پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ در طول دعوت به يکتاپرستي همواره با موانع و کارشکني هاي کفار و مشرکان مواجه بود؛ در صف اوّل مخالفان پيامبر(ص) «ابولهب»[1] عموي پيغمبر(ص) و همسرش «ام جميل»[2] ،خواهر ابوسفيان، در کنار ابوجهل از قبيله بني مخزوم و ابوسفيان از بني اميه قرار داشتند که از سرسخت ترين و بدزبان ترين دشمنان پيغمبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ محسوب مي شدند.
شخصي به نام «طارق محاربي» مي گويد: من در بازار «ذي المجاز» بودم[3] ناگهان جواني را ديدم که صدا مي زند اي مردم بگوييد: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ؛ تا رستگار شويد» و مردي را پشت سر او ديدم که سنگ به پشت پاي او مي زند به گونه اي که خون از پاهايش جاري بود، و فرياد مي زد «اي مردم! اين دروغگو است، او را تصديق نکنيد»!من سؤال کردم اين جوان کيست؟ گفتند: «محمد» است که گمان مي کند پيامبر مي باشد، و اين پيرمرد عمويش ابولهب است که او را دروغگو مي داند.[4]هر زمان گروهي از اعراب وارد مکه مي شدند و از ابولهب به خاطر خويشاوندي او با پيامبر(ص) در خصوص ادعاي نبوت حضرت سوال ميکردند، ابولهب در پاسخ آنان رسول خدا را فردي ساحر معرفي ميکرد. در گزارش ديگرآمده است که: گروهي با هدف ديدار آن حضرت وارد مکه شدند و گفتند: ما از مکه باز نمي گرديم تا او را ببينيم، ابولهب گفت: ما پيوسته مشغول مداواي جنون او هستيم، مرگ بر او باد.[5] همسرش نيز بوته هاي خار را بر دوش مي کشيد و بر سر راه پيغمبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مي ريخت تا پاهاي مبارکش آزرده شود.
آنگاه که سران قريش تلاش کردند تا با ايجاد محدوديتهاي اجتماعي و اقتصادي بني هاشم را به زانو درآورند و آنها را از ادامه حمايت پيامبر (ص) بازدارند ابولهب به جاي حمايت از خاندان خود ـ بني هاشم ـ در برابر آنان و در صف مشرکان قرار گرفت و در جهت تشديد فشار بر بني هاشم تلاش کرد، او همچنين از ثروت خود در اين را بهره گرفت.
شدت عمل ابولهب و همسرش در مقابله با پيامبر(ص) و مسلمانان، بخصوص با توجه به خويشاوندي وي با پيامبر(ص)، بسيار تاثير گذار بود تا بدانجا که خداوند از ابولهب و همسرش به صراحت در قرآن ياد کرده و سورهاي (سوره تَبَّت) در شان آنها نازل کرده است و اين امر در مورد هيچيک از دشمنان اسلام سابقه ندارد.
خداوند در اين سوره ميفرمايد: بريده باد هر دو دست ابولهب (و مرگ بر او باد) هرگز مال و ثروت او و آنچه را به دست آورد به حالش سودي نبخشيد. و به زودي وارد آتشي مي شود که داراي شطة فروزان است. و همچنين همسرش در حالي که هيزم به دوش مي کشد، و در گردنش طنابي از ليف خرماست.[6]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ فروغ ابديت، نويسنده: آيت الله جعفر سبحاني.
2ـ تفسير سوره تبت، الميزان نويسنده:علامه طبا طبائي
پي نوشت ها:
[1] . نام او «عبدالعزي» (بندة بت عزي) بود ليکن ابولهب کنيه اش مي باشد.
[2] . ام جميل گردن بند جواهرنشان پر قيمتي داشت، و سوگند ياد کرده بود که آن را در راه دشمني پيغمبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ خرج کند به همين علت او را «ام جميل» مي ناميدند.
[3] . ذي المجاز نزديک عرفات در فاصله کمي از مکه است.
[4] . مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، دارالکتب الاسلاميه، ج27، ص417.
[5] . محمد صادقي تهراني، تفسير الفرقان، ج30، ص53.
[6] . قرآن کريم، سوره تبت.