آن هنداونه در شرایطى قرار داشته که بیش از یک کیلو امکان رشد نداشته، ولى هنداونه دیگر در شرایط مناسب ترى قرار داشته و رشد بیشترى کرده است. هیچتبعیض و بى عدالتى هم صورت نگرفته است. هندوانه یک کیلویى کمال خودش را داراست. خواهید گفت، چرا خداوند شرایط رشد را متفاوت قرار داده است؟ آیا بهتر نبود در تمامى زمین و تمامى نقاط هندوانه ها یک شکل و اندازه و رنگ مى شدند ؟! روشن است که در این صورتباید ما جهانى را فرض کنیم که همه چیز آن یکنواخت و یک سطح است و هیچ حرکتى هم در آن مشاهده نمى شود؛ زیرا همه چیز در رتبه اعلاى خود قرار دارند. این جهان، جهان ماده و طبیعت و حرکت است و لازمه چنین وضعیتى اختلاف مراتب و درجات است.
حال به محیط انسانى باز مى گردیم، از نظر شما معناى عدالت آن است که همه افراد بشر در یک سطح یک شکل باشند؛ مثلا همه زیبارو و خوشگل؟ آیا در این صورت زیبایى معنا داشت؟! وقتى همه زیبا باشند دیگر زیبایى قابل شناسایى نیست. گذشته از این چرا فقط زیبا؟بهتر نبود همه بوعلى سینا و انیشتن و … بودند که در این صورت عالم و دانشمند نیز فاقد معنا بود و اگر چنین حالتى در موجودات عالم بود که همه چیز مرتبه اى از کمال به صورت مساوى قرار داشتند. جهان یخبندانى بود که هیچ حرکت و تلاشى در آن تحقق پیدا نمى کرد. برادر عزیززشت ترین و ناقص ترین افراد بشر نیز از هستى برخوردارند ودر پلکانى از کمال ایستاده اند و به نوبه خود خانه اى از جدول حیات را پر کرده اند.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد