شیعه بودن
دو صفت کلیدی شیعه بودن و آثار آن
ادعای بدون دلیل از نظر عقلی و اجتماعی محکوم به شکست است؛ یعنی اگر کسی ادعایی کند، باید برای آن، شاهد یا دلیلی اقامه کند؛ ادعای همراه با دلیل کاری معقول است.
مثال:
مثلاً: اگر کسی ادعا کند، سخنران متبحری است باید عملاً سخنرانی کند تا ادعایش ثابت شود یا اگر کسی ادعا کند، خوشنویس و خطاطی ماهر است، باید بنویسد و خطاطی کند تا دلیلی بر ادعایش باشد؛ همه ادعاها در امور دنیوی این گونه است؛ حتی در امور قضایی و دادگاهی مدعی باید شواهد و مدارک و یا بینه خود را در حضور قاضی ارائه دهد؛ و بدون شواهد در واقع اگر مُحِق هم باشد در دادگاه دنیا، محق ثابت نخواهد شد.
ادعای بدون دلیل در امور معنوی
حال اگر همین طور در امور معنوی و باطنی و دینی بگیریم دقیقاً این گونه است که ادعا، با عمل ثابت می شود و بدون عمل و نشان دادن در رفتار آن هم با شرایطِ خاص خود ادعایی بیش نیست؛ مومن و مسلمان با عملش مسلمان و مومن است و اگر صفات مورد نظر ایمانی و اسلامی در وجودش پیاده شده باشد، حتماً مسلمان و مومن است؛ اما برای شیعه بودن چه صفاتی باید در عمل داشته باشد، روایات متعددی بیان گردیده است.
صفات شیعه در نگاه امام باقر علیه السلام:
در روایتی از امام باقر علیه السلام فرمودند: «… مَا شِیعَتُنَا إِلاَّ مَنِ اِتَّقَى اَللَّهَ وَ أَطَاعَهُ…»[1] شیعه ما نیست مگر کسی که از خدا بترسد و از او اطاعت کند.
اولین اثر تقوا الهی: درمان بیماری های دل
تقوای الهی درمان دردهای درونی انسان است؛ چنانکه امیرالمومنین علیهم السلام در نهج البلاغه فرمودند: «فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ…»[2]«تقواى الهى داروى بیماریهاى دلهاى شماست…»
تبیین حدیث شریف
از این بیان نورانی حضرت فهمیده می شود که:
۱. دل انسان مانند دیگر اعضای بدن مریض می شود؛ چنانکه قرآن نیز در مورد بیماری قلب می فرماید: «فی قُلوبِهِم مَرَضٌ…»[3] «در دلهاى منافقان، بیمارى است».
2. بیماری جسمی، داروی جسمی نیاز دارد و بیماری روحی که در اینجا نفاق یا شرک، گناه و آلودگی می تواند باشد، داروی روحی برای آن وجود دارد که در بیان نورانی حضرت، تقوای الهی و پرهیز از محرمات و انجام واجبات است که بیماری قلبی انسان را از بین می برد؛ چون قرآن کریم در مورد حالات دل، آیات متعددی دارد؛ مانند مریض شدن دل، سخت شدن دل، غلاف بودن دل، منحرف شدن دلها، و دیگر صفات منفی که بر دلها عارض می شود بیان شده است؛ پس تقوای الهی، داروی درمانی برای بیماری دلهاست.
دومین اثر تقوای الهی: بینایی قلب
در فرمایش نورانی امیرالمومنین علیه السلام در دومین اثر تقوای الهی آمده است؛ «وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ…»[4]«تقواى الهى بینایى نابینایی قلبهایتان است…»
این نکته هم مانند اثر قبل، دارای نکات مهم است:
۱. فواد آدمی، دچار نابینایی و کوردلی می شود که باید بینا شود و داروی بینایی آن، تقواست؛
2. تفاوت اثر اول و دوم آن است که در اثر اول، دل مریض، درمانش تقواست؛ اما اگر دل نابینا یا کم بینا شود، باید آنرا بینا نمود؛ یعنی در اولی ناظر به امراض کلی است یعنی کلاً مریض شده است؛ و دومی ناظر به نابیناست و باید بینا گردد.
بهر حال، تقوای الهی هم در مرض کلی دل و هم مرض کوردلی اش را درمان می کند.
پس مومن اولین و مهمترین وظیفه ی زندگی اش درمان دردهای قلبی است که با تقوا درمان می گردد.
سومین اثر تقوای الهی: شفای جسم
در سومین اثر تقوای الهی، حضرت می فرمایند: زمانی که جسم آدمی، مریض می شود، شفای آن با وجود داروی جسمی، حتماً نیاز به شفای باطنی هم دارد؛ چون جسم با روح پیوسته در ارتباط است؛ و لذا می فرماید: «وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ.»
فاسد شدن سینه آدمی
علاوه بر مریض شدن جسم و روح، سینه آدمی نیز دچار فساد می گردد؛ اما چگونه دچار فساد می گردد؛ یکی از عواملش، وسوسه شیطان است؛ که در قرآن فرمود: «الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ؛ که در درون سینه انسانها وسوسه میکند.»
عامل نفوذ شیطان
اما چه عملی باعث می شود که شیطان فرصت وسوسه پیدا می کند، غفلت از یاد خداست؛ انسان تا غافل شد، شیطان روزنه ورود و وسوسه اش را پیدا کرد؛ چنانکه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرمود: «شیطان بر دل انسان آرمیده است، هرگاه یاد خدا کند پنهان مىشود و هرگاه غافل شود او را وسوسه مىکند.» «فاذا ذکر العبد الله خنس … و اذا غفل وسوس»[5]
چهارمین اثر تقوای الهی: اصلاح آلودگی سینه
با این اوصاف، وقتی صدر و سینه آدمی، دچار وسوسه و فساد شد، باید آن را اصلاح کند، و توسط تقوا، اصلاح می گردد. چنانکه حضرت در ادامه آثار تقوا، و چهارمین اثر تقوا فرمودند: «وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ.»
از دیگر آثار تقوا که بیان می فرمایند، آن است که تقوا باعث می شود، پلیدی های موجود در ذات انسانها پاک شود؛ حضرت می فرمایند: «وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ…» «تقوا …. پاک کننده پلیدى هاى ارواح است…»
پاکیزگی اهل بیت علیهم السلام در زیارت جامعه کبیره
در زیارت جامعه کبیره عبارت مشابهی آمده که امام هادی علیه السلام در اوصاف و مقامات اهل بیت علیهم السلام می فرمایند: «… وَ طَهَّرَکُمْ مِنَ الدَّنَسِ…»؛ خداوند شما را از هر گونه آلودگی، تطهیر کرده و پاک گردانیده است.
معنای دنس
دَنَس به معنای چرک و آلودگی است و اینجا کنایه از رذایل اخلاقی و خوی های ناشایسته از قبیل کبر و بخل و حرص و حسد و نظایر اینهاست که دل را آلوده و چرکین می سازد.خداوند آن گوهرهای پاک آسمانی را از هر گونه دنس و آلودگی اخلاقی پاک و مطهّر ساخته است.[6]
صفت دوم: اطاعت از خدا
دومین صفت شیعه بودن در نگاه امام باقر علیه السلام، اطاعت از خداوند است.
در بیان نورانی امیرالمومنین علیه السلام آمده که می فرمایند: «فَاجْعَلُوا طَاعَهَ اللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِکُمْ وَ دَخِیلًا دُونَ شِعَارِکُمْ وَ لَطِیفاً بَیْنَ أَضْلَاعِکُمْ…»[7] «پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهید، و با جان، نه با تن، فرمانبردار باشید تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آمیزد.»
معنای شعار و دثار در بیان حضرت
شعار از لباسها به لباسی میگویند که به تن میچسبد، اوّلین لباسی که به پوست آدم میچسبد. «وَ الدِّثَار فَوقَهُ»، از روی آن یک چیزی بپوشند دثار میشود. میگوید این را دثار قرار ندهید، یعنی با تقوا سطحی برخورد نکنید.[8]
تبیین حدیث حضرت
از این بیان هدایت گر حضرت فهمیده می شود که اطاعت خدا لباسی معنوی که بر قلب پوشانیده می شود و لباسی است که باید روی قلب قرار گیرد تا قلب دچار امراض یا آفت های متعدد که پیش تر بیان شد، نشود؛ چون اگر این لباس اطاعت روی قلب جای نگرفت، قطعاً قلب آفت زده خواهد شد و مومن می بایست برای آن که به رستگاری برسد، باید آفت زدایی کند.
نتیجه
پس در این مقاله دو صفت، تقوای الهی که با اطاعت از فرامین خداوند محقق می شود، در وجود شیعه رسوخ پیدا کرده و ریشه بدواند تا با این صفات و عمل به آن شیعه بودن خود را اثبات نماید؛ پس شیعه صرف ادعای زبانی نیست؛ بلکه شیعه علوی و مهدوی دارای صفات متقن و کلیدی است.
پی نوشت: