این دعا داراى چند بخش است:
بخش نخست
مشتمل بر سپاس و ثناى خداوند و معرفى آن یکتاى بى همتا و بیانگر باز بودن و نزدیک بودن راه قرب به او است. به چند قسمت از این بخش اشاره مى شود:
1-1. «بک عرفتک و انت دللتنى علیک و دعوتنى الیک و لولا انت لم اَدر ما انت»؛ «خدایا! تو را با خودت شناختم و تو مرا به سوى خود راهنمایى و دعوت کردى و اگر تو نبودى، نمى دانستم تو کیستى».
1-2. «اللهم انى اجد سبل المطالب الیک مشرعة و مناهل الرجاء الیک مترعة و الاستعانة بفضلک لمن امّلک مباحة و ابواب الدعاء الیک للصارخین مفتوحة و اعلم انک للراجى بموضع اجابة و للملهوفین بمرصد اغاثة»؛ «خداوندا! من راه هاى خواسته ها را به سوى تو باز و هموار، چشمه هاى امید به تو را پر آب، یارى جستن به فضل و کرمتت را براى آرزومندان روا و درهاى دعا به درگاهت را گشاده مى یابم. خدایا! مى دانم تو در جایگاه اجابت امیدواران و فریادرسى پریشان حالان، قرار دارى».
1-3. «… و اَنّ الراحل الیک قریب المسافة و انک لاتحتجب عن خلقک الا ان تحجبهم الاعمال دونک»؛ «خداوندا! مى دانم که رهروان کعبه دیدارت را راه اندک است و مقصد نزدیک و مى دانم که میان تو و بندگانت، حجابى جز اعمال بد و زشت آنان نیست».
بخش دوم
بیانگر خوف و رجا و بیم و امید بنده، در برابر مولاى عظیم و مهربان است. از یک طرف عظمت و جلال و شکوه بى انتهاى خداى متعال، قلب بنده عارف را تسخیر مى کند و بندبندِ وجودش را به لرزه درآورده، بى اختیار، نغمه «سبّوح قدّوس» بر زبانش جارى مى شود. از طرف دیگر، رحمت و کرم بى پایان حق، همه وجودش را از امید سرشار مى سازد و وجودش را از شوق لبریز مى کند. هنگامى که جرم، عصیان، گستاخى و غفلتش را به یاد مى آورد، در گرداب ترس از کیفر الهى مى افتد و زمانى که لطف و کرم و گذشت آن مولاى مهربان را مشاهده مى کند، به ساحل امید و شوق پا مى گذارد و نور امید در قلبش مى درخشد:
2-1. «اذا رایت مولاى ذنوبى فزعت و اذا رایت کرمک طمعت فان عفوت فخیر راحم و ان عذّبت فغیر ظالم»؛ «سرور من! زمانى که گناهانم را مى بینم، در ورطه وحشت فرو مى افتم و زمانى که لطف و کرمت را مى بینم، طمع مى کنم. پس اگر ببخشى، بهترین رحم کننده اى و اگر کیفر دهى، بر من ستمى نکرده اى».
2-2. «عظم یا سیدى املى و ساء عملى فاعطنى من عفوک بمقدار املى و لا تواخذنى بأسوء عملى فان کرمک یجلّ عن مجازاة المذنبین و حلمک یکبُر عن مکافات المقصرّین»؛ «سرور و آقاى من! امیدم به تو فراوان و کردارم زشت و ناپسند است. هم سنگ آرزویم، از من درگذر و مرا با بدترین کردارم کیفر مکن؛ چون لطف و بزرگوارى تو، بسى برتر از کیفر مجرمان و شکیبایى تو، بزرگ تر از مجازات اهل تقصیر و خطا است».
2-3. «الهى و سیدى و عزّتک و جلالک لئن طالبتنى بذنوبى لاطالبنَّک بعفوک و لئن طالبتنى بلؤمى لاطالبنّک بکرمک»؛ «خداى من! آقاى مهربان! به عزّت و فرّ و شکوهت سوگند! اگر از گناهانم بازپرسى، من نیز از عفو و گذشت تو خواهم پرسید و اگر مرا به پستى و زبونى ام بازخواست کنى، تو را به بزرگى و کرمت بازخواست خواهم کرد».
2-4. «و ما انَا یا ربّ و ما خطرى هبنى بفضلک و تصدّق علّى بعفوک»؛ «خدایا! من چیستم و چه ارزشى دارم؟ آخر مرا چه اهمیتى است که بخواهى مرا به کیفر اعمالم برسانى؟ با فضل بى انتهاى خویش، بر من ببخش و با عفو و گذشت خود بر این بینوا تصدّق فرما».
2-5. «و ما قدر اعمالنا فى جنب نعمک و کیف نستکثر اعمالاً نقابل بها کرمک»؛ «خداوندا! اعمال ناقابل و عبادات بى ارزش ما، در برابر نعمت هاى انبوه و بى دریغ تو چه قدر و قیمتى دارد؟ و چگونه مى توانیم اعمال خویش را در برابر کرم بى پایان تو، افزون به شمار آوریم؟»
بخش سوم
درباره درخواست هاى آن حضرت در مورد خود، پدر و مادر، خانواده، اقوام، اهل ایمان و اسلام است. چند نمونه از این بخش بیان مى گردد:
3-1. «اللهم إنى اسئلک صبراً جمیلاً و فرجاً قریباً و قولاً صادقاً و اجراً عظیما»؛ «خدایا! از تو صبرى نیکو و زیبا، گشایشى نزدیک، گفتارى راست و پاداشى بزرگ درخواست مى کنم».
3-2. «اسئلک اللهم من خیر ما سئلک منه عبادک الصالحون»؛ «خدایا! بهترین چیزى که بندگان شایسته ات از تو درخواست کرده اند، از تو مى خواهم».
3-3. «یا خیر من سُئل و اجود من اعطى، اعطنى سؤلى فى نفسى و اهلى و والدىّ و ولدى و اهل حزانتى و اخوانى فیک»؛ «اى بهترین کسى که خواسته ها بر آستان او فرو مى آید و اى سخاوتمندترین بخشنده! خواسته مرا در مورد خود و خانواده ام و پدر و مادر و فرزندان و یاران دلسوز و برادران ایمانى ام، برآورده ساز».
3-4. «اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات، الاحیاء منهم و الاموات و تابع بیننا و بینهم بالخیرات، اللهم اغفر لحیّنا و میّتنا و شاهدنا و غائبنا ذکرنا و انثانا صغیرنا و کبیرنا حرّنا و مملوکنا»؛ «خدایا! زنان و مردان با ایمان – زنده و مرده شان را بیامرز و با نیکى و خوبى، ما و آنها را پیوند ده. خداوندا! زنده و مرده، حاضر و غایب، مرد و زن، بزرگ و کوچک و برده و آزاد ما را مورد بخشایش خود قرار ده».
3-5. «اللهم صّل على محمد و آل محمد و اختم لى بخیرٍ واکفنى ما اهمّنى من امر دنیاى و آخرتى»؛ «خداوندا! بر محمد و آل پاکش درود فرست و سرانجام کارم را خیر و نیک قرار ده و امور مهم دنیا و آخرتم را کفایت فرما».
3-6. «… و ارزقنى حج بیتک الحرام فى عامى هذا و فى کل عام و زیارة قبر نبیک و الائمة علیهم السلام و لاتخلنى یا رب من تلک المشاهد الشریفة و المواقف الکریمة»؛ «خدایا! زیارت خانه گران قدرت و قبر پاک پیامبرت و امامان والا تبار را – که درود و رحمت تو بر آنان باد امسال و در همه سال روزى ام گردان و مرا از آن جایگاه هاى گرامى و زیارتگاه هاى با شرافت، محروم مساز».
بخش چهارم
در مورد خواسته هاى بلند و حاجت هاى ارزشمندى است که رسیدن به آنها، نیازمند آمادگى کافى و توجّه کامل به خداوند و اشتغال دائم به ذکر و یاد او است و جز براى عده اى محدود از اولیاى الهى و بندگان خاص خداوند، حاصل نمى گردد؛ مانند:
4-1. «اللهم انى اسئلک ایمانا لا اجل له دون لقائک احینى ما احییتنى علیه و توفّنى اذا توفیتنى علیه و ابعثنى اذا بعثتنى علیه»؛ «خداوندا! از تو ایمانى مى خواهم که تا دیدار تو باقى و پایدار باشد، مرا با آن زنده بدارى و با آن بمیرانى و با آن برانگیزى».
4-2. «اللهم إنى اسئلک ان تملأ قلبى حبّا لک و خشیة منک و تصدیقا بکتابک و ایماناً بک و فرقاً منک و شوقا الیک»؛ «خدایا! از تو ملتمسانه مى خواهم که قلبم را از محبت و ترس عارفانه از خود پُر کنى و دلم را از ایمان و تصدیق به قرآن و ترس از دورى ات، آکنده و لبریز سازى».
4-3. «… و اجعلنى من اوفر عبادک عندک نصیبا فى کل خیر انزلته و تنزله فى شهر رمضان فى لیلة القدر و ما انت منزله فى کل سنة من رحمة تنشرها و عافیة تلبسها و بلیّه تدفعها و حسنات تتقبّلها و سیئات تتجاوز عنها»؛ «مرا از بندگانى قرار ده که از هر خیر و نیکى که در شب قدر – در گذشته و حال و در هر سال نازل کرده اى؛ از رحمتى که مى گسترانى و عافیتى که مى پوشانى و بلایى که دور مى گردانى و اعمال نیکى که مى پذیرى وگناهانى که مى بخشى، بیشترین بهره و نصیب را در نزد تو دارند».
سرانجام این دعاى نورانى و سرشار از حقایق ربانى و معارف سبحانى، با قسمتى پایان مى یابد که خواست و آرزوى همه پاکان و شیفتگان حضرت حق و عصاره و فشرده همه خواسته ها و حاجت هاى روحانى و معنوى است.
4-4. «اللهم انى اسئلک ایمانا تباشر به قلبى و یقینا حتى اعلم انه لن یصیبنى إلا ما کتبت لى و رضّنى من العیش بما قسمت لى یا ارحم الراحمین»؛ «خداوندا! از تو ایمانى مى خواهم که همدم قلبم باشد و یقینى درخواست مى کنم که در پرتو آن، بدانم هر چه به من مى رسد، بر قلم قضا و خواستِ تو جارى گشته است و مرا از آنچه در زندگى قسمت و روزى ام ساخته اى، خشنود ساز؛ اى مهربان تر از هر مهربان!».
این قسمت از دعاى دلنواز ابوحمزه، سه درخواست مهم و اساسى را در بر دارد؛ خواسته هایى که نیل به آنها آرزوى همیشگى بندگان صالح خدا بوده و تحقق آنها، نشانه رسیدن به اوج قرب و قله کمال انسانى است. به دلیل محتواى عالى این بخش از دعا و تأثیر عمیق آن در سعادت حقیقى انسان، بر آن تأکید فراوان کرده و علاوه بر دعاى ابوحمزه، در دعاهاى سحر این ماه و نیز در شب هاى دهه آخر آن نیز آمده است.
خواسته اول،
«ایمان» کاملى است که به واسطه آن، همه حجاب هاى میان بنده و پروردگار برداشته شود و خداوند مباشر و همنشین دل انسان باشد. اصول کافى، ج 2، ص 42، ح 1.
ایمان داراى جایگاه ممتازى است. امیرمؤمنان علیه السلام در حدیثى مى فرماید: «لا شرف اعلى من الایمان»؛ على بن محمد اللیثى الوسطى، عیون الحکم والمواعظ، ص 534.؛ «شرافتى بالاتر از ایمان نیست». در حدیث پرمغزى راوى از حضرت صادق علیه السلام مى پرسد: چه عملى نزد خداوند از همه اعمال برتر است؟ حضرت علیه السلام مى فرماید: آن عملى که خداوند چیزى را بدون آن نمى پذیرد. راوى مى پرسد: آن چیست؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: «الایمان بالله الذى لا اله الا هو اعلى الاعمال درجةً و اشرفها منزلة و اسناها حظاً»؛ على، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 325، ح 5. ؛ «ایمان به خداوندى که معبودى جز او نیست؛ عملى که عالى ترین درجه و شریف ترین جایگاه و بالاترین بهره را دارد». البته ایمان مراحل و درجات مختلفى دارد؛ چنان که خود آن حضرت مى فرماید: «ان الایمان عشر درجات بمنزلة السلم یصعد منه مرقاة بعد مرقاه»؛ اصول کافى، ج 2، ص 42، ح 1.؛ «ایمان ده درجه دارد – مانند نردبان و باید این درجه ها را یکى یکى پشت سر گذاشت».
رسیدن به بالاترین درجه ایمان، جز با گام نهادن در بندگى حقیقى وروى گرداندن از عبودیت غیر خدا و توجه کامل به خداوند، حاصل نمى گردد و این همان حقیقتى است که در مناجات شعبانیه، بر زبان حق گوى اولیاى برگزیده جارى شده است: «الهى هب لى کمال الانقطاع الیک وانر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعزّ قدسک»؛ مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانیه.؛ «خدایا! نهایت گسستگى از غیر خود وپیوستگى به خود را بهره ام ساز و چشم هاى قلبمان را با روشنى نظر به خویش، نورانى کن تا چشم دلمان، حجاب هاى نور را پاره کند و به سرچشمه و کانون بزرگى و عظمت بپیوندد و روح هاى ما متصل به ساحت عزّت، پاک و پیراسته تر گردند».
تقاضاى مباشرت و همنشینى خداوند با قلب و روح، همان درخواست مشاهده پروردگار با چشم دل و ژرفاى ایمان است که مقام بندگان شایسته و منزلتى بس رفیع و شریف است. امیرمؤمنان علیه السلام در نهج البلاغه مى فرماید: «لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقایق الایمان»؛ نهج البلاغه، خطبه 179، و به همین مضمون آورده در: بحارالانوار، ج 4، ص 27، و ص 32، ج 8.؛ «چشم ها با دیدن آشکار خدا را نمى بینند؛ بلکه دل ها با عمق و حقیقت هاى ایمان او را در مى یابند».
خواسته دوم،
در این قسمت، یقینى است که ثمره آن، رسیدن به این دانش و دریافت است که: «هر چه به انسان مى رسد، از طرف خداوند و به اراده و مشیت او است».
یقین، رأس دین تصنیف غرر الحم، ص 62، ح 724، (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى). (الیقین رأس الدین) و میوه آن (ثمرة الدین قوة الیقین)، و برترین نوع دیندارى و دین مدارى (افضل الدین الیقین)؛ على، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 61، ح 17. است. یقین کیمیاى سعادتى است که به سادگى، نمى توان بدان دست یافت و اکسیر کمیابى است که به راحتى روزى کسى نمى گردد: «انّ الایمان افضل من الاسلام و ان الیقین افضل من الایمان و ما من شى ءاعزّ من الیقین»؛ همان، ج 1، ص 494، ح 5.؛ «ایمان از اسلام برتر و یقین از ایمان بالاتر است و چیزى نادرتر از یقین نیست».
انسانى که هر چه به او مى رسد، همه را از خداوند مى داند و قلم خواست و قضاى الهى را در کنار هر حادثه اى مشاهده مى کند؛ گوارایى و حلاوت یقین را با همه وجودش احساس کرده است و در ساحل آرامش و آسودگى روح، به امواج سهمگین شک و اندوه و اضطراب اعتنایى ندارد و دریاى آرام درونش با هیچ پیشامدى متلاطم نمى شود. از دریچه چشم خدابین چنین بنده اى، پدیده هاى، محصول اتفاق و تصادف و یکه تازان خودسر میدان هستى نیستند؛ بلکه تحت تدبیر خالقى خبیر و کاردان قرار دارند. دست قدرت و هدایت خداوند را بر هر پدیده اى مى بینند و نشان و رد پاى او را در همه آنها مى یابند و چون همه را از دوست مى بینند، همگى در نزدشان نیکو است. آرى باید در سحرهاى سِحرآمیز ماه رمضان، از فیض لبریز و لطف سرشار کردگار، گران بهاترین وسیله رسیدن به اوج سعادت را گدایى کرد و آن چیزى جز «یقین» نیست. شهید رمضان و مسند نشین عشق و عرفان، امیرمؤمنان علیه السلام مى فرماید: «اَلا بالیقین تدرک الغایة القصوى »؛على، سعادت پرور، سر الاسراء، ج 2، ص 61، ح 9.؛ «بدانید که تنها بر بال یقین مى توان به قله بلند آرمان و هدف دست یافت».
سومین درخواست،
خشنودى از قسمت الهى و رضایت به چیزى است که او روزى ما ساخته است. این مقام از ویژگى هاى مؤمنان راستین و صاحبان بصیرت و یقین است. در واقع رضا به داده ها، از شیرین ترین میوه هاى درخت ایمان و یقین است. حضرت صادق علیه السلام مى فرماید: «الرضا بمکروه القضاء من اعلى درجات الیقین»؛ همان، ج 1، ص 40، ح 5؛ بحارالانوار، ج 71، ص 152، ح 60.؛ «خشنودى از قضا و حکمى که ناگوار و تلخ مى نماید، از بالاترین درجه هاى ایمان است».
صاحب مقام رضا، از همه توانگرتر است: «اغنى الناس الراضى بقسم الله»؛همان، ص 235، ح 4. و گوارایى زندگى را بیش از دیگران احساس مى کند: «ان اهنا الناس عیشاً من کان بما قسم الله له راضیاً»؛ همان، ح 3..
انسانى که آرامش روح و راحتى جسم را در تکاپوى بیش از اندازه و بى حاصل جست و جو مى کند، در حقیقت راه را گم کرده و از زلال آموزه هاى روح پرور تربیت یافتگان حق دور افتاده است؛ وگرنه مى دانست که راحتى و آرامش روح و جسم، در یقین و رضا است. امیرمؤمنان علیه السلام مى فرماید: «من رضى بما قسّم له، استراح بدنه»؛ همان، ص 40، ح 3.؛ «هر کس راضى به قسمتش شود، بدنش در آسایش است» و امام صادق علیه السلام مى فرماید: «ان الله بِعدله و قسطه، جعل الروح و الراحة فى الیقین و الرضا…»؛ اصول کافى، ج 2، ص 57، ح 2.؛ «خداوند بر اساس عدل و قسط خود، آرامش و راحتى را در یقین و رضا قرار داده است».
سالار شهیدان اباعبداللَّه علیه السلام خشنودى و رضایت کامل خود را چنین به حضرت معبود اعلام مى دارد: «صبراً على قضائک یا ربّ لا معبود سواک یا غیاث المستغیثین»؛سعادت پرور، على، فروغ شهادت، ص 186؛ نجمى، محمدصادق، سخنان حسین بن على علیه السلام از مدینه تا کربلا، ص 325، چاپ هفتم.؛ «در مقابل قضا و حکم تو شکیبایم، اى پروردگارى که جز تو خدایى نیست!اى فریاد رس پناه آورندگان!». (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها، کد: 25/500009)