ديدگاه هاي اقتصادي امام صادق (ع) (1)
مقدمه
موضوع معيشت و شوونات انساني مربوط به مساله انتخاب در عرصه مادي، از ديرباز در کانون توجه، نياز و معرفت پردازي بشر بوده است. با تأملي در تاريخ فکر و مکاتب، هيچ متفکر و فيلسوفي اجتماعي را نمي توان نام برد مگر اينکه به دانشي نظري يا عملي در باب مساله معيشت، نظر داشته و بدان پرداخته باشد. انديشه هاي ديني نيز از اين قاعده مستثني نبوده اند. اديان الهي نيز هر چند به دوگانگي دين و دنيا ( يا دوگان دنيا و آخرت ) تأکيد داشته اند، اما با ارزش گذاري هاي نسبي بين حيات مادي و حيات پس از آن، از طريق طرح الگوريتم هاي بينشي يا ارزشي چون دوگان هاي “وسيله- هدف”، “موضوعيت- طريقت”، “موقت- دائمي” و…، در پي تعديل رفتارها و انتخاب هاي بشر در اين جهان مادي برآمده اند. به عبارت ديگر در يک نگاه کلي به رويکرد اديان الهي به مساله دنيا ( به مثابه استعاره اي براي جميع فعاليت هاي مادي بشر، از جمله حيات اقتصادي- تجاري و مالي )، چنين مي توان نتيجه گرفت که هر چند مراجع و منابع ديني، در مواردي که امر دائر بين محظورين واقع شده، به نوعي گويي دنيا را به کنار نهاده و معنا را بر ماده ترجيح داده اند، اما جز در قرائت هاي افراطي و تحريفي، هيچگاه دنيا را منفي و مطرود ندانسته اند، بلکه تأکيدات خاصي را نيز نسبت بدان معمول داشته و حتي در مواردي و البته بطور موقت، چون اضطرار، منافع مادي را بر مصالح اخروي تقدم نيز داده اند. اسلام در اين مساله البته حسابي جداگانه دارد که در متن بحث به پاره از اين موارد خواهيم پرداخت.
اما ميراث گرانقدر اقوال و افعال و تقريرات معصومين (عليهم السّلام) چيزي نيست که بشر بتواند به سادگي از آن بگذرد. بعد از کتاب قرآن که بي شک کلام خالق و پروردگار عظيم است، گفتماني اين چنيني که از يکسو پاي در ساحت عاري از لغزش و اشتباه عصمت الهي داشته باشد و از سوي ديگر در ساحت بشري و با موضوعات و مسائل مبتلا به انسان و وقايع پيش آمده آن، القا شده باشد، براي کل بشريت ميراثي است منحصر بفرد. از سوي ديگر حسب معتقدات کلامي مومنين مسلمان، تکامل فردي، خانوادگي و اجتماعي بشر بدون بکارگيري اين ميراث که کارکردي راهبرانه دارد، امري است قرين به محال وقوعي. از اينروست که هميشه براي انديشمندان ديني و امروزي بويژه براي عالمان انساني- اجتماعي مسلمان و خصوصاً آنجا که در مواجهه با تمدن غرب، در پي معرفي رويکردهاي رقيب از علوم و نظامات انساني- اسلامي بر مي ايند، بهره گيري از اين ميراث، از اهميتي خاص برخوردار مي شود.
البته اين مهم، پروژه اي است متکامل، که هنوز چه به لحاظ دقائق روش شناختي و چه به لحاظ ملاحظات سمانتيکي و هرمنوتيکي ناظر بر اين قبيل تحقيق ها، و چه به لحاظ چارچوب مفهومي و واژگاني برآمده از علوم و مقتضيات جديد، راهي دراز در پيش دارد و اميد است اين نوشته گامي مؤثر و نو در اين مسير شمرده شود و با نيل به رضايت محضر مبارک و شريف حضرت امام صادف عليه آلاف التحيه و السلام، عهده دار بخشي از مسووليت هاي نگارنده در اين زمينه باشد.
در اين نوشته ابتدا مواردي از تأملات روش شناختي که بر تحقيق سایه افکنده اند را مرور مي کنم و سپس با ارائه چارچوب مفهومي و ساخت معرفتي منتخب خود از دانش نظري و عملي اقتصاد، حسب مجال محدود مقاله و دانش محدودتر نگارنده، به دسته بندي و معرفي منتخبي محدود و کوچک از افعال گفتاري و غيرگفتاري مروي از امام صادق (عليه السّلام) مي پردازم. همچنين جز در مواردي معدود، از تفسير و تبيين بيشتر خودداري کرده و مقاله را به مخاطبان اقتصاددان و اقتصادخوان اختصاص مي دهم.
1) تأملات روش شناختي
پس از اين مقدمه و قبل از ارائه بحث لازم است که به تأملات روش شناختي چندي که در اين قبيل پژوهش ها که به استخراج تعاليم اسلامي ناظر بر يک حوزه بشري از قرآن يا سيره معصومين (عليهم السّلام) مي پردازد، و لاجرم دامنگير پژوهشگر است، عنايت داشته و آنها را وسيله ورود به مساله و به مثابه نظرگاه نگارنده بدانيم.
تأمل 1:
بلاشک مطالعه يک انديشه و نظام معرفتي مثل دانش ها و ايدئولوژي هاي اقتصادي، اعم از بشري يا وحياني، بدون توجه به بستر القا يا تکوين آن، قابل تصور نيست. چرا که بدون بازخواني رويدادهاي محيطي و پيراموني مؤثر يا متأثر در طرح يا شکل گيري يک دانش يا گفتمان، امکان فهم و دستيابي به هسته معناداري گزاره ها، شديداً دچار آسيب شده و چه بسا پژوهشگر منظر و نگاه برآمده از مقتضيات و وقايع امروزين خود را، بر آن معنا تحميل کند. اين مساله در مورد متون ديني بطور مضاعف وارد است. در اين تحقيق فرصتي براي اين قبيل تأملات سمانتيکي، زبان شناختي و هرمنوتيکي و بازسازي و شبيه سازي هاي تاريخي فراهم نبود. همچنين است مقدمات و ضرورياتي اصولي، فقهي- اجتهادي، علوم حديثي ( درايه و رجال ) و تاريخي که تحقيق حاضر از اين مداقه ها فقير است.
تأمل 2:
اين مطالعه و مواردي از اين قبيل، از منظر حوزه دوم ( مثل اقتصاد ) لا جرم ماهيتي چند وجهي و چند بعدي دارد. لذا چنين برنامه ي پژوهشي مي طلبد که در حصار تنگ تفاسير و چارچوب هاي مضيق يک مکتب و قرائت خاص از يک رشته يا ديسيپلين متعين اقتصادي، اسير نشود و يا حداقل خود در منظر نظر منتخب، خودآگاه بوده و در عين حال زاويه ديد خود را به عيان و شفاف به خواننده بنماياند.
فرار از مشکل فوق به اين است که يا زواياي متکثر و متعدد را از مناظر متعدد دريابد و مورد مداقه محققان قرار دهد و يا با روش شناسي هايي خاص، به هسته آن ديسيپلين دست يابد و آن را مطمع نظر رهيافت خود به مساله قرار دهد. اين مشکل را در بخش ساختار معرفتي دانش اقتصاد، با معرفي نظرگاه خود، و واگذاري توجيه استدلالي آن به خواننده ي آشنا به اقتصاد، تا حدودي رفع مي کنم.
تأمل 3:
معمول و مالوف است که در مطالعات تطبيقي و تجميعي بين علوم جديد، از جمله اقتصاد، و منابع منقول ديني، هرگونه استشهاد به آيات و روايات، و مقارنه آنها را با يافته هاي نوين و معارف منبعث از نظريات علمي، مورد طعنه قرار داده و ضمن منفعلانه دانستن اين قبيل پژوهش ها نه تنها آنها را دانش افزا نمي دانند، بلکه ريزش معارف حقه و الهيه قرآني و افعال گفتاري و غير گفتاري معصومين (عليهم السّلام) را در ظروف تنگ و معيوب نظريه هاي جديد علمي، جفاي بر اين انديشه هاي فرابشري و نوعي کژتابي روش شناختي سهمگين و در نتيجه معرفت سوزي مي دانند. اين دقت و تأمل مهم، البته خود پژوهشي مستقل و بزرگ از سوي متخصصان امر را مي طلبد، اما در اين محال و صرف توضيح ما نحن فيه و توجيه پاره هايي نوشته هاي بعدي خود، به موارد زير مي پردازيم:
اول، مدلول اين دقيقه روش شناختي، بين علوم تجربي و علوم انساني، در همه موارد يکسان و مشابه نيست.
دوم، در اين مقارنه و مقايسه بايد دقتي در خور به دوگان و تمايز مباحث نظري از معارف عملي داشت. آنچه در اين ميان معرفت سوزي مي کند عبارت است از:
● تعميم زماني و مکاني يافته هاي نظري علوم استقرائي و آماري جديد، و يا تضييق نابجاي زماني و مصداقي معارف وحياني
● همسنگ قرار دادن اين دو به لحاظ درجه تطابق با نفس الامر واقع و روايت و حکايت از آن، و يا رد يقينيات با ظنيات تجربي
● تفسير تمامت مدلول ادارکات اعتباري، انشايي و عملي صادره از سوي شارع از منظر و دريچه نظريه هاي استقرائي و تجربي بشري
سوم،گريزي از قبول اين مساله نيست که لاجرم فهم و درک بشر از آيات طبيعي، گفتاري و تشريعي خدايي، تابعي از زمان بوده و دچار نقص نسبي است، و لذا برخورداري و بهره گيري از مرز دانش بشري و آخرين چارچوب هاي مفهومي و نظري آنها، سير انقلاب هاي کشاورزي، صنعتي و اطلاعاتي، تکاملي در فهم و درک ما از معارف الهي در پي داشته و درجه ايصال ما به بطون معنايي عميقتر را بالا ببرد.
چهارم، اما تضييق و توسعه مصاديق ( و نه موضوع ) البته مرهون پيشرفت دانش بشري است.
پنجم، در مواجهه و مفاهمه با اهل علم ( با رعايت موارد فوق ) چاره اي جز استفاده از واژگان و چارچوبهاي مورد فهم و مقبول ايشان نيست. در عين حال شکي هم نيست که نبايد ناخواسته و ناخودآگاه، دلالت هاي بشري نظريه هاي علمي را بر معارف منقول بار کرد. راه حل همانطور که در بخش دوم اين مقاله سعي شده است، عبارت است از واسازي ساختي از دانش مزبور و نيل به مساله هايي بنيادين از آن دانش که از حصار زمان، مکان و جريانات فکري پاسخگو بدان ها، فارغ باشند.
ششم، البته توقف در اين مرحله انفعالي، و تداوم در قرائت و بازخوانش دين از منظر دانش تجربي جديد ( عليرغم نيل به مساله هاي بنيادين )، مقبول و مستحسن تام نيست. هرچند به عنوان گام اول از فهم احکام شرع، چاره اي هم از آن نباشد. منتها آنچه مهم است اين است که چه نوع مقارنه اي بين دين و علم اتفاق افتد. اينکه چه ساختاري از علم و چه سطحي از دانش بشري در اين مقايسه و تطبيق بکار آيد، در نتيجه تحقيقف بسيار تاثيرگذار است. اين مهم، شرط هرگونه فهم استقلالي و تأسيسي از معارف وحياني است.
تأمل 4:
دقت در انقلابي که حضرت امام خميني (قدس سره الشريف) در تعريف و کارکرد فقه کرد و با اين تعريف که “فقه تئوري واقعي و کامل اراده انسان و اجتماع از گهواره تا گور است” (1)، آن را از يک گفتمان تکليف شناختي(2) فردي به يک گفتمان مديريتي و اداره اي(3) ارتقاء داد، منجر به اين نتيجه مي شود که رابطه فقه و اقتصاد ديگر صرفا در دايره تنگي به نام ادبيات فقه الاقتصاد مرسوم خلاصه نمي شود، بلکه تمام گفتمان معرفت اسلامي اقتصادي، و همه ابعاد نظري (4) ( در شناخت موضوعات اقتصادي و اخبار از واقع اقتصادي (5)) و ابعاد علمي (7) ( در تدبير و تمشيت امور اقتصادي جهت اقامه ي حسن ها و ازاله ي قبح هاي اقتصادي) آن، در دايره گفتمان موسعي به نام فقه مي گنجد که البته با فقه مصطلح و رايج در حوزه هاي علميه تفاوت ماهوي و کارکردي زيادي خواهد داشت. حال با چنين توصيفي و تذکار اين نکته که حضرت امام صادق (عليه السّلام)، بنيان گذار مکتب فقه جعفري هستند، قرائت و بازخواني فرمايشات و سيره عملي ايشان در حوزه اقتصاد معنا و مفهوم جديدي مي يابد، و ما را به سرمنزلي مي رساند که بحق بايد ايشان را، پدر علوم انساني- اسلامي (7) و من جمله اقتصاد اسلامي شيعي ناميد. در اين صورت تمامي مطالب منقول از ايشان و جميع تفاسير و اجتهادات فقهاء عظام شيعه (رحمه ا… عليهم) از اين منبع لايزال، در حوزه اقتصاديات، موضوع اين مقاله قرار مي گيرد که البته بسيار فراتر از وسع علمي نگارنده و مجال اين مقال خواهد بود.
تأمل 5:
هر يک از دو ادبيات سيره و احاديث، و دانش اقتصادي بگونه اي هستند که هر يک مستقلا مجموعه اي از ادبيات، زنجيره اي از مفاهيم و ترمينولوژي، نظريه هاي تخصصي و رهيافت هاي سياستي را به خود اختصاص مي دهند. بنحوي که اطلاق واژه ديسيپلين (8) به هر يک از اين دو، غلط و نامناسب نخواهد بود. از اين رو اقتضاء مي کند که همانند هر تلفيق موضوعي، گفتماني و ديسيپليني ديگري، پژوهش ناظر بر سيره معصومين (عليهم السّلام) و مباحث اقتصادي، و انواع تلفيق ها و تجميع هاي جبري و مزجي بين اين دو، از منطق و روش شناسي مطالعات و پژوهش هاي تلفيقي تبعيت کند.
2) ساختار معرفتي منتخب براي دانش اقتصاد
دانش اقتصاد از ديرباز يار و قرين بشر بوده است. نظريه پردازي در باب معيشت و تدبير و تمشيت شوونات فردي و جمعي بشري، تاريخي معادل تاريخ مکتوب و دانش بشر دارد. البته ماهيت و ساختار روش شناختي گفتمان معرفتي اقتصادي، هميشه يکسان و مشابه هم نبوده است.
از سوي ديگر طي سيصد سال اخير، مدام فيلسوفان دنيوي و انديشمندان اجتماعي و اقتصادي با بسط ترمينولوژي و چارچوب هاي مفهومي، فهم بشري را نسبت به رفتارهاي اقتصادي پالايش کرده و توسعه داده اند. بطور مثال در همين دهه هاي اخير، با استخدام واژگان و بسته هايي معنايي چون اطلاعات، انگيزه، سرمايه اجتماعي و فناوري هاي اجتماعي (9)، از آنچه که در بيست سال گذشته قابل توضيح و تبيين بود، فراتر رفته اند.
البته مساله دانش اقتصاد، در معيشت و برآوردن حاجت هاي مادي و نيازهاي اوليه و ثانويه روزمره انساني محصور نيست، بلکه مساله اصلي عبارت است از مساله و مشکله ي انتخاب. انتخاب که از اولين ميوه ها و ثمره هاي ودايع الهي عقل و اختيار به بشر است که به نوبه خود فصل مميزه انسان با حيوان نيز محسوب مي شوند. از اين رو بحث اصلي به چارچوب هاي معرفتي و ارزشي و الگوريتم هاي مساله ي انتخاب کشيده مي شود، بنحوي که پس از تعيين و تعربف اين چارچوب ها، چندان تفاوتي در موضوع سياسي، حقوقي، جامعه شناختي و يا اقتصادي ( که چندان مرز قابل تمييزي هم ندارند ) ديده نمي شود.
حال نکته مهم اين است که در چنين مقاله اي و براي طرح آراء و ديدگاه هاي معصومين (عليه السّلام) لاجرم بايد تعريفي از مرز دانش ( مشتمل بر روش، موضوع، چارچوب هاي مفهومي و …) اقتصاد با غير آن ارائه داد و چارچوبي از معيارها و ملاک هاي مفهومي، موضوعي و روشي در دست داشت که بدان وسيله بتوان روايات و احاديث شريف ايشان را دسته بندي و ارائه کرد. بسادگي و با استقرايي کامل چنين مشاهده مي شود که مقالات و تمامي نوشتجات مشابه نيز، خودآگاه يا ناخودآگاه متضمن چارچوبي مفروض، ولو عاميانه، از دانش اقتصاد بوده اند. نتيجه اينکه در طرح ديدگاه هاي اقتصادي معصومين (عليهم السّلام)، بجاي ارائه تعريفي عملياتي از حوزه اقتصاد، صرفاً به فهرستي محدود از برخي کلمات و موضوعات به ظاهر اقتصادي ( مثل کار، ثروت، کشاورزي، صنعت، فقر و … ) و در واقع فهمي عرفي و عاميانه از دانش اقتصاد و موضوعات اقتصادي، بسنده شده است و در هيچ يک از اين پژوهش ها چارچوبي ولو ناقص و يا مورد مناقشه، و زباني برخاسته از عرف اصطلاحات تخصصي اين حوزه، از دانش و ايدئولوژي اقتصاد، آنگونه که اقتصاددانان انديشمند در دنيا مي فهمند، مطمح نظر نبوده و حتي از قرائن حاليه و مقاليه چنين بر مي آيدکه با اتخاذ صبغه اي پوزيتويستي و قبول دلالت هاي معرفت شناختي و روش شناختي آن، انتظار خود از ميراث عظيم قولي و فعلي معصومين (عليهم السّلام) را صرفا در مواردي از اخلاقيات و احکام بايد- نبايدي اقتصادي و نه دانش و فلسفه اقتصادي، خلاصه کرده اند و بدين ترتيب ظلمي عظيم بر اين ميراث بزرگ روا داشته اند. از سوي ديگر با نداشتن چارچوبي صحيح و جامع از معرفت اقتصادي و سوالات، مساله ها و مشکله هاي بنيادين و اصيل اين دانش، بسياري از درر گرانقدر موجود در اين ميراث عظيم الهي- بشري را، نجسته و نسفته وانهاده اند.
لهذا ناگزير از ارائه چارچوبي از گفتمان معرفتي اقتصادي ( شامل دانش- اعم از دانش پوزيتويستي يا علم تجري (10) و غير آن- و ايدئولوزي اقتصادي ) هستم، و به خوبي واقفم که اين مهم، خود موضوعي پژوهشي است سترگ و مغفول، و لاجرم خواننده محترم بايد در اين مختصر و در حد نتايج مقبول بنده، پذيراي آن باشد.
جدول شماره يک: ساخت شناسي معرفت اقتصادي(11)
استعاره های بیولوژیک |
ساختار معرفت اقتصادي |
عناصر مبنايي يک معرفت اقتصادي |
روح |
مبادي مابعد الطبيعي و مباني فلسفي دانش اقتصاد |
مبادي وجود شناختي/ خدا شناسي/ انسان شناختي/ کيهان شناختي/ غايت شناختي/ تکليف شناختي ( شامل اخلاق و قانون )/ ارزش شناختي/ زيبايي شناختي/ دين شناختي/ معرفت شناختي |
آناتومی |
محيط اقتصادي |
عاملان اقتصادي/ خانواده/ نهادها/ سازمانها/ جامعه/ فناوريهاي طبيعي و مصنوع/ منابع طبيعي و مصنوع ( شامل نيزوي کار، سرمايه هاي فيزيکي، مالي، انساني، اجتماعي و معنوي ) |
نظام اقتصادی |
شامل زير نظام انگيزشي ( مالکيت/ ارزش، سود و قيمت/ توزيع درآمد عوامل توليد )، زير نظام اطلاعات، زير نظام معاملات و تعاملات |
|
فیزیولوژی |
کالبد و کارکرد اقتصادي |
تخصيص منابع ( اعم از کالاهاي خصوصي، شبه عمومي و عمومي، زمان، ريسک و عدم قطعيت )/ توزيع درآمد/ تثبيت اقتصادي/ رشد و انباشت |
پاتولوژی |
سنجش و ارزيابي اقتصادي |
شامل ارزيابي هاي کيفي و اندازه گيري هاي کمي از وضع موجود و وضع مطلوب، و تعيين شکاف بين ايندو |
نسخه پیچی |
تدبير، تمشيت و سياستگزاري اقتصادي |
در حوزه سه گانه فرد ( ماليه فردي و بودجه ريزي مصرف کننده )، خانواده و اجتماع ( سياستهاي کلان اقتصادي، برنامه ريزي اقتصادي، سياستگزاري و خط مشي هاي عمومي ) |
ادعا اين است که ساختار معرفتي و دانش اقتصادي، فارغ از رويکردهاي روش شناختي متعدد، و مکاتب و جريانات فکري مختلفي که دارد، شاکله اي است مشتمل بر مولفه ها، عناصر، مبادي و مساله هاي مندرج در جدول فوق، و هرگونه بازخواني از انديشه ي يک متفکر و صاحب انديشه، و يا اقامه ي ادعايي مبني بر ارائه انديشه اقتصادي از سوي يک متفکر يا جريان اجتماعي منطور به اين است که واجد حداقلي از اين عناصر، مولفه هاي معرفتي و مساله هاي بنيادين اين علم، باشد. بديهي است که هرچه يک نظام و سازه معرفتي، مولفه هاي بيشتري را مورد توجه داشته باشد، از استقلال و انسجام بيشتري براي معرفي خود به عنوان يک سازه معرفتي اقتصادي، برخوردار خواهد بود.
همسويي و همصدايي خوانندگان و دانش آموختگان محترم از رشته اقتصاد، با ساخت شناسي مورد نظر ما از يک معرفت اقتصادي، منوط است به آشنايي وي با گستره معرفتي و جريان شناسي تاريخي وي از علم اقتصاد و وقوف کامل به مرزهاي اين دانش بويژه در دهه اي اخير. لازم به تذکر است که دانش اقتصاد طي سي سال اخير تحولات ژرفي را شاهد بوده است. امروزه تعريف علم اقتصاد، نه صرفا دانش ناظر بر مصرف، توليد و توزيع، بلکه مطالعه اين معناست که چگونه افراد، بنگاه ها، دولت و ساير سازمانها انتخاب هاي خود را انجام مي دهند و اين انتخاب ها چگونه نحوه استفاده جامعه از منابع خويش را تعيين مي کنند. لذا علم اقتصاد خود را به علم انتخاب ارتقاء داده است. (12)
در هر صورت مهمترين نوآوري هاي اين تحقيق، مقارنه و تطبيقي اخبار رسيده از عالم آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) امام صادق (عليه السّلام) حسب اين چارچوب مفهومي و ساختار معرفتي از يک دانش سازمان يافته و منسجم اقتصادي، است، و بنظر مي رسد بازخواني روايات شريف معصومين (عليهم السّلام) از اين منظر، نه تنها حرکتي مؤثر و جديد در بين اقتصاددانان متعارف کشور خواهد بود بلکه متضمن طرح زمينه هايي جديد از مباحث اقتصاد اسلامي است که خود منجر به تغيير در مرزهاي اين دانش نوپا و برون رفت از برخي بن بست ها نيز مي شود.
ضمناً منظور ما از سيره اقتصادي امام صادق (عليه السّلام)، آن دسته از گفتار و کردار آن حضرت، يا تاييدات ايشان بر گفتار و کردار ديگران ( از جمله آنها، احکام فقهي ) است که ارتباط مستقيم يا غير مستقيم با چارچوب معرفتي منتخب اقتصادي ما دارد.
3) ديدگاه هاي اقتصادي امام صادق (عليه السّلام)
حال در اين بخش، معدودي ناچيز از فرمايشات گرانبها حضرت امام جعفر صادق (عليه السّلام) را حسب دسته بندي اقتصادي پيش گفته، انتخاب کرده و دسته بندي مي کنيم. مدعا اين است که نشان دهيم که مروري ساده و استقرائي بسيار ناقص از فرمايشات مشهور حضرت، نيز بيانگر اين مهم است که از منظر يک انديشمند اقتصادي، روايات موجود از ايشان واجد تمامي عناصر و مولفه هاي رکين يک معرفت منسجم اقتصادي بوده و با پاسخگويي که نسبت به سوالات بنيادين اقتصادي دارد، ظرفيت و پتانسيل معرفتي لازم و کافي را جهت نظريه پردازي هاي معمول و اعمال روش شناسي هاي کمي و کيفي مختلف داراست. بديهي است ربط وثيق اين گزاره ها و پاسخ هاي نظري و عملي مبنايي، به منبع وحي و عصمت، خود اين زيربناي معرفتي و روبناهاي تئوريک متصور از آن را، از خصيصه اي منحصر بفرد و برجستگي بلارقيب برخوردار مي کند.
3 -1) مبادي مابعد الطبيعي و مباني فلسفي
3 -1 -1) مباني هستي شناسي اقتصادي (13)
در هستي شناسي اقتصادي، توجه فيلسوفان اقتصاد بر نوع نگرش بر واقعيت ها، پديده ها و امور اقتصادي متمرکز است. در اين خصوص موارد زير را مي توان به عناصر مباني هستي شناختي اقتصاد اسلامي از ديدگاه امام صادق (عليه السّلام) برشمرد:
الف) اسلام و دوگان دين و دنيا
اسلام برخلاف برخي اديان بشري و يا تفاسير بشري از اديان الهي، و همچنين برخلاف فلسفه اقتصادي مدرن (14)، دين و دنيا را در طول هم و نه در عرض هم مي بيند، و بدين ترتيب تعارض ظاهري في ما بين دين و دنيا از اساس قبول ندارد و با معرفي راهبردها و راهکارهاي متعدد نقلي و عقلي، به اجتماع و امتزاج اين دو راي مي دهد و در اين راستا عملاً تا بدانجا مي رود که هيچ عمل مادي دنيوي باقي نمي ماند جز اينکه امکان تلبس آن به لباس، رنگ و صبغه ديني تصور شده و مشروعيت يافته اند و يا حتي چه بسا به عملي ديني و عبادي مبدل شده ( مانند مواردي از خوابيدن، خوردن، جنگ و قتال و حتي آميزه هاي جنسي که عبادت محسوب مي شوند ). و يا حداقل، موارد و مصاديق مشروع و ديني آنها، احصاء نشده باشد ( مانند مصاديقي از دروغ و مفسده در تزاحم با افسد ).
به زبان نظريه بازي ها، از نظر اسلام، تعام و ترابط دين و دنيا در يک بازي جمع مثبت (15) بايد ديده شود و نه در يک بازي جمع صفر (16) و تمام تلاش خود را مي کند تا بستر شکل گيري تعاملات بين ايندو را از فضاي تعارض و تضاد خارج کند. به تعبير دقيقتر مدل هاي تحليلي و چارچوب هاي تخصيصي (17)، انتخاب و تصميم گيري (18)، توزيعي (19) و طراحي هاي مکانيسم (20) اسلامي بين مصاديق متصور از دين و دنيا، حتي الامکان بر اساس مدل هاي همکاري (21) است و نه مدلهاي رقابتي (22). فرمايش ذيل از حضرت به خوبي بيانگر اين مبناي هستي شناختي است.
“نعم العون علي الاخره الدنيا يا نعم العون الدنيا علي الاخر” (وسائل الشيعه ج2 ص16) تفصيل دلالت هاي اين امر را در بخش ارزش گذاري امور و شوون اقتصادي، خواهيم ديد.
ب) معرفي برخي روابط سببي- مسببي
فيلسوفان اقتصاد در تحقيق از مبادي هستي شناختي اقتصادي سهم مهمي به پيش فرضهاي عالمان اقتصادي در مساله سازوکارها و روابط سببي- مسببي در پديده هاي اقتصادي دارند. اقتصاددانان مدرن در اين مساله قائل به نگرش مکانيسيستي مادي، ماشيني و رياضي وار، از عالم اقتصاد هستند، اما نگرش اسلامي را مي توان در سازوکارهاي تکويني موجود بين پديده هاي عالم ماده، روابط موجود بين عالم ماده با عالم غيب، و نقش انسان در انتخاب اينکه کداميک از اين سازوکارها فعال شود، خلاصه کرد. در اين باب، موارد متعددي از فرمايشات حضرت حاکي از عنايت و تأکيد ايشان بر روابط سببي و مسببي است که بين رفتارها و واقعيت هاي اقتصادي بشر حاکم است، بنحوي که راه دستيابي به فلاح دنيوي و اخروي و احتراز از فلاکت ها، توجه بر اين “سازوکارهاي تکويني” است. بطور مثال:
ايشان اصلاح در مال را براي عامل اقتصادي، مايه شرافت و علو مقام در جامعه مي دانند و مي فرمايند: عليک باصلاح المال فان فيه منبهه للکريم و استغناء عن الئيم (23) ( الکافي ج5 ص88 ).
و يا رابطه مستقيم بين اقتصاد و يا مواردي چون استغفار، عدم خيانت، اداي امانات، و… با نزول رزق الهي و بهبود اوضاع اقتصادي نشان مي دهند:
من اقتصد في معيشته رزقه الله و من بذر حرمه الله الدر المنثور ج4 ص 178
عن الامام صادق (عليه السّلام) عن آبائه قال، قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): لا تزال امتي بخير ما لم يتخانوا و ادوا الامانه و آتوا الزکاه و اذا لم يفعلوا ذلک ابتلوا بالقحط و السنين (وسائل الشيعه ج6 ص 13 )
اکثروا الاستغفار فانه يجلب الرزق احذروا الذنوب فان العبد يذنب فيحبس عنه الرزق… استنزلوا الرزق بالصدقه ( الخصال ج2 ص 255 ).
ان السرف يورث الفقر و ان القصد يورث الغني ( الامام الصادق (عليه السّلام) و مذاهب الاربعه ج1 ص 370 )
ج) هستي شناسي برخي پديده هاي اقتصادي
حضرت برخي از پديده هاي اقتصادي را نيز مورد مداقه هستي شناختي قرار داده اند. بطور مثال در روايت زير، ايشان پديده رزق را بر دو گونه تقسيم مي کنند و براي هر يک مسائلي را بر مي شمرند.
الرزق مقسوم علي ضربين: احدهما واصل الي صاحبه و ان لم يطلبه والاخر معلق بطلبه فالذي قسم للعبد علي کل حال آتيه و ان لم سمع له، و الذي قسم له بالسعي فينبغي ان يلتسمه من وجوهه و هم احله الله له دون غيره فان طلبه من جهه الحرام فوجده حسب عليه برزقه و حوسب به ( وسائل الشيعه ج12 ص28 ).
و يا به روابط و آميختگي هاي عالم غيب با عالم شهادت اشاره مي فرمايند: ان مع الاسراف قله البرکه ( الکافي ج45 ص 56 ).
و يا توجه به اين نکته که آغاز ارزش افزوده با کشاورزي است: الکيمياء الاکبر الزراعه ( وسائل الشيعه ج13 ص 194 )
د) بيشماري نعمتها
ايشان در توحيد مفضل مي فرمايند: اي مفضل! در اين اشيا و موجودات در عالم که رافع نياز انسان هستند انديشه کن. خاک براي ساختن بنا، آهن براي استفاده در صنعت، چوب براي ساختن کشتي و جز آن، سنگ براي آسياب و جز آن، مس براي ساخت ظروف طلا و نقره براي معامله و ذخيره سازي ثروت، حبوبات براي غذا، ميوه ها براي استفاده و لذت، گوشت براي خوردن، بوي خوش براي تلذذ، داروها براي بهداشت و درمان، حيوانات و چهارپايان براي حمل بار، هيزم براي سوزاندن، خاکستر براي ساروج ساختن و رمل براي فرش زمين آفريده شد. راستي مگر انسان مي تواند اين همه و جز آن را در شماره آورد؟! ( توحيد مفضل )
ه) گونه شناسي مشاغل
گونه شناسي حضرت از مشاغل اقتصادي نوعي از وجود شناسي عرصه هاي اقتصادي را نشان مي دهد که در توليد ارزش افزوده شناخته مي شوند. از نظر ايشان در يک تقسيم بندي کلي تمام شغل هاي موجود در جامعه به چهار نوع تقسيم مي شود: 1. تجارت و معاملات؛ 2. صناعات و حرفه ها؛ 3. کارگزاران حکومتي و کارمندان؛ 4. اجارات ( درآمد املاک و کارگران روز مزد ). امام (عليه السّلام) اين چهار نوع شغل را به دو دسته حلال و حرام تقسيم کرده و مي فرمايد: “خداوند متعال واجب کرده است که بندگانش در موارد حلال اقدام کنند و از مشاغل حرام دوري گزينند.” ( وسائل الشيعه، ج17، ص 83 و تحف العقول ص 331، 338 )
3 -1 – 2) مباني خداشناسي اقتصادي (24)
در ديدگاه توحيدي حضرت، خداوند متعال از نقش محوري و کليدي در همه ابعاد تکويني و تشريعي اقتصاد برخوردار است. بطوريکه اين مبدا و منشأ وجود، را در همه موارد و عرصه ها تنها مؤثر واقعي است هر چند ادراک نشود و يا توسط بشر غافل ناديده گرفته شود.
الف) سنت هاي الهي
بخش عمده اي از اين خداشناسي اقتصادي را در حوزه سنت هاي الهي مي توان جستجو کرد. موارد زير نمونه هايي از سنته اي الهي اقتصادي را از ديدگاه حضرت نشان مي دهند:
اربع لايستجاب لهم الدعاء: رجل جالس في بيته يقول: يا رب ارزقني فيقول له الم آمرک بالطلب… ( بحار الانوار ج103 ص 12 )
اذا اراد الله عزوجل باهل بيت خيرا، رزقهم الرفق في المعيشه ( الکافي ج5 ص 88 ).
ان الله تبارک و تعالي ليحب الاغتراب في طلب الرزق ( وسائل الشيعه ج12 ص 50 ).
ان الله تعالي يحب ان يري عبده تعبا في طلب الحلال ( کنز العمال ج4 ص4 ).
من جمع مالا من مهاوش اذهبه الله في نهابر ( بحار الانوار ج103 ص 8 ).
ان الله عزو جل خلق الخلق و خلق معهم ارزاقهم حلالا فمن تناول شيئا منها حراما قص به من ذلک الحلال ( وسائل الشيعه ج12 ص 28 ).
ب) عبادات اقتصادي
در اسلام عبارت به مثابه رابطه عبد با معبود، تعريفي قرين و عجين با مسائل مادي و دنيوي دارد. بنابراين براي فرد مسلمان روابط عبادي اقتصادي متنوع و متعددي با خدا ( علاوه بر تکاليف ) متصور است که بالقوه هر عمل اقتصادي را واجد صبغه الهي مي کند. حضرت مي فرمايند: العباده سبعون جزء افضلها طلب الحلال ( وسائل الشيعه ج12 ص11 ).
از سوي ديگر همين قرار گرفتن در مسير حق الهي موجبات نزول برکات و ارزاق مي شود. به طور کلي گناه و طاعت، توبه و پرده دري، عدل و ظلم، نيکوکاري و بدکاري، دعا و نفرين و امثال اينها از اموري هستند که در سرنوشت بشر از نظر عمر و سلامت و روزي مؤثر مي باشند. امام صادق (عليه السّلام) فرمود: من يموت بالذنوب اکثر ممن يموت بالاجال، و من يعيش بالاحسان اکثر ممن يعيش بالاعمار ( بحار الانوار، چاپ جديد، ج5/ ص 140 ).
ج) ورود بازيگر سوم در تعاملات، خدا
در تمامي تعاملات و معاملات بين الاثنيني مومنان، خداوند نه تنها حاضر و ناظر است بلکه خود بازيگر اصلي است. حضرت در اين مورد مي فرمايند:
ما من مومن اقرض مومنا يلتمس به وجه الله الا حسب له اجر بحساب الصدقه حتي يرجع ماله اليه ( وسائل الشيعه ج1 ص545 ).
من اراده ان يظله الله يوم لا ظل الا ظله، فقال فلينظر معسرا او ليدع له من حقه ( همان ).
3 -1 -3) مباني انسان شناسي اقتصادي (25)
انسان شناسي اقتصادي مدرن مبتني بر دو اصل مهم است. اول اينکه انسان حيواني است هوشمند، و اين هوشمندي تنها ره آوردي که براي معيشت و اقتصاد انسان به بار مي آورد، پيچيدگي روابط و سازوکارهاست، والا در کنه و باطن امر امور اقتصادي همان امور حيواني اند. (26) دوم اينکه انسان اقتصادي، اصالتاً هويتي ذري و جزئي و فردي دارد. (27) انسان شناسي اقتصادي اسلام نقطه مقابل اين دو نگرش است.
الف) اقتصاد عامل کمال انساني
حضرت با تأکيد بر اينکه انسان کمالي فراتر از حيثيات حيواني خود دارد، مساله کمال انسان را منوط به سه حوزه مي کنند و مي فرمايند:
الکمال کل الکمال في الثلاثه: التفقه في الدين و الصبر علي النائبه، و التقدير في المعيشه ( الکافي ج5 ص 87 )
لذا داشتن توانايي در تقدير معيشت و انجام برنامه ريزي هاي مالي و اقتصادي ( نمونه اي از عقل عملي ) در سطح فرد، خانواده و اجتماع، شرط به کمال رسيدن بشر در آن سطوح معرفي شده است. ضمن اينکه سه عنصر مورد نظر حضرت، تقارن نزديک با سه گان شناخت- گرايش يا احساس- رفتار يا عمل، در ساحات انساني دارد و هر يک به قله اي از اين ساحات اشاره دارد.
ب) کمال انساني منوط است به تلاش اقتصادي
حضرت صادق (عليه السّلام) در باب اهميت رنج ها و تلاش ها در انسان سازي مي فرمايند:
آنان که اين رنجها و آزارها را در جهان نمي پسندند در واقع به کودکان شبيه اند که از دواهاي تلخ ناگوار بدگويي مي کنند، و ممنوع شدن از خوردني هاي لذيذي که برايشان زيانمند است موجب خشمشان مي شود، و آموختن و تحصيل علوم بر آنان ناگوار است، و دوست دارند که پيوسته به بازي و بطالت بگذرانند، و هر خوردني و نوشيدني که مايل هستند بخورند و بياشامند، و درک نمي کنند که به بازي و بطالت گذراندن چه زيان هايي براي دين و دنيايشان دارد و غذاهاي لذيذ زيانمند آنان را به چه بيماريهاي مبتلا مي سازد، و نمي فهمند که تحصيل علم و ادب نتايج نيکويي برايشان در پي دارد، و خوردن داروهاي تلخ موجب بهبودي آنهاست.
انسان اين گونه است که اگر مشغول نباشد بر اثر سرمستي و خوشحالي و بيکاري، باعث زيان خود و نزديکانش مي گردد… آيا نمي بيني که طفل را با اينکه به سن آموزش نرسيده است در نزد مربي مي گذارند تا از بازي و فسادي که چه بسا او و خانواده اش را در امر ناگواري بيفکند، به دور ماند؟ انسان نيز اين گونه است، اگر مشغول نباشد بر اثر سرمستي و خوشحالي و بيکاري، باعث زيان خود و نزديکانش مي گردد. براي درک اين واقعيت به کساني بنگر که رد ثروت، رفاه، بي نيازي و خوشي بزرگ شده اند و ببين که کارشان به کجا کشيده مي شود.
بنگر که چگونه تمام نيازهاي ضروري انسان آفريده شده ولي انسان بايد براي دسترسي به آنها قدري تلاش و حرکت کند ( تا برکت يابد ) اين به سود و صلاح اوست؛ زيرا اگر اين اشيا بدون هيچ کار و تلاش و حرکتي نيازهاي او را بر مي داشت، همواره در وادي سرمستي و طغيان سقوط مي کرد و چه بسا دست به اعمالي مي زد که خود را نيز هلاک کند. اگر تمام نيازهاي انسان آماده و کافي بود براي او زندگي، هيچ مزه و لذتي نداشت و گوارا نبود. چنانکه مي بيني اگر کسي چند صباحي نزد عده اي مهمان باشد و آنان غذا، نوشيدني و ديگر نيازهايش را برطرف کنند؛ هر آينه از بيکاري آزرده مي شود و با خود منازعه و ناسازگاري مي کند که بايد به کاري مشغول گردد. حال اگر انسان در تمام عمر براي تحصيل مايحتاج خود به هيچ تلاش و حرکتي نياز نداشتته باشد کار به مراتب دشوارتر و ناگوارتر مي گردد. پس حکمتي عظيم و تدبيري سترگ در اين است که نيازهاي انسان با حرکت و قدري تلاش به دست آيند تا از سوي بيکاري او را در دشواري نيافکند و از سوي ديگر نتواند که در پي چيزي باشد که به او نمي رسد و يا اگر برسد به سود او نباشد. ( توحيد مفضل )
ج) عقل و اختيار انسان اقتصادي
در انديشه شيعي، انسان واجد عنصري به نام عقل و اختيار است که فصل مميزه آن با ساير مخلوقات و دليل خليفه اللهي وي نيز است. اين مساله فلسفي با ديدگاه هيا افراطي و تفريطي که يافته است مرزهاي فلسفه را پشت سر گذاشته و وارد عرصه انساني- اجتماعي شده است. بنحوي که يکي از مهم ترين مباحث فلسفه علوم اجتماعي مبدل شده است. شهيد مطهري (رحمه الله) در اين زمينه مي فرمايند:
“مسأله سرنوشت يا قضا و قدر از غامض ترين مسائل فلسفي است … هر چند اين مسأله، به اصطلاح يک مسأله متافيزيکي است و به فلسفه کلي و ماوراء الطبيعه مربوط است، ولي از دو نظر شايستگي دارد که در رديف مسائل عملي و اجتماعي نيز قرار گيرد: يکي از اين نظر که طرز تفکري که شخصي در اين مسأله پيدا مي کند، در زندگي عملي و روش اجتماعي و کيفيت برخورد و مقابله او با حوادث مؤثر است. بديهي است که روحيه و روش کسي که معتقد است وجودي است دست بسته و تأثيري در سرنوشت ندارد، با کسي که خود را حاکم بر سرنوشت خود مي داند و معتقد است حر و آزاد آفريده شده است، متفاوت است. ديگر، از اين جهت که مسائل سرنوشت و قضا و قدر در عين اينکه از نظر پيدا کردن راه حل در رديف مسائل خصوصي است، از نظر عموميت افرادي که در جستجوي راه حلي براي آن هستند در رديف مسائل عمومي است- يعني اين مسأله از مسائلي است که براي ذهن همه کساني که في الجمله توانايي انديشيدن در مسائل کلي دارند، طرح مي شود و مورد علاقه قرار مي گيرد، زيرا هر کسي طبعاً علاقمند است بداند آيا يک سرنوشت محتوم و مقطوعي که تخلف از آن امکان پذير نيست، مسير زندگاني او را تعيين مي کند و او از خود در اين راهي که مي رود اختياري ندارد؟ … يا چنين سرنوشتي در کار نيست و او خود مي تواند مسير زندگي خود را تعيين کند؟ ” ( انسان و سرنوشت ص 37 ).
اين دعوا در بين فرق اسلامي دو قطب جدي معتزلي و اشعري پيدا کرد که اولي طرفدار تفويض و آزادي بود و دومي طرفدار جبر. اما قول اماميه در اين زمينه اين است که نه جبر و نه تفويض است. و از امام صادق (عليه السّلام) ياد گرفتند که فرمود: لا جبر و لا تفويض بل امر بين الامرين. ( بحار ج4 ص 197 ) نه جبر کامل در کار است و نه تفويض کامل بلکه امر بين اين دوست. يعني انسان کاملا دست بسته و مجبور نيست. و از طرفي هيچ امري هم بدون اذن و اراده تکويني خدا محقق نمي شود، بلکه در حوزه اراده و تقدير الهي است و انسان آزاد در انتخاب يکي از اين دو راه انجام يا ترک است. لازم بذکر است که اين مساله ابعاد هستي شناختي ( در باب عدل و توحيد ) و زيبايي شناختي ( در باب حسن و قبح ) نيز دارد که از پرداختن بدانها معذوريم.
بدين ترتيب انسان مورد نظر امام صادق (عليه السّلام) در عرصه اقتصادي در ظل اراده هاي تکويني خدا آزادانه انتخاب و عمل مي کند.
د) کرامت انسان اقتصادي
عبدالاعلي آل سام مي گويد: در يکي از کوچه هاي مدينه، در روزي تابستاني و گرم با امام صادق (عليه السّلام) روبه رو شدم و عرض کردم: فدايت شوم! با مقامي که نزد خداي بزرگ و با خويشاوندي که با رسول خدا داري، چرا در چنين روز داغي، اين اندازه خود را آزار مي دهي ( و براي خود تلاش مي کني )؟ فرمود: اي عبدالاعلي! در طلب روزي از خانه بيرون آمده ام، تا با اين کار، از امثال تو بي نياز باشم. يا عبدالاعلي! خرجت في طلب الرزق، لاستغني به عن مثلک ( وسائل جلد 12 صفحه 10 ).
حضرت همچنين شديداً ياران خود را از اينکه سربار اجتماع باشند نهي مي فرمود. در اين زمينه مفضل بن عمر از حضرت صادق (عليه السّلام) نقل مي کند که ايشان فرموده اند:
لا تکونوا کلاّ علي الناس يعني سربار جامعه نباشيد. ( ميزان الحکمه ص 121 ج4، حديث 7222 ).
ه) ضرورت کار براي انسان اقتصادي
از مهم ترين رموز توفيق در زندگي، تلاش دائم و پايداري در راه هدف مي باشد. تحرک و پويايي که از اعتقاد راسخ انسان به مقاصد خويش سرچشمه مي گيرد، ضروري ترين عامل به شمار مي آيد. انسان مسلمان براي رسيدن به سعادت اخروي بايد در امور دنيوي خويش نيز تلاش کند و آن را به عنوان وسيله و پلي براي وصال به مطلوب بنگرد. در واقع سعي و تلاش اقتصادي و دوري از تنبلي و کسالت از مهمترين خصائص انسان اقتصادي مورد نظر اسلام است. تا حدي که اسلام نام مجاهدت را بر آن مي نهد و اجر شهيد بدان مي دهد. آن حضرت نيز کار و تلاش در راه تامين نيازهاي ضروري زندگي را همسان با جهاد در راه خدا قلمداد مي کرد و مي فرمود: الکاد علي عياله کالمجاهد في سبيل الله (1) آن که براي تامين معاش خانواده اش تلاش کند، همانند رزمنده در راه خدا است. »
علي بن عبدالعزيز مي گويد: امام صادق (عليه السّلام) روزي از من احوال عمر بن مسلم را پرسيد. عرضه داشتم: فدايت شوم او از تجارت دست برداشته و به عبادت و نماز و دعا روي آورده است. امام فرمود: « واي بر او! آيا او نمي داند که هر کس به دنبال دنيا و کسب روزي حلال نرود، دعايش مستجاب نخواهد شد. » سپس امام افزود: « هنگامي که آيه « من يتق الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب »؛ ( طلاق/ 2 و 3 ) « هر کس تقواي الهي پيشه کند ( خداوند ) راه خروج از مشکلات را برايش قرار مي دهد و از جايي که گمان نمي برد روزي اش مي دهد. » نازل شد، تني اچند از اصحاب پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از کسب و کار دست کشيده و درها را به روي خود بسته، مشغول عبادت شدند تا خداوند متعال روزي آنان را از طريق عبادت برساند. هنگامي که رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) خبردار شد، آنان را احضار نمود و فرمود: شما به چه انگيزه اي از کسب و کار دست کشيده و از جامعه فاصله گرفته و به عبادت پرداخته ايد؟! گفتند: يا رسول الله! خداوند روزي ما را تکفل کرده و ما هم به عبادت او روي آورده ايم! رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: « انه من فعل ذلک لم يستجب له، عليکم بالطلب؛ هر کس چنين کند دعاي او پذيرفته نخواهد شد، بر شما باد به کسب [ روزي و درآمد ]. » ( تهذيب الاحکام، ج6، ص 323 )
حضرت امام صادق (عليه السّلام) در سخن ديگري توضيح مي دهد که برخي از افراد دعايشان هيچ گاه به اجابت نخواهد رسيد، و از جمله فرمود: « رجل جالس في بيته يقول اللهم ارزقني فيقال له الم آمرک بالطلب؛ مردي در خانه اش نشسته و مدام مي گويد: خدايا! به من روزي عطا کن! به او گفته مي شود: آيا تو را فرمان ندادم به طلب [ روزي ] » ( اصول کافي، باب من لا تستجاب دعوته، حديث 2 )
و نيز ابو عمرو شيباني مي گويد: امام صادق (عليه السّلام) را ديدم که بيلي در دست و پوششي درشت بر تن داشت و در باغچه اي که متعلق به خود او بود کار مي کرد، و عرق از او فرو مي ريخت. عرض کردم: فدايت شوم! بيل را به من بده تا به جاي تو کار کنم. فرمود: من چنان دوست دارم که شخص، در گرماي آزاردهنده آفتاب، براي به دست آوردن نيازهاي زندگي کار کند و رنج بيند. اني احب ان يتاذي الرجل بحر الشمس في طلب المعيشه ( بحار الانوار جلد 47 صفحه 57 ).
در روايت ديگري ابوبصير نقل مي کند: از امام صادق (عليه السّلام) شنيدم که فرمود: من در بعضي از زراعت هايم چندان کار کنم که عرق از من بريزد، با اين که کسي را دارم که به جاي من کار کند، ليکن مي خواهم که خداي عزوجل بداند که من خود براي طلب روزي حلال کار مي کنم. اني لاعمل في بعض ضياعي حتي اعرق، و ان لي من يکفيني، ليعلم الله عزوجل اني اطلب الرزق الحلال ( وسائل جلد 12 صفحه 23 ).
امام صادق (عليه السّلام) به فردي که در اثر جهل و غرور، تن به کار نمي داد و خود را نيازمند ديگران نموده بود، فرمود: برو کار کن! و در بالاي سرت بار حمل کن. ( و هر چه مي تواني تلاش کن. ) و از مردم بي نياز باش. سپس به وي فرمود: همانا رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سنگ ها را به دوش خود حمل مي کرد و ديوار خانه اش را مي ساخت. اعمل فاحمل علي راسک و استغن عن الناس فان رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) قد حمل حجرا علي عنقه… ( وسائل الشيعه ج12 ص 22 ).
چند نمونه ديگر از روايات منقول از حضرت را در ذيل ملاحظه مي فرماييد:
من لم يستح من طلب المنعاش خفت مونته و رخي باله و نعم عياله ( بحار الانوار ج103 ص7 ).
يا داوود انه لا يصلح المرء السملم الا ثلاثه التفقه في الدين و الصبر علي النائبه و حسن التقدير في المعيشه ( الکافي ج5 ص 87 ).
… من کسل عما يصلح به امر معيشته فليس فيه خير لامر دنياه ( وسائل الشيعه ج12 ص37 ).
3 -1 -4) مباني کيهاني شناختي اقتصادي (28)
حضرت در رساله توحيد، مفضل را به اين نکته توجه مي دهند که خداوند حکيم براي غايت مورد نظرش از انسان، تمام کائنات و آفرينش را سازگار و همسو و يار و ياور بشر و لازمه ي موفقيت تلاش هاي اقتصادي وي قرار داده است. مي فرمايند:
فکر يا مفضل في خلق هذه الارض علي ما هي عليه حين خلقت راتبه راکنه فتکون موطنا مستقرا للاشياء فيتمکن الناس من السعي عليها في مآربهم و الجلوس عليها لراحتهم و النوم لهدوئهم و الاتقان لاعمالهم فانها لو کانت رجراجه منکفئه لم يکونوا يستطيعون ان يتقنوا البناء و النجاره و الصناعه و ما اشبه ذلک. ( توحيد مفضل )
امام صادق (عليه السّلام) در تاييد وجود سازوکارهاي تکويني در عالم مي فرمود: زماني در اوضاع دنيا بي نظمي مشاهده مي کنيد که ناگهان طوفان مي شود و سيل جاري مي گردد و زلزله خانه ها را ويران مي نمايد. اين ها را دليل بر بي نظمي جهان ندانيد و آگاه باشيد که هر يک از اين وقايع غير منتظره از يک يا چند قاعده ثابت و غير قابل تغيير پيروي مي نمايد و بر اثر آن قواعد ثابت اين وقايع روي مي دهد. ( منبع: کتاب امام صادق (عليه السّلام) مغز متفکر شيعه، ذبيح الله منصوري )
همچنين ايشان در باب اهميت حرکت در عالم شهادت، فرموده اند: هر چه هست حرکت دارد و حتي جمادات داراي حرکت هستند و گرچه چشم ما حرکت آنها را نمي بيند، ولي نمي توان چيزي رايافت که حرکت نداشته باشد و هرچه هست مجذوب خالق مي باشد. اگر لحظه اي حرکت متوقف گردد انسان مي ميرد ولي بعد از مرگ هم حرکت بطرزي ديگر ادامه پيدا مي کند، چون جسم آدمي مي پوسد. ( همان )
3 -1 -5) مباني معرفت شناختي اقتصادي
بحث در باب مبادي معرفت شناختي اقتصاد اسلامي بويژه از ديدگاه معصومين (عليهم السّلام) بحث دامنه دار، پيچيده اي و خارج از تخصص نگارنده است، که در غالب موارد بايد بطور غير مستقيم و از ساير مبادي فلسفي مورد نظر ايشان استخراج شوند.
ما در خصوص مسائل مربوط به معرفت شناسي اقتصادي از منظر حضرت صادق (عليه السّلام) صرفاً به سه مورد جزئي و مستقيم مي پردازيم.
اول:
اينکه حضرت، کار عملي و تجربي در حوزه اقتصاد را شرط لازم براي رشد عقل اقتصادي مي دانند: التجاره تزيد في العقل ( وسائل الشيعه ج12 ص4 ). از اين فرمايش حضرت چنين مي توان استفاده کرد که تلاش علمي و نظري اقتصادي، بازرگاني و مالي، با تمرين عملي تکميل مي شود.
دوم:
با فرمايش حضرت که: من اراده التجاره فليتفقه في الدين ليعلم بذلک ما يحل له مما يحرم و من لم يتفقه في دينه ثم اتجر تورط الشبهات” ( المقنعة: ص 591 کتاب التجارة ب2، وسائل الشيعة ج6 ص 283 ) و تأکيد بر اهميت آشنايي با صلاح و فساد و حلال و حرام الهي در زمينه اقتصاد، مي توان چنين نتيجه گرفت که هر بسته و برنامه آموزشي در اين زمينه، و هرگونه ورودي به عرصه اقتصادي بايد مشتمل بر آشنايي مکفي و مؤثر از فقه الاقتصاد باشد.
سوم:
علوم از جمله علوم مربوط به مصالح دنيوي، اعطايي از سوي خدا هستند. حضرت در توحيد مفضل به مجموعه اي از علوم و فنون دنيوي که مصالح و فوائد اقتصادي را در بردارند نام مي برد:
فکر يا مفضل فيما اعطي الانسان علمه ما منع، فانه اعطي جميع ما فيه صلاح دينه و دنياه،… اعطي علم ما فيه صلاح دنياه کالزراعه و الغراس و استخراج الارضين و اقتناء الاغنام و الانعام و استنباط المياه و معرفه العقاقير التي يستشفي به من ضروب الاسقام، و المعادن التي يستخرج منها انواع الجواهر و رکوب السفن و الغوص في البحر و ضروب الحيل في صيد الوحش و الطير و الحيتان و التصرف في الصناعات و وجوه المتاجر و المکاسب و غير ذلک مما يطول شرحه و يکثر تعداده… ( توحيد مفضل )
3 -1 -6) مباني تکليف شناختي اقتصادي (29)
روايات دال بر مبادي تکليف شناختي اقتصاد اسلامي بر دو دسته تقسيم مي شوند، اول مباني اخلاقي و دوم مباني قانوني، که روايات رسيده از معصومين (عليهم السّلام) بويژه امام ششم، در اين دو باب بسيار فراوان است. و بسياري از رواياتي که در مواضع ديگر اين مقاله آورده شده اند حسب فضاي اخلاقي و يا قانوني حاکم بر فرمايش ايشان، در يکي از اين دو دسته مي گنجد.
قبل از پرداختن به روايات منتخب ذکر اين نکته خالي از لطف نيست که برخي از مستشکلين به انديشه هاي اسلامي و مستشرقين محقق در باب علل انحطاط و عقب ماندگي مسلمين، برخي از عناصر اخلاقي را مانع رشد و توسعه اقتصادي جهان اسلامي دانسته اند. شهيد مطهري در اين باب آورده که “در اخلاق اسلامي عناصر زهد، قناعت، صبر، رضا، تسليم و توکل، به تأثير در انحطاط مسلمين متهم شده اند.” ( انسان و سرنوشت ص 17 ). اين ديدگاه البته در بين علماي اقتصاد غرب ريشه ديرينه دارد و هر عنصري را که به نوعي با منفعت شخصي در تعارض باشد ( از جمله مسائل اخلاقي و نوع دوستانه ) را مخالف پيشرفت اقتصادي مي دانسته اند. (30) اما امروزه با معرفي مساله سرمايه اجتماعي که در بحث از محيط اقتصادي بدان خواهيم پرداخت، اين تعارض رفع شده است.
در اين جا و با توجه به ذکر موارد ديگر در جاي جاي نوشته، صرفاً به چند مورد اخلاقي درباب دستگيري از مستمندان اشاره کرده و بدان بسنده مي کنم.
در سالي که گندم در مدينه ناياب شد، در آن سال امام (عليه السّلام) دستور داد گندم هاي موجود در خانه را بفروشند و از همان، نان مخلوط از آرد جو و گندم که خوراک بقيه مردم بود، تهيه کنند و فرمود: « اشتر لنا شعيرا فاخلطه بهذا الطعام او بعه فانا نکره ان ياکل جيدا و ياکل الناس رديا » ( وسائل الشيعه ج12 ص 321 ) و اين از مکارم اخلاق عالي آن حضرت حکايت دارد. حضرت صادق (عليه السّلام) هميشه همگام با مردم بود و اجازه نمي داد، امتيازي براي وي و خانواده اش در نظر گرفته شود و اين ويژگي هنگام بروز بحران هاي اقتصادي و اجتماعي بيشتر نمايان مي گشته است.
صفوان بن ساربان مي گويد: در محضر امام صادق (عليه السّلام) بودم. مردي از اهالي مکه به نام « ميمون » نزد آن حضرت آمد و عرض کرد: کرايه راه سفر تمام شده، نياز به کرايه دارم. اما بي درنگ به من فرمود: برخيز و به کار برادرت رسيدگي کن. برخاستم و به حل مشکلات او پرداختم. خداوند کمک کرد و نياز او برطرف شد. در اين هنگام به محضر امام صادق (عليه السّلام) رسيدم، از من پرسيد: در مورد نياز و مشکل برادرت چه کردي؟ عرض کردم به ياري خدا مشکل او حل شد. آن حضرت فرمود: آگاه باش! که حتماً برادر دينيت را ياري کني. اين کار در نزد من محبوب تر و بهتر از آن است که يک هفته خانه کعبه را طواف نمايي. ( اصول کافي، ج2، ص 198 )
امام همانند مردم معمولي لباس مي پوشيد و در زندگي رعايت اقتصاد را مي کرد. مي فرمود: بهترين لباس در هر زمان، لباس معمول همان زمان است. لذا گاه لباس نو و گاه لباس وصله دار برتن مي کرد. لذا وقتي سفيان ثوري به وي اعتراض مي کرد که: پدرت علي لباسي چنين گرانبها نمي پوشيد، فرمود: زمان علي (عليه السّلام) زمان فقر و اکنون زمان غنا و فراواني است و پوشيدن آن لباس در اين زمان، لباس شهرت است و حرام… پس آستين خود را بالا زد و لباس زير را که خشن بود، نشان داد و فرمود: لباس زير را براي خدا و لباس نو را براي شما پوشيده ام. ( اعيان الشيعه، ج1، ص 660 )
حضرت علاقمند تقسيم دارايي خود با نيازمندان بود. امام درباره باغ خود مي فرمود: وقتي خرماها مي رسد، مي گويم ديوارها را بشکافند تا مردم وارد شوند و بخورند. ده نفر ديگر بيايند و هر يک، يک مد خرما بخورند. آنگاه براي تمام همسايگان باغ ( پيرمرد، پيرزن، مريض، کودک و هر کس ديگر که توان آمدن به باغ را نداشته )، يک مد خرما ببرند. سپس مزد باغبان و کارگران و … را مي دهم و باقي مانده محصول را به مدينه آورده بين نيازمندان تقسيم مي کنم و در آخر از محصول چهار هزار ديناري، چهارصد درهم برايم مي ماند. ( وسائل الشيعه، ج16، ص 488 )
پي نوشت ها :
1- صحيفه نور، ج21، ص 98.
2- Deontological discourse
3- Administrative discourse
4- Epistemic
5- Economic realm
6- Techne
7- اين عنوان از همان مقوله است که امام صادق (عليه السّلام) را صاحب مذهب مي دانيم و نافي جايگاه ساير معصومين (عليه السّلام) در توليد علوم انساني اسلامي نيست.
8- Discipline
9- Social technology
10- science
11- علاقمندان به ساخت شناسي از دانش و علم اقتصاد را، به دو مقاله زير ارجاع مي دهم:
● A Framework for Heterodox Economics, Robert Scott Gassler, Vesalius College of the Vrije Universiteit Brussel, Presentation to “ Economics for the Future, Cambridge(UK)2003
● Fundamental Construct of Economic knowledge, Adel Paighami, unpublished paper
12- Principles of Microeconomics, Fourth Edition by Joseph E. Stiglitz, W. Norton; 4 edition 2005, p. 24
13- Economic ontological foundation
14- براي آگاهي در اين زمينه به کتاب مهم پروفسور ماندويل با نام افسانه زنبوران (The Fabel of Bees ) مراجعه فرماييد.
15- Positive sum game
16- Zero sum game
17- Allocative
18- Choice and decision making
19- distributive
20-Mechanism design
21-Coperative madels
22-Competitive models
23- در جاي ديگر بدين ترتيب نقل شده: انما کان اصلاح المال منبهه للکريم، لان باصلاح المال ينموا المال و بنمو المال يتيسر الکرم و بالکرم يعلوم الکريم و يشرف ( الهادي ص 455 )
24- Economic theological foundation
25- Economic anthropological foundation
26- اين اصطلاح را از اقتصادانان شهير جان مينارد کينز مي شنويم.
27- Atomism
28- Economic cosmological foundation
29- Economic deontilogical foundation
30- مهمترين منبع کلاسيک اين ديدگاه را در کتاب ماندويل با نام “افسانه زنبوران” مي توان يافت.
منبع مقاله :
پاکتچي، احمد؛ (1391)، مباني و روش انديشه ي امام صادق (ع)، تهران: دانشگاه امام صادق (ع)، چاپ اول