خانه » همه » مذهبی » دلايل رانده شدن آدم و حوا از بهشت و انتقال به زمين را توضيح بفرمائيد؟

دلايل رانده شدن آدم و حوا از بهشت و انتقال به زمين را توضيح بفرمائيد؟

براي روشن شدن علت خروج آدم از بهشت بايد اشاره اي به داستان خلقت حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ داشته باشيم.
هنگامي كه خداوند متعال خواست حضرت آدم را خلق كند، خطاب به ملائكه فرمود:
«من مي خواهم در زمين جانشيني بيافرينم …»[1]پس از آفرينش او، مقام والايش را به ملائكه شناساند و دستور داد تا همه در برابر او سجده كنند. ملائكه نيز به اطاعت از فرمان خداوند متعال در برابر حضرت آدم سجده كردند. در اين ميان  ابليس(كه همان شيطان است)   به گفتة قرآن از فرمان خداوند سر پيچي  نموده و در اثر تكبر و غرور در برابر حضرت آدم سجده نكرد. خداوند نيز او را از درگاه خود رانده و مورد لعن قرار داد. و از همين جا بود كه شيطان كينة آدم را در دل كاشت و قسم ياد كرد كه همة آدميان را اغواء و گمراه كند.
خداوند متعال، حضرت آدم را در اصل و در آغاز براي اين خلق كرده بود كه در زمين زندگي كند و نيز در زمين بميرد[2]، و اگر چند روزي او را در بهشت منزل داد، اسكاني موقت براي پيمودن مرحله اي تربيتي و آزمايشي بود، تا آدم، با مكرها و حيله هاي دشمن خود آشنا شود، تلخي عصيان و آثار درد آور آن را بچشد و نيز راه توبه و بازگشت را بياموزد.[3] پس حضرت آدم و همسرش چند روزي وارد بهشت شدند:
«و گفتيم اي آدم تو و همسرت در بهشت آرام گيريد و از آن به فراواني از هر جا كه خواستيد بخوريد …»[4]خداوند حضرت آدم و همسرش را به دو چيز نصيحت كرد: اول اينكه«اين ابليس دشمن تو و همسر تو است، مواظب باشيد از بهشت بيرونتان نكند و گرنه بدبخت خواهيد شد چون در بهشت نه گرسنه مي شويد و نه برهنه و نه تشنه
و نه گرما زده مي شويد.»[5]نصيحت دوم اين بود كه«به اين درخت نزديك نشويد و گرنه به خودتان ظلم كرده ايد.»[6]  
خداوند به آدم و همسرش نصيحت كرد كه اولاً فريب شيطان را نخوريد و دوم اينكه از اين درخت استفاده نكنيد، كه  اگر اين دو نصيحت را گوش نكنيد شما از بهشت بيرون شده و زندگي سختي را در زمين خواهيد داشت.
شيطان كه كينة حضرت آدم، رادر دل داشت«شروع كرد به وسوسة آنها و گفت: اي آدم مي خواهي من تو را به درختي راهنمايي كنم كه اگر از آن بخوري، ابديت و ملك جاودان خواهي يافت؟»[7]و براي اينكه آن دو حرفش را باور كنند قسم ياد كرد و گفت:«من خير خواه و ناصح شما هستم»[8]و در اثر اين وسوسه، آدم و حوّا فريب خوردند و«از آن درخت خوردند و عورتشان آشكار شد. پس بر آن شدند كه از برگ هاي بهشت عورتشان را بپوشانند و آدم، ارشاد و راهنمايي پروردگارش را نافرماني كرد وگرفتار شد.»[9]از اين داستان بر مي آيد كه غرض و هدف شيطان از وسوسه و گمراه كردن انسان اين است كه عيب ها و ضعف هاي او  را ظاهر ساخته و رسوايش كند: اي فرزندان آدم مواظب باشيد شيطان آبرويتان را نبرد زيرا او همة تلاش و كوشش خود را به كار مي گيرد تا انسان را بي حيثيت كند، «به هوش باشيد كه فريبتان ندهد، چنان كه پدر و مادرتان را از بهشت خارج كرد و لباس از تن آنان بيرون آورد تا زشتي هايشان را به آنها نشان دهد و رسوايشان كند و بدانيد كه او از جايي كه آنها را نمي بينيد شما را مي بيند.»[10] غرض شيطان، اظهار چيزي است كه ظهور آن شرم آور است. اگر چه در جريان آدم و حوّا، كس ديگري نبود كه از زشتي آنها آگاه گردد، ولي در جريان فرزندان آدم بعد از تكثير نسل، ظهور زشتي همراه با شرم اجتماعي است.[11]بدين تربيت آدم و حوا در اثر فريب شيطان و خوردن از ميوة آن درخت ممنوعه از بهشت خارج شدند و به مشكل وگرفتاري افتادند، هر چند پس از اين قضيه، توبه كرده و مورد بخشش خداوند قرار گرفتند.
در اينجا فقط به يك تذكر دربارة عصمت حضرت آدم ـ عليه السّلام ـ اشاره مي كنيم و آن اينكه اگر حضرت آدم معصوم بود پس چرا نافرماني كرد؟! جواب اين است كه نهي خداوند از خوردن ميوة آن درخت و دوري از شيطان يك نهي ارشادي بود، همانند پزشكي كه مريضش را از خوردن برخي از غذاها نهي مي كند، اگر مريض از پزشك اطاعت نكند به خودش ضرر زده است نه اينكه به خاطر نافرماني اش مورد تنبيه هم قرار گيرد. يعني هيچ وقت پزشك به او نمي گويد: تو بايد به خاطر نافرماني از من تنبيه شوي، بلكه به او مي گويد: تو به خودت ضرر زدي. مثال ديگر اينكه پدري به فرزندش نصيحت كند كه اگر كفش نپوشد در پايش خار مي رود. در اينجا هم خداوند دلسوزانه به آدم و حوّا نصيحت كرده است، نه اينكه نهي مولوي باشد كه اگر اطاعت نكند معصيت كرده باشد.  

معرفي منبع جهت مطالعه بيشتر:
1ـ تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي، ج1.
2- تفسير تسنيم، عبدالله جوادي آملي.
 
پي نوشت ها:
[1] . بقره/ 30.
[2] . طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه: سيد محمد باقر موسوي همداني، قم، انتشارات اسلامي، چاپ دهم، 1377، ج 1، ص 195.
[3] . جوادي آملي، عبدالله، تفسيرتسنيم، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1378، ج 3، ص 336، 335.
[4] . بقره/ 35.
[5] . طه/ 119، 117.
[6] . بقره/ 35.
[7] . طه/ 120.
[8] . اعراف/ 21.
[9] . طه/ 121.
[10] . اعراف/ 27.
[11] . تسنيم، ج 3، ص 403 ـ 402.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد