خانه » همه » مذهبی » در نهج‎البلاغه به مطالبي برخورد مي‎شود که در انتساب آن به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ترديد مي‎شود از آن جمله است عبارت‎هاي: «المرأة شرّ كلها و شرّ ما فيها انه لابد منها» و هم‎چنين «اياك و مشاورة النساء فان و أيهن الي افن و عزمهن الي وهن» خواهشمندم با تفسير صحيح اين مطالب، شبهه‎هاي، ايجاد شده ميان دانشجويان را از بين ببريد و ما را در حل آن مشكل ياري فرماييد.

در نهج‎البلاغه به مطالبي برخورد مي‎شود که در انتساب آن به حضرت علي ـ عليه السّلام ـ ترديد مي‎شود از آن جمله است عبارت‎هاي: «المرأة شرّ كلها و شرّ ما فيها انه لابد منها» و هم‎چنين «اياك و مشاورة النساء فان و أيهن الي افن و عزمهن الي وهن» خواهشمندم با تفسير صحيح اين مطالب، شبهه‎هاي، ايجاد شده ميان دانشجويان را از بين ببريد و ما را در حل آن مشكل ياري فرماييد.

در سؤال فوق سه عنصر مورد توجّه قرار گرفته است:
1. تشكيك در صحت انتساب جملات مزبور به اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ .
2. حديثِ «المرأة شرٌ كلها…».
3. حديثِ «اياك و مشاورة النساء…» از اين رو پاسخ آن نيز در سه بخش تقديم مي‎شود:
1. بايد توجه داشت كه نهي از مشاوره با زنان و جملاتي از اين قبيل، اختصاص به نهج‎البلاغه ندارد تا انتساب آن مورد تشكيك قرار گيرد؛‌ بلكه در برخي از كتب و منابع[1] حديثي و تاريخي كه پيش از نهج‎البلاغه تأليف يافته نيز ـ از پيامبر اكرم[2] ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ و ديگر پيشوايان[3] ـ عليهم السّلام ـ با سندهاي فراوان «مستفيض» احاديثي نقل شده است. ليكن مشكل برخي مردم، ناآشنايي با زبان احاديث و كم‎عنايتي به مقتضيات مقام‎هاي گوناگون سخن و خصوصيات مخاطبان و ساير جهات است. از اين رو احاديثي از اين قبيل را همانند يك بيان قانوني محض تلقي نموده، دربارة آن داوري مي‎نمايند!
2. درباره جملة «المرأة شر كلها و شرّ ما فيها انّه لابد منها» بايد نكات زير را مورد توجّه قرار داد:
الف) در قرآن كريم و نهج‎البلاغه، نظام هستي، نظام حسن معرفي شده، و امام ـ عليه السّلام ـ خود عدل الهي را به جهانيان شناسانده است و مي‎دانيم كه خدا شرّ نيافريده و پديده‎هاي پروردگاري شرّ نيستند. پس قرآن و سنّت مسلّم و فلسفه و كلام و مباني اعتقادي با ظاهر عبارات ياد شده در تضادّ است و در ترجمه‎هاي ظاهري الفاظ و عبارات نيز، تضادّها برطرف نمي‎گردد، كه همواره اعتراض خوانندگان را به همراه خواهد داشت.
اگر پس از بررسي‎هاي لازم به اين نتيجه برسيم كه: امام در حكمت 238. واژه شرّ را به معناي بَد و بدي‎ها استعمال نكرده، بلكه خواست بفهماند كه، ازدواج و تشكيل زندگي مسئوليت‎ها و مشكلاتي دارد و اين همان ضرب‎المثل فارسي است كه مي‎گويد: «زن و بچّه دردسرند و بي درد‎سر هم نمي‎توان زندگي كرد». آن‎گاه برداشت‎هاي منفي و اعتراض‎هاي نامناسب مطرح نخواهد شد.[4]ب) اطلاق «شر» بر زن همانند اطلاق بسياري از كلمات ديگر جنبة اضافي و نسبي دارد. و اين امري رايج در احاديث و شيوه گفتار عرفي است. بدين معنا كه زن نه از جنبة انساني و يا همسري و مادري‎اش، بلكه از منظر اختصاصي زنانگي‎اش براي مردان به گونه‎هايي اشتغال ذهني و پراكندگي قلبي و روحي ايجاد مي‎كند و او را از توجه کامل، در پرداختن به كمالات علمي و معنوي باز مي‎دارد و اين اختصاص به زن ندارد بلكه اساساً مسير رشد و كمال نوعي انسان در فطرت و آفرينش به گونه‎اي مقرر شده كه با توجّه به قوا و استعدادهاي سرشته در نهادش، بايد حصارها و بندهاي بازدارنده را شناخته، خود را از آن برهاند، انسان براي رسيدن به كمال ناگزير از كوشش در تأمين نيازهاي طبيعي خويش است و در اين مسير بايد به گونه‎اي عمل نمايد كه فشارهاي برخاسته از نيازهاي زميني او را از پا در نياورد. و در اين راه هر امر بازدارنده يا مشكل‎سازي شرّ نسبي محسوب مي‎گردد. هرچند همان امر در جاي خود مي‎تواند داراي فوايد و محاسن بسياري باشد. هم‎چنان‎كه احاديث متعدّدي نيز با همين نگاه به بانوان نگريسته است. از جمله آن‎چه كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل شده است كه: «أكثر الخير في النساء»[5] (بيشترين خير در زنان است).
ج) احاديث معصومين ـ عليهم السّلام ـ گاه در قالب بياني قانوني عرضه مي‎گردد، و گاه پيشوايان بزرگوار ما، در مقام خطابه يا موعظه با مخاطباني خاصّ مواجه بودند، اگر بپذيريم كه هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد، بايد گفت: رساترين سخن آن است كه مقتضاي مقام، سخن و خصوصيات مخاطب باشد. چنان‎چه مخاطب امام در مقام موعظه اگر از وارستگارني چون ابوذر و عثمان بن مظعون باشد به خاطر آن‎كه شديداً شيفتة سلوك معنوي است و حتي از نيازهاي ضروري مادّي نيز امتناع مي‎ورزد، نيازمند تأكيد و مبالغه در دعوت به نيازهاي زميني است. حال اگر مخاطب اميرالمؤمنين ـ عليه السّلام ـ جمعي بي‎اعتنا به زندگي عقلاني و افتاده در گنداب شهوات باشند، نهيبي اكيد و بليغ نياز دارد تا انگيزة كاستن از شهوت‎پرستي و پرداختن به كمالات در آنان ايجاد شود.
با دقت در توضيحات فوق معلوم مي‎گردد كه بيان اين حديث و ساير احاديث و آيات قرآني كه انسان (زن و مرد) را مكرّم به كرامت الهي دانسته، گرامي‎ترين آنها و پرهيزگارترين آنها مي‎داند، و برخي از زنان را اسوه و الگوي هر انسان مؤمن و كمال‎جويي معرفي مي‎كند، و زن را داراي زمينه و استعدادي براي كمال‎يابي مي‎داند كه به مقام تلقّي وحي و سخن گفتن با فرشتگان (بلكه با برترين فرشته الهي) نايل مي‎گردد، هيچ‎گونه منافاتي نيست.
3. دربارة جمله «اياك و مشاورة النساء فانّ رأيهن الي أفنٍ و عزمهنّ الي وهنٍ» لازم است نكات زير مورد عنايت واقع شود:
الف) ويژگي‎ها و تفاوت‎هاي زن و مرد از اموري است كه بايد بدان توجّه ويژه شود. در اين مختصر به تفاوت‎هايي كه با موضوع بحث، تناسب دارد اشاره مي‎شود: روان‎شناسي به نام خانم «كليو دالسون» مي‎گويد: «خانم‎ها تابع احساسات و آقايان تابع عقل هستند. بسيار ديده شده كه خانم‎ها از لحاظ هوش نه فقط با مردان برابري مي‎كنند، بلكه گاهي در اين زمينه از آنها برتر هستند. نقطه ضعف خانم‎ها احساسات شديد آنهاست به همين دليل بايد قبول كنند كه به نظارت آقايان نياز دارند.».[6] خانم نويسنده‎اي به نام «لامبر» مي‎نويسد: «در زن قدرت عقلي ناقص است، زيرا عاطفه قدرتمندش او را بازي مي‎دهد.»[7] در هر صورت زن موجودي عاطفي است و عاطفي بودن او يك ارزش است نه كاستي، ولي بي‎توجهي به اين حالت، خط خروج او را از مسير اعتدال افزايش مي‎دهد. بر اين اساس گفته شده است: اگر طلاق در دست زن مي‎بود هميشه نظام خانوادگي در معرض خطر انحلال قرار داشت و كوچك‎ترين بي‎توجهي اقدام عملي زن را در پي مي‎آورد.[8] و نيز ضرورت گواهي دو زن به جاي يك مرد با توجّه به همين واقعيّت قابل توجيه مي‎باشد.[9]از ديگر ويژگي‎هاي زنان اين است كه بيشتر به خود و زندگي خانوادگي خود مي‎انديشند. شوپنهاور مي‎نويسد: «زن همه چيز را از نظر خود مي‎نگرد، همه چيز در نظر او شخصي است و وسيله‎اي براي غايات و اهداف خصوصي.»[10] خانم «لامبر» نيز مي‎گويد: «ما زنان افكارمان در مسائل اجتماعي ارتباط و پيوستگي ندارد.»[11] چه بسا قرآن كه مي‎فرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده‎ايد! بعضي از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشيد…»[12] نظر به اين معني داشته باشد كه خصلت‎ها و گرايش‎هاي طبيعي همسران، مي‎تواند تأثيرگذار بر مردان باشد و آنان را كه بايد مسئوليت‎پذير در صحنه جامعه باشند، به دليل شفقت به زن و فرزند تحت تأثير انگيزه‎هاي انحصارگرايانه و بازدارنده قرار دهد.[13]حضرت امير ـ عليه السّلام ـ با اشاره به ناپايداري تصميمات زنان كه ناشي از دخالت احساسات و عواطف در آنهاست مي‎فرمايد: «از مشورت با زنان بپرهيز كه رأي آنان زود سُست مي‎شود و تصميم آنان ناپايدار است.» در واقع همان‎گونه كه احساسات زودگذر و ناپايدار هستند تصميماتي كه بر اساس احساسات گرفته مي‎شود نيز ناپايدار خواهد بود.[14]ب) اصل و نوع تحليل در ذيل حديث بهترين شاهد بر اين است كه نهي از مشورت با بانوان حكمي ارشادي ـ يعني ارشاد به حكم عقل ـ است. بدين معنا كه معصوم ـ عليهم السّلام ـ با ديد دور از خطايش خردها را متوجه نكته خاصي مي‎فرمايد كه اگر به خوبي مورد تأمل قرار گيرد درستي‎اش معلوم مي‎گردد و آن اين‎كه: اولاً مشاور بايد داراي صفاتي از قبيل امانت، انديشه و تجربه و آگاهي نسبت به مورد مشورت باشد. ديگر اين‌كه وقتي با او مشورت مي‎شود و وي صلاح‎ديد خويش را عرضه داشت، خود بتواند با تدبّر در ديدگاه او به تصميم برسد. بنابراين در امور مهم بايد در جستجوي مشاوري بود كه ويژگي‎هاي مزبور در وي محرز باشد، نه آن‎كه با شتاب‎زدگي به مشورت با همسرش كه بيش از هر كسي قابل دسترسي است، بپردازد. بعلاوه شدّت عشق و علاقه به همسر از سويي و تأثير شگرف عاطفي او در شوهر (خصوصاً اگر با اصرار و سماجت و يا قهر و ناز) همراه گردد، معمولاً درايت در كار و قدرت تصميم‎گيري را پس از مشورت از وي سلب مي‎كند. و يا مخالف با نظر مشورتي او موجب بروز ناهنجاري و اختلاف زناشويي مي‎گردد. حال اگر با چنين بياني از شرع، مرد خود را ـ در امور مربوط به خويش ـ از كمند ديدگاه برخاسته از عواطف زن، و از تأثير كشش‎هاي عاطفي يا سماجت‎هاي وي برهاند، در انتخاب مشاور موفق‎تر خواهد بود.
ج) به مقتضاي ارشادي بودن حكم، حال اگر كسي همسرش را نسبت به مورد مشورت صاحب رأي و كارآزموده و واجد ويژگي‎هاي مشاوره يافت، مشورت با او بي‎اشكال خواهد بود. هم‎چنان‎كه نمونه‎هايي از آن را در روايات اسلامي مشاهده مي‎كنيم.
هـ) نهي از مشاوره مربوط به اموري است كه از مسائل زنان نباشد. بنابراين اگر در امور مشترك، و يا در اموري باشد كه بانوان معمولاً ـ و يا كسي به طور خاصّ ـ در آن از امانت و آگاهي و تجربه برخوردار بود، مشورت با آنان را پذيرفته، بلكه مورد تأكيد قرآن و احاديث خواهد بود. هم‎چنان كه در برخي از نسخه‎ها حديث مورد بحث، بدين صورت آمده است: «ايّاك و مشاورة النساء الاّ من جرّبت بكمال عقل»[15] از مشورت با زنان برحذر باشيد مگر آن كه به كمال عقلي آزموده شده باشد». و هم‎چنين آيات[16] و احاديثي[17] كه در برخي از امور توصيه به مشورت با آنان نموده يا آن را تأييد فرموده است.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ عبدالله جوادي آملي، زن در آئينة جلال و جمال، (قم، اسراء، چ اول، 75).
2ـ مريم معين‎الاسلام و ناهيد طيبي، روان‎شناسي زن در نهج‎البلاغه، (قم، عطر سعادت، چ اول، 80).

پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: ابن قتيبه، الامة و السياسة، ج1، ص154؛ ابن طاووس، كشف المحجّة، ص173؛ كليني، كافي، ج5، ص517.
[2] . ر.ك: كافي، ج5، ص337؛ مبع الذهب، ج2، ص731؛ من لايحضره، الفقيه، ج3، ص391؛ بحارالانوار، ج14، ص491.
[3] . ر.ك: كافي، ج5، ص517ـ518، بحارالانوار، ج43، ص160 و ج48، ص192.
[4] . نهج‎البلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، الهادي، چاپ اول، 1379، مقدمه و ص679 پاورقي.
[5] . حرعاملي، وسائل‎الشيعة، آل‎البيت، ج20، ص24، باب 3، أبواب مقدمات النكاح، ح12.
[6] . مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، ص171.
[7] . هاشمي زكاوندي، مقدمه‎اي بر روان‎شناسي زن، ص130.
[8] . شمس‎الدين، اهلية المرأة لتولي السلطة. المؤسسة الدولية للدراسات و النشر، ص22ـ27، به نقل از پژوهش‎هاي قرآني، ش25، ص147.
[9] . مغنيه، محمدجواد، التفسير الكاشف، دارالعلم للملايين، ج1، ص447، به نقل از پژوهش‎هاي قرآني، ش25، ص147.
[10] . ويل دورانت، تاريخ فلسفه، ترجمه عباس زرياب، شركت انتشارات، ص299.
[11] . فصلنامه كتاب نقد، سال پنجم، ش17، ص300.
[12] . تغابن/15.
[13] . طباطبايي، محمدحسين، الميزان في تفسير القرآن، ذيل آيه، به نقل از فصلنامه پژوهش‎هاي قرآني، ش25، ص150.
[14] . ر.ك: معين الاسلام، مريم و طيبي، ناهيد، روان‎شناسي زن در نهج‎البلاغه، قم، عطر سعادت، چاپ اول، 1380، ص143.
[15] . بحارالانوار، ج96، ص253؛ كنزالعمال، ج16، ص182.
[16] . ر.ك: بقره/234؛ طلاق/7.
[17] . ر.ك: بحارالانوار، ج14، ص491.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد