ابو هريره در يمن متولد شده بود و در سن 30 سالگي با كارواني به مدينه آمد همراه با رئيس قبيله خود با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بيعت كردند تاريخ نگاران به اتفاق، تاريخ بيعت ابو هريره با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را سال هفتم پس از هجرت نگاشتهاند[1] دربارهي مدت مصاحبت او با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بايد گفت: بنابر نقل خود ابو هريره بيش از 3 سال نبوده است.[2]در زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ابو هريره جزء اصحاب صفّه بود چنانچه ابو نعيم اصفهاني تصريح كرده است كه ابو هريره شناختهترين فرد اهل صفه بوده و در طول عمر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ از آنجا منتقل نشده و همه اهل صفّه را به خوبي ميشناخت[3].
جايگاه او شب و روز در صفّه بود تا وقت رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و در مدت 3 سال مصاحبت با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ابو هريره براي سير كردن شكمش كاري جز نشستن بر سر راه رهگذران و درخواست غذا و ابراز گرسنگي نداشت. هيچ وقت ماموريت براي او ذكر نشده است نه ماموريت در جنگي كه همراه با پيامبر رفته باشد و نه در صلحي. بله! گفتهاند در روز موته از ترس لشكر دشمن پا به فرار گذاشت.[4]ابو هريره در مصاحبت 3 ساله و اقامتش در مدينه در وضعي نبود كه بتواند در فراگيري حديث از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ تمام همتش را صرف نمايد زيرا ايشان با وضعيت خاصي كه داشت نه حال اين كار را پيدا ميكرد و نه فرصتش را به دست ميآورد ابن مسيّب و ابو سلمه از ابو هريره دربارهي خودش نقل ميكنند كه ميگويد: «براي آنكه شكم خود را پر كنم با رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ همراهي ميكردم»[5]ابو هريره در روايتي ديگر دربارهي خود چنين ميگويد: از اهل صفه بودم و روزه دار، شب كه فرا رسيد از درد شكم به قصد قضاي حاجت بيرون رفتم و هنگامي كه برگشتم غذا تمام شده بود، (البته اغنياي قريش براي اهل صفّه غذا ميفرستادند) گفتم حال كه غذا تمام شده پيش چه كسي بروم؟ كسي گفت: برو پيش عمربن خطاب وقتي پيش عمر رفتم كه او تسبيح پس از نماز ميگفت وقتي فارغ گشت به او گفتم برايم قران بخوان در حاليكه چيزي جز غذا نميخواستم آنگاه چند آيه از سوره آل عمران را خواند وقتي به خانه رسيد مرا كنار در رها كرد و خود به درون رفت ولي دير كرد با خود گفتم شايد لباسش را سبك ميكند بعد فرمان ميدهد كه برايم غذا بياورند ولي چيزي نديدم بعد از معطلي زياد برخاستم و راه افتادم و به رسول خدا برخوردم با او به راه افتادم تا به خانه رسيد كنيزكي سياه را كه داشت فرا خواند و فرمود: آن ظرف را بياور، او نيز ظرفي را كه اندك غذايي در آن بود آورد گويا غذاي جو بود كه پس از خورده شدن اندكي در كنارههاي ظرف مانده بود آنقدر از آن خوردم كه سير شوم.[6]با بررسي اجمالي ميبينيم از اين قبيل روايات فراوان است كه در كتب معتبر منابع تاريخي وارد شده است، و ابوهريره دربارهي خودش نقل كرده است در اين روايت به روشني حكايت از گرسنگي و بيچارگي ابو هريره شده است كه براي سير كردن شكمش تمام لحظات روز را صرف اين ميكرد كه چگونه خود را سير كند. ثانياً نه در اين حديث و نه در احاديث ديگري از اين قبيل تصريح نشده است كه ابو هريره براي كسب علم و فراگيري حديث از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ آنحضرت را همراهي كرده باشد كسي با اين وضعيت چگونه ميتواند در فراگيري حديث دقت نظر داشته باشد. مثلا از ابوهريره نقل شده است خود را ديدم كه از گرسنگي بي حال ميان منبر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و حجرهي عايشه افتادم كساني كه ميآمدند پاي برگردنم ميگذاشتند فكر ميكردند كه من ديوانهام در حاليكه ديوانه نبودم و اين اثر گرسنگي شديد بود.[7]اينكه ادعا شده است كثرت حديث توسط ابو هريره به خاطر حافظهي قوي او بوده است، اگر دقت كنيم در مييابيم كه حافظه هر قدر هم قوي باشد نميتواند در مدت 3 سال كار 23 سال مصاحبت با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را كه باقي صحابهي كبار كه افتخار آن را داشتند انجام دهد كار ابو هريره در قالب حافظه نميگنجد، بلكه كثرت تحديثي او بيشتر به ابداع و تجارت ميماند. ابو هريره دربارهي خود ميگويد:
هيچ يك از اصحاب پيامبر بيشتر از من نقل حديث نكرده است مگر عبدالله بن عمرو بن العاص بدليل اينكه او احاديث را مينوشت ولي من نمينوشتم.[8]اينكه عبدالله بن عمرو بيشتر از ابو هريره نقل حديث كرده است به دليل كتابت او بوده و در چندين روايت از ابو هريره نقل شده است ولي كسانيكه تتبع كردهاند ميگويند تمامي احاديثي كه از عبدالله بن عمرو نقل شده است 724 حديث آن هم در باب دعا ميباشد. بخاري هفت حديث و مسلم 21 حديث از عبدالله بن عمرو نقل كرده است در حاليكه روايات منقوله از ابو هريره در مسانيد و صحاح 5374 حديث ميباشد. به گونهاي كه تنها و در صحيح بخاري 446 حديث از ابو هريره ضبط شده است. بنابراين كثرت تحديث ابو هريره با اعتراف خودش هم منافات دارد.[9] اين تناقض آشكار بيانگر چگونگي حافظهي او ميباشد. روايتي از ابو هريره نقل شده است كه مضمون آن عجيب و دور از واقعيت به نظر ميرسد او ميگويد: رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: چه كسي ميخواهد رداي خود را پهن كند كه مقاله و كلمات خود را به او بياموزم كه با نسيان از بين نرود ابو هريره ميگويد من رداي خود را پهن كردم و مقالهي پيامبر را در سينهي خود حفظ كردم پس از آن هيچ گاه احاديث پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ را فراموش نكردم.[10]در اين روايت ابو هريره هيچ ادعايي از حافظهي ذاتي و زيركي خود نكرده است بلكه ميگويد بر اثر تصرف پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ ديگر نسيان عارضم نشد. اين روايت داراي معايب و نقايصي است:
اولاً: پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ طبق مضمون روايت براي عموم اعلام داشت كه چه كسي ميخواهد رداي خود را بگشايد؟ سوال اينجاست كه چطور شد از ميان صحابه مانند: ابابكر، عمر، علي بن ابيطالب ـ عليه السلام ـ ، عثمان، طلحه و زبير و … فقط ابو هريره اين اشتياق را از خود نشان داد و ديگران ميل و رغبتي به كلمات ارزندهي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نشان نداد.
ثانياً: در روايت ديگري از ابو هريره نقل شده است كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نماز را پنج ركعت خواند ما سوال كرديم يا رسول الله! نماز ظهر يك ركعت زياد شده است؟ پيامبر گفت: نه گفتيم شما پنج ركعت خوانديد[11] و در روايتي ديگر از او نقل شده است كه رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: هر گاه چيزي را كم و يا زياد كردم بدانيد كه نسيان مرا گرفته است پس تذكر بدهيد زيرا من هم مثل شما بشر هستم و نسيان عارضم ميشود.[12] با توجه به مضمون اين دو روايت پيامبري كه خود گرفتار نسيان و فراموشي باشد ميتواند شخصي مجهولالحال مانند ابو هريره را براي هميشه از نسيان نجات بخشد آيا فاقد شي معطي شي خواهد شد؟ اگر چنين اتفاقي افتاده باشد پس ابو هريره در فضيلت يك قدم از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ جلوتر افتاده است(نعوذ بالله و نستجيرُ بالله) بنابراين ادعاي حافظهي قوي براي ابو هريره واقعا بدون دليل بوده نه با گفتار شخص ابو هريره سازگاري دارد و نه با عقل سليم.
اينكه ميگويند ابو هريره دقت در فراگيري حديث از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ داشته است مدعايي است بلا دليل بلكه روايات منقول از ابو هريره دربارهي خودش خلاف اين را ثابت ميكند. ابو هريره براي جمعي نقل كرده است كه پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «افضل الصدقات …» همه از ابو هريره سوال كردند اين را از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ شنيديد؟ ابو هريره در جواب سائلين گفت: نه اين از بركت كيسهي ابو هريره است[13] ميبينيم با صراحت در مقابل جمع اقرار به جعل حديث ميكند اگر جعل حديث دقت است ابو هريره واقعا انسان دقيقي در نقل روايات بوده است و گرنه ابو هريره در طول سه سال مصاحبت با ياران اهل صفه با وضعيت خاصي كه خود تعريف كرده است از كجا و چگونه اين همه نقل حديث كرده است تا چه رسد به دقت در سمع كه لازمهي نقل حديث ميباشد.
در يك نتيجه گيري اجمالي روشن ميشود كه بنابر اقرار ابو هريره در احوال خودش نه مقدار زمان كمي كه با پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود و نه وضعيت زندگياش اجازه نميداد كه ايشان اين همه حديث از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل كند و در يك مقايسه كثرت حديث منقوله از ابو هريره با عدهاي از صحابه كه در طول عمر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ مصاحبش بودند روشن ميگردد مثلا:
از ابوبكر كلا 142 حديث نقل شده است.[14]از عمر 537 حديث نقل شده است.[15]و از عثمان 146 روايت نقل شده است.[16]و از علي بن ابي طالب ـ عليه السلام ـ 586 حديث نقل كردهاند.[17]و از عايشه زن پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ و انس غلام آن حضرت بيش از 2300 حديث نقل شده است.[18]در اين مقايسه معلوم ميشود كه كثرت نقل حديث از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ توسط ابوهريره بيشتر از تمام احاديث منقوله از افراد فوق الذكر است و خصوصا علي بن ابيطالب كه از جملهي كاتبان آن حضرت بود و همچنين عايشه كه همسر پيامبر بود و شب و روز ملازم آن حضرت بود ميبينيم كه احاديث منقوله از ابو هريره به مراتب بيشتر از همهي صحابه بود به همين خاطر ابو هريره در همان زمان هم مشهور به جعل حديث و نسبت دادن كذب به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ بود كه از خودش هم پوشيده نبود. سعيدعقيري نقل ميكند كه ابو هريره مدام ميگفت كه مردم ميگويند ابو هريره حديث جعلي به پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ نسبت ميدهد و كثرت در حديث ميكند …[19]كار كثرت و جعل حديث توسط ابو هريره به جايي رسيد كه عمر را به صدا درآورد و عمربن الخطاب ابو هريره را با تازيانهاش زد و گفت: ابو هريره كثرت در حديث ميكني بترس از نسبت كذب به رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ و گرنه شما را به زادگاهت سرزمين دوس تبعيد خواهم كرد.[20]اگر با ديد محققانه و آزاد نگاه كنيم احاديث بسياري كه هتك حرمت پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ را كرده و يا احاديثي كه با هم متعارض است از ابو هريره ضبط شده است حديث دروغي كه ابو هريره از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل ميكند كه ميگويد در زمان نزول آيهي شريفهي(و انذر عشيرتك الا قربين) پيامبر فرياد برآورد اي خاندان قريش اي اولاد عبد مناف اي عباس اي صفيه عمهي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ اي فاطمه دختر رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ جان خود را بخريد كه هيچ چيز شما را از خدا بي نياز نميكند.[21] دروغ بودن اين حديث براي هر صاحب عقلي روشن است اولاً: زماني كه پيامبر در مكه بود ابوهريره در مكه نبود اين حديث از غيب گوييهاي ابو هريره به حساب ميآيد!!!
ثانياً: فاطمه ـ سلام الله عليها ـ در آن زمان يا به دنيا نيامده بود و اگر هم بود طفل صغيري بود كه او را چنين مخاطب قرار داد.
مشكل اساسي ابو هريره مجهول بودن آن است زيرا ابو هريره جز همين كنيت كه با همان معروف شده بود اسم ديگري برايش ثابت نشده است به خاطر اينكه در زمان جاهليش براي او تا 30 اسم احتمال دادهاند و بعد از اسلام آوردنش بيش از 10 اسم برايش نقل كردهاند.[22]به خاطر همين مجهول بودن او تناقضات و تعارضات بسياري در روايات منقوله از او موجود است شعبه و ابن كثير و عدهاي از علما دربارهي ابو هريره گفتهاند: ابو هريره در حديث تدليس ميكرد، از شعبه نقل شده است كه اگر زنا كنم بهتر است از اينكه تدليس در حديث نمايم[23] اين گفتار و قضاوت علما با مجهول بودن و مضطرب بودن احوال و احاديث ابو هريره جايگاه او را روشن ميكند خصوصا كه بيشترين حديث او در زمان حكومت معاويه و عثمان به تشويق مروان بن حكم و شخص معاويه صادر گرديده است و با در كنار هم گذاشتن دو روايت ذيل مشخص ميشود كه اكثر احاديث او در زمان حكومت معاويه و حاكميت مروان در مدينه جعل شده است در حديثي ابو هريره ميگويد:«من از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ دو انبان حديث حفظ كردم كه يكي از آن دو را براي مردم بيان كردهام اگر انبان ديگر را بيان كنم حلقوم مرا پاره خواهند كرد.»[24]و در حديث ديگري به نقل از زهري از ابي سلمه از ابو هريره نقل شده كه ميگفت: ما در زمان حيات عمر نميتوانستيم بگوييم قال رسول الله ـ صلي الله عليه و آله ـ تا اينكه عمر مرد.[25]معلوم ميشود كه ابو هريره انبان دوم را، در زمان معاويه و مروان جعل و نشر كرده است. اين مسئله را رشيد رضا در جملهي المنار چنين تائيد كرده است: اگر عُمرِ عُمَر تا زمان مرگ ابو هريره طولاني ميشد چنين احاديث كثيره و دروغ به ما نميرسيد.[26]و به عنوان مثال اين روايت منقوله از ابو هريره مويد اين مطلب است: ابو هريره از رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ نقل ميكند كه پيامبر فرمود خداوند سه كس را امين وحي خود قرار داده: من و جبرئيل و معاويه را.[27]تعجب است كه ابو هريره معاويه را بر پيامبر مقدم نكرده است!!!
پي نوشت ها:
[1] . تهذيب التهذيب، جلد 12، ص 290، محمد بن علي بن حجر عسقلاني، ط اول، بيروت، 1404 هـ
[2] . طبقات الكبري، ابن سعد، جلد 4، ص 327، دار صادر بيروت
[3] . اسد الغابه، ج 5، ص 320، ابن اثير علي بن محمد جزري، دارالفكر بيروت، ط1409 هـ
[4] . المستدرك علي الصحيحين، ابي عبدالله حاكم نيشابوري، دارالكتب العربي، ج 3، ص 42
[5] . حليه الاولياء، ج 1، ص 378، ابو نعيم اصفهاني، دارالكتب العلميه بيروت، ط اول، 1409 هـ، متوفاي 430
[6] . حليه الاولياء، ج 1، ص 378، ابو نعيم اصفهاني، دارالكتب العلميه بيروت، ط اول، 1409 هـ، متوفاي 430
[7] . طبقات الكبري، ابن سعد، جلد 4، ص 327، دار صادر بيروت
[8] . اضواء علي السنه المحمديه ص 201، محمود ابوريه، داراكتب اسلامي
[9] . نظرة عابره الي الصحاح السنه، ص 178 عبدالصمد شاكر
[10] . طبقات الكبري، ابن سعد، ج 4، ص 330، دارصادر بيروت، اسد الغابه ج 5، ص 33، ابن اثير علي بن محمد جزري، دارالفكر بيروت، ط 1409 ه
[11] . صحيح بخاري، ج 2، ص 526، كتاب البيع، رقم 1142، دارالقلم بيروت، 1408 ه، بخاري
[12] . صحيح بخاري، ج 1، ص 273، رقم 386، دارالقلم بيروت، ط اول، 1407هـ، بخاري
[13] . صحيح بخاري، ج 7، ص 120، رقم269، دارالقلم بيروت، ط اول، 1407 هـ، بخاري
[14] . تاريخ الخلفاء ص 81، جلال الدين سيوطي، دارالفكر بيروت، ط 1421 ه
[15] . همان، ص102.
[16] . همان، ص 139.
[17] . همان، ص 157.
[18] . نظرة عابره الي صحاح السته، عبدالصمد شاكر.
[19] . اسد الغابه، ج 5، ص 320، ابن اثير علي بن محمد جزري، دارالفكر بيروت، ط 1409 ه
[20] . سير اعلام النبلاء، ج 4 ص 188، محمدبن احمد ذهبي، م 748، دارالفكر بيروت، ط اول، 1417 ه
[21] . صحيح بخاري، ج 4، ص 393، كتاب الوصايا، رقم 952، دارالقلم بيروت، ط اول، 1407 ه
[22] . تهذيب التهذيب، ج 12، ص 288، محمدبن حجر عسقلاني، ط اول، بيروت، 1404 ه
[23] . بدايه و نهايه، ج 8، ص 109، دارالمعارف و دارالحزم، بيروت، ط 1416 ه، ابن كثير دمشقي م 774 ه
[24] . طبقات الكبري، ابن سعد ج 4، ص 331، دار صادر بيروت
[25] . بدايه و نهايه ج 8، ص 107، دار المعارف و دارالحزم بيروت، ط 1416 ه، ابن كثير دمشقي م 774، ه
[26] . اضواء علي السنه المحمديه، ص 201، محمود ابوديه، دارالكتب اسلامي.
[27] . همان، ص 210.