دکترین گناه ازلی از عهد عتیق تاکنون(1)
مقدمه: «جایگاه گناه در زندگی انسان»
مسئله «جایگاه گناه در زندگی انسان» ذهن متفکرین و متکلمین مذهبی را در قرون متمادی به خود مشغول کرده است. گناه با جرم فرق دارد. جرم، نادیده گرفتن قوانین مدنی است و گناه، عمل یا فکری است که منجر به انکار خدا و یا بی حرمتی به او شود. بنابراین مفهوم گناه تنها در نصوص مذهبی دارای معناست. در تاریخ ادیان گناه همیشه اهانت به قداست الهی (1)تلقی شده است. پولس حواری (2)در تعریف گناه چنین نوشت: هر آنچه از ایمان برنیاید گناه است.(3)این تعبیر الهام بخش و راهنمای افرادی مثل آگوستین(4)، لوتر(5)، و کی یرلگارد در تفسیر مجدّد و مهم ایشان از مسیحیت بوده است. در کلام مسیحیت از گناه به غرور(6)و شهوت (7)تعبیر شده است. در غرور، انسان خداوندی خدا را نادیده می گیرد و داعیه خداییی می کند و خود را کامل و بی نیاز می بیند. شهوت همان خود پرستی (8)است. در خود پرستی، قدرت خدا و عشق نادیده گرفته می شود.(9)گناه به دو نوع بخشودنی(10)و نابخشودنی (11)تقسیم می شود. با ارتکاب گناه نا بخشودنی مانند قتل، بت پرستی و زنا شخص به دلیل خدا انگاشتن خود و نادیده(12)انگاشتن عظمت الهی از جامعه مسیحی رانده و طرد می شود. کاتولیکهای رومی (13)این دو گناه را متفاوت می دانستند اما مصلحین این تفاوت را نادیده انگاشتند. پروتستانیزم جدید(14)این سنتها را شکست و گناه را از دید علوم اجتماعی و طبیعی و نظر آن دو در مورد اخلاق نوع بشر و گروه ها انسانی و افراد تعریف کرد.(15)
کلام مسیحیت گناه را ناشی از سوء استفاده انسان از آزادی اش می داند. این سخن نیازمند پاسخ این سؤال است که چگونه برای انسان ممکن است که از آزادیش سوء استفاده کند و به عنوان یک گناهکار در مقابل خدا قرار گیرد. جواب این سؤال در دکترین گناه ازلی (16)داده می شود. طرح مسئله چنین است که گناهی که منجر به هبوط آدم و رانده شدن او از بهشت شد از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود به طوری که تمام فرزندان آدم را دارای طبیعتی گمراه و فاسد می کند.(17)نظریه گناه نخستین(18)ابداع آگوستین نبود، (19)پیش از او پولس، ترتولیانس، کوپریانوس، آمبروسیوس آن را مطرح کرده بودند، اما تجربه شخصی وی از گناه و سروش که سبب گرایشش به دین مسیح شده بود، باعث نضج این ایده ی غم انگیز در وی شده بود که اراده انسان از بدو تولد معطوف به شر است و در نتیجه عنایت خداوند ممکن است بسوی خیر بگردد. او تمایل اراده به شر را نتیجه گناه حوا و عشق آدم دانست و جز این توصیفی برای آن نیافت، آگوستین استدلال می کرد که چون همه ما فرزندان آدم هستیم در گناه او نیز شریکیم و در حقیقت ذریه ی گناه اوییم. “گناه نخستین” آلودگی به شهوت بود، و شهوت هنوز هم کردار نسل آدم را آلوده می کند، دقیقاً بخاطر همین پیوستگی میان رابطه جنسی و بقای نسل است که انسان به “توده ای از خسران” بدل شده است و بسیاری از ما نفرین شده خواهیم بود. برخی از ما نجات خواهند یافت، اما تنها به واسطه فیض و رنج های “پسر خدا” و شفاعت “مادر” که “او” با قدیست آبستن شد. یک زن ما را به تباهی کشاند اما زن دیگر رستگاری را برای ما خرید.(20)وی می گفت تجسد خدا(21)و لطف او بود که بر گناه غلبه کرد و نجات(22)را آورد(23).
در این مقاله گناه ازلی به تفصیل مورد بحث و بررسی قرار می گیرد. در بین منابع متعددی که به آنها رجوع کردم مقاله گناه ازلی در دائرة المعارف هستینگر (دین و اخلاق)(24)را از همه جامعتر و مفیدتر یافتم. لذا چهارچوب این مقاله براساس آن تنظیم شده و در سه قسمت ارائه می شود:
در قسمت اول به عناوین ذیل پرداخته می شود:
1. گناه ازلی در عهد عتیق (25)
2. بسط تفکر در ادبیات غیر دینی یهودی (26)
3. نظریه گناه ازلی در عصرآباء کلیسا و قرون وسطی(27)
4. نظریه گناه ازلی در قرن های 16 تا 19.
در قسمت دوم مشکلات این نظریه در فلسفه مورد بررسی قرار می گیرد و در قسمت سوم به نظریه گناه ازلی در تفکرات معاصر و نقد آن پرداخته می شود.
گناه ازلی-الف)نظریه مسیحی سنتی.
الف –1-مقدمات نظریه گناه ازلی در عهد عتیق
در الهیات مسیحی گناه ازلی به دنبال هبوط (28)آدم ذکر گردیده و گناهکاری آدم در ضدیت با جایگاه انسان قبل از هبوط(29)تشریح گردیده است. گناه ازلی از زمان قدیس پولس مورد توجه بوده و در سفر تکوین باب سوم مطرح شده است و ریشه در الهیات عهد عتیق دارد. سفر تکوین باب سوم در مورد این که گناه آدم به اعقاب و ذریه اش منتقل شده و ایشان را محروم از موهبت های الهی (30)کرده سخنی نمی گوید. تنها از خروج آدم از بهشت و نزدیک
شدن او به درخت زندگی (31)و سزاواریش برای آسیب های جسمانی سخن می گوید. علاوه بر آن هیچ نشانی از مفهوم گناه ازلی در اندیشه مؤلفین یهودی مشاهده نشده است (32). بطور کلی در عهد عتیق سخن روشن و صریحی در مورد انتقال گناه ارثی از اولین انسان به ابناء بشر نیامده.(33)گناه قابیل با گناه آدم مربوط نبوده است. گناهکاری اعقاب و فرزندان آدم عمومیت نداشته و بطور کلی در عهد عتیق هیچ ارتباطی بین گناهکاری آدم و نوع بشر ذکر نشده است. با این وجود عهد عتیق برخی عقاید را که بعدها در شکل گیری گناه جبلی یا ازلی مؤثر بودند به آن اشاره شده است.(34)برای مثال برخی اوقات گناه مظهر قدرتی است که خارج از انسان است که در آن می توان نشان تمایل را دید. تجرد گناه از گناهکار که بعدها در کلام مسیحی رخ می دهد بسیار فجیع و دردناک است. انسان به شر (35)تمایل دارد هر چند این تمایل نتیجه هبوط آدم نبوده است. گناه به مثابه حالت و رفتاری مجزا تلقی می شود. گاهی گناهکاری عمومیت پیدا می کند. و گاه از بدو تولد ارثی انسان محسوب می شود. در مزامیر باب پنجاه و یکم این ارث یا گناهکاری ارثی جرم تلقی می شود.
الف-2-بسط تفکر گناه ازلی در ادبیات غیر دینی یهودی
شاید قدیمیترین تفاسیر موجود از داستان هبوط کتاب حکمت یسوع بن سیراخ باب آغاز پیدایش ازلی: 25 باشد که در آنجا «آغازگر گناه زنی است که به خاطر او همه ما می میریم.» آغاز(36)«پیدایش ازلی» به معنای دنیوی یا غیر روحانی بکار می رود و جنبه سببیت ندارد. احتمالاً این معنا در متون عبری یافته شده بخصوص متون کتاب یسوع پسر سیراخ(37)استعمال شده است. یسوع بن سیراخ (38)از این آیه ی عهد عتیق هیچ استفاده ای برای گناه ازلی نمی کند. اما قسمت آخر آیه فوق الذکر دالّ بر این است که در دوران او زمینه تفسیر فصل سوم سفر تکوین به گونه ای که منجر به نظریه ازلی شود فراهم شده بود. کتاب حکمت (39)نمونه های جدیدی از تفکر یهودی که به نظریه گناه ازلی منجر شد را ارائه می کند. برای مثال: آن جایی که در تعالیم یهودی آمده که گناه و مرگ (روحانی)از خارج به انسان عرضه شده و آن جایی که از آدم بعنوان «نخستین انسان مخلوق»(40)
سخن می گوید و یا آن جایی که واقعیت آلودگی منتقل شده(41)را تأیید می کند (هرچند این مسأله محدود است و جهانی نیست و از قابیلیان (42)اخذ شده است نه از آدم)تمام اطلاعات نظریه گناه ازلی در کتاب حکمت است ولی بصورت نامنسجم و مفهوم واحدی را دنبال نمی کنند. آخرین جمله به خوبی تعالیم استادانه ی فیلون (43)و یهودیان اسکندریه (44)را به اختصار بیان کرده است. اما در نوشته هایی از متون غیر رسمی (45)همان دوره که عمدتاً تحت تأثیر افکار هلنیستی (46)است مانند کتاب «اسرار خنوح نبی» (47)گناه ازلی که از آدم ناشی می شود و به روشنی آموخته می شود. شواهدی از آن را متذکر می شویم:
1-ادبیات ربیانی-(48)در این بخش از ادبیات یهودی ما شاهد عزت جلال آدم قبل از هبوط هستیم و اثرات هبوط را در هستی مشاهده می کنیم. با این وجود مفهوم نعمت از دست رفته به وسیله آدم در مورد نسل بشر با مفهوم موهبت خاص الخواص(49)الهیات دوره ی بعد مسیحیت یکی نیست. میل به شر که منشأ آن در عهد عتیق است. کاملاًمطرح شده است اما به نظر نمی رسد که ربانیون قبل از مسیحیت تمایل به شر را نتیجه اولین گناه می دانستند. افسانه ی حوا که به واسطه شیطان یا مار اغوا شد و آلودگیش به اخلاف منتقل شد به چند صورت در نوشته های ربانیون آمده است.
اما به نظر نمی رسد که این داستان بیانگر گناهکاری نوع بشر باشد. در اینجا نکته قابل توجه این است که در ادبیات یهودی تا قبل از تعالیم قدیس پولس در قرون وسطی، عقیده شریک بودن همه انسان ها در گناه آدم بیان نشده است. نکته بسیار قابل توجه دیگر در ارتباط با تعالیم مقدماتی قدیس پولس آن است که آنچه در تعالیم قدیس پولس مبنی بر این که آدم شامل نوع انسان است، یا وقتی آدم گناه می کند همه با او یکسانند تا قبل از قرون وسطی در این بخش از ادبیات نیامده است. ظاهراً مرگ
و جلوه های مختلف زندگی آدم در آغاز حیات او تنها هبوطند که ربانیون متقدم به آن پرداخته بودند.
2-ادبیات مکاشفه ی یهودی-(50)در کتاب خنوخ که ظاهراً
قدیمی ترین نسخه موجود عهدین غیر قانونی (51)مجعولات کتاب مقدس است، در آغاز تفسیر یهودی برای توضیح گناهکاری نوع بشر بر خلاف معمول به داستان هبوط در سفرتکوین فصل سوم اشاره نمی کند بلکه به افسانه الوهیم (52)(یا شاهدان آن گونه که در کتاب خنوخ نامیده شده است)که در سفر تکوین باب 6 آیات 1 تا 4آمده است اشاره می کند. در آپوکریف بعدی تأکید بیشتر بر سفر تکوین باب 4 قرار می گیرد، و اثرات آمیختگی این دو داستان متفاوت
ادبیات کتاب مقدس منجربه جداشدن عقیده ی هبوط ابناء (53)از مکانی که ابتدائاً در آن رشد کرده بود و نسبت آن به تاریخ اولین اغوا(54)و از دست دادن بهشت شد. بنابراین داستان هبوط به عنوان توضیح، در ردیف مسئله انسان لحاظ شده است. در کتاب اسرار خنوخ این عقیده –نوع بشر از آدم ارث می برد و در نتیجه گناه او دچار ضعف اخلاقی شده صریحتر از آنچه قدیس پولس در نظریه گناه ازلی اش تعلیم داده-آمده است. احتمالاً این آموزه که برای کتب اولیه یهودی بسیار نامتعارف بود. چندان قدیمی نیست. کتاب باروخ که از تمام محصولات کتاب مقدس به ادبیات ربیانی شبیه تر است، هبوط را قرار دادن نوع انسان در معرض تنبیه آینده می داند که بر سرنوشت روحانی (55)همه انسانها تأثیر می گذارد. این در عین حال همان وقت تأکید می کند که در نهایت هر فرد “آدم روح خودش است”(56). آموزه ای که در کتاب مجعول باروخ (57)آمده شبیه آموزه ی قدیس پولس است. آنچه که در کتاب مکاشفات عزرا (58)آمده است شبیه و شاید همزمان با نوشته این دو نویسنده است. با این وجود هنگامی که “باروخ” تأثیر هبوط بر وضعیت اخلاقی انسان را کاهش می دهد، «بینش عزرا» سرشار از بیان نقص و ناتوانی بشر است. هرچند تکیه گاه عزرا در مورد گناه ازلی، باطن شرور (59)است که او دنبال روی طرز تفکر ربانیون هست و در آنجا عملاً به فساد موروثی(60)معتقد می شود. او ناتوانی بشر را نه از طریق ارث بردن از آدم هبوط یافته(61)بلکه از نسل بعدی آدم (62)می داند آنگاه که ایشان تسلیم شر شدند. این تحریک شر در وجودمان زمانی که متولد شدیم به همان اندازه بود که آدم در زمان خلق شد. بطور کلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که یهودیت در آغاز تاریخ مسیحیت دو تصور متمایز از گناه ازلی داشت. محتملاً یک تصور ریشه در مکتب اسکندریه (63)دارد که عقیده به فساد موروثی بشر دارد و با دکترین آگوستین شباهت دارد و دیگری به گونه ای کاملاً نا معین بیانگر ارتباط بین گناه آدم و استحقاق اخلاقش برای تنبیه است ولی (متون یهودی)هیچ گونه ارتباطی بین این دو ارائه نمی دهد.(64)
پی نوشت ها :
1.divine holiness
2.saint paul
3.what does not come from faith is sin
4.Augustine
5.Luther
6.superbia
7.concupiscentia
8.egotism
9.Encyclopedia of Religion,Ed. byferm,vergilius,the philosophical Library,New York,1945.p711.
10.Venial sin
11.mortal sin
12.deify
13.Roman Catholicism
14.Modern protestanism
15.Ferm,op. cit,p711.
16.Peccatum origin is sin of the origin
17.Ferm,op. cit,p. 551.
18.Original sin
19.بزرگترین شخصیتی که درکلیسای قدیم کاتولیک به ظهور رسید آگوستین(430 – 354)اسقف شهر هیپو در شمال افریقا بود. پدرش مشرک و رومی مذهب و مادرش نیز مسیحی بود. آگوستین قبلاً مسیحی نبود، در سالهای اولیه زندگانیش گناهان زیادی مرتکب شده بود.(بی ناس، جان، 1370، ص641 و براون، کالین، 1375، ص3)اخلاق قدیس آگوستین کم و بیش به اخلاق تولستوی شبیه بود. هر دو ایام جوانی تسلیم خواهش های نفسانی شدند، گناه ورزیدند تا سرانجام به روشنایی راه بردند. (توماس، هنری و توماس، دانالی، 1375، ص127)وی ابتدا به آئین مانی درآمد ولی این آئین عطش روحانی او را سیراب نساخت او در اعترافات مشهورش به این حالت اشاره دارد. آگوستین چندی نیز فریفته ی مبادی فلسفه نوافلاطونی گشت و در افکار وی تحولی اساسی روی داد. (بی ناس، جان، ص643)آگوستین بعد از توبه کردن و مسیحی شدن زندگی خود را وقف مسائل روز از دید مسیحی ساخت. وی با پیروان مانی(که خودش هم قبلاً جزء آنها بود)مسئله شرارت را مطرح ساخت. برخلاف اعتقاد پیروان مانی که شرارت را یک اصل ابدی برضدخدا می دانستند، آگوستین معتقد بود که خدا یگانه خالق و حافظ همه است. به نظراو شرارت عبارت بود از فقدان نیکویی و انسان شرارت را زمانی آغاز کرد که از آزادی خدادادی سوءاستفاده کرد.(بروان کالین، 1375، ص4)غالباً گفته اند که هم کاتولیک ها و هم پروتستان ها اصول عقاید خود را از آگوستین اقتباس کرده اند. می توان گفت آگوستین در شکل دادن الهیات قرون وسطی بیش از هر متکلم دیگری مؤثر بوده است. (همان، ص5). همچنین بقول برتراند راسل(Bertrand Russell)وی در میان افکار بزرگ جهان مقامی شامخ دارد. با آن که آگوستین در سالهای سیاه به نوشتن پرداخت ذهن بسیاری از متفکران جدید را روشن کرد. دکارت (Decartes) (مایه استدلال خود را در باب اثبات وجود خدا از او گرفت. اسپینوزا (Baruch spinoza)در “نقش جهان در زمین ابدی” از او الهام گرفت. آگوستین نخستین کسی بود که به نظریه نسبیت اشارتی کرد. نظریه ای که امروزه در فلسفه و علم مورد قبول عام واقع شده است. (توماس، هنری 1375، ص135).
20. دورانت، ویل، تاریخ تمدن. عصر ایمان بخش اول، ترجمه ابو طالب صارمی و ابوالقاسم پاینده و ابوالقاسم طاهری، ص87.
21.God‘s incarnation
22.Salvation
23.Smart, Ninian The world‘s Religions. Cambridge university press, 1992, p. 258.
24.The Encyclopdia of Religion and Ethics, Ed. By james Hastings, 1980, vol, pp. 558-565.
25.Old testament
26.Uncanonical jewish literature
27.Patristic period and the Middle Ages
28.Fall
29.Unfallen state of man
30.divine gifts
31.tree of life
32.op. cit, p. 558
33.New Catholic Encylopedia, vol X, p. 776
34.New Catholic Encylopedia, cit, vol X, p. 776
35.yeser
36.beginning
37. یسوع بن یسراخ صاحب کتاب sirach حکمت از اپاکریفا می باشد.
38.Bensira
39.The book of wisdom
40.The protoplast
41.transmitted depravity
42.Cainites
43.Philo
44.Alexandrian Judaism
45.Apocalyptic writing
46.Hellenic thought
47.Book of the secrets of Enoch
48.Rabbinical literature
49.dona superaddita
50.Jewish apocalyptic litreture
51.Pseudepigraphic literature
52.Elohim
53.Fall of the race
54.first temptation
55.Spiritual destiny
56.”the Adam of his own soul”
57.Pseudeo – Baruch
58.Apocalypse of Ezra
از کتب آپوکریفا (متون غیر رسمی)است که تلفظ لاتین یونانی آن Edras of the )(apocrypha می باشد.
59.evil heart (Yeser hara)
60.inherent corruption
61.Fallen Adam
62.The following of Adam
63.Alexandrian School
64.Hastings, op. cit, p. 559.
منبع: نشریه فکر و نظر، شماره 5-4.