مردم سالاري اصطلاح جديدي است كه وارد ادبيات سياسي كشور ما شده است و منظور از آن بيان نقش و جايگاه مردم در حكومت است و بيشتر بدين جهت وارد ادبيات سياسي كشور شده است كه هم از معايب دموكراسي غربي احتراز كنيم و هم از نقش مردم در يك حكومت ديني غافل نشويم.
از ديدگاه امير مؤمنان علي عليه السلام مردم نقش و جايگاه ويژه اي در حكومت دارند آن حضرت ميفرمايند:
«امّا والذّي فَلَقَ الحبّهَ وَ بَرَأ النَسَمَه: لولا حُضُوُر الحاضِرِو قيام الحجّهِ بوجود النّاصِرِ و ما أَخَذَ الله علي العلماء الاّ يُقاروا و عَلي كِظّةِ ظالمٍ و لا سغب مظلومٍ، لالقيت حَبلَها علي غاربِها و لَسقيتُ آخِرها بكأس أَوَّليها»، قسم به خدايي كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود و ياران (مردم) حجّت را بر من تمام نميكردند و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكم بارگي ستمگران و گرسنگي مظلومان سكوت نكنند مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته رهايش ميساختم و آخرت خلافت را به كاسة اول آن سيراب ميكردم.[1]همانطور كه ملاحظه ميشود كه با اينكه حق حكومت به سبب نص و تعيين پيامبر (ص) و شايستگي لازم از آن امام بود ولي آن حضرت تحقق آن را به بيعت و اقبال مردم منوط ميكند كه با خواست مردم تكليف اداره امور بر دوش امام گذاشته ميشود و حكومتي الهي شكل ميگيرد و و الاّ هر چند حق رهبري با امام باشد ولي اگر مردم از آن اقبال نكنند اين حق قابل اجرا نخواهد بود.
نيز آنحضرت به وصيّتي از پيامبر اسلام (ص) استشهاد و استدلال ميكند كه اين وصيّت نشانگر و بيانگر نوع نگاه پيامبر اكرم و امام به امور حكومت و زمامداري است كه جز با ميل و رغبت مردم به درستي پا نميگيرد:
و قد كان رسول الله صلي الله عليه و آله عَهِدَ اليَّ فقال: يا بن ابيطالب لك وِلاءُ امّتي فان و لوك في عافيه و اَجمعوا عليك بالرضا فَقُمْ بأمرهم و اِن اِختَلَفوا عليك فَدعْهم و ما هم فيه فانَّ الله سَيجعَل لَكَ مخرجاً»؛ رسول خدا مرا متعهد پيماني كرده و فرموده بود: پسر ابيطالب ولايت امّتم حق توست اگر به دوستي و عافيت تو را ولي خود كرده و به رهبري و زعامت برگزيدند و دربارة تو به وحدت نظر رسيدند امرشان را به عهده بگير و بپذير اما اگر درباره تو به اختلاف افتادند آنان را به خواست خود واگذار، زيرا خدا راه گشايش بر روي تو باز خواهد كرد»[2]چنانچه ملاحظه ميشود، با اينكه امام طبق فرمايش پيامبر (ص) كه فرمود «لك ولاء امتي…» به ولايت نصب شده بود لذا حق داشت كه ولايت و زعامت مردم را به عهده بگيرد و رهبر سياسي اجتماعي آنها باشد و اين يك حق مشروع الهي بود. با اين حال تحقق و استمرار آن را منوط به همكاري و رضايت و استقامت مردم ميداند، به عبارت ديگر هر چند از ديدگاه حضرت در عرصه مشروعيت مردم نقش تعيين كننده اي ندارند و مشروعيت از سوي خدا واگذار ميشود و مردم در اين عرصه هيچ نقشي ندارند اما در عرصه اجراي اين حق ثابت الهي، جايگاه مردم مهم و اساسي است و همراهي و پذيرش آنان زمينه ساز تحقق حکومت الهي و فعليت آن هستند . نيز آن حضرت سامان امور حكومت را به استقامت و سلامت مردم مي دانستند؛ و لا تصلح الولا الاّ با استقامه المرعيه، ولايت و حكومت پا نميگيرد و استقامت و دوام نميآورد مگر به پايداري و پشتيباني مردم از آن»[3]بنابراين حضرت امام علي عليه السلام نقش مردم در حكومت را ايجادي، ابقايي و اصلاحي ميدانند. يعني تحقق حكومت، صلاح و سامان آن و پا برجايي و سير به سوي اهداف آن به مردم وابسته است»[4]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. حكومت حكمت،مصطفي دلشاد، انتشارات دريا، چاپ اول 1379.
2. دولت آفتاب، انديشة سياسي و سيرة حكومتي علي عليه السلام مصطفي دلشاد، خانه انديشه جودي، چاپ اول 1377.
3. نظريه سياسي اسلام، محمد تقي مصباح يزدي، قم: انتشارات موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني 1378.
پي نوشت ها:
[1] . نهجالبلاغه، خطبه 3 ترجمه محمد دشتي ص 46 موسسه فرهنگي تحقيقات اميرالمؤمنين، نشر شرقين چاپ هفتم سال 1379.
[2] . دلشاد، مصطفي حكمت حكومت، انتشارات دو، چاپ اول سال 1379، ص113.
[3] . نهجالبلاغه خطبه 216.
[4] . ححومت حكمت ص 112 و 113.