دوستي و آداب آن(1)
دوستي و آداب آن(1)
لزوم دوست يابي
نکته: بدان اي پسرکه تا آدمي زنده است، ناگزير از داشتن دوستان است؛ زيرا اگر انسان بي برادر باشد، بهتر است از اينکه بي دوست باشد؛ که از حکيمي پرسيدند: دوست بهتر است يا برادر؟ گفت: بهتر است که برادر آدم هم دوست او باشد. (1)
دوستي حقيقي
نکته: بدان، که دوستي اي که اتفاق افتد با کسي که با وي در دبيرستان يا در سفر يا در مدرسه يا در محله بوده باشد، دوستي حقيقي نبود و هر که را براي آن دوست داري که به صورت، نيکو بود يا در سخن گفتن شيرين بود، دوستي ات حقيقي نبود. و هر که را براي آن دوست داري که تو را از وي جايگاهي باشد يا مالي يا مقصود دنياوي، هم دوستي حقيقي نبود؛ که اين همه دوستي از کسي صورت مي گيرد که به خداي- تعالي – ايمان ندارد و به آخرت.دوستي خداي آن بود که برايمان صورت گيرد. و اين بر دو درجه بود:
درجه اول آن بود که کسي را دوست دارد براي مقصودي که روي بسته باشد، و ليکن آن مقصود ديني بود و براي خداي – تعالي – باشد ؛چنان که استاد را دوست دارد تا از او علم آموزد، اين دوستي خدايي بود، چون مقصود از علم، آخرت بود نه
جاه و مال …. اگر زن خويش را دوست دارد براي آن که وي را از فساد نگاه دارد و به سبب آمدن فرزند تا وي را دعاي نيکو گويد، اين دوستي براي خداي – تعالي- بود، و هر نفقه که بر وي کند صدقه باشد.
درجه دوم و بزرگ تر، آن باشد که کسي را دوست دارد براي رضاي خداي، بي آنکه وي را هيچ بهره اي از وي حاصل آيد؛ و ليکن بدان سبب که وي مطيع خداي است ودوستدار خداي است، وي را دوست دارد؛ بلکه بدان سبب که بنده خداي است و آفريده وي است؛ اين دوستي خدايي بود. (2)
فضيلت دوست خوب
توصيه: يارِ نيک به از کار نيک. يارِ نيک تو را به عُذر(3) آرد، کارِ نيک تو را به عُجب (4) آرد.
يار نيک اگر داري طرب کن(5) و اگر نداري طلب کن.(6)
جمله نغز هر که هر چه يافت از هم نشيني دانا يافت.( 7)
تأثير دوست خوب
حکايت: اندر حکايات است که مردي گرد کعبه طواف مي کرد و مي گفت: يا ربّ، تو برادران مرا نيک گردان. وي را گفتند: بدين مقام شريف رسيده اي، چرا خود را دعايي نکني ، که همه برادران را دعا کني؟ گفت: مرا چندين برادر است، چون بديشان باز گردم اگر ايشان را در صلاح يابم، من به صلاح ايشان صالح شوم و اگر به فسادشان يابم، من به فساد ايشان فساد کار شوم. چون بناي صلاح من بر صحبت(8) مصلحان بود، من برادران خود را دعا کنم تا مقصود من واز آنِ ايشان برآيد.(9)
انواع دوستي
نکته: بدان، که خلق از سه جنس اند: بعضي چون غذايند، که از ايشان گزير نيست؛ و بعضي چون دارو، که در بعضي احوال بديشان حاجت افتد و بس؛ و بعضي چون مرض اند که به هيچ وقت بديشان حاجت نباشد، و ليکن مردم بديشان مبتلا شوند، مدارا همي بايد کنند تا برَهند. هم نشيني با کسي بايد کرد که وي را از تو فايده ديني باشد و يا تو را از وي. (10)
نکته: دوستي بر چهار وجه است. آنچه ميان مرد و زن باشد شهوتي است، و آنچه ميان مادر و فرزند باشد شفقتي (11) باشد، و آنچه ميان دوستان و برادران باشد حرمتي (12) باشد، و آنچه ميان خدا و بنده باشد هيبتي (13) است.(14)
حفظ دوستي ها
توصيه: در کار دوستان بينديش با هديه تازه فرستادن و نيکي کردن؛ زيرا هر کس به فکر دوستان خود نباشد، دوستان هم در فکر او نخواهند بود و پيوسته بي دوست خواهند ماند؛ و گفته اند: «کسي که دوستاني داشته باشد از خويشاوند بي نياز است».(15)
روايت: رسول (ص) فرمود: «دوستي برادران مسلمان را سه چيز پاک و بي آلايش کند: يکي چون وي را بيني سلام کني اندر راه ها، و ديگر، جاي بر وي فراخ کني اندر مجلس ها، و سوم او را به نامي خواني که آن به نزديک وي بهترين نام ها بود…
و فرمود: «أکثِرُوا مِنَ الاخوانِ، فانَّ رَبّکم حيئٌ کريمٌ يستحيي أن يعَذِّب عبدَهُ بينَ إخوانه يومَ القيامة؛ بر دوستانتان بيفزاييد که همانا خداوندِ صاحب شرمِ بخشاينده، در روز قيامت حيا مي کند از اين که بنده اي را در ميان دوستانش عذاب دهد».(16)
افزايش تعداد دوستان
توصيه و نکته: سعي کن در هر زمان دوست تازه اي بگيري؛ زيرا با دوستانِ بسيار، عيب هاي مرد پوشيده و هنرهايش گسترده مي شود. امّا چون دوست نو گرفتي به دوستان کهن خود پشت مکن. پيوسته دوستان تازه پيدا کن و دوستان قديمي را حفظ کن تا هميشه دوستان بسيار داشته باشي که گفته اند: «دوست نيکو گنج بزرگي است».(17)
توصيه: برادران بسيار گيريد با حفظ ادب، و معاملت نيکو کنيد با ايشان که خداي – عز و جل – صاحب شرم است، به شرم کرم خود، بنده را عذاب نکند ميان برادران وي روز قيامت. اما بايد که دوستي از براي خداوند عز و جل باشد، نه از براي هواي نفس و رسيدن به مراد و مقصود؛ تا به سبب حفظ ادب، آن بنده ستوده گردد. (18)
توصيه: سعي کن دوستانت دو برابر دشمنانت باشند. بسيار دوستِ کم دشمن باش، امّا باصد هزار دوست يک نفر را دشمن خود مساز؛ زيرا آن دوستانِ بسيار از کار تو غافل مي شوند، ولي آن يک دشمن از بدانديشي درباره تو غافل نخواهد بود. (19)
داشتن دوستان جوان و پير
توصيه: يکسره با جوانان نشست و برخاست مکن، با پيران نيز هم نشيني کن. دوستان و معاشران تو بايد هم از پيران باشند و هم از جوانان؛ تا اگر جوانان به علّت جواني خواستند کار ناشايستي انجام دهند يا سخن ناپسندي بگويند؛ پيران از آن کارمانع شوند؛ زيرا پيران چيزهايي مي دانند که جوانان نمي دانند. (20)
فريفته نشدن به تعداد دوستان
توصيه و نکته: با مردمان در حدّ اعتدال دوستي کن و به وفاي دوستان دل مبند که من دوست بسياري دارم توخود، دوست خصوص خود خود باش و در کار خود بينديش و به اعتماد دوستان از خويشتن غافل مشو؛ که اگر هزار دوست هم داشته باشي، کسي براي تو از خودت دوست تر پيدا نمي شود. و دوستان خود را درهنگام رفاه وتنگدستي آزمايش کن؛ در هنگام فراواني به تو احترام مي گذارند و در تنگدستي به سود و زيان خود مي انديشند. (21)
راه دوست يابي
حکمت: حکيمي گفت: هيچ چيزي براي دوست يابي بهتر از خوي نيکو و تواضع نيست. (22)
انتخاب آگاهانه دوست
توصيه: اي برادران و ياران و فرزندان من، که هر کسي را که نيازموده ايد نه به دين و نه به دنيا، بر ايشان اعتماد و تکيه مکنيد که هردو بر باد دهيد؛ و دست از شريعت باز مداريد، اگر چه از يک چيز آن. و هر که از وي ترک شريعت ببينيد باوي رفاقت مداريد اگر چه يک بار ببينيد. (23)
راه شناخت معاشر خوب
نکته: بدان که عالم پراز بلا و فتنه و عذاب و بدبختي است و علاوه بر اينها مملو از خرس و خوک و گرگ و پلنگ و مار و عقرب است و ما به ناچار با اينها هم صحبت و معاشريم.
اي دوست! اگر مي خواهي بداني چه کسي از ميان اين خيل عظيم حيوانات انسان نما به مرتبه حقيقي انسانيت رسيد ه و به علم اخلاق آراسته شده و اين دنيا را کاملاً شناخته و بويي از خدا شنيده است، بايد چهار علامت در وي باشد: اول ترک دنيا دوستي، دوم خلوت گزيدن، سوم قناعت، چهارم گمنامي و دوري از شهرت (24)
پی نوشت ها :
1ـ پند پدر (بازنويسي قابوس نامه)، ص97
2ـ کيمياي سعادت، ج1، صص393-395.
3ـ عذر: توبه.
4ـ عُجب: خودپسندي.
5ـ طرب کن: شاد باش.
6ـ مجموعه رسائل خواجه عبدالله انصاري، ج1، ص20.
7ـ انسان کامل ( بازنويسي الانسان الکامل)، ص30.
8ـ صحبت: همنشيني .
9ـ کشف المحجوب، صص496-497
10ـ کيمياي سعادت، ج1، صص399-401.
11ـ شفقتي: دلسوزانه، مهربانانه.
12ـ حرمتي: احترا م آميز
13ـ هيبتي: از ترس و فروتني.
14ـ گزيده در اخلاق و تصوف، ص25
15ـ پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)، ص97.
16ـ کشف المحجوب، ص495.
17ـ پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)،صص97و98
18ـ کشف المحجوب، صص495و496
19ـ پندر پدر( بازنويسي قابوس نامه)، ص105.
20ـ همان، ص56.
21ـ همان، ص99.
22ـ خردنامه، ص101.
23ـ مفتاح النجات، ص166.
24ـ انسان کامل (بازنويسي الانسان الکامل)، ص07 .
منبع:گنجينه ش 81
ادامه دارد…