على شریعتى در سال 1312 در روستاى مزینان، نزدیک مشهد تولد یافت، پدرش محمد تقى شریعتى، اولین معلم او بود.شریعتى تحصیلات متوسطه را در دبیرستانهاى مشهد به پایان رسانید.سپس به دانشسراى تربیت معلم رفت و در سن 18 سالگى در یک روستا به معلمى پرداخت.چندى بعد در دانشگاه مشهد مشغول تحصیل شد و در سال 1332 در رشته ادبیات زبان فارسى لیسانس گرفت.مدتى در مدارس خراسان تدریس کرد و در سال 1338 با استفاده از بورس تحصیلى از دانشگاه، به سوربن فرانسه رفت و در سال 1343 در رشته زبان شناسى تطبیقى به درجه دکترا نایل شد، همچنین در زمینه جامعه شناسى نیز مطالعاتى به عمل آورد. اقامت پنج ساله شریعتى را در فرانسه مى توان دوره سازندگى شخصیت سیاسى او دانست، وى با متفکران معروف و برجسته اى چون لوئى ماسینیون، ژان پل سارتر، ژان برگ، فرانتس فانون، جرج گورویچ، و نیز شمارى از استادان برجسته دانشگاه سوربن آشنائى پیدا کرد.در این دوران، از طریق شرکت در فعالیتهاى سیاسى دانشجویان ایرانى در پاریس از مسائل جهان سوم آگاهى یافت.در تظاهرات پشتیبانى از انقلاب الجزایر شرکت کرد و در یک مورد مجروح شد و مدتى در بیمارستان بسترى گردید. همکاریهاى شریعتى با روزنامه ناسیونالیست الجزایرى «المجاهد» نقش بزرگى در سازندگى او به عنوان یک مبارز رادیکال ایفا کرد.
در سال 1340 پس از تشکیل نهضت آزادى ایران، به گروه فعالان ایرانى در خارج از کشور مانند ابراهیم یزدى، ابو الحسن بنى صدر، صادق قطب زاده و مصطفى چمران پیوست.دو سال بعد در جریان کنگره جبهه ملى در ویس بادن به عنوان سردبیر روزنامه فارسى زبان ایران آزاد انتخاب شد.شریعتى پس از گذراندن تز دکترایش در سال 1343 به ایران بازگشت، اما در مرز ایران و ترکیه دستگیر شد و مدت شش ماه در زندان بود.وى پس از آزادى اجازه یافت در دبیرستانهاى مشهد، به تدریس بپردازد، مدتى نیز در دانشگاه مشهد به تدریس جامعه شناسى اسلام پرداخت، ولى چندى بعد از ادامه کار او در دانشگاه جلوگیرى شد.از سال 1344 در حسینیه ارشاد، که با همت گروهى خیر اندیش ساخته شده بود، یک سلسله سخنرانى پیرامون اسلام شناسى، جامعه شناسى و تاریخ اسلام ترتیب داد.سخنرانیهاى شریعتى، با استقبال وسیع طبقه جوان و دانشجویان رو به رو شد.کتابها و نوشته هاى او با تیراژ بى سابقه اى انتشار یافت و نوار گفته هایش نیز در سراسر ایران پخش گردید.
در مرداد 1352 ساواک که از نفوذ کلام و افکار انقلابى شریعتى در میان نسل جوان نگران شده بود، حسینیه ارشاد را بست و نشر و توزیع کتابهاى او نیز ممنوع گردید.شریعتى مخفى شد، اما چون پدرش را دستگیر کردند، ناچار خود را تسلیم کرد.شریعتى تا سال 1354، به مدت 18 ماه در زندان بود، و اگر اعتراض روشنفکران فرانسوى و دوستانش در مجامع بین المللى نبود، مدت بیشترى در زندان مى ماند.مى گویند که رهبران الجزایر براى آزادى او فشار آوردند زیرا شریعتى در سالهاى اقامت در پاریس از فعالان انقلاب الجزایر بود.وى پس از آزادى حدود دو سال نیز تحت نظر قرار داشت.سرانجام در 26 اردیبهشت 1356 با گذرنامه معمولى و با نام على مزینانى از ایران گریخت و صبح روز 29 خرداد در اثر حمله قلبى در لندن درگذشت.دوستانش ادعا مى کنند ساواک او را به شهادت رسانید ولى مقامات انگلیسى که جسد او را معاینه کردند، مرگش را به علت سکته قلبى تشخیص دادند.رژیم شاه سعى کرد نشان دهد در مرگ او دست نداشته است، حتى کیهان روزنامه نیمه رسمى ایران در مقاله اى به مناسبت درگذشت شریعتى از او و خدماتش تجلیل کرد.جنازه شریعتى با کوشش دوستان و فعالان نهضت آزادى و جبهه ملى، در اروپا و آمریکا، به دمشق فرستاده شد و در گوشه اى از حرم حضرت زینب (ع) در حومه دمشق مدفون گردید.
فعالیتهاى سیاسى شریعتى از سالهاى پس از کودتاى 1332 در مشهد، با عضویت در شاخه نهضت مقاومت ملى شروع شد.شریعتى یکى از سخنگویان و فعالان نهضت مقاومت ملى بود.در تابستان 1336 همراه پدرش و چند تن دیگر از رهبران نهضت دستگیر شد و مدت هشت ماه در زندان قزل قلعه تهران محبوس بود.پربارترین دوران زندگى او شش سالى بود که در حسینیه ارشاد حسینیه ارشاد در سال 1343 به همت چند تن از نیکوکاران ساخته شد.اولین مدیر آن سید على شاه چراغى یکى از وعاظ معروف بود.آیت الله مرتضى مطهرى، در ایجاد و سازماندهى آن دست داشت، ناصر میناچى و محمد همایون امور مدیریت و روابط عمومى مؤسسه را عهده دار بودند.همایون زمین 4000 مترى حسینیه را خریدارى کرد.هزینه ساختمان آن را بازاریان تامین کردند. حسنیه ارشاد با کتابخانه و قرائتخانه بزرگ خود، اولین مؤسسه مذهبى بود که به تلویزیون مدار بسته مجهز گردید تا مردم از همه نقاط ساختمان سخنرانان را مشاهده کنند و زنان نیز تشویق به حضور در سخنرانیها شوند. با سخنرانیها و نوشتن مقالاتى درباره اسلام شناسى براى هزاران دانشجو فعالیت کرد.شریعتى در این سخنرانیها، تعریف مجددى از اسلام ارائه داد.
سخنرانیهاى شریعتى در حسینیه ارشاد آن قدر شهرت پیدا کرد که علاوه بر دانشجویان، عده زیادى از روشنفکران جوان را به خود جذب کرد، به طورى که در تابستان 1351 بیش از شش هزار تن دانشجو براى حضور در درسهاى شریعتى ثبت نام کردند. (دکتر شریعتى ، بنیاد شریعتى و انتشارات همگام، تهران 1358)
فلسفه سیاسى دکتر شریعتى، ترکیبى است از سنتهاى اسلامى، با افکار رادیکالى و انقلابى.بر اساس اندیشه هاى شریعتى، اسلام بزرگترین انقلاب را در تاریخ اجتماعى و معنوى انسان ایجاد کرد.برداشت شریعتى از جامعه شناسى، از قرآن و دیگر منابع اسلامى ناشى مى شود.از نظر او تنها دو نوع جامعه مى تواند وجود داشته باشد، جامعه متکى بر توحید و جامعه متکى به شرک.وى اختلاف میان دو جهان بینى (توحید و شرک) را یک اختلاف ساده نمى پندارد و معتقد است که نبرد تاریخ، جنگ میان این دو جهان بینى بوده است و مى افزاید: نبرد تاریخ، نبرد مذهب علیه مذهب است.وى همچنین معتقد بود که مذهب از سوى طبقه حاکم، به عنوان ابزار توجیه استبداد و استثمار مردم مورد استفاده قرار گرفته است…على شریعتى، توحید و شرک.
شریعتى تاکید دارد که بازگشت به اسلام راستین تحت رهبرى روشنفکران مترقى صورت خواهد گرفت.وى در کتاب: چه باید کرد؟ مى گوید: روشنفکران مترقى شارحان واقعى اسلام پویا مى باشند. (على شریعتى، بازگشت، ص 11 و 12)
شریعتى در جزوه اى به نام انتظار، در تشریح اسلام چنین اظهار نظر مى کند: «دو اسلام است، یکى اسلام به عنوان ایدئولوژى براى ترقى زندگى و تحول اجتماعى و پیشرفت، و دیگرى مجموعه علوم و معارف و دانشها و اطلاعات بسیار از قبیل فلسفه کلام و عرفان و اصول و فقه و رجال اسلام، به عنوان یک «فرهنگ » .اسلام به عنوان ایدئولوژى، ابوذر مى سازد، شریعتى در دوران جوانى کتاب «ابوذر غفارى » اثر جودة السحار، نویسنده عرب را ترجمه کرد.در این کتاب ابوذر به عنوان مردى که در دوران معاویه علیه تحریف و مسخ آرمانهاى اسلام مبارزه کرد، معرفى شده است.علاقه شریعتى به ابوذر غفارى در سراسر زندگى او ثابت و پایدار ماند و همواره در آثار خود، از او نام برده است. اسلام به عنوان فرهنگ ابو على سینا، و اسلام به عنوان فرهنگ مجتهد مى سازد.اسلام به عنوان ایدئولوژى روشنفکر مى سازد. [….] یک فرد تحصیل نکرده ممکن است اسلام را درست تر فهمیده باشد و اسلامى تر فکر کند و مسئولیت اسلامى را تشخیص دهد تا یک فقیه عالم اصول یا فیلسوف و عارف » .(شریعتى، انتظار، ص 21)
شریعتى ضمن تایید نقش مثبت رهبران مذهبى در سراسر تاریخ تشیع، علماى سنتى را مورد انتقاد قرار مى دهد و مى گوید:
«امروز دیگر کافى نیست یکى بگوید من با مذهب مخالفم، یا یکى بگوید من معتقد به مذهب هستم.این دو حرف، بى معنى است. باید بعد از این تکلیفش را معلوم کند که کدام مذهب را معتقد است.مذهب ابوذر و مذهب مروان حکم، هر دو اسلام است [….] خوب، به اسلام معتقدى، اما به کدام اسلام؟ اسلامى که در کاخ عثمان سر در آخور بیت المال، مردم را غارت مى کند، یا اسلامى که در ربذه تنها و خاموش در تبعید به سر مى برد؟ [….] اگر مى گویى مذهب وسیله توجیه فقر است، مى بینیم راست مى گویى، عثمان هم همین حرف را مى زند، اما مى بینیم که بر سر همین مسئله که اسلام نه تنها توجیه کننده فقر نیست، بلکه توجیه کننده عدالت و برابرى و مبارزه با گرسنگى است.براى این و براى همین حرف، بهترین پرورده هاى دست اول اسلام قربانى شدند» .( على شریعتى، اسلام شناسى، درس 14)
شریعتى، از همه «ایسم ها» ى غربى، بیزار است، با وجود این «مارکسیسم » را جامعترین ایدئولوژى مى داند که همه جنبه هاى فعالیت انسانى را در جهان بینیش در برمى گیرد و شناخت جامعه و تاریخ جدید را میسر مى سازد.با این حال معتقد است که انسان را تک بعدى بار مى آورد.(على شریعتى، بازگشت، ص 51 و اسلام شناسى، ص 1 تا 5)
وى در عین حال مستمعین و مخاطبان خود را نسبت به اطاعت کورکورانه از مارکسیسم بر حذر مى دارد و مى گوید:
«اگر کسى درصدد تقلید از مارکس باشد، نه تنها سوسیالیست خوب و روشنفکر مسئولى در راه جستجوى حقیقت نخواهد شد بلکه توانایى خود را براى قضاوت مستقل و تفکر آزاد نیز از دست مى دهد» . (على شریعتى، اگر پاپ و مارکس نبودند (مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1358)، ص 9 تا 11)
اوجگیرى فعالیتهاى شریعتى در حسینیه ارشاد همزمان بود با علنى شدن مبارزات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق ایران.چند تن از رهبران مجاهدین، شاگردان او در حسینیه ارشاد بودند.مضمون برخى از سخنرانى هاى او در حسینیه ارشاد، مانند «شهادت » در دورانى بود که رژیم شاه، مجاهدین را دسته دسته اعدام مى کرد.شریعتى در یکى از همان روزها (بهمن 1351) در آغاز سخن، با چهره افسرده و لحنى غم انگیز مى گوید:
«امروز براى من سخن گفتن مشکل است….چه بزرگوارانى در کلاس من بوده اند.از خودم شرمم مى آید!» على شریعتى، یادنامه شهید جاوید، نهضت آزادى ایران در خارج از کشور، تیرماه 1356، صفحه 35. هدف اساسى دکتر شریعتى در تمام سخنرانیها و نوشته هایش، برانگیختن و به حرکت در آوردن تمامى جامعه بخصوص نسل جوان بود.او، در نامه اى به پسرش مى نویسد:
«صحبت از جامعه اى است که نیمى از آن خوابیده اند و افسون شده اند و نیمى دیگر که بیدار شده اند، در حال فرارند.ما مى خواهیم این خوابیده هاى افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که «بایستند» و هم آن فراریها را برگردانیم، و واداریم که بمانند» . (هفت نامه از مجاهد شهید، دکتر على شریعتى، تهران، انتشارات ابوذر، 1356)
شریعتى و پیروانش، ضمن رد «مارکسیسم » چین و شوروى را به خاطر روابط دوستانه اى که با رژیم شاه داشتند، نکوهش مى کردند.ملى گرایى همراه با تظاهر به مسلمان بودن و نیز هواخواهى از رژیم سلطنتى و افتخارات دوران شاهنشاهى را مردود مى دانستند.به ناسیونالیسمى که پایگاه مردمى نداشت و رژیم، با تکیه بر آن ادعاى مشروعیت مى کرد، پشت کرده بودند.جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى را نمونه مسخ شده این ناسیونالیسم مى دانستند.
شریعتى و همفکرانش معتقد بودند که اسلام راستین، یک جنبش انقلابى است و وجه اشتراک با دکترین محافظه کارانه برخى از علماى سنتى ندارد.شیعه، مذهب پویایى است که با زبان ساده با توده ها سخن مى گوید و مى تواند میلیونها مسلمان را علیه رژیم شاه برانگیزد، دانش جدید و تکنولوژى غرب را، بدون از دست دادن هویت ملى خود پذیرا شود و ایران را به سوى پیشرفت و تعالى رهنمون گردد.
هر چند روحانیون ایران، از شریعتى به عنوان یک اندیشمند مسلمان، یک مبارز رنج دیده و فداکار یاد مى کنند ولى برخى با افکار و نظریات او در زمینه اسلام شناسى و فلسفه اسلامى موافق نیستند و درک و برداشت او را از منابع اساسى اسلامى نظیر «فقه » و «تفسیر» کافى نمى دانند. (مصاحبه حجة الاسلام حسن یوسفى اشکورى با روزنامه اطلاعات، سالگرد هجرت على شریعتى از ایران، بهار 1360 (مه 1981) . (متن مصاحبه در نشریه نداء اسلام (ماهنامه اردو زبان، تهران)، جلد 1، شماره 4- 3، ژوئن – ژوئیه 1981، ص 43، 15، 12 چاپ شده است) .
شریعتى با صراحت از مکاتب مارکس، نیچه، فانون و اشخاص دیگرى که بحث درباره آنها در محافل سنتى ایران واکنش نامانوسى داشت، سخن مى گفت و مخالفتهایى از سوى آنها علیه خود بر مى انگیخت.انتقادات او از طبقه مذهبى، طى دوران فعالیت در حسینیه ارشاد، و به عبارت دیگر پس از اینکه آیت الله مرتضى مطهرى یکى از علماى مشهور و استاد الهیات دانشگاه تهران، از هیئت مدیره حسینیه ارشاد استعفا داد، آغاز شد.زیرا مطهرى معتقد بود که شریعتى از اهداف اصلى مؤسسه دور شده و بیش از حد، بر واقعیت جامعه شناسان اسلام، به زیان بعد فکرى آن تاکید مى ورزد.( شریعتى در جهان، صفحه 82)
شریعتى در جهان
دکتر شریعتى در جهان به عنوان یک روشنفکر برجسته، متفکر انقلابى و اسلام شناس مترقى شناخته شده است، عبد العزیز شاسه دینا، یکى از شاگردان شریعتى و استاد فعلى مطالعات اسلامى دانشگاه ویرجینیا، او را ایدئولوگ انقلاب ایران مى داند.یان ریشارYann Richard. محقق ایران شناس فرانسوى و استاد دانشگاه سوربون، دکتر شریعتى را متفکر انقلابى شیعه مى شناسد.شاهرخ اخوى، استاد مطالعات دولتى و بین المللى دانشگاه کارولیناى جنوبى و پژوهشگر برجسته ایرانى، در مقاله اى تحت عنوان: تفکر اجتماعى شریعتى، افکار و نظریات دکتر شریعتى را از دیدگاه جامعه شناسى، مورد نقد و بررسى عالمانه قرار داده و نقش او را فراتر از یک مجاهد راه اعاده تشیع علوى، و بیشتر سخنگوى توده هایى که در سراسر جهان از غارت و ستم امپریالیسم رنج مى برند، دانسته است.
براد هانسن Brad Hansen استاد دانشگاه آمریکایى کالیفرنیا که مسلط به زبان فارسى است، در بررسى جالبى که پیرامون «غرب زدگى » از دیدگاه صمد بهرنگى، جلال آل احمد و دکتر على شریعتى به عمل آورده، آنها را نمایندگان سه جریان مشخص مخالف رژیم شاه در ایران دانسته و از شریعتى به عنوان چهره فعال مذهبى غیر روحانى انقلابى یاد کرده است.دکتر حمید عنایت محقق نامدار، مؤلف کتاب اندیشه هاى سیاسى اسلام و فلسفه سیاسى غرب و استاد سابق دانشگاه آکسفورد، شریعتى را سخنران و نظریه پردازى مى داند که نفوذ او را هیچ متفکر مسلمان دیگرى در هیچ نقطه اى از جهان نداشته است.حامد الگار، استاد کرسى مطالعات خاورمیانه و ایران در دانشگاه برکلى کالیفرنیا، از جمله محققینى است که براى اولین بار آثار دکتر على شریعتى را در خارج از ایران ترجمه کرد.گردآورى و ترجمه تعدادى از سخنرانیهاى شریعتى در کتابى زیر عنوان: درباره جامعه شناسى اسلام از جمله کارهاى اوست.مقاله «اسلام به عنوان یک ایدئولوژى، تفکرات دکتر على شریعتى » متن سخنرانى حامد الگار است که در کنفرانس مؤسسه اسلامى لندن ایراد گردید و در کتاب وى تحت عنوان انقلاب اسلامى در ایران درج شده است.
حامد الگار درباره شریعتى مى گوید:
«…نوشته هاى شریعتى از یک خصوصیت برانگیزنده برخوردار است.در این نوشته ها، انسان با یک ذهن پویا رو به روست.چیزى که در جهان اسلام به ندرت مى توان یافت.ذهنى که مرعوب غرب نیست و در هیچ یک از ابعاد به مجامله و اعتذار متشبث نمى شود. ذهنى که به تجربه کشف و تدوین مجدد یک عقیده کهن دست یازیده است [….] دکتر شریعتى به موافقیتى دست یافت که علما بدان نائل نشده اند.براى هدایت یک نسل به سوى اسلام، نمى توان تنها به صدور «فتوى » بسنده کرد [….] .
به نظر من، کار دکتر شریعتى مهمترین عامل در روند زمینه سازى انقلاب بود.صرفنظر از اینکه چه قضاوتى درباره فلان گفته، یا فلان نظریه دکتر شریعتى داشته باشیم، این موفقیت او را نمى توان انکار کرد که وى به بخش عظیمى از طبقه متوسط از خود بیگانه، هویت اسلامى بخشید [….] من هنگام صحبت از اقبال، در جمع هندیها و پاکستانیها، همیشه دچار تردید و دودلى مى شوم، اما فکر مى کنم اگر روزى آثار شریعتى به حد کافى در زبان انگلیسى موجود باشد، مقایسه اى بین نوشته هاى او و سخنان اقبال، در مورد احیاى فکر ذهنى در اسلام، نشان خواهد داد که شریعتى به مراتب عمیقتر مى اندیشیده است.» شمار دیگرى از اندیشمندان خارجى مانند دکتر ا.ح.ح.عبیدى استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو در هندوستان، و منگل بیات فیلیپ استاد دانشگاه هاروارد، اروند آبراهامیان، استاد دانشگاه آمریکایى پنسیلوانیا، و منیر شفیق، تئوریسین انقلاب فلسطین و….کتب و مقالاتى پیرامون افکار و نظریات دکتر شریعتى نوشته اند که بحث درباره آنها در چار چوب این مقاله نمى گنجد.براى بررسى مشروح نظریات اندیشمندان و پژوهشگران یاد شده بالا، درباره دکتر على شریعتى، رجوع کنید به کتاب ارزنده: شریعتى در جهان، نقش دکتر على شریعتى در بیدادگرى اسلامى از دیدگاه اندیشمندان و محققان خارجى، تدوین و ترجمه: حمید احمدى، شرکت سهامى انتشار، 1366، صفحات 68- 245.
آثار دکتر شریعتى بالغ بر 40 کتاب است، که بسیارى از آنها به زبانهاى انگلیسى، آلمانى، ایتالیایى، فرانسوى، عربى، اردو، ژاپنى، ترکى استانبولى، کردى و زبانهاى جنوب شرقى آسیا، ترجمه شده است.فهرست تعدادى از کتب ترجمه شده دکتر شریعتى به زبانهاى انگلیسى، آلمانى، فرانسوى، ایتالیایى، ترکى استانبولى، کردى و اردو، در کتاب: شریعتى در جهان آمده است.
(غلامرضا نجاتی ، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 478 )
در سال 1340 پس از تشکیل نهضت آزادى ایران، به گروه فعالان ایرانى در خارج از کشور مانند ابراهیم یزدى، ابو الحسن بنى صدر، صادق قطب زاده و مصطفى چمران پیوست.دو سال بعد در جریان کنگره جبهه ملى در ویس بادن به عنوان سردبیر روزنامه فارسى زبان ایران آزاد انتخاب شد.شریعتى پس از گذراندن تز دکترایش در سال 1343 به ایران بازگشت، اما در مرز ایران و ترکیه دستگیر شد و مدت شش ماه در زندان بود.وى پس از آزادى اجازه یافت در دبیرستانهاى مشهد، به تدریس بپردازد، مدتى نیز در دانشگاه مشهد به تدریس جامعه شناسى اسلام پرداخت، ولى چندى بعد از ادامه کار او در دانشگاه جلوگیرى شد.از سال 1344 در حسینیه ارشاد، که با همت گروهى خیر اندیش ساخته شده بود، یک سلسله سخنرانى پیرامون اسلام شناسى، جامعه شناسى و تاریخ اسلام ترتیب داد.سخنرانیهاى شریعتى، با استقبال وسیع طبقه جوان و دانشجویان رو به رو شد.کتابها و نوشته هاى او با تیراژ بى سابقه اى انتشار یافت و نوار گفته هایش نیز در سراسر ایران پخش گردید.
در مرداد 1352 ساواک که از نفوذ کلام و افکار انقلابى شریعتى در میان نسل جوان نگران شده بود، حسینیه ارشاد را بست و نشر و توزیع کتابهاى او نیز ممنوع گردید.شریعتى مخفى شد، اما چون پدرش را دستگیر کردند، ناچار خود را تسلیم کرد.شریعتى تا سال 1354، به مدت 18 ماه در زندان بود، و اگر اعتراض روشنفکران فرانسوى و دوستانش در مجامع بین المللى نبود، مدت بیشترى در زندان مى ماند.مى گویند که رهبران الجزایر براى آزادى او فشار آوردند زیرا شریعتى در سالهاى اقامت در پاریس از فعالان انقلاب الجزایر بود.وى پس از آزادى حدود دو سال نیز تحت نظر قرار داشت.سرانجام در 26 اردیبهشت 1356 با گذرنامه معمولى و با نام على مزینانى از ایران گریخت و صبح روز 29 خرداد در اثر حمله قلبى در لندن درگذشت.دوستانش ادعا مى کنند ساواک او را به شهادت رسانید ولى مقامات انگلیسى که جسد او را معاینه کردند، مرگش را به علت سکته قلبى تشخیص دادند.رژیم شاه سعى کرد نشان دهد در مرگ او دست نداشته است، حتى کیهان روزنامه نیمه رسمى ایران در مقاله اى به مناسبت درگذشت شریعتى از او و خدماتش تجلیل کرد.جنازه شریعتى با کوشش دوستان و فعالان نهضت آزادى و جبهه ملى، در اروپا و آمریکا، به دمشق فرستاده شد و در گوشه اى از حرم حضرت زینب (ع) در حومه دمشق مدفون گردید.
فعالیتهاى سیاسى شریعتى از سالهاى پس از کودتاى 1332 در مشهد، با عضویت در شاخه نهضت مقاومت ملى شروع شد.شریعتى یکى از سخنگویان و فعالان نهضت مقاومت ملى بود.در تابستان 1336 همراه پدرش و چند تن دیگر از رهبران نهضت دستگیر شد و مدت هشت ماه در زندان قزل قلعه تهران محبوس بود.پربارترین دوران زندگى او شش سالى بود که در حسینیه ارشاد حسینیه ارشاد در سال 1343 به همت چند تن از نیکوکاران ساخته شد.اولین مدیر آن سید على شاه چراغى یکى از وعاظ معروف بود.آیت الله مرتضى مطهرى، در ایجاد و سازماندهى آن دست داشت، ناصر میناچى و محمد همایون امور مدیریت و روابط عمومى مؤسسه را عهده دار بودند.همایون زمین 4000 مترى حسینیه را خریدارى کرد.هزینه ساختمان آن را بازاریان تامین کردند. حسنیه ارشاد با کتابخانه و قرائتخانه بزرگ خود، اولین مؤسسه مذهبى بود که به تلویزیون مدار بسته مجهز گردید تا مردم از همه نقاط ساختمان سخنرانان را مشاهده کنند و زنان نیز تشویق به حضور در سخنرانیها شوند. با سخنرانیها و نوشتن مقالاتى درباره اسلام شناسى براى هزاران دانشجو فعالیت کرد.شریعتى در این سخنرانیها، تعریف مجددى از اسلام ارائه داد.
سخنرانیهاى شریعتى در حسینیه ارشاد آن قدر شهرت پیدا کرد که علاوه بر دانشجویان، عده زیادى از روشنفکران جوان را به خود جذب کرد، به طورى که در تابستان 1351 بیش از شش هزار تن دانشجو براى حضور در درسهاى شریعتى ثبت نام کردند. (دکتر شریعتى ، بنیاد شریعتى و انتشارات همگام، تهران 1358)
فلسفه سیاسى دکتر شریعتى، ترکیبى است از سنتهاى اسلامى، با افکار رادیکالى و انقلابى.بر اساس اندیشه هاى شریعتى، اسلام بزرگترین انقلاب را در تاریخ اجتماعى و معنوى انسان ایجاد کرد.برداشت شریعتى از جامعه شناسى، از قرآن و دیگر منابع اسلامى ناشى مى شود.از نظر او تنها دو نوع جامعه مى تواند وجود داشته باشد، جامعه متکى بر توحید و جامعه متکى به شرک.وى اختلاف میان دو جهان بینى (توحید و شرک) را یک اختلاف ساده نمى پندارد و معتقد است که نبرد تاریخ، جنگ میان این دو جهان بینى بوده است و مى افزاید: نبرد تاریخ، نبرد مذهب علیه مذهب است.وى همچنین معتقد بود که مذهب از سوى طبقه حاکم، به عنوان ابزار توجیه استبداد و استثمار مردم مورد استفاده قرار گرفته است…على شریعتى، توحید و شرک.
شریعتى تاکید دارد که بازگشت به اسلام راستین تحت رهبرى روشنفکران مترقى صورت خواهد گرفت.وى در کتاب: چه باید کرد؟ مى گوید: روشنفکران مترقى شارحان واقعى اسلام پویا مى باشند. (على شریعتى، بازگشت، ص 11 و 12)
شریعتى در جزوه اى به نام انتظار، در تشریح اسلام چنین اظهار نظر مى کند: «دو اسلام است، یکى اسلام به عنوان ایدئولوژى براى ترقى زندگى و تحول اجتماعى و پیشرفت، و دیگرى مجموعه علوم و معارف و دانشها و اطلاعات بسیار از قبیل فلسفه کلام و عرفان و اصول و فقه و رجال اسلام، به عنوان یک «فرهنگ » .اسلام به عنوان ایدئولوژى، ابوذر مى سازد، شریعتى در دوران جوانى کتاب «ابوذر غفارى » اثر جودة السحار، نویسنده عرب را ترجمه کرد.در این کتاب ابوذر به عنوان مردى که در دوران معاویه علیه تحریف و مسخ آرمانهاى اسلام مبارزه کرد، معرفى شده است.علاقه شریعتى به ابوذر غفارى در سراسر زندگى او ثابت و پایدار ماند و همواره در آثار خود، از او نام برده است. اسلام به عنوان فرهنگ ابو على سینا، و اسلام به عنوان فرهنگ مجتهد مى سازد.اسلام به عنوان ایدئولوژى روشنفکر مى سازد. [….] یک فرد تحصیل نکرده ممکن است اسلام را درست تر فهمیده باشد و اسلامى تر فکر کند و مسئولیت اسلامى را تشخیص دهد تا یک فقیه عالم اصول یا فیلسوف و عارف » .(شریعتى، انتظار، ص 21)
شریعتى ضمن تایید نقش مثبت رهبران مذهبى در سراسر تاریخ تشیع، علماى سنتى را مورد انتقاد قرار مى دهد و مى گوید:
«امروز دیگر کافى نیست یکى بگوید من با مذهب مخالفم، یا یکى بگوید من معتقد به مذهب هستم.این دو حرف، بى معنى است. باید بعد از این تکلیفش را معلوم کند که کدام مذهب را معتقد است.مذهب ابوذر و مذهب مروان حکم، هر دو اسلام است [….] خوب، به اسلام معتقدى، اما به کدام اسلام؟ اسلامى که در کاخ عثمان سر در آخور بیت المال، مردم را غارت مى کند، یا اسلامى که در ربذه تنها و خاموش در تبعید به سر مى برد؟ [….] اگر مى گویى مذهب وسیله توجیه فقر است، مى بینیم راست مى گویى، عثمان هم همین حرف را مى زند، اما مى بینیم که بر سر همین مسئله که اسلام نه تنها توجیه کننده فقر نیست، بلکه توجیه کننده عدالت و برابرى و مبارزه با گرسنگى است.براى این و براى همین حرف، بهترین پرورده هاى دست اول اسلام قربانى شدند» .( على شریعتى، اسلام شناسى، درس 14)
شریعتى، از همه «ایسم ها» ى غربى، بیزار است، با وجود این «مارکسیسم » را جامعترین ایدئولوژى مى داند که همه جنبه هاى فعالیت انسانى را در جهان بینیش در برمى گیرد و شناخت جامعه و تاریخ جدید را میسر مى سازد.با این حال معتقد است که انسان را تک بعدى بار مى آورد.(على شریعتى، بازگشت، ص 51 و اسلام شناسى، ص 1 تا 5)
وى در عین حال مستمعین و مخاطبان خود را نسبت به اطاعت کورکورانه از مارکسیسم بر حذر مى دارد و مى گوید:
«اگر کسى درصدد تقلید از مارکس باشد، نه تنها سوسیالیست خوب و روشنفکر مسئولى در راه جستجوى حقیقت نخواهد شد بلکه توانایى خود را براى قضاوت مستقل و تفکر آزاد نیز از دست مى دهد» . (على شریعتى، اگر پاپ و مارکس نبودند (مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، 1358)، ص 9 تا 11)
اوجگیرى فعالیتهاى شریعتى در حسینیه ارشاد همزمان بود با علنى شدن مبارزات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق ایران.چند تن از رهبران مجاهدین، شاگردان او در حسینیه ارشاد بودند.مضمون برخى از سخنرانى هاى او در حسینیه ارشاد، مانند «شهادت » در دورانى بود که رژیم شاه، مجاهدین را دسته دسته اعدام مى کرد.شریعتى در یکى از همان روزها (بهمن 1351) در آغاز سخن، با چهره افسرده و لحنى غم انگیز مى گوید:
«امروز براى من سخن گفتن مشکل است….چه بزرگوارانى در کلاس من بوده اند.از خودم شرمم مى آید!» على شریعتى، یادنامه شهید جاوید، نهضت آزادى ایران در خارج از کشور، تیرماه 1356، صفحه 35. هدف اساسى دکتر شریعتى در تمام سخنرانیها و نوشته هایش، برانگیختن و به حرکت در آوردن تمامى جامعه بخصوص نسل جوان بود.او، در نامه اى به پسرش مى نویسد:
«صحبت از جامعه اى است که نیمى از آن خوابیده اند و افسون شده اند و نیمى دیگر که بیدار شده اند، در حال فرارند.ما مى خواهیم این خوابیده هاى افسون شده را بیدار کنیم و واداریم که «بایستند» و هم آن فراریها را برگردانیم، و واداریم که بمانند» . (هفت نامه از مجاهد شهید، دکتر على شریعتى، تهران، انتشارات ابوذر، 1356)
شریعتى و پیروانش، ضمن رد «مارکسیسم » چین و شوروى را به خاطر روابط دوستانه اى که با رژیم شاه داشتند، نکوهش مى کردند.ملى گرایى همراه با تظاهر به مسلمان بودن و نیز هواخواهى از رژیم سلطنتى و افتخارات دوران شاهنشاهى را مردود مى دانستند.به ناسیونالیسمى که پایگاه مردمى نداشت و رژیم، با تکیه بر آن ادعاى مشروعیت مى کرد، پشت کرده بودند.جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى را نمونه مسخ شده این ناسیونالیسم مى دانستند.
شریعتى و همفکرانش معتقد بودند که اسلام راستین، یک جنبش انقلابى است و وجه اشتراک با دکترین محافظه کارانه برخى از علماى سنتى ندارد.شیعه، مذهب پویایى است که با زبان ساده با توده ها سخن مى گوید و مى تواند میلیونها مسلمان را علیه رژیم شاه برانگیزد، دانش جدید و تکنولوژى غرب را، بدون از دست دادن هویت ملى خود پذیرا شود و ایران را به سوى پیشرفت و تعالى رهنمون گردد.
هر چند روحانیون ایران، از شریعتى به عنوان یک اندیشمند مسلمان، یک مبارز رنج دیده و فداکار یاد مى کنند ولى برخى با افکار و نظریات او در زمینه اسلام شناسى و فلسفه اسلامى موافق نیستند و درک و برداشت او را از منابع اساسى اسلامى نظیر «فقه » و «تفسیر» کافى نمى دانند. (مصاحبه حجة الاسلام حسن یوسفى اشکورى با روزنامه اطلاعات، سالگرد هجرت على شریعتى از ایران، بهار 1360 (مه 1981) . (متن مصاحبه در نشریه نداء اسلام (ماهنامه اردو زبان، تهران)، جلد 1، شماره 4- 3، ژوئن – ژوئیه 1981، ص 43، 15، 12 چاپ شده است) .
شریعتى با صراحت از مکاتب مارکس، نیچه، فانون و اشخاص دیگرى که بحث درباره آنها در محافل سنتى ایران واکنش نامانوسى داشت، سخن مى گفت و مخالفتهایى از سوى آنها علیه خود بر مى انگیخت.انتقادات او از طبقه مذهبى، طى دوران فعالیت در حسینیه ارشاد، و به عبارت دیگر پس از اینکه آیت الله مرتضى مطهرى یکى از علماى مشهور و استاد الهیات دانشگاه تهران، از هیئت مدیره حسینیه ارشاد استعفا داد، آغاز شد.زیرا مطهرى معتقد بود که شریعتى از اهداف اصلى مؤسسه دور شده و بیش از حد، بر واقعیت جامعه شناسان اسلام، به زیان بعد فکرى آن تاکید مى ورزد.( شریعتى در جهان، صفحه 82)
شریعتى در جهان
دکتر شریعتى در جهان به عنوان یک روشنفکر برجسته، متفکر انقلابى و اسلام شناس مترقى شناخته شده است، عبد العزیز شاسه دینا، یکى از شاگردان شریعتى و استاد فعلى مطالعات اسلامى دانشگاه ویرجینیا، او را ایدئولوگ انقلاب ایران مى داند.یان ریشارYann Richard. محقق ایران شناس فرانسوى و استاد دانشگاه سوربون، دکتر شریعتى را متفکر انقلابى شیعه مى شناسد.شاهرخ اخوى، استاد مطالعات دولتى و بین المللى دانشگاه کارولیناى جنوبى و پژوهشگر برجسته ایرانى، در مقاله اى تحت عنوان: تفکر اجتماعى شریعتى، افکار و نظریات دکتر شریعتى را از دیدگاه جامعه شناسى، مورد نقد و بررسى عالمانه قرار داده و نقش او را فراتر از یک مجاهد راه اعاده تشیع علوى، و بیشتر سخنگوى توده هایى که در سراسر جهان از غارت و ستم امپریالیسم رنج مى برند، دانسته است.
براد هانسن Brad Hansen استاد دانشگاه آمریکایى کالیفرنیا که مسلط به زبان فارسى است، در بررسى جالبى که پیرامون «غرب زدگى » از دیدگاه صمد بهرنگى، جلال آل احمد و دکتر على شریعتى به عمل آورده، آنها را نمایندگان سه جریان مشخص مخالف رژیم شاه در ایران دانسته و از شریعتى به عنوان چهره فعال مذهبى غیر روحانى انقلابى یاد کرده است.دکتر حمید عنایت محقق نامدار، مؤلف کتاب اندیشه هاى سیاسى اسلام و فلسفه سیاسى غرب و استاد سابق دانشگاه آکسفورد، شریعتى را سخنران و نظریه پردازى مى داند که نفوذ او را هیچ متفکر مسلمان دیگرى در هیچ نقطه اى از جهان نداشته است.حامد الگار، استاد کرسى مطالعات خاورمیانه و ایران در دانشگاه برکلى کالیفرنیا، از جمله محققینى است که براى اولین بار آثار دکتر على شریعتى را در خارج از ایران ترجمه کرد.گردآورى و ترجمه تعدادى از سخنرانیهاى شریعتى در کتابى زیر عنوان: درباره جامعه شناسى اسلام از جمله کارهاى اوست.مقاله «اسلام به عنوان یک ایدئولوژى، تفکرات دکتر على شریعتى » متن سخنرانى حامد الگار است که در کنفرانس مؤسسه اسلامى لندن ایراد گردید و در کتاب وى تحت عنوان انقلاب اسلامى در ایران درج شده است.
حامد الگار درباره شریعتى مى گوید:
«…نوشته هاى شریعتى از یک خصوصیت برانگیزنده برخوردار است.در این نوشته ها، انسان با یک ذهن پویا رو به روست.چیزى که در جهان اسلام به ندرت مى توان یافت.ذهنى که مرعوب غرب نیست و در هیچ یک از ابعاد به مجامله و اعتذار متشبث نمى شود. ذهنى که به تجربه کشف و تدوین مجدد یک عقیده کهن دست یازیده است [….] دکتر شریعتى به موافقیتى دست یافت که علما بدان نائل نشده اند.براى هدایت یک نسل به سوى اسلام، نمى توان تنها به صدور «فتوى » بسنده کرد [….] .
به نظر من، کار دکتر شریعتى مهمترین عامل در روند زمینه سازى انقلاب بود.صرفنظر از اینکه چه قضاوتى درباره فلان گفته، یا فلان نظریه دکتر شریعتى داشته باشیم، این موفقیت او را نمى توان انکار کرد که وى به بخش عظیمى از طبقه متوسط از خود بیگانه، هویت اسلامى بخشید [….] من هنگام صحبت از اقبال، در جمع هندیها و پاکستانیها، همیشه دچار تردید و دودلى مى شوم، اما فکر مى کنم اگر روزى آثار شریعتى به حد کافى در زبان انگلیسى موجود باشد، مقایسه اى بین نوشته هاى او و سخنان اقبال، در مورد احیاى فکر ذهنى در اسلام، نشان خواهد داد که شریعتى به مراتب عمیقتر مى اندیشیده است.» شمار دیگرى از اندیشمندان خارجى مانند دکتر ا.ح.ح.عبیدى استاد دانشگاه جواهر لعل نهرو در هندوستان، و منگل بیات فیلیپ استاد دانشگاه هاروارد، اروند آبراهامیان، استاد دانشگاه آمریکایى پنسیلوانیا، و منیر شفیق، تئوریسین انقلاب فلسطین و….کتب و مقالاتى پیرامون افکار و نظریات دکتر شریعتى نوشته اند که بحث درباره آنها در چار چوب این مقاله نمى گنجد.براى بررسى مشروح نظریات اندیشمندان و پژوهشگران یاد شده بالا، درباره دکتر على شریعتى، رجوع کنید به کتاب ارزنده: شریعتى در جهان، نقش دکتر على شریعتى در بیدادگرى اسلامى از دیدگاه اندیشمندان و محققان خارجى، تدوین و ترجمه: حمید احمدى، شرکت سهامى انتشار، 1366، صفحات 68- 245.
آثار دکتر شریعتى بالغ بر 40 کتاب است، که بسیارى از آنها به زبانهاى انگلیسى، آلمانى، ایتالیایى، فرانسوى، عربى، اردو، ژاپنى، ترکى استانبولى، کردى و زبانهاى جنوب شرقى آسیا، ترجمه شده است.فهرست تعدادى از کتب ترجمه شده دکتر شریعتى به زبانهاى انگلیسى، آلمانى، فرانسوى، ایتالیایى، ترکى استانبولى، کردى و اردو، در کتاب: شریعتى در جهان آمده است.
(غلامرضا نجاتی ، تاریخ بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 478 )