البته در نگاه دوم که تحلیل و مقایسه نظام های حقوقی و امتیاز دهی به برترین ها می باشد چه بسا بتوان برتری نظام حقوقی اسلام را از دو زاویه «پیش نگاه» و «پس نگاه» بررسی کرد.
پیش نگاه ها این است که این قوانین از سوی خداوندی است که به مصالح همه بندگان و نظام های اجتماعی آگاه است و طبیعی است قوانین او از استحکام، اتقان و پایداری و به دور از آسیب ها و عوارض جانبی می باشد و با پس نگاه نیز اگر به سستی نظام خانواده در جهان غرب توجه شود و به رشد استفاده ابزاری از زن توجه شود به صلاحیت قوانین اسلام و برتری آن برای حفظ شخصیت زن پی خواهیم برد.
برای توضیح بیشتر توجه شما را به متن زیر جلب می کنیم:
حکمت تفاوت دیه زن و مرد
با بررسى دلایل و شواهدى که در این مسئله وجود دارد، جاى هیچ شک و تردیدى نسبت به اینکه تفاوت دیه زن و مرد از احکام قطعى و مسلم اسلام و مورد اتفاق همه مذاهب اسلامى است باقى نمى ماند. اما این پرسش همچنان براى بسیارى مطرح است که: چرا شارع مقدس دیه زن را نصف دیه مرد قرار داده است؟ باید دید آیا مى توان پاسخى براى آن یافت در ابتدا باید گفت که پرسش از چرایى تفاوت دیه زن و مرد، پرسش جدیدى نیست و در عصر امامان معصوم علیهم السلام نیز این پرسش مطرح بوده است. در روایت هایى که از امامان معصوم علیهم السلام در این زمینه سؤال شده، محور اصلى پاسخ ها را تعبد نسبت به احکام الهى و پاى بندى به سنت رسول خداصلى الله علیه وآله تشکیل مى دهد. که این همان روح شریعت و اساس دین دارى است و بدون آن اسلام و مسلمانى جز ظاهرى توخالى چیزى نخواهد بود.
اما تعبد و تسلیم در برابر احکام شرع، منافاتى با پى جویى از حکمت و فلسفه آنها ندارد. زیرا ما معتقدیم اوامر و نواهى الهى بر مصالح و مفاسد واقعى مبتنى بوده و در همه احکام شرع، منافع بندگان و دفع ضرر از آنها لحاظ شده است.
از بررسى مجموع توجیهاتى که در این باب از سوى اندیشمندان مختلف بیان شده است مى توان به نحو اختصار به موارد ذیل اشاره نمود:
1. مگر ارزش انسانى به بهاى بدنى اوست تا امتیاز را در دیه ها ارزیابى کنیم. آیا براى ارزیابى انسان در اسلام باید به سراغ دیه رفت تا ما به التفاوت زن و مرد را در دیه جستجو کنیم؟ یا اینکه در آنجا که سخن از ارتباط با ملک و وحى و امثال آنهاست، ارزش واقعى انسان را شناخت تا در نهایت دید که در آنجا زن نیز سهمى دارد یا نه؟ مسأله دیه صرفاً یک امر اقتصادى است و ملاک ارزیابى انسان نیست، همچنان که در شریعت براى سگ (اگر جزء کلاب هراش نباشد) دیه تعیین شده است، براى تن انسان نیز دیه اى قائل شده است. دیه، یک حساب فقهى است و ارتباطى با اصول مذهب ندارد. مهم ترین شخصیت هاى اسلامى با ساده ترین افراد از نظر دیه یکسان هستند. دیه مرجع تقلید، دیه یک انسان متخصص، دیه یک انسان مبتکر، با دیه یک کارگر ساده در اسلام یکى است. به دلیل اینکه دیه عامل تعیین ارزش نیست و تنها یک ابزار است(13)
به بیان دیگر دیه مالى است که در برابر آسیبى که به انسان وارد شده است، گرفته مى شود.(14) مقدار آن به ارزش شخص آسیب دیده ارتباط ندارد. بنابراین، کسى نمى تواند بگوید چون دیه زن نصف دیه مرد است، زن نصف مرد ارزش دارد. عظمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمى و عملى وابسته است و در این جهت مرد و زن یکسانند. قرآن مجید مى فرماید:
«پس پروردگارشان دعاى آنان را اجابت کرد [و فرمود] من عمل هیچ صاحب عملى از شما را، از مرد یا زن که همه از یکدیگرند، تباه نمى کنم.»(15)
«هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه اى حیات [حقیقى ]بخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى دادند، پاداش خواهیم داد.»(16)
«و کسانى که کارهاى شایسته کنند مرد باشند یا زن، در حالى که مؤمن باشند، آنان داخل بهشت مى شوند، و به قدر گودى پشت هسته خرمایى مورد ستم قرار نمى گیرند.»(17)
«هر که بدى کند، جز به مانند آن کیفر نمى یابد و هر که کار شایسته کند مرد باشد یا زن در حالى که ایمان داشته باشد، آنان داخل بهشت مى شوند و در آنجا بى حساب روزى مى یابند.»(18)
بنابراین، ارزش انسان به انسانیت او و نائل شدن وى به مراتب والاى قرب الهى است. در این جهت جنسیت نقشى ندارد؛ زن و مرد یکسانند و چه بسا زنان از استعداد بهترى برخوردار باشند.
دیه به معناى قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست. بدین سبب، اگر یکى از شخصیت هاى بزرگ علمى یا سیاسى کشور در جریان یک قتل غیر عمد کشته شود، دیه اش با دیه کارگر ساده اى که این گونه جان باخته، برابر است. کسى نمى تواند بگوید چون فقدان آن شخصیت خلأ بزرگى در جامعه ایجاد مى کند، دیه اش بیش تر است! چنان که قتل عمد گناهى بسیار بزرگ است و در این زمینه زن و مرد تفاوت ندارند. قرآن کریم مى فرماید: «هر کس کسى را – جز به قصاص قتل یا [به کیفر ]فسادى در زمین – بکشد، چنان است که گویا همه مردم را کشته باشد.»(19)
2. از آنجا که در مسائل اخلاقى هیچ امتیازى بین زن و مرد نیست و در مسأله دیه نیز جنبه خیر بودن مطرح نیست، و؛ بلکه مربوط به جنبه بدنى است، و چون مردها در مسائل اقتصادى معمولاً بیشتر از زن ها بازدهى اقتصادى دارند، دیه آنها نیز بیشتر است و این بدان معنا نیست که از دید اسلام مرد ارزشمندتر از زن است؛ بلکه تنها بعد جسمانى آن دو صنف لحاظ مى شود.
یکى از مراجع معاصر در درس خارج فقه خود موضوع تفاوت دیه زن و مرد را مورد توجه قرار داد که به طور مختصر به آن اشاره کنیم. ایشان در ضمن جواب اجمالى به این مسأله متذکر مى شوند که: دیه بر عکس آنچه در فارسى گفته مى شود، «خون بها» نیست. خون انسان بالاتر از این است که قیمتش اینها باشد؛ بلکه به تصریح قرآن، خون یک انسان برابر با خون همه انسان ها است(20) دیه جنبه مجازات دارد که طرف حواسش را جمع کند و دیگر از این اشتباهات نکند و هم جبران خسارت اقتصادى است. یعنى مردى یا زنى در این خانواده از میان رفته است، جاى او خالى است و این خلاء، خسارت اقتصادى به آن خانواده وارد مى کند. براى پر کردن این خسارت اقتصادى دیه داده مى شود.(21)
3. در یک جامعه مطلوب دینى که اسلام در پى تحقق آن است، عمده فعالیت هاى اقتصادى بر دوش مرد گذاشته شده و مهم ترین وظیفه زن، اداره کانون بنیادى ترین هسته تشکیل جامعه، یعنى خانواده است. بدین ترتیب آثارى که از نظر اقتصادى بر وجود یک مرد مترتب مى شود غالباً بیش از یک زن است و از این رو است که تحصیل نفقه نیز بر عهده مرد گذاشته شده و بر او واجب است. بر این اساس فقدان یک مرد از صحنه خانواده و اجتماع، از نظر اقتصادى آثار زیان بارترى بر جاى مى گذارد تا فقدان یک زن. بنابراین عدالت اقتضاء مى کند که به هنگام ضرر اقتصادى فقدان یک مرد از محیط خانواده و اجتماع به عامل مولد بودن او از حیث اقتصادى توجه شود و بین دیه او و دیه یک زن فرق گذاشته شود.(22) بیان دیگر در حقوق اسلامى وظایفى خاص به عهده زن و مرد نهاده شده است که تخلف ناپذیر است؛ براى مثال نفقه و خرجى همسر، تهیه مسکن، خوراک، لباس، پرداخت مهریه به عهده مرد گذاشته شده است. اگر زنى خود از منبع اقتصادى مستقل و موقعیت شغلى عالى برخوردار باشد، اشکال ندارد؛ ولى از نظر شرع، وظیفه پرداخت مخارج خانه و هزینه مسکن به عهده او نیست و شوهر نمى تواند وى را به پرداخت کمک هزینه خانه و زندگى مجبور سازد. البتّه اگر زن با رضایت خاطر و تمایل درونى شوهر را در اداره بهتر خانه یارى دهد، مسأله اى دیگر است؛ ولى این وظیفه شرعاً به عهده مرد نهاده شده است.
4. علاوه بر آنچه گذشت باید توجه داشت؛ اینکه دیه زن نصف دیه مرد است، زن ها بیشتر انتفاع مى برند، زیرا به طور معمول دیه زن به شوهر و بچه ها پرداخت مى شود و دیه مرد به زن و بچه هایش مى رسد و چون با از بین رفتن مرد، زن بیشتر صدمه مى بیند، لذا دیه مرد را بیشتر کرده اند تا مقدارى از فشارى که در نتیجه از دست رفتن مرد، متوجه زن مى شود جبران گردد(23)
پی نوشت ها:
1) ر.ک: وسائل الشیعه، ج 19، ابواب القصاص فى النفس، باب 33، ح: 1، 2، 3، 5، 14 و …. همچنین.
2) تحریرالوسیله، ج 2، ص 519.
3) زمر (39)، آیه 9.
4) نساء (4)، آیه 95.
5) حدید (57)، آیه 10.
6) مائده (5)، آیه 45.
7) بقره (2)، آیه 178.
8) ر.ک: آیت الله جوادى آملى، زن در آینه جمال و جلال، ص 356.
9) ر.ک: ینابیع الفقهیه، ج 24، ص 70.
10) همان، ج 25، ص 434.
11) ر.ک: ینابیع الفقهیه، ج 24، ص 38.
12) ر.ک: ینابیع الفقهیه، ج 24، ص 56.
13) زن در آیینه جمال و جلال، ص 418.
14) ر.ک: ریاض المسائل، چاپ قدیم، ج 2، ص 528.
15) فَاستَجاب لَهُم ربهم أَنِّى لا أُضِیعُ عملَ عامِلٍ مِنکُم مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى بعضُکُم مِن بعضٍ». (آل عمران(3)، آیه 195).
16) من عمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى و هُو مُؤمِنٌ فَلَنُحیِینَّهُ حیوه طَیِّبةً و لَنَجزِینَّهُم أَجرَهُم بِأَحسنِ ما کانُوا یعملُون». (النحل (16)، آیه 97).
17) و من یعمل مِن الصّالِحاتِ مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى و هُو مُؤمِنٌ فَأُولئِک یدخُلُون الجنَّه و لا یُظلَمُون نَقِیراً». (النساء (4)، آیه 124).
18) من عمِلَ سیِّئَه فَلا یُجزى إِلاّ مِثلَها و من عمِلَ صالِحاً مِن ذَکَرٍ أَو أُنثى و هُو مُؤمِنٌ فَأُولئِک یدخُلُون الجنَهَ یُرزَقُون فِیها بِغَیرِ حِسابٍ». (غافر (40)، آیه 40).
19) من قَتَلَ نَفساً بِغَیرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ فِى الأَرضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النّاس جمِیعاً و من أَحیاها فَکَأَنَّما أَحیَا النّاس جمِیعاً». (مائده (5)، آیه 32).
20) مائده (5)، آیه 32.
21) مکارم شیرازى، ناصر، دروس خارج فقه بحث دیات، روزنامه آموزشى پژوهشى فیضیه، شماره 18.
22) ر.ک: شفیعى سربستانى، ابراهیم، قانون دیات و مقتضیات زمان، دفتر اول.
23) زیبایى نژاد، محمدرضا، سلسله کلاس هاى آموزشى، دفتر تحقیقات و مطالعات زنان.