قبل از بررسي اين عوالم لازم است كه توضيحي در مورد «عالم» بدهيم و روشن كنيم كه فلاسفه و حكماء مرادشان از واژة «عالم» چيست؟ در اصطلاحات فلسفي كلمة «عالم» به آن موجود يا موجوداتي اطلاق مي شود كه از نظر مراتب كلي وجود، درجة خاصي را اشغال كرده باشند، بطوري كه محيط و مسلط بر تمام مادون خود و محاط در مافوق خود هستند؛ طبق اين اصطلاح، تمام اجسام و جسمانيات با اينكه اجناس و انواع متعددي هستند يك «عالم» بشمار مي روند يعني تمام موجودات طبيعت، در «عرض» يكديگر هستند نه در طول يكديگر؛ زيرا هيچ كدام احاطة وجودي بر انواع و اجناس ديگر ندارند. پس مقصود ما از عالم، موجود يا گروه موجوداتي است كه در مجموع هستي، مرتبه اي خاص را اشغال كرده و در عرض هم مي باشند.[1]حال فلاسفه، حكما و عرفا معتقدند كه هستي و عالم، طبقات و مراتب چهار گانه اي دارد كه عبارتند از عالم ناسوت، عالم ملكوت، عالم جبروت و عالم لاهوت؛ البته سه عالم ابتدائي مربوط به جهان آفرينش هستند و آخري، مربوط به عالم آفريدگار است.
امّا در توضيح اين عوالم چهارگانه مي گوئيم:
1. عالم ناسوت: مراد از اين عالم، همان عالم طبيعت و شهادت و مُلك است يعني جهان جسماني و اجسام و ماده و ماديات كه در آن حركت و زمان و مكان نقش دارد. عالم ناسوت مانند پوست است نسبت به عالم ملكوت يعني قشر عالم ملكوت است.[2]پرسشي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه مسلم است كه عالمي برتر و مافوق عالم طبيعت وجود دارد امّا آيا مي توان گفت عالمي پائين تر از طبيعت و ناسوت وجود ندارد؟
جوابي كه فلاسفه داده اند اين است كه خير زيرا اولاً وجود عالمي پائين تر از طبيعت مستلزم اين است كه مادة طبيعي قادر بر ايجاد يك شيء از عدم محض باشد و به دلائلي ثابت مي كنند كه تأثير جسم و طبيعت از نوع تحريك است نه از نوع ايجاد ثانياً عالم طبيعت عالم قوه و فعل و ماده و صورت و حركت و زمان و مكان است. موجودي ضعيف تر از قوه و ماده و… كه در آنها وجود و عدم آميخته است قابل تصور نيست.[3]2. عالم ملكوت: مراد، همان، عالم غيب و عالم نفس و عالم مجردات است كه به آن عالم مثال و عالم برزخ هم اطلاق مي گردد و آن مرتبه و نشئه اي است برتر از عالم طبيعت كه داراي صور و ابعاد است امّا فاقد حركت و زمان و تغيير است. اين عالم خود بر دو قسم است يكي «ملكوت اعلي» كه عالم مجردات محضه است مانند عالم ملائكه و ديگري «ملكوت اسفل» است كه عالم صور مقداري است.[4] مانند وجود انسان ها در برزخ و قبر.
3. عالم جبروت: مراد، همان عالم عقل و عالم معناست كه از صور و ابعاد و اشباح مبرّاست و فوق عالم ملكوت است.[5]در اثبات عالم جبروت و عقل گفته شده كه برخي فلاسفه معتقدند: از آنجا كه عالم الوهيت و ذات واجب الوجود داراي بساطت محضه است و نمي تواند مستقيما و بلاواسطه به وجود آورنده و مدبر و محيط بر عالم طبيعت و عالم ملكوت شود لذا قائل به «صادر اول» شده اند كه بدون واسطه و مستقيماً، ذات اقدس خداوند به او افاضة وجود كرده است و مدعي شده اند كه صادر اول، بايد كاملترين و بسيط ترين ممكنات باشد كه به ساير موجودات مادون خود، افاضة وجود كند، چنين موجودي جز اينكه مجرد از ماده و زمان و مكان باشد، نمي تواند باشد. اين چنين موجودي را به حسب اصطلاح «عقل» مي نامند.[6]4. عالم لاهوت: مراد همان عالم الوهيت و عالم ربوبي است. يعني ذات مقدس واجب الوجود كه مستجمع جميع صفات كماليه است. البته در آن مرتبه از وجود، آنچه هست يك وجود اطلاقي است و بس. ذات پروردگار به تنهايي عالمي است و عظيم ترين عوالم است، زيرا ذات حق، محيط بر همة عوالم مادون است و ذره اي وجود از احاطة قيومي او خارج نمي باشد.[7]
معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
ـ رباني گلپايگاني، ايضاح الحكمة (ترجمه و شرح بداية الحكمة)، ج 3، ص 539ـ537، ناشر مركز جهاني علوم اسلامي.
پي نوشت ها:
[1] . مطهري، مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، انتشارات صدرا، ج 5، ص 194.
[2] . ر.ك: ملاصدرا، اسفار، چاپ سنگي، ج 1، ص 151، سفر اول؛ و بحرالعلوم، سيد مهدي، تحفة الملوك، انتشارات حكمت، ص 101.
[3] . مطهري، مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، انتشارات صدرا، ج 5، ص 196.
[4] . سجادي، جعفر، فرهنگ اصطلاحات فلسفي ملاصدرا، ص 325.
[5] . مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، انتشارات صدرا، ج 1، ص 191.
[6] . مطهري مرتضي، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 196 و 197.
[7] . همان، ص 195.