درباره کتاب های آسمانی گذشته توجه به چند نکته حائز اهمیت است:1. برخی اصول دینی و انسانی مانند حقانیت مبدأ و معاد و سفارش به نیکی و امانت و … در تمامی آئین های گذشته مطرح بوده و در سینه مردم حفظ شده است. بنابراین حداقل ها برای هدایت مردم و حجت بر مردم در طول تاریخ در دسترس بوده است.2. به دلیل ضعف و کمبود امکانات، رونق نگرفتن خط و کاغذ، حفظ و نشر آثار و کتاب های آسمانی با مشکل روبرو بوده است.3. برخی دسیسه ها و توطئه ها و دشمنی ها از سوی زورمداران و زراندوزان و تزویرگران در تحریف دستورات الهی دخالت داشته است.
4. به دلیل تجدید نبوت تا ظهور پیامبر خاتم(ص) خداوند وعده حفظ کتاب های آسمانی را به بشر نداده و شاید حکمت و مصلحت اقتضاء می کرد تا به صورتی کتاب های گذشته دورانش به پایان برسد و حق جویان همگی متوجه قرآن شوند و قرآن به عنوان تنها کتاب نجات بشریت بدون تحریف باقی بماند. در ادامه توجه شما را به دلایلی بر تحریف انجیل و تورات جلب می کنیم:
با قطع نظر از دلائل و شواهد قرآنی بر تحریف کتاب های اسمانی گذشته همچون تورات و انجیل(1) شواهد و مدارک تاریخی و غیر تاریخی گوناگونی بر تحریف کتب آسمانی گذشته وجود دارد.
1. به اعتقاد مسیحیت کلیسایی «کتاب مقدس کتابی است مصون از خطا و کاملا قابل اعتماد، زیرا بوسیله روح القدس الهام شده است … البته بی خطایی فقط شامل نسخه های اصلی کتاب مقدس است و ما هیچ یک از نسخه های کتاب مقدس را در اختیار نداریم.»
«باید این واقعیت را پذیرفت که نسخه های اصلی عهد عتیق و جدید هیچ کدام دردست نیست.»(2)
اعتقاد به بی خطایی کتاب مقدس از سوی اندیشمندان مسیحی و غیر مسیحی چند قرن است که مورد تشکیک قرار گرفته است. از طرفی هیچ کدام از کتب موجود دارای سند متصلی به نویسندگان ادعایی آنها نیست و از سوی دیگر مضامین موجود در برخی از مکتوبات به گونه ای است که احتمال صدور این کتب از نویسندگان ادعایی را به غایت تضعیف می کند.
ویل دورانت در «تاریخ تمدن» خود می نویسد: «باور نکردنیاست که انجیل چهارم و کتاب مکاشفه اثر یک فرد باشد، کتاب مکاشفه از شعر یهود، و انجیل چهارم از فلسفه یونان مایه گرفته است.»(3) ویل دورانت در جای دیگر از کتابش چنین می گوید: «در ادبیات مسیحی در قرن دوم، انجیل نامه (رساله)، اسفار، مکاشفه و اعمال، فراوان بود. مسیحیان در رد یا قبول آنها به عنوان تفاسیر مجاز از عقاید مسیح، همداستان نبودند. کلیساهای غرب کتاب «مکاشفه یوحنا» را قبول داشتند ولی کلیساهای شرق به کلی آن را رد می کردند. بر عکس «انجیل» عبری و «رساله های یعقوب» را قبول داشتند که در غرب مردود بود.
کلمنس اسکندرانی از رساله ای مربوط به اواخر قرن اول، تحت عنوان «تعلیمات دوازه حواری» به عنوان نوشته ای مقدس نام می برد.
مارکیون با انتشار دادن نسخه ای از «عهد جدید» دست کلیسا را در حنا گذاشت. نمی دانم چه وقت کتاب های «عهد جدید» کنونی قانونی، یعنی اصیل یا ملهم، شناخته شدند(4) استاد لن در کتابش نوشته است: «تمامی انجیل یوحنا بدون شک تصنیف شخصی از طلاب مدرسه اسکندریه است.»(5)
در سال 384 میلادی پاپ داماسیوس دستور داد ترجمه جدید از عهد قدیم و جدید به خط لاتینی بنویسند، تا در کلیساها صورت قانونی داشته باشد، این ترجمه به نام «فولگا» شهرت یافت. هیرونیموس تنظیم کننده این انجیل فقط برای هماهنگ ساختن تقریبی اناجیل مجبور شد در 3500 محل دست برده و اصلاح کند. این ترجمه را مجمع سنهدرین (1546 م) پس از یازده قرن تثبیت کرد.»(6)
2. پروفسور توماس میشل در کتاب «کلام مسیحی» چنین می گوید: «مسیحیان معتقدند که خداوند کتاب های مقدس را به وسیله مؤلفانی بشری نوشته است و بر اساس این اعتقاد می گویند که کتاب های مقدس یک مؤلف الهی و یک مؤلف بشری دارند به عبارت دیگر، مسیحیان معتقدند ه خدا کتاب مقدس را به وسیله الهامات روح القدس تألیف کرده و برای این منظور مؤلفانی از بشر را برای نوشتن آنها برانگیخته و آنان را در نوشتن به گونه ای یاری کرده که فقط چیزهایی را که او می خواسته است، نوشته اند. البته مسیحیان برای این ادعا دلیلی اقامه نمی کنند و آن را مسلم می پندارند.»(7)
پروفسور توماس میشل در جای دیگر از کتاب خود چنین می گوید: «اعتقاد به عصمت لفظی کتاب مقدس یکی از اصولی است که مسیحیان معاصر معروف به «بنیادگرا» به آن استناد می کنند زیرا اینان خاهان بازگشت به چیزهایی هستند که در نظر ایشان بنیادهای ایمان مسیحی است اکثر متفکران کاتولیک، ارتودکس و پروتستان عصر حاضر، نظریه یاد شده را مردود می شمارند. آنان به وحی لفظی کتاب مقدس عقیده ندارند و مسأله را پیچیده تر از این می دانند.»(8)
3. با دقت در مظامین مختلف کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات و نارسایی هایی می رسیم که نشانگر وجود دستهای جاعلینی است که ناشیانه اقدام به این عمل فسادانگیز نموده اند. به عنوان نمونه در انجیل یوحنا از یحیی(ع) پرسیده می شود که آیا تو همان ایلیای نبی -الیاس(ع)- هستی که قبل از فرا رسیدن موعود (ظهور مسیح) باید بیاید؟ یحیی تأکید می کند که من چنین شخصی نیستم. اما در انجیل متی به عیسی(ع) نسبت داده اند که فرمود: «و اگر خواهید قبول کنید که یحیی(ع) همان است الیاس، که باید بیاید.»(9)
نکته: برای آگاهی تفصیلی از این تناقضات به کتاب «تحقیقی در دین مسیح» از نویسنده محترم «مهندس جلال الدین آشتیانی»، فصل نهم «تناقضات»، ص 398، انتشارات: نشر نگارش، تهران مراجعه کنید.
پی نوشت ها:
1. ر.ک:
الف. سوره آل عمران، آیه 78
ب. سوره بقره، آیه 79
ج. مائده، آیه 41
د. صف، آیه 8.
2. کتاب »درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت»، ص 79، محمد رضا زیبایی نژاد، نشر مجموعه معارف، قم.
3. تاریخ تمدن (قیصر و مسیح)، ویل دورانت، ج 3، ص 695، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
4. همان، ص 721.
5. کتاب «درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت»، ص 80.
6. همان، ص 81.
7. کلام مسیحی، ص 21، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم.
8. کتاب کلام مسیحی، ص 27.
9. به نقل از کتاب «درمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت»، ص 85.
همچنین جهت آشنایی بیشتر با کلیاتی از تحریفات در دین مسیح به پرسش و پاسخ ضمیمه مراجعه کنید:
ملاک حقانیت یک دین و روش سنجش آن از دیدگاه عقلى چیست؟ در این باره مى توان گفت دینى بر حق است که:
3-1. عقاید و آموزه هاى آن، نه تنها خردستیز نباشد؛ بلکه به وسیله عقل و برهان مورد تأیید قرار گیرد.
3-2. داراى خاستگاه الهى باشد.
3-3. آموزه هاى آن تحریف نشده باشد.
3-4. از سوى پیامبران الهى بعدى نسخ نشده باشد.
3-5. از دیگر ادیان موجود، جامع تر و کامل تر باشد.
بررسى تطبیقى ادیان براساس این موارد، تحقیقى گسترده و فراخ دامن مى طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتى در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:
الف. مهم ترین رکن اساسى یک دین «خداشناسى» آن است. در این راستا گفتنى است که آموزه خداشناسى و توحید.
جهت آگاهى بیشتر نگا:
الف. طباطبایى، محمد حسین و مطهرى، اصول فلسفه و روش ئالیسم، ج 5، (قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374)؛
ب. مطهرى، مرتضى، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374).
در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیارى بر آن گواهى مى دهد. اثبات توحید به خودى خود، ابطال کننده آموزه «تثلیث» و «ثنویت» است. بنابراین همین مسئله به تنهایى براى اثبات عدم حقانیت ادیان غیر الهى (مانند بودایى گرى) و هر دین مشتمل بر شرک (مانند مسیحیت و زرتشتى گرى) کافى است.
ب. بسیارى از ادیان به رغم دارا بودن پیشینه الهى، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیرى شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه هاى خردستیز بسیارى در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره مى کنیم:
1. اتهامات ناروا به پیامبران: علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادى و اعتقادى در کتاب مقدس، پاره اى از اتهامات ناروا و غیراخلاقى به برخى از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد!!ر.ک: انجیل یوحنا، 1:112، سفرتکوین، 30:19 38 و براى آشنایى بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 ؛ صادقى، محمد، بشارات عهدین، ص 73 و 177. این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت پیامبران را اثبات مى کند.
2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاى بى پایه در کتاب مقدس، یکى دیگر از جنبه هاى تحریف آن است؛ از جمله مى توان به کشتى گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد!! سفر پیدایش، 43:2330.
3. گناه جبلى؛ مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و این گناه به حساب همه فرزندان او نوشته شده است؛ یعنى، انسان ذاتاً با به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا مى آید! هر چند پس از آمدن به دنیا هیچ گناهى مرتکب نشود و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایى از این خطا، سودى نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسى، کفّاره گناه ذاتى و جبلى انسان است!
4. تقویت ظلم؛ یکى دیگر از آموزه هاى نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان، حاکم و سایه خدا در زمین اند!!انجیل متى، 38:5 و اکثر نامه هاى پولس به رومیان.
وجود این گونه آموزه هاى غیرعقلانى در کنار طرح مسئله تثلیث و تجسیم و وجود تناقض هاى متعدد در متن کتاب مقدس در جلد دوم کتاب «انیس الاعلام»، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است.
نیز نگا: حقیقت مسیحیت، (قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361)، صص 127 – 133 ؛ زمانى، مصطفى، به سوى اسلام یا آیین کلیسا، (قم: پیام اسلام، 1346).، دلیل بر عدم حقانیت یهود و مسیحیت امروزى در برابر اسلام است.
افزون بر آن تحقیقات علمى و زبان شناختى، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهى داده است. توماس میشل – استاد الهیات مسیحى – بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس کتب مقدس املاى الهى نیست و داراى عصمت لفظى نمى باشد و گاهى نویسندگان بشرى، آن نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى را در متن کتاب باقى گذاشته اندنگا: میشل، توماس، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377)، صص 23 – 27..
ادله وقوع تحریف در تورات و انجیل:
1- به اعتراف خود مسیحیان، کتاب مقدس توسط نویسنده های بشر تألیف شده و نه عین کلام وحی است و نه عین کلام، حضرت عیسی. بلکه تراوش های ذهنی این نویسندگان است. لکن معتقدند خداوند به آنان توفیق داده و آنان را به گونه ای یاری کرده که فقط آن چه را که خدا می خواسته نوشته اند (کلام مسیحی، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، ص 26)
لیکن برای این ادعای خود دلیلی اقامه نمی کنند.
2- به اعتراف خود مسیحیان، هیچ یک از نسخه های اصلی کتاب مقدس در دست نیست (کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ساروخاچیکی، ص 14 و 22)
یعنی هیچ کدام از کتب موجود دارای سند متصلی به نویسندگان آنها ندارد.
3- بررسی محتوایی تورات و انجیل، بهترین شاهد بر وقوع تحریف در این دو کتاب است.
4- پس از اثبات عدم تحریف قرآن، یکی از ادله وقوع تحریف در کتب قبلی، تصریح قرآن کریم به این امر است: «یکتبون الکتاب بایدیهم و یقولون هذا من عندالله» (بقره، آیه 79)
«یا اهل الکتاب، لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و أنتم تعلمون» (آل عمران، آیه 78)
تحریف تورات:
تحریف تورات از نظر تاریخى و علمى قطعى است، از جمله در عهد قدیم کتاب دوم تواریخ ایام باب 34 سخن ازیافته شدن دوباره تورات است که معلوم مى شود تورات در نزد بنى اسرائیل نبوده و مفقود شده بود و تازه معلوم نیست نسخه یافت شده در آن زمان نسخه صحیح تورات باشد یا نه.
به علاوه تورات اصلى کتاب حضرت موسى بوده است و تورات کنونى مسلما کتاب آن بزرگوار نیست زیرا در باب34 سفر تثنیه و نیز در باب 36 سفر پیرایش شرح وفات و دفن حضرت موسى است و معلوم مى شود که این مطالب پس از حضرت موسى به تورات اضافه شده است و تورات دستکارى شده است.
آیات قرآن نیز مى فرماید:«و قد کان فریق منهم یسمعون کلام اللّه ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون»(بقره، آیه 75 و نیز نک: بقره، 79 – آل عمران، 78 – مائده، 13 و 15)
براى آگاهى بیشتر نک:
– سیر تاریخى تورات، انتشارات در راه حق؛
– قرآن، تورات، انجیل و علم، موریس بوکاى، ترجمه: مهندس ذبیح اللّه دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
در هر صورت قرآن کریم و اهل بیت نبى(ص) این تهمت ها و افتراها را از ساحت مقدس انبیاء نفى نموده اند ازجمله در آیات قرآن مى فرماید: « لا ینال عهدى الظالمین »(سوره بقره، آیه 124).
عهد الهى به ظالمین نمى رسد (که از جمله این عهد الهى نبوت و هدایت است) همچنین نک آیه 73 سوره انبیاء و24 سوره الم سجده و در خصوص حضرت نوح نک: سوره صافات، آیه 75 الى 84.
براى اطلاع بیشتر از جایگاه و شخصیت حضرت نوح نک:
– تفسیر شریف المیزان، تفسیر آیات 36 تا 49 سوره هود ابحاث حول قصه نوح فى فصول بحثهایى درباره قصه حضرت نوح در چند فصل.
مناسب است به چند مطلب توجه داشته باشیم:
اول ـ سطح فهم و درک و فرهنگ و معرفت و دانش و قدرت یادگیرى و ضبط و به یاد سپارى و فرهنگ نوشتارى در آنزمان ضعیف و اندک و پایین بوده است و این مطلب از زمینه هاى مساعد تحریف تورات و انجیل در آن زمان است.
دوم ـ چه بسا صاحبان قدرت و ثروت مى خواسته اند کارهاى خلاف خود را توجیه کنند و بهمین خاطر نسبتهاى ناروایى را متوجه پیامبران الهى مى نمودند تا به این ترتیب اعلام و اظهار کنند که چنین اعمال زشت و ناشایسته اى راپیامبران الهى نیز انجام مى دادند.
بنابراین چندان انتقادى متوجه اینگونه صاحبان قدرت و ثروت نیست.
سوم ـ دانشمندان دینى نیز در این جنایت بزرگ سهیم بوده اند و از تحریف تورات و انجیل و تهمت و افترا به ساحت مقدس انبیاء و اولیاء الهى سود مى برده اند و به این ترتیب انحرافات و کثافتکارى هاى خود را نیز توجیه مى نمودند وبراى کمک رساندن به صاحبان قدرت و ثروت و زورمداران منافع مادى و مالى به دست مى آورده اند.
چهارم ـ و چه بسا که با توجه به اینکه قرار بود تورات هر هفت سال یک بار براى مردم خوانده شود (نک: سیرتاریخى تورات و نیز سؤ تثنیه) و تورات و انجیل را عین کلام الهى نمى دانسته اند و آن تأکیداتى که براى حفظ و به یاد سپارى قرآن کریم شده است و این اعتقاد که عین این الفاظ کلام خدا است درباره تورات و انجیل مطرح نبوده است به مرور مطالب گوناگون و پراکنده و داستان و افسانه و اسطوره و خرافات با داستانهاى تورات آمیخته باشد کما این که مانند اینگونه ترنیات را در میان مردمى که از سواد و کتابت بهره ندارند و یا بهره اندکى دارند میتوان مشاهده نمود که وقایع مختلف و داستانهاى مختلف را با یکدیگر قاطى مى کنند و نمى توانند حتى ترتیب و ارتباط تاریخى حوادث راحفظ کنند.
4. به دلیل تجدید نبوت تا ظهور پیامبر خاتم(ص) خداوند وعده حفظ کتاب های آسمانی را به بشر نداده و شاید حکمت و مصلحت اقتضاء می کرد تا به صورتی کتاب های گذشته دورانش به پایان برسد و حق جویان همگی متوجه قرآن شوند و قرآن به عنوان تنها کتاب نجات بشریت بدون تحریف باقی بماند. در ادامه توجه شما را به دلایلی بر تحریف انجیل و تورات جلب می کنیم:
با قطع نظر از دلائل و شواهد قرآنی بر تحریف کتاب های اسمانی گذشته همچون تورات و انجیل(1) شواهد و مدارک تاریخی و غیر تاریخی گوناگونی بر تحریف کتب آسمانی گذشته وجود دارد.
1. به اعتقاد مسیحیت کلیسایی «کتاب مقدس کتابی است مصون از خطا و کاملا قابل اعتماد، زیرا بوسیله روح القدس الهام شده است … البته بی خطایی فقط شامل نسخه های اصلی کتاب مقدس است و ما هیچ یک از نسخه های کتاب مقدس را در اختیار نداریم.»
«باید این واقعیت را پذیرفت که نسخه های اصلی عهد عتیق و جدید هیچ کدام دردست نیست.»(2)
اعتقاد به بی خطایی کتاب مقدس از سوی اندیشمندان مسیحی و غیر مسیحی چند قرن است که مورد تشکیک قرار گرفته است. از طرفی هیچ کدام از کتب موجود دارای سند متصلی به نویسندگان ادعایی آنها نیست و از سوی دیگر مضامین موجود در برخی از مکتوبات به گونه ای است که احتمال صدور این کتب از نویسندگان ادعایی را به غایت تضعیف می کند.
ویل دورانت در «تاریخ تمدن» خود می نویسد: «باور نکردنیاست که انجیل چهارم و کتاب مکاشفه اثر یک فرد باشد، کتاب مکاشفه از شعر یهود، و انجیل چهارم از فلسفه یونان مایه گرفته است.»(3) ویل دورانت در جای دیگر از کتابش چنین می گوید: «در ادبیات مسیحی در قرن دوم، انجیل نامه (رساله)، اسفار، مکاشفه و اعمال، فراوان بود. مسیحیان در رد یا قبول آنها به عنوان تفاسیر مجاز از عقاید مسیح، همداستان نبودند. کلیساهای غرب کتاب «مکاشفه یوحنا» را قبول داشتند ولی کلیساهای شرق به کلی آن را رد می کردند. بر عکس «انجیل» عبری و «رساله های یعقوب» را قبول داشتند که در غرب مردود بود.
کلمنس اسکندرانی از رساله ای مربوط به اواخر قرن اول، تحت عنوان «تعلیمات دوازه حواری» به عنوان نوشته ای مقدس نام می برد.
مارکیون با انتشار دادن نسخه ای از «عهد جدید» دست کلیسا را در حنا گذاشت. نمی دانم چه وقت کتاب های «عهد جدید» کنونی قانونی، یعنی اصیل یا ملهم، شناخته شدند(4) استاد لن در کتابش نوشته است: «تمامی انجیل یوحنا بدون شک تصنیف شخصی از طلاب مدرسه اسکندریه است.»(5)
در سال 384 میلادی پاپ داماسیوس دستور داد ترجمه جدید از عهد قدیم و جدید به خط لاتینی بنویسند، تا در کلیساها صورت قانونی داشته باشد، این ترجمه به نام «فولگا» شهرت یافت. هیرونیموس تنظیم کننده این انجیل فقط برای هماهنگ ساختن تقریبی اناجیل مجبور شد در 3500 محل دست برده و اصلاح کند. این ترجمه را مجمع سنهدرین (1546 م) پس از یازده قرن تثبیت کرد.»(6)
2. پروفسور توماس میشل در کتاب «کلام مسیحی» چنین می گوید: «مسیحیان معتقدند که خداوند کتاب های مقدس را به وسیله مؤلفانی بشری نوشته است و بر اساس این اعتقاد می گویند که کتاب های مقدس یک مؤلف الهی و یک مؤلف بشری دارند به عبارت دیگر، مسیحیان معتقدند ه خدا کتاب مقدس را به وسیله الهامات روح القدس تألیف کرده و برای این منظور مؤلفانی از بشر را برای نوشتن آنها برانگیخته و آنان را در نوشتن به گونه ای یاری کرده که فقط چیزهایی را که او می خواسته است، نوشته اند. البته مسیحیان برای این ادعا دلیلی اقامه نمی کنند و آن را مسلم می پندارند.»(7)
پروفسور توماس میشل در جای دیگر از کتاب خود چنین می گوید: «اعتقاد به عصمت لفظی کتاب مقدس یکی از اصولی است که مسیحیان معاصر معروف به «بنیادگرا» به آن استناد می کنند زیرا اینان خاهان بازگشت به چیزهایی هستند که در نظر ایشان بنیادهای ایمان مسیحی است اکثر متفکران کاتولیک، ارتودکس و پروتستان عصر حاضر، نظریه یاد شده را مردود می شمارند. آنان به وحی لفظی کتاب مقدس عقیده ندارند و مسأله را پیچیده تر از این می دانند.»(8)
3. با دقت در مظامین مختلف کتاب مقدس به موارد بسیاری از تناقضات و نارسایی هایی می رسیم که نشانگر وجود دستهای جاعلینی است که ناشیانه اقدام به این عمل فسادانگیز نموده اند. به عنوان نمونه در انجیل یوحنا از یحیی(ع) پرسیده می شود که آیا تو همان ایلیای نبی -الیاس(ع)- هستی که قبل از فرا رسیدن موعود (ظهور مسیح) باید بیاید؟ یحیی تأکید می کند که من چنین شخصی نیستم. اما در انجیل متی به عیسی(ع) نسبت داده اند که فرمود: «و اگر خواهید قبول کنید که یحیی(ع) همان است الیاس، که باید بیاید.»(9)
نکته: برای آگاهی تفصیلی از این تناقضات به کتاب «تحقیقی در دین مسیح» از نویسنده محترم «مهندس جلال الدین آشتیانی»، فصل نهم «تناقضات»، ص 398، انتشارات: نشر نگارش، تهران مراجعه کنید.
پی نوشت ها:
1. ر.ک:
الف. سوره آل عمران، آیه 78
ب. سوره بقره، آیه 79
ج. مائده، آیه 41
د. صف، آیه 8.
2. کتاب »درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت»، ص 79، محمد رضا زیبایی نژاد، نشر مجموعه معارف، قم.
3. تاریخ تمدن (قیصر و مسیح)، ویل دورانت، ج 3، ص 695، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران.
4. همان، ص 721.
5. کتاب «درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت»، ص 80.
6. همان، ص 81.
7. کلام مسیحی، ص 21، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب قم.
8. کتاب کلام مسیحی، ص 27.
9. به نقل از کتاب «درمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت»، ص 85.
همچنین جهت آشنایی بیشتر با کلیاتی از تحریفات در دین مسیح به پرسش و پاسخ ضمیمه مراجعه کنید:
ملاک حقانیت یک دین و روش سنجش آن از دیدگاه عقلى چیست؟ در این باره مى توان گفت دینى بر حق است که:
3-1. عقاید و آموزه هاى آن، نه تنها خردستیز نباشد؛ بلکه به وسیله عقل و برهان مورد تأیید قرار گیرد.
3-2. داراى خاستگاه الهى باشد.
3-3. آموزه هاى آن تحریف نشده باشد.
3-4. از سوى پیامبران الهى بعدى نسخ نشده باشد.
3-5. از دیگر ادیان موجود، جامع تر و کامل تر باشد.
بررسى تطبیقى ادیان براساس این موارد، تحقیقى گسترده و فراخ دامن مى طلبد. در عین حال به طور فشرده و کوتاه، اشاراتى در مقایسه چند دین بزرگ خواهیم داشت:
الف. مهم ترین رکن اساسى یک دین «خداشناسى» آن است. در این راستا گفتنى است که آموزه خداشناسى و توحید.
جهت آگاهى بیشتر نگا:
الف. طباطبایى، محمد حسین و مطهرى، اصول فلسفه و روش ئالیسم، ج 5، (قم: صدرا، چاپ چهارم، 1374)؛
ب. مطهرى، مرتضى، توحید، (قم: صدرا، چاپ سوم، 1374).
در اسلام، خردپذیرترین آموزه است و ادله متقن بسیارى بر آن گواهى مى دهد. اثبات توحید به خودى خود، ابطال کننده آموزه «تثلیث» و «ثنویت» است. بنابراین همین مسئله به تنهایى براى اثبات عدم حقانیت ادیان غیر الهى (مانند بودایى گرى) و هر دین مشتمل بر شرک (مانند مسیحیت و زرتشتى گرى) کافى است.
ب. بسیارى از ادیان به رغم دارا بودن پیشینه الهى، در طول تاریخ دچار تحریفات چشمگیرى شده و اصالت خود را از دست داده اند. همین مسئله باعث شده که آموزه هاى خردستیز بسیارى در این ادیان رخ نماید. اکنون از باب نمونه تنها به چند نمونه از تحریفات عهدین اشاره مى کنیم:
1. اتهامات ناروا به پیامبران: علاوه بر رسوخ تحریفات بنیادى و اعتقادى در کتاب مقدس، پاره اى از اتهامات ناروا و غیراخلاقى به برخى از پیامبران نسبت داده شده است که قلم از بیان آن شرم دارد!!ر.ک: انجیل یوحنا، 1:112، سفرتکوین، 30:19 38 و براى آشنایى بیشتر ر.ک: انیس الاعلام، ج 3 ؛ صادقى، محمد، بشارات عهدین، ص 73 و 177. این در حالى است که براهین عقلى لزوم عصمت پیامبران را اثبات مى کند.
2. وجود افسانه ها؛ وجود افسانه هاى بى پایه در کتاب مقدس، یکى دیگر از جنبه هاى تحریف آن است؛ از جمله مى توان به کشتى گرفتن حضرت یعقوب با خدا و غلبه او بر خدا، اشاره کرد!! سفر پیدایش، 43:2330.
3. گناه جبلى؛ مسیحیان معتقدند: آدم در بهشت به گناه آلوده و این گناه به حساب همه فرزندان او نوشته شده است؛ یعنى، انسان ذاتاً با به دوش کشیدن بار گناه، به دنیا مى آید! هر چند پس از آمدن به دنیا هیچ گناهى مرتکب نشود و هرگونه تلاش و عمل انسان در رهایى از این خطا، سودى نخواهد بخشید و تصلیب و به دار کشیده شدن حضرت عیسى، کفّاره گناه ذاتى و جبلى انسان است!
4. تقویت ظلم؛ یکى دیگر از آموزه هاى نامعقول کتاب مقدس، توجیه ظلم و ستم و دعوت به سکوت در برابر حاکمان ظالم، به بهانه این است که آنان، حاکم و سایه خدا در زمین اند!!انجیل متى، 38:5 و اکثر نامه هاى پولس به رومیان.
وجود این گونه آموزه هاى غیرعقلانى در کنار طرح مسئله تثلیث و تجسیم و وجود تناقض هاى متعدد در متن کتاب مقدس در جلد دوم کتاب «انیس الاعلام»، 125 مورد تناقض موجود در کتاب مقدس مورد بررسى قرار گرفته است.
نیز نگا: حقیقت مسیحیت، (قم: مؤسسه در راه حق، چاپ اول 1361)، صص 127 – 133 ؛ زمانى، مصطفى، به سوى اسلام یا آیین کلیسا، (قم: پیام اسلام، 1346).، دلیل بر عدم حقانیت یهود و مسیحیت امروزى در برابر اسلام است.
افزون بر آن تحقیقات علمى و زبان شناختى، بر عدم وثاقت متون مقدس گواهى داده است. توماس میشل – استاد الهیات مسیحى – بر آن است که به اعتقاد بیشتر متفکران کاتولیک، پروتستان و ارتدوکس کتب مقدس املاى الهى نیست و داراى عصمت لفظى نمى باشد و گاهى نویسندگان بشرى، آن نظریات غلط یا اطلاعات اشتباه آمیزى را در متن کتاب باقى گذاشته اندنگا: میشل، توماس، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى، (قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، چاپ اول، 1377)، صص 23 – 27..
ادله وقوع تحریف در تورات و انجیل:
1- به اعتراف خود مسیحیان، کتاب مقدس توسط نویسنده های بشر تألیف شده و نه عین کلام وحی است و نه عین کلام، حضرت عیسی. بلکه تراوش های ذهنی این نویسندگان است. لکن معتقدند خداوند به آنان توفیق داده و آنان را به گونه ای یاری کرده که فقط آن چه را که خدا می خواسته نوشته اند (کلام مسیحی، توماس میشل، ترجمه حسین توفیقی، ص 26)
لیکن برای این ادعای خود دلیلی اقامه نمی کنند.
2- به اعتراف خود مسیحیان، هیچ یک از نسخه های اصلی کتاب مقدس در دست نیست (کتاب مقدس را بهتر بشناسیم، ساروخاچیکی، ص 14 و 22)
یعنی هیچ کدام از کتب موجود دارای سند متصلی به نویسندگان آنها ندارد.
3- بررسی محتوایی تورات و انجیل، بهترین شاهد بر وقوع تحریف در این دو کتاب است.
4- پس از اثبات عدم تحریف قرآن، یکی از ادله وقوع تحریف در کتب قبلی، تصریح قرآن کریم به این امر است: «یکتبون الکتاب بایدیهم و یقولون هذا من عندالله» (بقره، آیه 79)
«یا اهل الکتاب، لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و أنتم تعلمون» (آل عمران، آیه 78)
تحریف تورات:
تحریف تورات از نظر تاریخى و علمى قطعى است، از جمله در عهد قدیم کتاب دوم تواریخ ایام باب 34 سخن ازیافته شدن دوباره تورات است که معلوم مى شود تورات در نزد بنى اسرائیل نبوده و مفقود شده بود و تازه معلوم نیست نسخه یافت شده در آن زمان نسخه صحیح تورات باشد یا نه.
به علاوه تورات اصلى کتاب حضرت موسى بوده است و تورات کنونى مسلما کتاب آن بزرگوار نیست زیرا در باب34 سفر تثنیه و نیز در باب 36 سفر پیرایش شرح وفات و دفن حضرت موسى است و معلوم مى شود که این مطالب پس از حضرت موسى به تورات اضافه شده است و تورات دستکارى شده است.
آیات قرآن نیز مى فرماید:«و قد کان فریق منهم یسمعون کلام اللّه ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه و هم یعلمون»(بقره، آیه 75 و نیز نک: بقره، 79 – آل عمران، 78 – مائده، 13 و 15)
براى آگاهى بیشتر نک:
– سیر تاریخى تورات، انتشارات در راه حق؛
– قرآن، تورات، انجیل و علم، موریس بوکاى، ترجمه: مهندس ذبیح اللّه دبیر، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.
در هر صورت قرآن کریم و اهل بیت نبى(ص) این تهمت ها و افتراها را از ساحت مقدس انبیاء نفى نموده اند ازجمله در آیات قرآن مى فرماید: « لا ینال عهدى الظالمین »(سوره بقره، آیه 124).
عهد الهى به ظالمین نمى رسد (که از جمله این عهد الهى نبوت و هدایت است) همچنین نک آیه 73 سوره انبیاء و24 سوره الم سجده و در خصوص حضرت نوح نک: سوره صافات، آیه 75 الى 84.
براى اطلاع بیشتر از جایگاه و شخصیت حضرت نوح نک:
– تفسیر شریف المیزان، تفسیر آیات 36 تا 49 سوره هود ابحاث حول قصه نوح فى فصول بحثهایى درباره قصه حضرت نوح در چند فصل.
مناسب است به چند مطلب توجه داشته باشیم:
اول ـ سطح فهم و درک و فرهنگ و معرفت و دانش و قدرت یادگیرى و ضبط و به یاد سپارى و فرهنگ نوشتارى در آنزمان ضعیف و اندک و پایین بوده است و این مطلب از زمینه هاى مساعد تحریف تورات و انجیل در آن زمان است.
دوم ـ چه بسا صاحبان قدرت و ثروت مى خواسته اند کارهاى خلاف خود را توجیه کنند و بهمین خاطر نسبتهاى ناروایى را متوجه پیامبران الهى مى نمودند تا به این ترتیب اعلام و اظهار کنند که چنین اعمال زشت و ناشایسته اى راپیامبران الهى نیز انجام مى دادند.
بنابراین چندان انتقادى متوجه اینگونه صاحبان قدرت و ثروت نیست.
سوم ـ دانشمندان دینى نیز در این جنایت بزرگ سهیم بوده اند و از تحریف تورات و انجیل و تهمت و افترا به ساحت مقدس انبیاء و اولیاء الهى سود مى برده اند و به این ترتیب انحرافات و کثافتکارى هاى خود را نیز توجیه مى نمودند وبراى کمک رساندن به صاحبان قدرت و ثروت و زورمداران منافع مادى و مالى به دست مى آورده اند.
چهارم ـ و چه بسا که با توجه به اینکه قرار بود تورات هر هفت سال یک بار براى مردم خوانده شود (نک: سیرتاریخى تورات و نیز سؤ تثنیه) و تورات و انجیل را عین کلام الهى نمى دانسته اند و آن تأکیداتى که براى حفظ و به یاد سپارى قرآن کریم شده است و این اعتقاد که عین این الفاظ کلام خدا است درباره تورات و انجیل مطرح نبوده است به مرور مطالب گوناگون و پراکنده و داستان و افسانه و اسطوره و خرافات با داستانهاى تورات آمیخته باشد کما این که مانند اینگونه ترنیات را در میان مردمى که از سواد و کتابت بهره ندارند و یا بهره اندکى دارند میتوان مشاهده نمود که وقایع مختلف و داستانهاى مختلف را با یکدیگر قاطى مى کنند و نمى توانند حتى ترتیب و ارتباط تاریخى حوادث راحفظ کنند.