خانه » همه » مذهبی » ديدار دو يار

ديدار دو يار

ديدار دو يار

ديدار علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي با حضرت امام خميني (ره) در سال 1346 در حوزه علميه نجف اشرف در حقيقت يکي از مهمترين و استثنايي ترين ديدارهاي او با علما و مراجع تقليد وقت بوده است. امام خميني به دليل رهبري قيام 15 خرداد سال 1342 بر ضد رژيم طاغوتي پهلوي و تبعيد به ترکيه و عراق به يکي از پيشگامان نهضت جهاني

f7d1fb7b 3dee 43c0 9007 404d15aeb758 - ديدار دو يار

0023287 - ديدار دو يار
ديدار دو يار

 

 

به روايت مرحوم حجت الاسلام سيد محمد علي شاه سجادي سرپلي
درآمد
ديدار علامه شهيد سيد اسماعيل بلخي با حضرت امام خميني (ره) در سال 1346 در حوزه علميه نجف اشرف در حقيقت يکي از مهمترين و استثنايي ترين ديدارهاي او با علما و مراجع تقليد وقت بوده است. امام خميني به دليل رهبري قيام 15 خرداد سال 1342 بر ضد رژيم طاغوتي پهلوي و تبعيد به ترکيه و عراق به يکي از پيشگامان نهضت جهاني اسلام شهرت يافته بود، و اغلب شخصيت هاي مبارز به پاي مشورت و نظر خواهي با او مي نشستند. شهيد علامه بلخي با آگاهي از جايگاه امام خميني و تحولات داخلي ايران، در جريان سفر به حوزه علميه نجف اشرف با امام ديدار و مذاکره مهمي به عمل آورد که جزئيات آن را با هم مي خوانيم:
روزي که علامه سيد اسماعيل بلخي را در حوزه علميه نجف اشرف که يکي از مراکز علمي جهان اسلام مي باشد از نزديک ديدم، احساسات حماسي و غرور انگيزي به من دست داد. با وجودي که جوان پرشور و خون گرم بودم. گمان کردم سيد جمال الدين افغاني (اسدآبادي) دگر بار در سيماي علامه بلخي ظاهر شده است. به رغم مشکلات فزاينده و کار شکني ها سرانجام شب نشيني علامه بلخي در مدرسه علميه آيت الله آخوند خراساني برگزار شد. در اولين شب نشيني تراکم جمعيت از شخصيت هاي بزرگ علمي، فکري و سياسي اعم از افغاني، ايراني، عراقي، لبنان، پاکستاني، هندي و طلاب ساير کشورهاي اسلامي به قدري شگفت انگيز بود که محافل متعدد مرجعيت و فقاهت را به حيرت و تجديد نظر واداشت. اين در حالي است که خطيب نام آور ايران مرحوم آيت الله شيخ محمد تقي فلسفي در شب نشيني چند شب پيش خود نتوانست توجه چنين جمعيت عظيمي را به خود جلب کند.
در شب اول شب نشيني علامه بلخي، علماي افغاني و علماي ساير کشورهاي اسلامي چنين تصور مي کردند که اينک سيد جمال الدين ثاني پا به عرصه ظهور گذاشته، و در حال بازديد از حوزه علميه نجف اشرف مي باشد. از نخستين روز ورود علامه بلخي به نجف تعدادي از افراد تنگ نظر و مخالف به شانتاژ و کارشکني در برگزاري شب نشيني علامه بلخي اقدام کردند. ولي شخصيت هاي بزرگي همچون آيت الله العظمي سيد محمود شاهرودي از مراجع تقليد نجف، آيت الله العظمي سيد يوسف حکيم، آيت الله شهيد سيد محمد رضا حکيم مسئول روابط بين المللي بيت آيت الله العظمي سيد محسن حکيم (ره) مرجع تقليد وقت جهان تشيع و علما و شخصيت هاي برجسته حوزه علميه به تدريج با علامه بلخي ديدار کردند.
وضعيت رواني اولين شب نشيني به گونه اي جلوه نمود که مسئولان بزرگ حوزه علميه پيشنهاد کردند که شب نشيني هاي علامه بلخي براي دو شب ديگر تمديد شود و اينبار در تالار کتابخانه بزرگ مدرسه کلاسيک برگزار گردد.
 

اين در حالي است که پيش از ديدار علامه بلخي با برخي از علما و مراجع حوزه بر اثر تبليغات دروغين عده اي از مخالفان و بدخواهان، ديدگاه برخي از مراجع و علماي نجف نسبت به علامه بسيار منفي شده بود.
پس از برگزاري نشستي در تالار بزرگ اسلامي حوزه علميه نجف اشرف با حضور اساتيد و شخصيت هاي علمي داخلي و خارجي حوزه حضرت آيت الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خوئي مرجع تقليد وقت شيعيان در حوالي ساعت 16 به ملاقات علامه بلخي آمد. علامه بلخي در اين ديدار به مرجع تقليد وقت شيعيان جهان چنين گفت: «حضرت آيت الله خويي توجه داشته باشيد که امروز مسيحيت اهداف و مرام خود را در چهل زبان زنده جهان از واتيکان بخش مي کند. آن ها برنامه هاي تلويزيوني، مجله، روزنامه و بولتن خبري دارند. اکنون حوزه علميه نجف و مراجع عاليقدر آن چه تلاشي براي نشر انديشه اسلامي و شيعي در جهان اسلام و به خصوص بين جوامع مسلمان و شيعه دنيا انجام مي دهند؟ امروز مراجع و علماي شيعه مسئوليت بسيار سنگين و خطيري در قبال مسلمين جهان دارند. امروز شرق و غرب با جار و جنجال و تبليغات دروغين عليه اسلام و به ويژه تشيع فعاليت هاي بسيار گسترده انجام مي دهند تا چهره واقعي اسلام و مسلمين را خدشه دار سازند. و ما هنوز در خواب غفلت به سر مي بريم و بي تفاوت هستم؟»

00232871 - ديدار دو يار

پس از ملاقات آيت الله العظمي خوئي با علامه بلخي به ما خبر رسيد که حضرت آيت الله العظمي امام خميني (ره) قصد دارد ساعت 14 روز بعد با علامه بلخي ديدار نمايد. روز بعد در ساعت مشخص خبر دادند که امام خميني (ره) همراه آيت الله شيخ محي الدين فرقاني که افغاني تبار و اهل هرات بود، بسوي منزل سيد هاشم عالم زاده نزديک مي شود. طبق روال هميشگي، آقاي فرقاني پشت سر امام راه مي رفت.
شيوه حضرت امام اين بود که شب ها هنگام رفتن به زيارت مرقد مولاي متقيان اميرمؤمنان (ع) يا در مسير مدرسه علميه آيت الله سيد کاظم يزدي جهت اقامه نماز جماعت در هر حال و در همه وقت سر به زير بود و هيچگاه دو طرف مسير را نگاه نمي کرد. به هر حال عده اي از طلاب حاضر خبر تشريف فرمايي امام خميني (ره) را به علامه بلخي بشارت دادند که ناگهان ديديم چهره اش چون گل شکفته شد. تبسم مليحي بر لبانش نقش بست. شگفت زده به چهره علامه بلخي نگاه مي کرديم که چند قطره اشک چون مرواريد بر گونه هايش فرو آمد. مي کوشيد احساسات خود را پنهان نگه دارد. شادي و انبساط سراسر وجودش را سخت مي فشرد. سپس با طنين دردآلود و گلوي بغض آلود چنين گفت: «آري نمردم تا باز هم يار و نديم رؤيايي ام آقاي سيد روح الله موسوي خميني را چون افسانه ملاقات کنم».
آنگاه علامه بلخي بيدرنگ از جا برخاست. هنوز از پله هاي طبقه دوم حياط منزل سيد هاشم عالم زاده پائين نيامده بود که حضرت امام از درب حياط وارد منزل شد. همين که نظر علامه بلخي به امام خميني افتاد، بدون تأمل با صداي رسا و آهنگ جذاب اين شعر حافظ را با صداي بلند خواند: «بخت باز آيد از آن در که يکي چون تو در آيد – روي ميمون تو ديگر در دولت بگشايد». در چنين لحظه اي دو درياي متلاطم و خاموش در يک تلاقي بي نظير که جهان را از عطر عواطف و عطوفت خود پر کرده بود يکديگر را در آغوش گرفتند. دو رهبر بزرگ شيعه و دو سياست مدار برجسته همديگر را در آغوش گرفتند. لحظه ها و ثانيه ها به قدري زيبا و دلپذير بود گويا پير کنعان يوسف گمشده اش را با حرارت و گرمي خورشيد در آغوش مي فشرد.
ابتدا سکوت مطلق بر فضاي ديدار سايه افکند. تاريخ با حيرت زايد الوصفي در حال رقم خوردن بود. علما و طلاب جوان همانند اقمار سرگردان در فضاي بهت و حيرت از حرکت و جنب و جوش بازمانده اند. با هزاران چشم در چهره و سيماي اين دو خورشيد تابناک و دو عالم دردمند شيعه به تماشا نشسته اند. ناگهان بهت و حيرت ديگر… حادثه باور نکردني ديگر… همگي بي باورانه ملاحظه کرديم که دو رهبر… دو محور مقاومت… همان طوري که يکديگر را در آغوش گرفته اند قطره هاي اشک شوق چون مرواريد غلطان بر گونه هايشان فرو مي ريزد.
تو گويي که آسمان گريه مي کند و فلک در آتش و دود و درد… گويا سال هاست همديگر را نديده اند و تازه به هم رسيده اند… اما تا قيام قيامت هم روشن نخواهد شد سرشک چشمان اين دو انسان بي بديل… از لذت وصال است و يا از درد و ماتم اهداف ناکام و تلاش هاي نايافته و بي ثمر؟
به هر حال لحظات ملکوتي و دقايق شور و شوق پايان يافت. علماي جوان و طلبه هاي خون گرم که غرق در احساسات و محو در جمال و جلال اند، در آتش درد و سوز گذار سوختند و ذرات تار و پودشان را آتش شوق گرفته بود. حضار مي ديدند که دست هاي گوشت آلود علامه بلخي فشرده مي شود. حضرت امام با نوازش خاص و لطيف تر از گلستان دست علامه بلخي را در ميان انگشتان فشار مي دهد. اکنون دو رهبر بزرگ و پيشواي مسلمين و اميد شيعيان جهان مي خواهند از پله هاي طبقه دوم منزل بالا روند. تعارفات في ما بين، آنقدر رقيق و دل انگيز است که قلم از شرح و بيان آن ناتوان است. سرانجام حضرت امام و پشت سر ايشان علامه بلخي و سپس طلاب حاضر به طبقه دوم منزل بالا رفتند.

اکنون هر دو بزرگوار در داخل اطاقي در يکي از خانه هاي خشتي با سقف چوبي نجف آن دوره که به خانه هاي چنداول کابل شباهت دارد در کنار يکديگر نشسته اند. يک پنکه کهنه در سقف خانه سيد هاشم عالم زاده نصب شده بود که از شادي و شادماني ورود اين دو رهبر انقلاب به گردش افتاد.
 

گرماي نجف اشرف از 50 درجه سانتيگراد فراتر بود. شهروندان نجف از وزين و وضيع کولر آبي نمي شناسند. نود درصد خانه هاي نجف از داشتن پنکه محروم اند. هواي اتاق به تنوري شباهت دارد که تازه حرارت خويش را از دست داده باشد. آيت الله سيد محمد عالمي بلخابي پسر عمو و همراه هميشگي علامه بلخي که در همان سال در نجف اشرف حضور داشت، وارد خانه شد و به حضرت امام خميني (ره) خير مقدم گفت. ساير علما و طلبه هاي جوان به دنبال او وارد مجلس شدند، تا بشنوند که علامه بلخي چه اسراري را به سمع امام خواهد رساند، و امام متقابلاً چه مطالبي را با علامه بلخي در ميان خواهد گذاشت. مرحوم حجت السلام حاج شيخ امام الله عارفي خاساري دو استکان چاي به دو رهبر بزرگوار تقديم کرد به ياد داريم که حضرت امام دو زانو و حضرت علامه بلخي چهار زانو نشسته بودند.
امام خميني پس از صرف چاي مطلبي را به گوش علامه بلخي نجوا کرد، که ناگهان علامه بلخي با لبخند مليحي گفت: «چشم… فرموده باشند… به طلبه ها بگوئيد بيرون بروند تا صحبت هاي ما را متوجه نشوند». پس از چند لحظه علامه بلخي روي به حضار کرد و با لهجه بلخابي گفت: «بره هاي عمک، پسر عموهاي عزيز، من از محضر شما بسيار عذر مي خواهم به شما عرض کنم که مدت مديدي است که آيت الله خميني را نديده ام و چند دقيقه مي خواهم با ايشان خصوصي صحبت کنم، از شما خواهش مي کنم چند لحظه ما را تنها بگذاريد.»
همگي ما طلبه ها و علماي حاضر در جلسه از جا برخاستيم و از اتاق خارج شديم. سپس علامه بلخي با همان آواز رشيد و رساي خود فرمود: «دروازه را هم بسته کنيد». گفت و گوهاي امام خميني و علامه بلخي از ساعت 14/15 تا ساعت 18 ادامه يافت. ما طلبه هاي جوان با عطش زايد الوصفي به ترتيب از سوراخ کليد به داخل اطاق نگاه مي کرديم. ولي صحبت هاي آن دو رهبر بزرگ شنيده نمي شد. مي ديدم که امام سر به زير انداخته و گاهي هم به چهره علامه بلخي نگاه مي کند. اما علامه بلخي دو زانو نشسته و با احساسات و هيجان خارق العاده اي صحبت مي کند. در بعضي از موارد حضرت امام نيز کوتاه سخن مي گفت و سکوت مي کرد. ما طلبه ها به نوبت گوش هاي خود را به سوراخ کليد مي چسبانيديم. ولي مع الوصف گوش ها توفيق شنيدن صحبت هاي ايشان را نداشتند. اين دو رهبر انقلابي و سياستمدار حدود چهار ساعت پيرامون مسايل گوناگون جهان اسلام با يکديگر بحث و تبادل نظر کردند. برنامه هاي آينده نهضت خويش را مورد بررسي قرار دادند. پس از گذشت چهار ساعت صداي علامه بلخي بلند شد و گفت پسر عموهاي محترم حالا مي توانيد بيائيد.
پس از گذشت چند روزي از اين ديدار، بزرگاني که از جزئيات آن اطلاع داشتند نقل کرده اند هنگامي که امام خميني (ره) و علامه بلخي با هم در نجف اشرف رو به رو شدند حرف هاي زيادي براي گفتن داشتند. انگار که سال ها است همديگر را مي شناسند. زيرا آن دو شخصيت از رهبران انقلابي و پيشوايان امت اسلامي آن روز بودند. هر دو طعم تلخ زندگي در سايه حکومتهاي استبدادي را چشيده اند. پس از اينکه همه طلاب و علما از اطاق خارج شدند، امام خميني (ره) به علامه بلخي گفت: «جناب آقاي بلخي شنيده ام که بر ضد حکومت استبدادي کشورتان دست به قيام زده ايد و اين حرکت شکست خورده و 15 سال زنداني شده ايد».
علامه بلخي در پاسخ به اظهارات امام لبخندي زد و گفت: «آري فدايت شوم من عليه رژيم استبدادي کشورم قيام کردم و در اين راه سال ها تبعيد و زندان را به جا خريدم. حضرتعالي در سال 1342 عليه رژيم پهلوي قيام کرديد و بيش از 15 هزار نفر در اين راه شهيد شدند. حق هم همين بود. ملت بايد فداي پيامبر اسلام (ص) شود. در عصر حاضر وجودتان در ميان امت، همچون وجود پيامبر اسلام است. اگر ما در راه اسلام شهيد شويم و شما زنده بمانيد، دين زنده مي ماند. حضرت اميرالمؤمنين (ع) بايد در بستر پيامبر مي خوابيد تا او زنده بماند. بنابراين وجود شما باعث حفظ نهضت اسلام در مقابل تمام کفر و الحاد در شرق و غرب مي شود. امروز حضرتعالي نائب بر حق امام زمان (عج) هستيد. يک مرجع تقليد آگاه به مسائل فقهي، سياسي و زمان مي باشيد. امروز مسلمانان به وجود شما نياز دارند، و بايد از شما حمايت کنند. حضرت آقاي خميني احساس مي کنم که در نهضت اسلامي ايران سرانجام به پيروزي مي رسيد، و جهان اسلام را متحول مي سازيد. چون زمينه پيروزي در ايران فراهم است. ميليون ها مردم پشت سر شما قرار دارند. از سوي ديگر سطح فرهنگ مردم ايران بالا است و قدر شما را به خوبي شناخته اند. آماده هر گونه فداکاري در راه اسلام و کشورشان هستند. اين موفقيت را بسيار نزديک مي بينم. اين بزرگترين افتخار من است که از نزديک با شما ملاقات کردم».
هنگامي که اين جلسه چهار ساعته پايان يافت علامه بلخي بيرون آمد و به جمع علما و طلاب حاضر اظهار داشت: «من با مراجع تقليد و علماي نجف اشرف ديدار کردم و نظر آن ها را درباره مسائل سياسي جهان اسلام جويا شدم. ولي مردي چون آيت الله خميني نيافتم».
امام خميني (ره) نيز نتيجه گفت و گوهاي اين ديدار را براي آقاياني که پشت درهاي بسته منتظر بودند چنين شرح داد: «در اين ملاقات به عظمت و شخصيت انقلابي علامه بلخي و با تفکرات او آشنا شدم. او را انساني کم نظير و مجاهد في سبيل الله و فداکار يافتم. او را سيد جمال الدين ثاني معرفي مي کنم. شايد از سيد جمال الدين هم بالاتر است. همه نيکي ها در وجود اين سيد بزرگوار جمع شده است».
ديدار و تبادل نظر با امام خميني، دنياي ديگري را در برابر علامه بلخي گشود، و راهکارهاي جديدي براي مبارزات آينده پيش روي او قرار داد. علامه بلخي به يقين از ميان رهبران جهان اسلام چنين گمشده اي را جستجو مي کرد. کساني که براي اداره امور دنيوي، سياسي و اخلاقي مردم برنامه و راه حل داشته باشد. براي دنيا و آخرت آن ها بينديشد که اسلام واقعي و اصيل چنين چيزي را پي مي گيرد و در صدد پياده کردن آن است.
منبع:شاهد ياران شماره 64

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد