آيات مربوط به شفاعت را ميتوان در دستههاي مختلفي قرار داد؛ اما براي آنكه برداشتي درست و دور از هر گونه پيشداوري به دست آيد، بايد همه آنها را يكجا مورد بررسي قرار داد.
قرآن كريم از يك سو وجود شفاعت را در عرصه قيامت، مورد تأييد قرار داده و شرايطي را براي بهرهمندي از آن برشمرده است؛[1] و از سوي ديگر، بر پندارهاي باطل و برداشتهاي نادرست از اين مسأله، خط بطلان كشيده است.
تأكيد آيات و روايات بر مسأله «شفاعت» به حدّي است كه جاي هيچ گونه ترديدي در آن باقي نميگذارد. از اين رو نكته درخور توجه، بررسي آياتي است كه در نگاه ابتدايي، با اين دسته از آيات و روايات ناسازگار مينمايند و شفاعت را مخصوص خدا شمرده هرگونه پيوند و رابطهاي را در روز قيامت گسسته ميدانند. ما در اينجا به بعضي از اين آيات اشاره ميكنيم:
1- «يا ايها الذين آمنوا انفقوا مما رزقنكم من قبل ان يأتي يومٌ لابيع فيه و لا خلة و لا شفاعة و الكافرون هم الظالمون»[2] اي مؤمنان، پيش از آنكه روزي فرا رسد كه در آن نه خريد و فروشي است و نه دوستي و شفاعتي، از آنچه روزيتان كردهايم، انفاق كنيد و (بدانيد كه) كافران همان ستمگرانند.
شايد بتوان اين آيه را صريحترين آيهاي دانست كه در نگاه ابتدايي، بساط هر گونه شفاعتگري را برمي چيند، امّا توجه به آيات ديگر و قراين موجود در خود آيه، نشان ميدهد كه مقصود آن است كه در قيامت پيوند دوستي بين نااهلان و كافران گسسته ميگردد، نه آنكه حتي اولياي الهي نتوانند با اذن خداوند، از گروهي از واماندگان كه شرايط لازم براي بهره مندي از شفاعت را فراهم آوردهاند، دستگيري نمايند.
شاهد سخن آن است كه با وجود اينكه در اين آيه، از نفي هر گونه رابطه دوستي در قيامت سخن به ميان آمده، در آيهاي ديگر برقراري پيوند دوستي ميان تقواپيشگان موردپذيرش قرار گرفته است:[3] دوستان در چنين روزي، بعضي دشمن بعضي ديگر باشند، مگر پرهيزگاران.[4]2- «واتّقوا يوماً لا تجزي نفس عن نفس شيئاً و لا يُقبل منها شفاعة و لا يؤخذ منها عدل و لا هم يُنصرون»[5] و از روزي بترسيد كه كسي به داد كسي نرسد و از كسي شفاعتي پذيرفته نشود و بَدَل و بلاگرداني گرفته نشود و ياري نيابند.
اين آيه نيز وقتي در كنار آيات ديگر نهاده شود، معناي واقعياش روشن ميگردد. علاوه بر اينكه خطاب اين آيه، به قرينه آيه پيش از آن، به يهوديان است و از اينجا ميتوان به اين نكته پي برد كه مقصود، نفي شفاعت به معنايي است كه يهوديان در سر ميپرورانند؛[6] زيرا آنان خود را قوم برتر و برگزيده خدا ميدانستند و بر اين باور بودند كه جز زماني اندك در جهنّم به سر نخواهند برد: و گويند آتش دوزخ جز چند روزي اندك به ما نميرسد.[7]3- «قل لله الشفاعة جميعاً»[8] بگو شفاعت تنها از آن خداست.
قرآن كريم در برخورد با تمامي پديدههاي عالم، همچون ستاندن جان آدميان، روزي دادن به مخلوقات و آفرينش موجودات، دوگونه تعبير به كار ميگيرد. گاه بر اساس توحيد افعالي، همه اين امور را به خداوند نسبت ميدهد و گاه نقش و تأثير غيرخدا را نيز ميپذيرد؛ اما بر اين نكته تأكيد ميورزد كه هيچ چيز خارج از چارچوب اذن و مشيّت الهي نيست: «… و اذا تخلق من الطين كهيئة الطير بإذني…».[9]بهكارگيري اين دو نوع تعبير در مسأله شفاعت (همچنان كه در اوايل بحث به آن اشاره كرديم) يادآور اين نكته است كه هيچكس به خودي خود و به صورت مستقل، توان شفاعت ديگران را ندارد.[10]به بيان ديگر، سلسله جنبان رحمت در مسأله شفاعت، خود خداوند است و اوست كه شفيع را به شفاعتگري بر ميانگيزد و از اين رو ميتوان گفت كه همه شفاعتها از آنِ او است.[11]ولي اين سخن که شفاعت ازهيچ کس در قيامت پذيرفته نيست، خلاف آياتي است که شفاعت به اذن خداوند را مسموع مي شمارد، زيرا بعضي آيات شفاعت بدون اذن و اجازه الهي را نفي مي کند و مي فرمايد:
من ذا الذي يشفع عنده الا بأذنه؛ کيست که بدون اذن خدا شفاعت کند.[12]ما من شفيع الا من بعد اذنه، هيچ شفاعت کننده اي نيست مگر بعد از اذن الهي[13] و از اين آيات، و آيات مشابه به دست مي آيد که شفاعت به اذن خداوند صحيح و بدون اشکال است، پاره اي از آيات به مربوط شفاعت روشن تر مي رساند که شفاعت به اذن خداوند، هرگز اشکال و ايرادي ندارد و در نزد خداوند پذيرفته شده است.
مثل آيات ذيل:
1. يومئد لا تنفع الشفاعة الالمن اذن له الرحمن … ؛ در آن روز شفاعتي سودي نبخشد مگر براي کسي که خداوند متعال به او اذن داده و سخنش را پسنديده باشد.[14]2. و لا تنفع الشفاعة عنده الا لمن اذن له؛ و شفاعت نزد او سودي نبخشد، جز براي كسي كه مشمول اذن الهي باشد.[15]ذکر اين نکته لازم است که شفاعت ضوابط و شرائطي دارد که در جاي خود مورد بحث واقع شده است بنابر اين شفاعتي در قيامت مسموع نيست که بدون ضوابط باشد، و شفاعت با ضوابط و شرائط به اذن خداوند مسموع است.
و اما آياتي که شفاعت را نفي مي کند، عام است، و ناظر به شفاعت بدون ضابطه است، و اين گونه آيات عام به وسيله اياتي که دلالت بر پذيرش شفاعت باذن الله دارد، تخصيص مي خورد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. ناصر مكارم شيرازي، پيام قرآن، ج 6، قم، مدرسه الامام اميرالمؤمنين، 1370ش، ص505-544.
2. زير نظر ناصر مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 1، چ 19، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1363ش، ص223 تا 246.
3. محسن قرائتي، تفسير نور، ج 1، قم، مؤسسه در راه حق، 1374 ش، ص127 تا 129.
4. قاسم اسلامي، شفاعت، بي جا، بينا، بيتا.
5. محمد محمدي ري شهري، ميزان الحكمه، ج 6، ترجمه حميدرضا شيخي، قم، دارالحديث، 1377ش، ص2784 تا 2799.
6. جعفر سبحاني، منشور جاويد.
7. مصباح يزدي، آموزش عقائد، دوره سه جلدي، نشر بين الملل.
پي نوشت ها:
[1] . ر.ك: بقره/ 255، يونس/ 3، مريم/ 87، طه/ 109، انبياء/ 28، سبأ/ 23 و نجم/ 26.
[2] . بقره/ 254 (ترجمه از خرمشاهي).
[3] . سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، دارالقرآن الكريم، 1369ش، ج 8، ص 29 ـ 31.
[4] . زخرف/ 67. (ترجمه از خرمشاهي).
[5] . بقره/ 48. (ترجمه از خرمشاهي).
[6] . الطبرسي، الفضل بن الحسن، مجمع البيان، تهران، انتشارات ناصرخسرو، بيتا، چاپ دوم، ج 1، ص 223.
[7] . بقره/ 80. (ترجمه از خرمشاهي).
[8] . زمر/ 44. (ترجمه از خرمشاهي).
[9] . مائده/ 110.
[10] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، چاپ دهم، 1377ش، ج1، ص 236 ـ 238.
[11] . مطهري، مرتضي، عدل الهي، چاپ دوم، تهران، صدرا، 1361ش، ص 281 ـ 283.
[12]. بقره/255.
[13]. يونس/ 3.
[14]. طه/109.
[15]. سبأ/ 23.