طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دوره هاي تاريخي کلام شيعه (2)

دوره هاي تاريخي کلام شيعه (2)

دوره هاي تاريخي کلام شيعه (2)

در بين مراکز و مدارس کلامي رايج در اين دوره، عمده ترين آن ها مدرسه قم و بغداد است. ديگر مدارس هر کدام تحت تأثير يکي از آن دو مدرسه اند. البته تأثير جدي و مشهود از آن مدرسه بغداد است؛ چنانکه دو مدرسه ري و حله دنباله رو آن بوده اند.

01003 - دوره هاي تاريخي کلام شيعه (2)
01003 - دوره هاي تاريخي کلام شيعه (2)

 

نويسنده: محمد صفر جبرئيلي

 

6. مراکز و مدارس کلامي شيعه دوران مورد بحث

در بين مراکز و مدارس کلامي رايج در اين دوره، عمده ترين آن ها مدرسه قم و بغداد است. ديگر مدارس هر کدام تحت تأثير يکي از آن دو مدرسه اند. البته تأثير جدي و مشهود از آن مدرسه بغداد است؛ چنانکه دو مدرسه ري و حله دنباله رو آن بوده اند.
مدارس کلامي اماميه (1) در دوره مورد بحث عبارتند از:
1. مدرسه قم
2. مدرسه بغداد
3. مدرسه نجف
4. مدرسه ري
5. مدرسه حله
اينک به معرفي آن ها مي پردازيم.

1. مدسه قم

شهر قم، مهم ترين مرکز شيعه از قرن دوم به بعد بوده است. راويان، محدثان و عالمان شيعي زيادي در اين شهر به سر مي بردند.

شخصيت ها

شخصيت هايي چون زکريا بن ادم، (2) شاذان بن جبرئيل و ابو اسحاق ابراهيم بن هاشم از اصحاب امام رضا و امام جواد (عليه السلام) محمد بن يحيي عطار و احمد بن محمد بن عيسي بن عامر از ياران امام رضا و امام جواد و امام هادي و امام عسکري (عليه السلام) و حسين بن حسن قمي، محمد بن حسن صفار قمي ( صاحب بصائر الدرجات ) ابن قولويه قمي، علي بن حسين بن بابويه و فرزندش محمد ( شيخ صدوق ) سرآمد اين مدرسه اند. (3)
اين مدرسه در شيخ صدوق ( ح 381 ق) که سرآمد قميان (4) و رئيس محدثان (5) است، تبلور يافته و با رحلت او رو به افول نهاد. (6)

ويژگي ها

مدرسه قم ويژگي هاي خاصي داشت؛ از جمله:
1. اخباري گري: عمده تأليف هاي عالمان اين مدرسه به صورت کتاب حديث بود. آنان با استدلال عقلي ميانه اي نداشتند، بلکه اعتقادهاي عقلي خود را نيز از متن روايت هاي امامان (عليه السلام) بر مي گرفتند و لذا اثار فقهي و کلامي خود را در قالب همان روايت ها و حديث ها مي نوشتند. (7)
اگر چه حديث گرايي به مدرسه قم منحصر نبود، ولي قم مرکز عمده آن بود. مي توان از اهل حديث در عراق ابن عقده نعماني ( م 339 ق)، ابو القاسم کوفي (م 352 ق) و ابو غالب زراري ( م 368 ) ياد کرد. (8)
به علاوه اينکه محدثان مدرسه قم جزو گروهي هستند که بر اساس اصول علم رجال و حديث به نقادي روايت ها نيز مي پرداختند. (9)
2. پرهيز از فرقه گرايي: در اين مدرسه به جهت پيروي از ظاهر حديث ها و وارد نشدن در بحث هاي عقلي، شيعيان از فرقه گرايي و افراط گرايي به دور بودند. (10)
قم که مرکز ثقل حديث اهل بيت (عليهم السلام) بوده از نظر تعهد به تشيع دوازده امامي و وفاداري به امامت دوازده امام (عليهم السلام) از جاهاي ديگر موقعيت بهتر و سالم تري داشته و هيچ گونه انشقاقي در ميان تعداد بي شمار محدثان امامي مذهب اين شهر ذکر نشده است. مردم نيز تحت تأثير رهبران مذهبي خود تا به آخر تابعيت يکايک امامان (عليهم السلام) را پذيرفته و در مرحله غيبت نيز پيوند خود را با نايبان خاص حفظ کردند؛ بدين ترتيب هيچ نوع گرايش غير دوازده امامي در شهر قم پيدا نمي شود. (11)
3. مبارزه با تفويض و غلو در بحث امامت: دانشمندان و راويان حديث مدرسه قم که در آن دوره مرکز اصلي و عمده علمي شيعه بود به شدت نسبت به بسط و رخنه افکار و اثار مفوضه عکس العمل نشان مي دادند. آنان با تمام قوا مي کوشيدند جلوي سيل عظيم ادبيات غلات را که به سرعت گسترش يافته بود بگيرند. (12)
علماي قم تصميم گرفتند؛ هر کس که امور فوق بشري را به ائمه نسبت بدهد، به عنوان غالي معرفي و چنين کساني را از شهر خود اخراج کنند. (13)

نکته

بديهي است که اتهام غلو به معناي اثبات آن نيست و چه بسيار افراد پاکي که به غلو متهم شده اند. (14) به علاوه اينکه در بسياري از موارد اين اتهام از سوي قمي ها و از جمله اين غضائري وارد شده است که آن ها نيز درباره کرامت ها و صفات ائمه اعتقاد خاصي داشته اند. اکثر صاحب نظران و محققان در علم رجال به اين نکته تصريح کرده اند. (15)
مرحوم وحيد بهبهاني مي نويسد:
قميها و ابن غضائري به جهت اعتقاد خاصي که نسبت به منزلت و جايگاه ائمه (عليهم السلام) داشتند و اينکه معتقد بودند آنان در عصمت، علم و ساير کمالات از مقام و مرتبه معيني برخوردارند، لذا کساني را که مرتبه اي بالاتر از آن براي ائمه (عليهم السلام) اعتقاد داشتند- به گمان خود- غالي مي دانستند. (16)
علامه مجلسي نيز اين تلقي را نشان از افراط آنان و بيانگر کوتاهي فهم آنان نسبت به مقام و مرتبه ائمه دانسته و لذا اين گونه اتهام و قدح درباره خيلي از آن افراد را نمي پذيرد. (17)
تاريخ نام کساني را که به اين اتهام از شهر اخراج شده و به جاهاي ديگر تبعيد شده اند، ضبط کرده است. چه بسا معتقدان واقعي در حد کفر معرفي مي شدند و شايد هم به مجازات مرگ نيز دچار مي شدند. (18)
بر اسسا همين ويژگي، شيخ صدوق مي کوشيد تا جايي که مي توانست انديشه شيعه را از نگاره هاي غاليان بپيرايد. چنان که در الاعتقادات بحثي به نفي غلو و تفويض اختصاص داده (19) و در من لا يحضره الفقيه که کتاب فقهي و فتوايي او نيز به حساب مي آيد، از بدعت گذاري غاليان در افزودن شهادت ثالثه در اذان و اقامه سخن گفته و ثبوت آن را مردود دانسته است و بعد از بيان حديثي از امام صادق (عليه السلام) در باب فصول اذان و اقامه (20) ( که شهادت ثالثه در آن نيامده است ) مي نويسد:
هذا هو الاذان الصحيح لايزادفيه و لا ينقص منه و المفوضه لعنهم الله قد وضعوا اخباراً و زادوا في الاذان «محمد (صلي الله عليه و آله) و آل محمد خير البرية» مرتين. و في بعض رواياتهم بعد اشهد ان محمداً رسول الله « اشهد ان علياً ولي الله» مرتين و منهم من روي بدل ذلک «اشهد ان علياً امير المؤمنين حقاً» مرتين. و لا شک في ان علياً ولي الله و انه امير المؤمنين حقاً و ان محمداً و آله صلوات الله عليهم خير البريه و لکن ليس ذلک اصلٌ في الاذان و انما ذکرت ذلک، ليعرف بهذه الزياده المتهمون بالتفويض، المدلسون انفسهم في جملتنا. (21)
او در التوحيد نيز در بابي با عنوان في تفسير حروف الاذان و الاقامه (22) بعد از ذکر روايتي از امام علي (عليه السلام) درباره ي فصول اذان و اقامه به تفسير و تبيين آن گزاره ها پرداخته است و تصريح مي کند: راوي، حي علي خير العمل را به جهت تقيه ذکر نکرده، (23) اما درباره ي شهادت ثالثه اثباتاً و نفياً چيزي نگفته است. او در اين راستا بر ديدگاه هاي کلامي خود پافشاري مي کرد؛ از جمله:
– قول بر «سهو النبي» را تبيين و بر آن تأکيد مي کرد. (24)
– علم ائمه (عليهم السلام) و منشأ آن را تبيين و تصريح نمود. (25)
– کلام امام علي (عليه السلام) «انا عبدٌ من عبيد محمد (صلي الله عليه و آله) » را به جهت دفع هر گونه برداشت نادرستي با صراحت تفسير کرد. (26)
در بيان بعض روايت ها در فضائل اهل بيت (عليهم السلام)، به تأويل و تفسير کلام امام (عليه السلام) مي پردازد تا از هر گونه برداشت غاليانه جلوگيري کند. (27)

کاستي ها

اين مدرسه علي رغم امتيازهاي قابل توجهي که داشت از نقص و کاستي هايي نيز برخوردار بود که از جمله آن ها عبارتند:
1- ابتناء بعض فتاواي شيخ صدوق (28) بر اخباري که ديگران بدان اعتماد نمي کردند و لذا در اين گونه فتاوي از اجماع اماميه بيرون رفته است. (29)
از جمله آن فتاواها (30) جواز الاغتسال و الوضوء بماء الورد. (31) اول المغرب استتار القرص. (32) لا تجوز صلاة من صلّي بعمامة و لا حنک لها. (33) وجوب القنوت في الصوات الخمس اليوميه و بترکه تبطل الصلاة. (34) عدم جزئية الصلاة علي النبي في التشهد. (35)
او در عقايد نيز تا حدي چنين بوده است. برخي از آراي کلامي او براساس اعتباري است که براي خبر واحد قائل شده است.
2. طرح نظريه «سهو النبي (صلي الله عليه و آله)» چنانکه گفته شد.
3. منع کردن از نقل کرامت هاي ائمه (عليهم السلام) به اتهام غلو. (36)
4. جواز ارتکاب گناهان صغيره توسط پيامبران قبل از بعثت. (37)

دستاورد

عمده ترين دستاورد اين مدرسه همان بس که تلاش و کوشش عالمان و متکلمان آن سبب شد تا شيعه دوازده امامي به عنوان مهم ترين نوع تشيع رسميت يافته و تثبيت شود. (38)

2. مدرسه بغداد

اين مدرسه از آثار و برکت هاي سفر امام صادق (عليه السلام) به عراق است (39) که علاوه بر تأسيس اوليه اين مدرسه، مردم عراق نيز نسبت به امام (عليه السلام) علاقه و آشنايي بيشتري پيدا کردند. هشام بن حکم که جهمي بود، در همين سفر شيعه و از شاگردان و اصحاب امام (عليه السلام) شد . (40)
البته اين مدرسه مقارن غيبت امام عصر (عليه السلام) از جايگاه ويژه اي برخوردار شد. وجود نايبان خاص حضرتش و بعد از آن عالمان و فقيهان آنجا و قبل از آن کساني چون هشام بن حکم بر اهميت مکتب فکري اين شهر بيش از پيش افزوده است.

شخصيت ها

از کساني چون هشام بن حکم ( ح 179 ق) شاگرد نامدار امام صادق (عليه السلام) و افرادي از خاندان نوبختي مانند ابو محمد نوبختي ( م 310 ق)، ابوسهل نوبختي ( م 311) و همچين بزرگاني مانند ابن عقيل عماني و ابن جنيد اسکافي و در نهايت شيخ مفيد ( م 413) و سيد مرتضي (م 343) مي توان نام برد.

ويژگي ها

1. تأثير بر معتزله

در اين مدرسه، متکلمان معتزله از متکلمان امامي اثر پذيرفته اند. شاهد اين مدعا، اختلاف ديدگاه هاي معتزله بغداد و معتزله بصره است. (41)
بغدادي ها، امام علي (عليه السلام) را افضل خلق بعد از پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله) مي دانند. به علاوه آن، در موارد ديگري نيز با شيعه توافق کرده اند و بعضي از معتزليان با پذيرفتن تعليم اساسي اماميه به آنان پيوستند. نام حداقل دو نفر از آنان در دست است. (42)

2.عقل گرايي و رشد آن

گرايش عقلاني در اين مدرسه توسط ابن عقيل عماني و ابن حنيد اسکافي آغاز شد و به دست شيخ مفيد تحول يافت و توسط سيد مرتضي به اوج رسيد. (43) اين ويژگي رشد تفکر کلام شيعه را نيز در پي داشت.
البته ميراث امامان (عليهم السلام) و شاگردان آن ها از جمله هشام بن حکم و وجود افراد برجسته اي از خاندان نوبختي و در مرحله بعدي فضاي عقل گرايانه بغداد به ويژه پيروان معتزله نيز در اين امر بي تأثير نبوده اند.
بر اين اساس، کلام شيعه از زمان شيخ مفيد تا سيد مرتضي و سپس شيخ طوسي قدم به قدم، عقلي تر شد و روندي رو به رشد داشته است. (44)

3. طرح منازعات اعتقادي و گفت و گوي ميان اديان و مذاهب (45)

بغداد در آن روزگار به صورت نمايشگاهي بزرگ براي ابراز عقايد و آراي طريقه ها و مذاهب متعدد و مختلف به اشکال و صور گوناگون و رنگ هاي متفاوت بود. صاحبان اين عقايد و آرا هميشه با يکديگر در حال مناقشه و جدل بودند و هر يک از آن ها از آزادي کامل برخوردار بودند؛ اين آزادي حتي براي ملحدان و زنديقان نيز وجود داشت. (46)
اين مسئله از يک طرف معلول ضعف دولت عباسي و از طرف ديگر نيز به خاطر قدرت و سيطره آل بويه بر بغداد بود که مجال و فرصت زيادي به آزادي مذاهب و گفت و گوهاي ديني داده بود، به صورتي که هيچ گاه در بغداد چنين سابقه اي وجود نداشت. به ويژه براي شيعيان که هميشه در محدوديت و تحت فشار و اذيت بودند. (47)

4. تأثيرگذاري بر کلام شيعي در مراحل و ادوار مختلف

مدرسه بغداد در مراحل گوناگون از تاريخ اماميه نقش به سزا و قابل توجهي ايفا نموده است.
– در مرحله آغازين، براي مکتب کلامي هشام بن الحکم ( 176 ق) و پيروانش امکان رشد فراهم کرد.
– در مرحله بعد، نقطه ي پايداري کلام نوبختي ها بود.
– در ادامه، کلام ساختارمند و سازمان يافته (48) اماميه توسط شيخ مفيد در همين مدرسه بنياد نهاده شد.
-در مراحل بعدي بر ديگر مدارس کلامي مانند مدرسه نجف، ري و حلي تأثير گذاشت. (49)

کاستي ها

علي رغم امتيازهاي قابل توجه اين مدرسه، مهم ترين نقص و کاستي آن ظهور و بروز انحراف فکري در قالب غلوگرايي و فرقه گرايي بود. (50) مي توان از فرقه هاي چون شلمغانيه، (51) هلاليه (52)، بلاليه (53) و حلاجيه (54) نام برد. (55)
اين امر خود معلول عواملي است که برخي از آن ها عبارتند از:
1. وجود پيروان اديان رسمي اهل کتاب، ايرانيان پيروز زردشت و اقليت مانوي.
2. گسترش نهضت ترجمه و وجود مترجمان غيرمسلمان. (56)
3. غيبت امام مهدي (عليه السلام) و ادعاي مهدويت و يا نيابت از آن حضرت توسط افراد. (57)
4. استقرار مرکز خلافت عباسي (58) در بغداد که شايد مانع از برخورد جدي عالمان شيعي با پديده انحرافي فرقه گرايي و غلو بوده است.
وجود اين عوامل و عوامل ديگر قطعاً موجب ظهور و بروز شبهه ها و پرسش هايي مي شد که در انحراف فکري شيعيان نقش داشته است. چنانکه شيخ صدوق در مقدمه کمال الدين و تمام النعمه و شيخ طوسي در مقدمه تهذيب الاحکام بدين امر- با بيان مصداق- پرداخته اند.
البته شيخ مفيد و قبل زا او نوبختي ها برخورد جدي با غلو و غاليان و همچنين ظهور فرقه گرايي و مسببان آن داشته اند و ظهور و بروز اين گونه تفکر در بغداد به منزله بي توجهي آنان در برخورد با اين تفکر ممنوع و مذموم نيست. مناظره هاي ابوسهل نوبختي با حسين بن منصور حلاج و يا ابومحمد شلمغاني و تلاش هايش در جهت آگاه کردن مردم از ادعاهاي او در کتاب ها آمده است. (59)
شيخ مفيد به استناد حکم امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) مبني قتل و سوزاندن آن ها با آتش و حکم امامان ديگر مبني بر کفر و خروج از دين اسلام، آنان را گمراه و کافر مي داند.(60)
همين تلاش ها و فعاليت هاي عالمان شيعي سبب تعديل جريان غلو شد. (61) اما شرايط سياسي، اجتماعي، فکري و فرهنگي بغداد، اقتضاي طرح و حتي رشد اين جريان ها را داشته و عالمان شيعي نيز به جهت موانع و از جمله مانع عمده سياسي – همان استقرار خلافت عباسي – توان برخورد جدي با اين معضل فکري عقيدتي را نداشته اند.

3. مدرسه نجف

اين مدرسه در سال 449 هـ. ق توسط شيخ طوسي تأسيس شد و توسط شاگردان او به ويژه فرزندش ابوعلي (515 ق) و نوه اش ابونصر (540 هـ. ق) ادامه يافت.

ويژگي ها

1. جمع بين دو روش نص گرايي و عقل گرايي.
2. تعديل آزادي گرايي افراطي.
3. پيراسته کردن ميراث نسل قبل از اجتهادهاي پراکنده.
4. تثبيت مذهب اثني عشريه بر اساس اجتهاد و تقليد.
شيخ طوسي به عنوان مؤسس اين مدرسه، به جاي روياروي با اهل حديث و نص گرايان شيعي و انديشه هاي آنان، به گزينش عناصري از اين انديشه پرداخت و بدين سان آنچه او در عرصه هاي مختلف دانش اسلامي و به ويژه عرصه اصول فقه فراهم آورد، حاصل ترکيب عناصر قوام دهنده مکتب متکلمان و مکتب اهل حديث بود. (62)

کاستي ها

کم رنگ شدن تفکر اسلامي و رونق گرفتن فقه و حديث مهم ترين کساتي اين مدرسه است که اين امر معلول عواملي از جمله شرايط محيطي و سياسي است.
آن هنگام محيط نجف با بغداد بسيار متفاوت بود. چرا که از طرفي خلأ رقابتي، علمي- مذهبي در نجف و فقدان تضارب آرا و دانشمندان مذاهب مختلف، مانع رشد و شکوفايي علم و دانش بود.
از طرف ديگر وجود آرامش در آن قريه و به دور ماندن از جريان هاي سياسي سبب بهره برداري شيخ از آن جا شد. (63) رهبري و مديريت شيخ طوسي، مجاورت با آستان قدس اميرمؤمنان علي (عليه السلام) و يکدستي مذهبي آنجا، طلاب فراواني را از سرزمين هاي شيعي به آنجا گسيل داشت. (64)
به علاوه اضطراب عقايد و تکان هاي سياسي پديد آمده و از بين رفتن قدرت آل بويه و به قدرت رسيدن سلجوقيان سني مذهب موجب شد توجه به مباحث عقلي، استدلالي و کلامي کم رنگ شود. (65)

4. مدرسه ري

اين مدرسه بيشتر تحت تأثير افکار متفکران و انديمشندان شيعي بغداد و سپس نجف بوده است. (66) مهاجرت دانش پژوهان ايراني و به ويژه ري به آن دو مرکز علمي و استفاده آن ها از درس شيخ مفيد، سيد مرتضي، شيخ طوسي و ابوعلي طوسي بيانگر اين نکته است.
بعدها در قرن هفت و هشت اين مدرسه و ديگر مناطق ايران تحت تأثير مدسه حله و به ويژه شخص علامه حلي قرار گرفت. (67)

شخصيت ها

از جمله شخصيت هاي اين مدرسه – در دوره غيبت تا خواجه نصير- کساني مانند ابوعبداله دُوريستي، عبدالجبار عبدالله بن علي مقري رازي، عبدالجليل قزويني و سديد الدين حمي رازي بوده اند. (68)

– ابو عبدالله جعفر بن محمد دوريستي (380-473 ق)
او شخصيتي مورد اطمينان، عادل و ضابط بوده است. وي نزد شيخ مفيد درس خوانده و کتاب الکفاية، و الرد علي الزيديه از آثار او است. (69) عبد الجليل قزويني، بارها از او با تجليل و احترام نام مي برد. (70)

– عبد الجبار عبدالله بن علي مقري «شيخ مفيد رازي»
وي از فقهاي شيعه در ري به عهد سلاجقه بزرگ بود. او در آنجا مدرسه اي بزرگ داشت که چهار صد تن از فقيهان، متکلمان و متعلمان از بلاد جهان از محضرش استفاده مي کرده اند. (71)
وي مدت زيادي نزد شيخ طوسي به تحصيل پرداخت و اکثر تأليف هاي شيخ را نزد او خوانده بود. او خود تأليف هاي متعددي به عربي و فارسي نگاشته است. (72)

– عبد الجليل قزويني رازي ( قرن 6)

– سديد الدين حمصي رازي ( م بعد از سال 600 ق )

در فصل «عقل گرايي تأويلي» به تفصيل از اين دو سخن گفته خواهد شد.

ويژگي ها

– حضور فرق و مذاهب فقهي و کلامي: از جمله چهار مذهب فقهي اهل سنت و مکتب هاي کلامي اشعري، معتزلي، اسماعيلي، زيدي و امامي. (73) اين مسئله سبب شد تا «ري» در آن ايام در انحصار گروه خاصي در نيايد. (74)
– برگزاري کرسي ها و جلسه هاي نقد و مناظره: وجود افرادي توانمند در مناظره و جدل، برگزاري جلساتي با همين عنوان در برخي از مدارس در روزهاي خاص و همچنين حضور و شرکت مردم در آن مجالس، (75) گواه آشکار اين ويژگي در مدرسه «ري» است.
– اعتدال و ميانه روي: زندگي و حشر و نشر شيعيان با پيروان مذاهب ديگر، حضور خليفه و يا دستگاه خلافت سلجوقي در ري، سخت گيري و فشار آن بر شيعيان، موجب شده بود تا آنان با حفظ اصول مذهب خود، روشي «معتدل» و «تقريبي» در پيش گيرند. (76)

کاستي ها

با توجه به گزارش مبسوط عبد الجليل قزويني مي توان کاستي هاي اين مدرسه را شناسايي کرد: برخي از آن ها عبارتند از:
– خلط انديشه ي امامي با اسماعيلي و قرمطيان از نگاه مخالفان تشيع.
– ضرورت «تقيه» در حدي نسبتاً گسترده.
– تسامح در رفتار و عقيده «با حفظ اصول و ارکان تشيع». (77)
– فقدان نوآوري و برخوردار نبودن از هويت ممتاز و مستقل و متأثر بودن از مدرسه ي نجف «شيخ طوسي» و سپس مدرسه ي بغداد شيخ مفيد (78) ( از جهت کيفي ).
– در تنگنا و مضيقه بودن تشيع امامي.
– نزاع و درگيري ميان پيروان فرق و مذاهب (79) که موجب خرابي ري و از بين رفتن مدرسه آنجا شده است.

5. مدرسه حلي

حله شهر شيعه نشين (80) در بين النهرين است که از حمله هاي بنيان کن مغول در نيمه قرن هفتم سالم ماند. (81) به علاوه از روابط تازه اي که با وزير شيعي مذهب هلاکو خان مغول برقرار کرده بود، بهره مند شد. خواجه نصير در سال 656 ق به حله رفت و از اساتيد آنجا بهره برد (82) و اين امر خود نشان از دوره ي تازه و نقش مؤثر اين مدرسه در زمينه علم کلام و اصول دارد.
البته زمينه هاي اين نوگرايي قبلاً با ظهور ابن ادريس حلي (83) و اقامت و تدريس و تأليف سديد الدين حمصي رازي (84) و همچنين کمال الدين ميثم بحراني (85) فراهم شده بود.
در اين مدرسه با کوشش و اقدام ابن ادريس مؤلف السرائر، باب اجتهاد که تقريباً داشت بسته مي شد، باز ماند و انديشه اثني عشري وارد مرحله ديگر از گرايش عقلي شد که البته بعد از سقوط بغداد شکوفا شد. (86)

شخصيت ها

ابن ادريس حلي (598 هـ)، کمال الدين ميثم بحراني (679) محقق حلي (676 ق) و علامه حلي ( 726 م ) و خاندان آل طاووس.

ويژگي ها

احياي تفکر اجتهادي، عقل گرايي، آزاد انديشي، گرايش کلامي، اصولي (87) و اعتدال از جمله ويژگي هاي بارز اين مدرسه است.
دعوت از متکلم نامدار ابن ميثم بحراني (679 هـ) و خواهش از سديد الدين حمصي رازي ( اوايل قرن هفتم ) به منظور تدريس يک دوره کلام استدلالي – عقلاني براي دانشمندان اين مدرسه، بيانگر اين ويژگي ها است. ويژگي آزاد انديشي در مدرسه حله به اندازه اي بود که ابن کمونه (88) که از تعصب بغداديان به ستوه آمده بود، به اين مدرسه پناه آورد و جذب آن شد.
البته در اين مدرسه جلوه هايي از روش «نص گرايي» نيز وجود داشت که نمونه بارز آن سيد رضي الدين ابن طاووس حلي بود. (89)
مقصود از اعتدالي بودن يعني اينکه دانشمندان و دانش آموختگان اين مدرسه توانستند با حفظ اصول و ارکان تشيع از جمله امامت امام اميرمؤمنان و فرزندانش، مخالفت با تحريف قرآن و محوريت قرآن کريم در انديشه و عمل، تشيع را حفظ کرده و از روي آوردن به طرح مسائل افراطي خودداري کنند. (90)

کاستي ها

با توجه به اينکه شناسايي کاستي ها و کمبودها، نيازمند مطالعه و دقت بيشتر در آثار کلامي انديشمندان و متکلمان اين مدرسه و از جمله شخصيت نامدار علامه حلي (726 ق) است و از طرف ديگر، محدوده و گستره جغرافيايي نوشتار ( از غيبت تا خواجه نصير )، نگارنده توفيق اين کار را در اين مقطع نداشته است.
در عين حال شايد بتوان مهم ترين کاستي اين مدرسه را آغاز دوره ي شرح و سپس تلخيص آثار گذشته و به تبع آن، فقدان نوآوري به شمار آورد که البته اثبات يا رد آن نيازمند بررسي همه جانبه ي آثار کلامي – فلسفي اين مدرسه است.

دستاوردها

نشر و گسترش مذهب اماميه در ايران (91) و نزديک کردن سلسله هاي حاکم به پذيرش عقايد مذهب تشيع. اين تلاش که با علامه حلي شروع شده بود و الجاتيو خدابنده تشيع را مذهب رسمي اعلام کرد، توسط علماي بعد از او نيز ادامه يافت؛ به گونه اي که بسياري از سلسله هاي حاکم بعد از دوره ي مغول داراي نظريات امامي مذهب بوده اند. (92)

پي‌نوشت‌ها:

1- نگارنده مدارس کلامي اماميه- در عصر غيبت- را در ده مدرسه ( از قم تا قم ) تصوير و تعريف کرده است. که عبارتند از: 1. مدرسه قم ( شيخ صدوق) 2. مدرسه بغداد 3. مدرسه نجف 4. مدرسه ري 5. مدرسه حله 6. مدرسه جبل عامل 7. مدرسه شيراز 8. مدرسه اصفهان ( حکمت متعاليه ) 9. مدرسه خراسان ( مکتب تفکيک ) 10 مدرسه قم ( علامه طباطبايي و ديگران ).
2- رجال الطوسي، شماره 5297 و 5555.
3- ر.ک: الفکر السلفي، صص 198 و 199؛ محمد رضا جباري، مکتب حديثي قم، فصل پنجم، صص 149-205.
4- شيخ طوسي، الفهرست، ص 237، ش [710]. کان جليلا، حافظاً للاحاديث، بصيراً بالرجال، نافذاً للخبار لم يرفي القميين مثله في حفظه و کثرة علمه.
5- الحدائق الناضرة، ج1، ص 170.
6- رسول جعفريان، تاريخ ايران اسلامي، ج2، ص 195.
7- مقدمه اي بر فقه شيعه، ص 38. ر.ک: فرائد الاصول «رسائل»، ج1، صص 154 و 157.
8- الفکر السلفي عند الشيعة الاماميه، صص 206 و 207.
9- مقدمه اي بر فقه شيعه، ص 38؛ مادلونگ، فرقه هاي اسلامي، ص 134.
10- رسول جعفريان، تاريخ ايران اسلامي، ج2، ص 196.
11- تاريخ تشيع در ايران، ج1، صص 208-210؛ ر.ک: سيد حسين مدرسي طباطبايي، مکتب در فرايند تکامل، ص 158؛ مادلونگ، فرقه هاي اسلامي، ص 133.
12- ر.ک: سيد حسين مدرسي طباطبايي، مکتب در فرايند تکامل، ص 83.
13- رجال کشي، ص 513، ح990. براي اطلاع از نام آن ها، ر.ک: تاريخ تشيع در ايران، ج1، صص 213 و 214؛ مادلونگ، فرقه هاي اسلامي، ص 133.
14- ر.ک: نام يکصد و شانزده نفر از آنان را ببينيد در: نعمت الله صفري فروشاني، غاليان، صص 346-359.
15- ر.ک: بحار الانوار، ج25، ص 374؛ ايت الله جعفر سبحاني، کليات في علم الرجال، صص 93-98، 429 و 430.
16- آيت الله جعفر سبحاني، کليات في علم الرجال، صص 93 و 94. به نقل از: الفوائد الرجاليه، صص 38 و 39.
17- بحار الانوار، ج25، ص 374. لکن افراط بعض المتکلمين و المحدثين في الغلو لقصورهم عن معرفه الائمه (عليهم السلام) و عجزهم عن ادراک غرائب احوالهم و عجائب شؤونهم فقدحوا في کثير من الرواة الثقات بعض غرائب المعجزات حتي قال بعضهم من الغلو نفي السهو عنهم، او القول بانهم يعلمون ما کان و ما يکون…
18- سيد حسين مدرسي طباطبايي، مکتب در فرايند تکامل، ص83؛ غاليان، ص 345.
19- الاعتقادات، باب 37. ( سلسله مؤلفات المفيد )، ج5، ص 98. او در آغاز اين باب مي نويسد: اعتقادنا في الغلاة و المفوضة انهم کفار بالله تعالي و انهم اشر من اليهود و النصاري و المجوس و القدرية و الحرورية و من جميع اهل البدع و الاهواء المضلّه.
20-من لا يحضره الفقيه، ج1، صص 289 و 290، حديث 897.
21- همان، 290 و 291.
22- ر.ک: التوحيد، باب 34، صص 232- 236.
23- همان، ص 235. انما ترک الراوي لهذا الحديث «ذکر حي علي خير العمل» للتقيه.
24- ر.ک: من لا يحضره الفقيه، صص 359 و 360. قال رحمه الله. ان الغلاة و المفوضة- لعنهم الله-ينکرون سهو النبي (صلي الله عليه و آله) و يقولون، لو جاز ان يسهو (صلي الله عليه و آله) في الصلاة لجاز ان يسهو في التبليغ. لا ن الصلوة عليه فريضه کما ان التبليغ عليه فريضه و هذا لايلزمنا… . تفصيل و نقد بحث را ببنيد در: بحار الانوار، ج17، صص 97-129. محمود شهابي خراساني، ادوارد فقه، ج1، صص 322-347، آيت الله عبدالله جوادي آملي، تفسير تسنيم، ج1، صص 111-122.
25- ر.ک: التوحيد، ص 302… . هذا تصديق قولنا في الائمه (عليهم السلام) ان علم کل واحد منهم مأخوذ عن ابيه يتصل ذلک بالنبي (صلي الله عليه و آله).
26- ر.ک: همان باب 38، ص 170 ، حديث 3. يعني بذلک عبد طاعته لاغير ذلک.
27- ر.ک: همان، باب 22، ص 160، حديث 1 و 2.
28- درباره فتاواي صدوق ر.ک: السيد ثامرهاسم حبيب العميدي، «الصدوق و کتابه الفقيه»، علوم الحديث، ش2.
29- ر.ک: روضات الجنات، ج7، ص 169؛ الذريعة الي تصانيف الشيعه، ج4، ص 438. شخصي به نام مفلح بن حسين صمييري، فتاواي خاص او را در «من لا يحضره الفقيه» با عنوان «التنبيه علي غرائب من لا يحضره الفقيه» جمع آوري کرده است.
30- ر.ک: مقدمه «علل الشرايع» از مرحوم علامه سيد محمد صادق بحر العلوم، ص 33؛ الفکرالسلفي، صص 201 و 202.
31- ر.ک: من لا يحضره الفقيه، ج1، ص6.
32- همان، ص 218.
33- همان، صص 265 و 266. لا يجوز للمتعمم ان يصلي الّا و هو متحنّک.
34- همان، ص 316 … و. و القنوت سنّة واجبه من ترکها متعمداً في کل صلاة فلا صلاة له… .
35- همان، ص 318، حديث 944 و پاورقي 5.
36- شيخ صدوق، علل الشرايع، صص 99 و 100؛ الفکر السلفي، ص 203؛ غاليان، ص 340، بحار الانوار، ج52، ص 89؛ سيد حسين مدرسي طباطبايي، مکتب در فرايند تکامل، ص 83.
37- عيون اخبار الرضا، ج2، ص17، باب 15. انمان کان من الصغائر الموهوبه التي تجوز علي الانبياء قبل نزول الوحي عليهم.
البته ظاهر عبارات او در «الاعتقادات» عصمت مطلقه را مي رساند. ر.ک: ص 96.
38- ر.ک: مادلونگ، فرقه هاي اسلامي، ص 134.
39- امام صادق (عليه السلام) حداقل يک بار و شايد هم دو بار و البته در هر دو مورد به اجبار خليفه وقت به عراق سفر کرده است. آنچه مهم است اينکه سفرهاي امام (عليه السلام) آثار و برکاتي براي جامعه اسلامي و شيعي داشته است؛ از جمله آن ها:
1. مدرسه اي در بغداد به وجود آمد.
2. مردم عراق آشنايي و علاقه بيشتري با امام پيدا کردند.
3. هشام بن حکم که پيرو مکتب جهميه بود شيعه شد و جزو اصحاب و شاگردان امام قرار گرفت.
4. قبر امام امير المؤمنين (عليه السلام) آشکار شد.
5. با ابوحنيفه مذاکره و مناظرههايي برپا شد.
ر.ک: سيره پيشوايان، صص 373 و 374؛ يادداشت هاي استاد مطهري، ج9، ص 332؛ محمد حسين مظفر، تاريخ الشيعه، ص 43.
40- ر.ک: رجال الکشي، صص 220 و 221.
41- ر.ک شيعه در حديث ديگران، «تشيع اماميه و علم کلان معتزلي»، ص 18؛ و جاهاي مختلفي از شيخ مفيد، اوائل المقالات.
42- ر.ک: همان، صص 10 و 11.
43- ر.ک: الفکر السلفي عند الشيعة، صص 209-213؛ شيعه در حديث ديگران، «تشيع اماميه و علم کلام معتزلي»، ص 19.
44- حسين صابري، تاريخ فرقه اسلامي، ج2، ص 201؛ رسول جعفريان، تاريخ ايران اسلامي، ج3، ص 65.
45- دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج12، ص 321.
46- فلاسفه شيعه، ص 370.
47- همان، ص 365.
48- درباره کلام ميانه و مراحل قبل و بعد آن در بحث از عقل گرايي سخن به ميان مي آيد.
49- دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج12، ص 70.
50- ر.ک: رسول جعفريان، تاريخ ايران اسلامي، ج2، ص 196؛ تاريخ تشيع در ايران، ج1، ص 208؛ سيد حسين مدرسي طباطبايي، مکتب در فرايند تکامل، ص 113.
51- شلمغانيه، يروان محمد بن علي بن ابي العزاقر شملغاني.
52- هلاليه، پيروان احمد بن هلال عَبَرتائي کرخي.
53- بلاليه، پيروان محمد بن علي بن بلال.
54- حلاجيه، پيروان حسين بن منصور حلاج.
55- جهت اطلاع ر.ک: طوسي، الغيبة، صص 244-258. ذکر المذمومين الذين ادعوا البابيه.
56- ر.ک: ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص 51؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامي، ج12، ص 321، مدخل «بغداد».
57- ر.ک: طوسي، الغيبة، ص 244.
58- براي اطلاع از روحيات فرهنگي حاکمان عباسي ر.ک: شبلي نعماني، تاريخ علم کلام، ج1، صص 24، 120، 121 و 124.
59- ر.ک: ابن نديم، الفهرست، ص 219؛ عباس اقبال، خاندان نوبختي، ص 114.
60- تصحيح الاعتقاد، سلسله مصنفات المفيد، ج5، ص 135، هم ضلّال کفّار حکم فيهم اميرالمومنين بالقتل و التحريق بالنار و قضت الائمة (عليهم السلام) بالالکفار و الخروج عن الاسلام. چگونگي سوزاندن آن ها را ببينيد در: کافي، ج7، صص 257 و 259.
61- رسول جعفريان، تاريخ ايران اسلامي، ج3، ص 256.
62- حسين صابري، تاريخ فرق اسلامي، ج2، ص 202؛ مادلونگ، فرقه هاي اسلامي، ص 136.
63- ر.ک: العدة في اصول الفقه، مقدمه مصحح، صص 38-40؛ سيد محمد رضا موسويان، انديشه سياسي شيخ طوسي، ص 34.
64- رسول جعفريان، مقالات تاريخي، ج4، صص 67 و 68. به نقل از: ابن فوطي. تلخيص معجم الادب، ص 815. کان في زمانه المجمع علي فضله و اليه الرحلة من جميع البلاد.
65- ر.ک: الفکر السلفي، ص 224.
66- ر.ک: رسول جعفريان، مقالات تاريخي، دفتر چهارم، مقاله تأثير مکتب بغداد و نجف و حله بر تشيع ايران.
67- همان، صص 81 و 82. البته تأثير گذاري برخي از شخصيت هاي اين مدرسه بر مدرسه حله مانند سديد الدين حمصي و رشيد الدين عبدالجليل را نبايد ناديده گرفت.
68- ر.ک: بزرگان ري. بخش اول، مشاهير ري، به کوشش محسن صادقي، مجموعه آثار کنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظيم، شماره، ص 16 و الفهرست منتجب الدين علي بن بابويه الرازي، او به معرفي 544 نفر از دانشمندان قرن ششم پرداخته است که تعداد زيادي از آنان از مدرسه ( ري ) هستند.
69- ر.ک: فهرست منتخب الدين، ص 45، شماره 67.
70- ر.ک: کتاب النقض، صص 145 و 210. الشيخ المعتمد جعفر الدوريستي مصنف و مدرس و مذکر و زاهد و مقبول.
71- همان، المفيد عبدالجبار الرازي، که چهار صد شاگرد بزرگ داشت.
72- فهرست منتخب الدين، ص75، شماره 220.
73- ر.ک: نقض، صص 457، 458.
74- رسول جعفريان، تاريخ ايران اسلامي، ج2، ص 333.
75- ر.ک:نقض، ص 34.
76- ر.ک: تاريخ تشيع در ياران، ص 606 به بعد.
77- ر.ک: همان، صص 616-638.
78- ر.ک: همان، صص 472-487.
79- نقض، صص 449-451.
80- ر.ک: الفکر الشيعي، ص 93 به نقل از: معجم البلدان، ج2، صص 327 و 328. من المعروف انها نشأت منذ البدايه لتکون نقطه تجمع الشيعه و قد بناها صدقة بن منصور (415 هـ) لتکون عاصمةً لدويلية الشيعيه. صدقه که همان سيف الدوله باشد بعد از به دست آوردن قدرت در اولين اقدام، شهر حله را بنا کرد. اين شهر جديد پايتخت حکومت او شد. بيش از بناي شهر حله، حاکمان قبل از سيف الدوله در خانه هاي عربي چادر بود زندگي مي کردند. شهر حله در چند کيلومتري خرابه هاي بابل در کنار رود فرات جاي داشت. در آن زمان موسوم به جامعان يعني دو مسجد بود، سيف الدوله پايتخت خود را در مقابل جامعان ساخت، موضعي که شهر در آن ساخته شد ني زار بود. اين شهر را به دليل انتساب به احداث کننده آن- سيف الدوله صدقه- حله سيفيه نيز مي گفته اند. ر.ک: فصلنامه تخصصي تاريخ اسلام، ش 19، صص 70 و 71. مقاله سيف الدوله صدقه امير شيعي بني مَزيد.
81- قضيه رفتن برخي از دانشمندان حله و از جمله پدر علامه حلي به نزد خليفه مغول و استناد آنان به روايت امام علي (عليه السلام) درباره حله و جلب نظر خليفه در تأمين امنيت و حفظ شهر و ساکنان آن ر.ک: علامه حلي، کشف اليقين، صص 80 و 82.
82- زانبينه اشميتکه، انديهش هاي کلامي علامه حلي، ص 24.
83- محمد بن احمد بن ادريس (543-598)، مرلف السرائر.
84- ر.ک: سديد الدين حمصي، المنقذ من التقليد، ج1، صص 17 و 18 مقدمه مؤلف، او علاوه بر تدريس، المنقذ را نيز در همان شهر نوشته است.
85- او در غربت و انزوا به سر مي برد که عالمان عراق با ارسال نامه و ابلاغ پيام او را ترغيب و تشويق به حضور در مجامع علمي کرده، به حله دعوتش کردند؛ او نيز در همين راستا به جهت زيارت عتبات عاليات به عراق سفر کرده و سپس در حله مقيم شد. ر.ک: قواعد المرام، مثدمه، صص 9 و 10؛ طبقات المتکلمين، ج2، صص 418 و419؛ الصلة بين التصوف و التشيع، ج2، ص 96؛ روضات الجنات، ج7، ص 217.
86- ر.ک: مجله تحقيقات اسلامي، سال پنجم شماره 1 و 2 مقاله «دوره هاي تاريخي تدوين و تحول فقه شيعه»، شرح اللمعة الدمشقيه، مقدمه ج اول، صص 68-79.
87- آثار متعدد کلامي و اصولي که همگي بعد از مدتي فترت در اين مدرسه به رشته تحرير در آمده است گواه اين نکته است.
از جمله آن ها قواعد المرام، المسکل في اصول الدين ( محقق حلي ) المنقذ من التقليد، باب حادي عشر و … را مي توان نام برد.
88- ابن کمونه «عزالدوله ابوالرضا سعد بن منصور بن نجم الدوله» در سال 683 ق در حله وفات يافت، او قبلاً در بغداد ساکن بود، کتابي تحت عنوان «تنقيح الابحاث» در بررسي و مقايسه سه دين يهود، مسيح و اسلام نوشت که برخي از مسلمانان و به ويژه عناصر سني مذهب مشکلاتي براي او بوجود آوردند که مجبور به هجرت به حله شد. او با خواجه نصير نيز مکاتبه داشته است. ر.ک: هانري کربن، تاريخ فلسفه اسلامي، ص 463، سرگذشت و عقايد خواجه نصير، ص 211.
89- ر.ک: سيد حسين مدرسي، «مفاوضه اي در شيئيت معدوم»، فصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر، ش8، صص 83 و 85. در بحث از نص گرايي از او و روش کلاميش بحث خواهد شد.
90- ر.ک: فصلنامه هفت آسمان، ش22، صص 36، 37 و 40.
91- ر.ک: مسأله اختيار و پاسخ معتزله به آن، ص 37.
92- ر.ک: ماجراي فکرفلسفي در جهان اسلام، ج2، ص 37.

منبع مقاله :
جبرئيلي، محمد صفر؛ (1389)، سير تطور کلام شيعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد