طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دسیسه های شیطانی برای تضعیف فرهنگ عاشورا

دسیسه های شیطانی برای تضعیف فرهنگ عاشورا

دسیسه های شیطانی برای تضعیف فرهنگ عاشورا

هر چند در فتنه سال 61 هجری عده‌ای محبان ظاهری، علی‌ رغم دعوت از امام حسین(علیه السلام) در مقابل او ایستاده و گناه نابخشودنی را مرتکب شدند، ولی توجه به این موضوع لازم و ضروری است که آتش این گناه نابخشودنی را نه شیعیان حضرت، بلکه یزیدیان آغاز کردند، و نه تنها یزید و پیروانش آغازگر این فتنه بزرگ بودند، بلکه این سپاه یزیدیان بودند که با مدیریت شیطانی خود عده‌ای را با ترساندن، و عده‌ای را با وعده زخارف مادی و دنیوی فریفتند تا اینکه به جنگ با ولی خدا اقدام نمایند.

fadf14b0 8665 4fd2 ae8a dc81e9fa94f7 - دسیسه های شیطانی برای تضعیف فرهنگ عاشورا

از همان ابتدای قیام امام حسین(علیه السلام) در سال 61 هجری، که حضرت نهضت خود را علیه دستگاه ظلم و جور آغاز کرد، غاصبان ولایت امری مسلمین احساس ترس و رعب کرده و تلاش کردند با ایجاد شک و شبهه و تردید، مانع اثر بخشی فرهنگ و نهضت عاشورا  در جامعه اسلامی شوند، البته ترس از فراگیری فرهنگ و نهضت اباعبد الله حسین(علیه السلام) محدود به عصر حضور اهل بیت(علیه السلام) نبود، چرا که این مکتب انسان ساز در عصر غیبت نیز زمینه ساز آثار و برکات فراوانی در جهت حذف ظلم و ستم و استکبار بوده است؛ از این رو دستگاه ظلم همواره تلاش داشته است با شبکه سازی و ایجاد شبهات بی‌ اساس این فرهنگ و اندیشه حسینی را مورد خدشه و تخریب قرار دهند. متأسفانه با فرا رسیدن ایام حزن و عزای امام حسین(علیه السلام) این هجمه‌های ددمنشانه در فضای مجازی و ماهواره‌ای گسترش صد چندان می یابد تا اینکه با این حربه محافل و مجالس حسینی را از رونق بی اندازند. در یادداشت پیش رو تلاش داریم یکی از شبهات مرتبط با این مسأله را مورد واکاوی و بررسی قرار دهیم.

 
طرح شبهه: آیا امام حسین(علیه السلام) را شیعیان به شهادت رساندند؟!

از جمله شبهات پر تکراری که در ایام عزاداری سالار و سرور شهیدان حضرت اباعبد الله الحسین(علیه السلام) به آن دامن زده می شود، این چنین قابل طرح شدن است، با وجود آنکه دلایل و اسناد فراوانی در کتابهای اهل سنت و وهابیت مبنی بر دست داشتن یزید بن معاویه در به شهادت رساندن امام حسین(علیه السلام) در تاریخ ثبت و ضبط شده است، ولی با این وجود عناد و خباثت فرقه ضاله وهابیت کار را به جایی رسانده است که دامن خود را از این ماجرا پاک نمایند و تقصیر و گناه آن را بر عهده شیعیان بار نمایند. روند جوسازی، شبهه افکنی و اهانت به شیعیان در سال‌های اخیر به جایی رسیده است که معاندان وهابی در شبکه‌ های ماهواره‌ ای و اینترنتی شیعیان را مورد خطاب قرار داده و این چنین می‌گویند: «ای رافضی‌ ها! چرا  حسین را دعوت کردید و وعده‌ ی یاری او را دادید ولی به او نیرنگ زدید و او را کشتید؟».[1]

 
پاسخ به شبهه: پاسخ به شبهه را در ذیل چند نکته بیان می کنیم:

مفهوم شناسی  کلید واژه «شیعه»

قبل از پاسخ‌ گویی به شبهه لازم است معنای شیعه را در فرهنگ دینی مورد بررسی و واکاوی قرار دهیم، شیعه در لغت به‌ معنای پیرو، یار و گروه است[2] و در اصطلاح، به کسانی اطلاق می‌شود که معتقدند بنابر احادیثی که از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و اله) نقل شده، امام علی(علیه السلام) جانشین بلافصل او است[3]؛ در برابرِ اهل‌‌سنت که می‌ گویند پبامبر جانشینش را تعیین نکرده بود و به‌ دلیل اجماع مسلمانان در بیعت با ابوبکر، وی جانشین پیامبر است.[4] به‌‌ گفته برخی از مورخان، تا چند قرن پس از پیدایش اسلام، شیعه تنها به این معنا به‌‌کار نمی‌ رفته است؛ بلکه به دوست‌ داران اهل‌بیت و کسانی که امام علی(علیه السلام) را بر عثمان خلیفه سوم، مقدم می‌ دانستند هم شیعه می‌ گفتند.[5]

 
فاصله هزار فرسخی از شیعه ادعایی تا شیعه واقعی

نکته بسیار مهمی که باید در خصوص فرهنگ شیعه و معنای واقعی شیعه مدنظر داشت این است که شیعه دارای یک معنای حقیقی و واقعی است، که در فرهنگ شیعی دارای خصوصیات و شاخص‌هایی ممتازی است که بدون اکتساب آن ویژگی‌ها نمی‌ توان کسی را شیعه خطاب کرد، به عبارتی شیعه واقعی دارای مرتبه عالی از توانایی و مهارت اعتقادی، فقهی، اخلاقی، و اجتماعی است که تلاش دارد تمام زندگی خود را به نوعی جلوه‌ ای از رفتار و منش امام علی(علیه السلام) و حضرات معصومین(علیهم السلام) قرار دهد.

با توجه به مطالب ذکر شده در خصوص معنای لغوی و اصطلاحی شیعه، برای دست یابی به جواب متقن در خصوص شبهه توجه و دقت در مطالب و نکاتی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت لازم و ضروری است. 
 

نکته اول

هر چند کوفیان  ابتدا خود را دوستدار امام حسین(علیه السلام) معرفی کردند و با ارسال نامه‌ های فراوانی از ایشان خواستند که پا در مسیر پرمخاطره‌ ی کربلا بگذارد، ولی بر اساس آموزه‌ های روایی این چنین نیست که هر کسی خود را محب و طرفدار دوستی و محبت اهل بیت(علیهم السلام) معرفی کند در زمره‌ ی شیعیان قرار داشته باشد؛ چرا که روایات متعددی در منابع روایی وجود دارد که ملاک و شاخص‌ های مشخصی را برای شیعیان برشمرده‌ اند که بدون رعایت آن ویژگی‌ ها افراد به طور روشن و حقیقی در زمره‌ ی شیعیان قرار ندارند. برای روشن شدن این مطلب کافی است اندکی در روایاتی که در این خصوص در منابع روایی نقل شده تأمل نماییم.
 

روایت اول:

«وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ بْنِ حَنْظَلَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ لَیْسَ مِنْ شِیعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِی أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا وَ لَکِنْ شِیعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِکَ شِیعَتُنَا؛[6]امام صادق (علیه السّلام) فرمود: از شیعیان ما نیست کسى که به زبان [از دوستى ما] دم زند امّا در اعمال و اخبار ما با ما مخالفت کند ولیکن شیعه ما کسى است که با زبان و قلبش با ما موافق باشد و از اخبار ما پیروى کند و همانند ما عمل کند.»[7]

نکته قابل توجه در این روایت این است که یک شیعه واقعی کسی است که نه فقط در حیطه زبان، بلکه در نوع رفتار و کنش اجتماعی خود را تابع و تسلیم امام خود می بیند، پر واضح است کسانی که در سال 61 هجری به امام حسین(علیه السلام) نامه نوشتند نه تنها در زبان و ظاهر صداقت در دوستی و تبعیت امام زمان خود را نداشتند، بلکه در وادی عمل نیز ثابت کردند که تابع امر ولایت نیستند، از این رو نمی‌ توان به یاغیان یزیدی و حامیان آنها حتی لفظ شیعه امام را بار کرد.
کسی که در صف دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) قرار می گیرد، هر چند در ظاهر ادعای شیعه‌ گری و دوستی اهل بیت(علیهم السلام) را داشته باشد، این دوستی چیز جز لقلقه زبان چیز دیگر نیست، محبتی و ادعایی که واقعیت خارجی نداشته و تنها یک ادعای کذب است.

روایت دوم:

هنگامى که امام رضا(علیه السلام) به طوس تشریف فرما شدند و ظاهراً ولایت عهدى را پذیرفتند جمعى از شیعیان به دیدار ایشان آمده و اجازه ملاقات خواستند، حضرت از خادم خود پرسید اینها چه مى‌ گویند؟ خادم عرض کرد مى گویند نحن شیعة على(علیه السلام)، امام به آنان اجازه ملاقات ندادند؛ روز دوّم، سوّم و تا دو ماه پشت سر هم هر روز آمدند و در این مدّت حضرت اجازه ملاقات ندادند، روز آخر که شد آنها به خادم گفتند به امام بگو اگر ما به دیار خود برگردیم و بگویند دو ماه در طوس بودید حضرت را زیارت کردید یا نه، اگر بگوییم اجازه ملاقات ندادند، دیگر آبرو نخواهیم داشت، خادم به حضرت عرض کرد و حضرت اجازه ملاقات دادند. بعد از ورود حضرت اجازه جلوس هم ندادند، آنها عرض کردند:

یابن رسول الله ما چه کردیم که شما با ما چنین مى کنید؟ حضرت فرمودند: شما خود را شیعه على(علیه السلام)مى دانید در حالى که شیعه على، امام حسن و حسین(علیهما السلام) ابوذر، سلمان، مقداد و محمد بن ابى بکر است. آنها عرض کردند: که ما توبه مى‌کنیم چه بگوییم؟ حضرت فرمودند: بگویید ما محبّ على(علیه السلام)هستیم، وقتى این را گفتند حضرت به خادم دستور فرمودند که اینها را اکرام کن».

در فرازهایی از این روایت نقل شده است که امام رضا(علیه السلام) خطاب به این دسته از مردم این چنین بیان می دارند:«شما ادعا دارید که از شیعیان آنها مى ‏باشید در حالى که در کارهاى خود با آنها مخالفت مى‏ کنید و در واجبات کوتاهى مى‏ نمائید، و درباره کمک به برادران خود سستى دارید، در جایى که تقیه لازم نیست تقیه مى‏ کنید و در جایى که تقیه باید بکنید تقیه ندارید. شما باید بگوئید ما از دوستان او هستیم، دوستان او را دوست مى‏ داریم و با دشمنان آنها دشمنى مى‏ کنیم»[8].

نکته قابل توجه اینکه براساس این روایت ارزشمند کوفیان سال 61 هجری نه تنها از شیعیان راستین امام حسین(علیه السلام) نبودند؛ بلکه با استناد به این روایت می توان این چنین بیان داشت که در محبت و دوستی آنها نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) می‌بایست شک کرد؛ چرا که آنها نه حامی امام بودند و نه معاند با دشمن اهل بیت(علیهم السلام).
 

روایت سوم:

عَنْ الإمامِ الرِّضا ـ عَلَیْهِ السَّلامُ ـ : شِیعَتُنا الْمُسَلِّمُونَ لِأمْرِنا الْآخِذُونَ بِقَولِنا، الْمُخالِفُونَ لِأعْدائِنا فَمَنْ لَمْ یَکُنْ کَذالِکَ فَلَیْسَ مِنّا؛ امام هشتم ـ علیه السلام ـ فرمودند: شیعه ما کسانی هستند که در برابر «امر» ما تسلیم اند به «قول» ما گردن می‌نهند و با دشمنان ما مخالف هستند و افزود پس کسی که این چنین نباشد او از ما نیست». پر واضح است که قاتلان اباعبد الله الحسین(علیه السلام) نه تنها در زمره ‌ی دوستان و محبان و شیعیان حضرت قرار نداشتند؛ بلکه با ارتکاب ظلم نابخشودنی که داشتند در ردیف شقی‌ترین مردان روزگار و دشمنان سرسخت حضرت قرار داشتند که خوی ددمنشانه‌ی آنها گواه بر این ادعا است.
 

نکته دوم:

اگر کسی ادعا نماید که در صف سپاهیان عمر بن سعد در صحرای کربلا گروهی به ظاهر شیعه وجود و حضور داشته‌ اند، در پاسخ به آنها این چنین خواهیم گفت: کسی که در صف دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) قرار می گیرد، هر چند در ظاهر ادعای شیعه‌ گری و دوستی اهل بیت(علیهم السلام) را داشته باشد، این دوستی چیز جز لقلقه زبان چیز دیگر نیست، محبتی و ادعایی که واقعیت خارجی نداشته و تنها یک ادعای کذب است.
 

سخن آخر

هر چند در فتنه سال 61 هجری عده‌ای محبان ظاهری، علی‌ رغم دعوت از امام حسین(علیه السلام) در مقابل او ایستاده و گناه نابخشودنی را مرتکب شدند،  ولی توجه به این موضوع لازم و ضروری است که آتش این گناه نابخشودنی را نه شیعیان حضرت، بلکه  یزیدیان آغاز کردند، و نه تنها یزید و پیروانش آغازگر این فتنه بزرگ بودند، بلکه این سپاه یزیدیان بودند که با مدیریت شیطانی خود عده‌ای را با ترساندن، و عده‌ای را با وعده زخارف مادی و دنیوی فریفتند تا اینکه به جنگ با ولی خدا اقدام نمایند.

پی نوشت ها:

[1]. سید مجتبی عصیری، شبهات عزاداری، ج2، ص 256.
[2]. فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ذیل «شیع و شوع».
[3].شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۳۱.
[4]. ر.ک:  ایجی، میرسیدشریف، شرح‌المواقف، ج۸، ص۳۵۴.
.[5] ر.ک:  جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا طلوع دولت صفوی، ص۲۲و۲۷.
.[6] شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعة إلى تحصیل مسائل الشریعة،ج‏15؛ ص247، ح20409- 19.
[7].شیخ حر عاملى محمد بن حسن – افراسیابى نهاوندى على، جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه افراسیابى، 1جلد، نهاوندى – ص113، ح201.
[8].مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار،ج‏65 ؛ ص158.
[9].ابن بابویه، محمد بن على، صفات الشیعة، 1جلد، أعلمى – تهران، چاپ: اول، 1362ش، ص3، ح2.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد