دعاي چهار گروه مستجاب نمي شود
قال الصادق عليه السلام «أربعه لا يستجاب لهم دعاء: رجل جالس في بيته يقول: يا رب ارزقني فيقول له: ألم آمرک بالطلب؟ و رجل کانت له امرأه فدعا عليها فيقول: ألم أجعل أمرها بيدک؟ و رجل کان له مال فأفسده فيقول: يا رب ارزقني، فيقول له: ألم آمرک بالاقتصاد ألم آمرک بالاصلاح ثم قرأ: «و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا وکان بين ذلک قواماً » و رجل کان له مال فأدانه بغير بينه فيقول: ألم آمرک بالشهاده».(1)
دعاي چهار گروه مستجاب نمي شود
قال الصادق عليه السلام «أربعه لا يستجاب لهم دعاء: رجل جالس في بيته يقول: يا رب ارزقني فيقول له: ألم آمرک بالطلب؟ و رجل کانت له امرأه فدعا عليها فيقول: ألم أجعل أمرها بيدک؟ و رجل کان له مال فأفسده فيقول: يا رب ارزقني، فيقول له: ألم آمرک بالاقتصاد ألم آمرک بالاصلاح ثم قرأ: «و الذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا وکان بين ذلک قواماً » و رجل کان له مال فأدانه بغير بينه فيقول: ألم آمرک بالشهاده».(1)
امام صادق عليه السلام فرمود: چهار دسته هستند که دعايشان مستجاب نمي شود:
1. مردي که در خانه بنشيند و بگويد، خدايا! به من روزي بده. خداوند به او مي گويد: مگر به تو دستور ندادم که دنبال آن برو و در طلبش باش؟
2. مردي که زني در خانه دارد [و از او به تنگ آمده است] و دعا کند که خدايا! مرا از شر اين زن آسوده کن! خداوند به او مي گويد: مگر طلاق او در اختيار تو نيست؟!
3. مردي که مالي دارد و آن را تباه سازد و بيهوده خرج کند، آنگاه بگويد: خدايا! به من روزي بده! خدا به او مي گويد: آيا من به تو دستور ندادم که در خرج کردن ميانه رو باش و مالت را تباه نکن؟
4. مردي که مالي دارد و بدون شاهد و سند آن را قرض دهد [و بدهکار، مالش را به او پس ندهد و آن مرد پيوسته به درگاه خدا دعا کند] خدا به او مي گويد: مگر من به تو دستور ندادم که بي شاهد و سند قرض نده؟ !
در روايت ديگري رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديثي فرمود:
از جمله کساني که دعايش مستجاب نمي شود مردي است که زير ديوار شکسته برود و دعا کند که ديوار بر سرش فرود نيايد(2).
دعا بايد همراه با عمل باشد:
دعا جاي عمل را نمي گيرد و هر جايي که انسان مي تواند از راه عمل به هدف و منظور خود برسد بايد دست به عمل بزند و به دعا اکتفا نکند، بلي دعا مي تواند به عنوان مکمل و متمم عمل باشد که انسان عمل را انجام بدهد و از خدا خير و خوبي آن را بخواهد؛ مثل آنکه زارع، زمين را شخم بزند و بذر بپاشد و آبياري هم بکند، آنگاه براي خوبي محصول و سلامت آن از آفت و زيادي برکت و امثال آنچه که از قدرت او خارج است دعا کند و آنها را از خدا بخواهد. ملاي رومي درباره ي توکل، در مکالمه ي شير و نخجير چه زيبا گفته است:
گفت پيغمبر به آواز بلند
با توکل زانوي اشتر ببند
رمز الکاسب حبيب الله شنو
از توکل در سبب کاهل مشو
رو توکل کن تو با کسب اي عمو
جهد مي کن کسب مي کن مو به مو
گر توکل مي کني در کار کن
کشت کن پس تکيه بر جبار کن
به هر صورت، توکل، دعا، توسل و امثال اينها جاي عمل را نخواهد گرفت، بلکه انسان بايد کاري را که از دستش بر مي آيد انجام دهد و در آن مواردي که کار به دست او نيست دعا کند و خير را از خدا بخواهد و به او توکل نمايد. وقتي به زندگاني پيامبر اکرم و ائمه اطهار عليهم السلام مي نگريم مشاهده مي کنيم آنها تا جايي که کاري از دستشان ساخته بود تنها به دعا اتکا نمي کردند و هر جا که کار از دستشان خارج بود، دعا مي کردند.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در جنگ بدر با سيصد و سيزده نفر که اکثر آنها مردمي فقير و بدون ابزار جنگي بودند به جنگ نهصد و پنجاه تن مرد ثروتمند و آماده و مسلح رفت. رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين جنگ آنچه از نظر صف بندي و تاکتيکهاي جنگي آن روز جزء تدابير جنگي بود انجام داد و خود نيز لباس رزم پوشيد و همچون سرداري ورزيده به ميدان جنگ آمد؛ و پس از انجام همه ي کارها براي پيروزي به درگاه خدا دعا کرد و خدا هم بزرگ ترين فتح را نصيب او نمود. همچنين در ساير جنگها؛ نظير جنگ خندق و خيبر و غيره و ديگر رويدادهاي اسلام هر کاري را که در قدرت و اختيارشان بود. انجام مي دادند و سپس دعا مي کردند.
امام صادق عليه السلام فرمود: چهار دسته هستند که دعايشان مستجاب نمي شود:
1. مردي که در خانه بنشيند و بگويد، خدايا! به من روزي بده. خداوند به او مي گويد: مگر به تو دستور ندادم که دنبال آن برو و در طلبش باش؟
2. مردي که زني در خانه دارد [و از او به تنگ آمده است] و دعا کند که خدايا! مرا از شر اين زن آسوده کن! خداوند به او مي گويد: مگر طلاق او در اختيار تو نيست؟!
3. مردي که مالي دارد و آن را تباه سازد و بيهوده خرج کند، آنگاه بگويد: خدايا! به من روزي بده! خدا به او مي گويد: آيا من به تو دستور ندادم که در خرج کردن ميانه رو باش و مالت را تباه نکن؟
4. مردي که مالي دارد و بدون شاهد و سند آن را قرض دهد [و بدهکار، مالش را به او پس ندهد و آن مرد پيوسته به درگاه خدا دعا کند] خدا به او مي گويد: مگر من به تو دستور ندادم که بي شاهد و سند قرض نده؟ !
در روايت ديگري رسول خدا صلي الله عليه و آله در حديثي فرمود:
از جمله کساني که دعايش مستجاب نمي شود مردي است که زير ديوار شکسته برود و دعا کند که ديوار بر سرش فرود نيايد(2).
دعا بايد همراه با عمل باشد:
دعا جاي عمل را نمي گيرد و هر جايي که انسان مي تواند از راه عمل به هدف و منظور خود برسد بايد دست به عمل بزند و به دعا اکتفا نکند، بلي دعا مي تواند به عنوان مکمل و متمم عمل باشد که انسان عمل را انجام بدهد و از خدا خير و خوبي آن را بخواهد؛ مثل آنکه زارع، زمين را شخم بزند و بذر بپاشد و آبياري هم بکند، آنگاه براي خوبي محصول و سلامت آن از آفت و زيادي برکت و امثال آنچه که از قدرت او خارج است دعا کند و آنها را از خدا بخواهد. ملاي رومي درباره ي توکل، در مکالمه ي شير و نخجير چه زيبا گفته است:
گفت پيغمبر به آواز بلند
با توکل زانوي اشتر ببند
رمز الکاسب حبيب الله شنو
از توکل در سبب کاهل مشو
رو توکل کن تو با کسب اي عمو
جهد مي کن کسب مي کن مو به مو
گر توکل مي کني در کار کن
کشت کن پس تکيه بر جبار کن
به هر صورت، توکل، دعا، توسل و امثال اينها جاي عمل را نخواهد گرفت، بلکه انسان بايد کاري را که از دستش بر مي آيد انجام دهد و در آن مواردي که کار به دست او نيست دعا کند و خير را از خدا بخواهد و به او توکل نمايد. وقتي به زندگاني پيامبر اکرم و ائمه اطهار عليهم السلام مي نگريم مشاهده مي کنيم آنها تا جايي که کاري از دستشان ساخته بود تنها به دعا اتکا نمي کردند و هر جا که کار از دستشان خارج بود، دعا مي کردند.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله در جنگ بدر با سيصد و سيزده نفر که اکثر آنها مردمي فقير و بدون ابزار جنگي بودند به جنگ نهصد و پنجاه تن مرد ثروتمند و آماده و مسلح رفت. رسول خدا صلي الله عليه و آله در اين جنگ آنچه از نظر صف بندي و تاکتيکهاي جنگي آن روز جزء تدابير جنگي بود انجام داد و خود نيز لباس رزم پوشيد و همچون سرداري ورزيده به ميدان جنگ آمد؛ و پس از انجام همه ي کارها براي پيروزي به درگاه خدا دعا کرد و خدا هم بزرگ ترين فتح را نصيب او نمود. همچنين در ساير جنگها؛ نظير جنگ خندق و خيبر و غيره و ديگر رويدادهاي اسلام هر کاري را که در قدرت و اختيارشان بود. انجام مي دادند و سپس دعا مي کردند.
پي نوشت :
1- بحارالانوار، ج 93، ص 360.
2- خصال صدوق، ج 1، ص 199.
/س