طلسمات

خانه » همه » مذهبی » دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (2)

دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (2)

دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (2)

ابن عساکر به طرق گوناگون این حدیث را نقل می کند. وی این حدیث را بی کم و کاست به نقل از خطیب بغدادی هم چنان که در کتاب تاریخ بغداد آمده است، روایت می کند.

0039712 - دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (2)
0039712 - دیدگاه اهل سنت پیرامون آیه ی اکمال دین (2)

 

نویسنده: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی

 

3. روایت ابن عساکر

ابن عساکر به طرق گوناگون این حدیث را نقل می کند. وی این حدیث را بی کم و کاست به نقل از خطیب بغدادی هم چنان که در کتاب تاریخ بغداد آمده است، روایت می کند.
سپس می گوید: در سندی کوتاه، ابوبکر بن مزرفی، از ابوالحسین ابن مهتدی، از عمر بن احمد، از احمد بن عبدالله بن احمد نقل می کند که علیّ بن سعید رقّی، از ضمره، از ابن شوذب، از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب، از ابوهریره نقل می کند که… .
او هم چنین می نویسد: ابوالقاسم بن سمرقندی، از ابوالحسین بن نقور، از محمّد بن عبدالله بن حسین دقّاق، از احمد بن عبدالله بن احمد بن عباس بن سالم بن مهران، مشهور به ابن نیری نقل می کند… .(1)

طریق اول

1. ابوبکر بن مزرفی

از راویان این حدیث ابوبکر بن مزرفی درگذشته سال 527 هـ.ق است. ابن جوزی درباره او می گوید: از او روایت شنیده ام. او مورد اعتماد، عالم و دقیق و نیز دارای عقیده صحیح بود. (2)
ذهبی نیز وی را فردی متقن و مورد اعتماد می داند. (3)

2. ابوالحسین بن مهتدی

ابوالحسین بن مهتدی متوفای 465 هـ.ق از دیگر راویان این حدیث است که خطیب بغدادی وی را مورد اعتماد و شریف، سمعانی او را ثقه، حجت، شریف و دارای احادیث فراوان، اُبَیّ نرسی نیز او را ثقه که برای مردم روایت می خوانده، معرفی می کنند. هم چنان که ذهبی نیز او را امام، عالم، خطیب، محدث، حجت، مسند عراق … سرور بنی هاشم در دوران خود… توصیف می کند. (4)

3. عمر بن احمد

عمر بن احمد نیز همان ابن شاهین (متوفای سال 385 هـ.ق) است. خطیب بغدادی او را امین و ثقه لقب می دهد.
ابن ماکولا نیز همین لقب ها را برای وی ذکر می کند.
حمزه سهمی از دارقطنی نقل می کند که او را ثقه و مورد اعتماد می داند.
ابوالولید باجی و ازهری نیز او را ثقه می نامند.
ذهبی می گوید: ابن شاهین، شیخ، صدوق، حافظ حدیث، عالم، شیخ عراق و صاحب تفسیرکبیر، ابوحفص عمر بن احمد… .(5)
نام راوی دیگری که در سند این روایت به چشم می خورد احمد بن عبدالله بن احمد، که همان ابن نیری است. ما پیش از این درباره وی سخن گفتیم. بقیه رجال این روایت را نیز در ادامه بررسی خواهیم کرد.

طریق دوم

1. ابوالقاسم ابن سمرقندی

ابوالقاسم بن سمرقندی متوفای 536 هـ.ق راوی دیگر این حدیث است. ابن عساکر درباره او می گوید: او ثقه بود و احادیث فراوانی داشت.
سلفی نیز او را ثقه و مورد اعتماد دانسته است.
ذهبی درباره او می گوید: شیخ، امام، محدّث، سودمند و دانش، مسند ابوالقاسم اسماعیل بن احمد… .(6)

2. ابوالحسین

ابوالحسین ابن نقور درگذشته سال 470 هجری نیز یکی دیگر از رجال حدیث مورد بحث است. خطیب بغدادی درباره او می گوید: او صدوق است.
هم چنین ابن خیرون وی را ثقه و مورد اعتماد می نامد.
ذهبی نیز پس از نقل دیدگاه خطیب بغدادی و ابن خیرون، می نویسد:
ابن نقور، شیخ جلیل، صدوق، مسند عراق، ابوالحسین احمد بن محمد بن احمد بن عبدالله بن نقور بغدادی بزّاز… .(7)

3. محمد بن عبدالله

محمد بن عبدالله بن حسین دقّاق همان برادرزاده میمی است که در گذشته شرح حال او ذکر شد. شرح حال احمد بن عبدالله بن نیری را نیز پیش از این معرفی کردیم. درباره بقیه رجال این سند در ادامه سخن خواهیم گفت.

روایت یاد شده و دیدگاه ابن تیمیه

همان گونه که پیش از این آوردیم، علامه حلی رحمه الله در اثبات امامت و خلافت بلافصل حضرت علی(علیه السلام) به آیات قرآن استدلال می کند.
وی در استدلال به آیه اکمال دین می نویسد”
برهان سوم: آیه کریمه ای است که می فرماید:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً».(8)
ابونعیم اصفهانی با ذکر سند از ابوسعید خدری این گونه نقل می کند: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به سوی غدیرخم فرا خواند… .
ابن تیمیه در پاسخ به استدلال سوم علامه حلی رحمه الله نیز همان مطالب پیشین را دوباره تکرار می کند.
او در پاسخ به دیدگاه علامه حلی رحمه الله می نویسد:
صرف این که این روایت را ابونعیم اصفهانی نقل کرده، نشان دهنده صحّت روایت نیست. همه دانشمندان و آشنایان به روایات ساختگی اتّفاق نظر دارند که این روایت، ساختگی و دروغ است.
این روایت را حدیث شناسان، معتبر نمی دانند و می دانیم که در این امور، حدیث شناسان هستند که باید به آن ها رجوع شود.
از طرفی این آیه به هیچ وجه دلالتی بر علی و امامت وی ندارد. بلکه آیه یاد شده از کامل شدن دین، تمام شدن نعمت بر مؤمنان و رضایت از دین اسلام خبر می دهد.
بنابراین، روشن ادّعای کسانی که با این استدلال می گویند: قرآن کریم بر امامت وی دلالت دارد، ادّعای دروغین است.
وی در ادامه می نویسد:
اگر گفته شود: روایت مزبور بر این موضوع دلالت می کند، باید پاسخ داد که اگر روایت نیز صحیح باشد، در این صورت، این روایت، حجت و مورد استدلال است، نه آیه قرآن.
اگر این روایت نیز صحیح نباشد که اساساً نه قرآن و نه روایت برای اثبات موضوع، حجّت نخواهد بود پس در هر دو صورت، آیه اکمال دین بر این موضوع دلالتی ندارد… .(9)

نقد دیدگاه ابن تیمیه

استدلال به آیه قرآن کریم که به واسطه روایتی صحیح تفسیر شده، استدلال به حدیث نیست؛ بلکه استدلال به قرآن کریم است.
از سوی دیگر، روایت مفسّر آیه نیز صحیح است، نه ساختگی… بنابراین، آن چه، ابن تیمیه ادّعا کرده از روی تعصّب بیان شده و سخنانی دروغ و تناقض آمیز است.

آیه اکمال دین و دیدگاه ابن کثیر

ابن کثیر نیز که شاگرد ابن تیمیه به شمار می آید، هم در تفسیر و هم در تاریخ خود در این باره مطالبی را مطرح می کند. در این جا به بررسی مطالب هر یک از این دو اثر وی می پردازیم:

دیدگاه ابن کثیر در تاریخ البدایة و النهایه

ابن کثیر در کتاب تاریخ خود سخنان گزاف تری به میان می آورد. او می نویسد:
ضمره، از ابن شوذب، از مطر ورّاق، از شهر بن حوشب، از ابوهریره این گونه نقل می کند:
وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) دست حضرت علی(علیه السلام) را گرفت، فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه؛
هر کس من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست.
سپس خداوند این آیه را بر آن حضرت نازل کرد:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی».(10)
ابوهریره در ادامه می گوید: و آن، روز غدیر خم است که هر کس هجدهم ذی حجه را روزه بگیرد خداوند پاداش روزه شصت ماه را برایش می نویسد.
اما این حدیث اصلاً قابل قبول نبوده، بلکه دروغین است؛ زیرا با آن چه در صحیح بخاری و صحیح مسلم از عمر بن خطّاب نقل شده که این آیه در روز جمعه مصادف با روز عرفه نازل شد مخالفت دارد و همان گونه که گذشت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در این هنگام در عرفات بودند.
هم چنین این سخن که روزه گرفتن در هجدهم ذی حجه-یعنی روز غدیرخم-با شصت ماه روزه گرفتن برابر است، کلام صحیحی نیست. زیرا در روایات صحیح به این مضمون برای ما آمده که روزه ماه رمضان مانند ده ماه روزه گرفتن است. پس چگونه می شود، روزه یک روز، با شصت ماه روزه گرفتن برابری کند؟!
پس باید گفت: این روایتی غیر قابل قبول و باطل است.
شیخ ما حافظ ابوعبدالله ذهبی پس از ذکر این حدیث، آن را حدیثی کاملاً غیرقابل قبول می داند و می گوید:
حبشون خلّال و احمد بن عبدالله بن احمد نیری-که صدوق هستند- این روایت را از علی بن سعید رملی از ضمره نقل کرده اند.
استاد ما ذهبی در ادامه می گوید:
البته این حدیث با سندهای واهی و سست به عمر بن خطّاب، مالک بن حویرث، انس بن مالک، ابوسعید و دیگران نسبت داده شده است.
او هم چنین می گوید: البته صدر حدیث، متواتر است و یقین هست که رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آن را فرموده اند.
اما عبارت «خدایا هر کس او را دوست بدارد، دوستش بدار» دنباله ای است که سندش قوی است.
در رابطه با روزه نیز باید گفت که این روزه صحیح نیست. به خدا سوگند، این ایه در روز عرفه و چند روز قبل از غدیرخم نازل شده است. خدا بهتر می داند. (11)

نقد دیدگاه ابن کثیر

از این دیدگاه در سه محور پاسخ می دهیم:
نخست آن که ما پیش از این دانستیم که راویان این حدیث ثقه و مورد اعتماد هستند. البته شرح حال برخی از آن ها را نیاورده بودیم که در این جا به معرفی آنان می پردازیم:

1. علی بن سعید رملی

یکی از راویان این حدیث علی بن سعید رملی است. ذهبی درباره او تصریح می کند: وی ثقه و مورد اعتماد است و هیچ کس درباره او سخنی نشان گر معتبر نبودن وی، نگفته است.
وی می نویسد: من مشکلی در اعتبار وی نمی بینم. هم چنین تاکنون کسی را ندیده ام که درباره وی سخنی بیان گر ضعف و بی اعتباری او گفته باشد. او فرد صالحی است، ولی با وجود ثقه و مورد اعتماد بودن وی، هیچ یک از صاحبان صحاح شش گانه در صحیح خود از وی روایتی را نیاورده اند. (12)
ابن حجر نیز پس از نقل سخن ذهبی، می نویسد:
چرا با این که او ثقه و مورد اعتماد است و کسی درباره وی سخنی که بیان گر ضعف وی نگفته، ما نام او را در میان راویان ضعیف می آوریم؟ … بخاری می نویسد: او در سال 216 هـ.ق وفات یافته است. (13)

2. ضمرة بن ربیعه

* ضمرة بن ربیعة (متوفای سال 202 هـ.ق) نیز از کسانی است که ائمه چهارگانه (14) و نیز بخاری در کتاب الادب المفرد از وی روایت، نقل کرده اند.
عبدالله بن احمد بن حنبل از پدرش چنین نقل می کند:
او مردی صالح است و در زمینه روایت، فردی صالح و از انسان های امین و ثقه و مورد اعتماد است. در شام همتا نداشت. او بیش از بقیه نزد ما محبوبیت داشت؛ چرا که بقیه به کسی که از او روایت نقل می کرد، توجّهی نداشت.
عثمان بن سعید دارمی از یحیی بن معین و نسائی نقل می کند که او ثقه و مورد اعتماد است.
ابوحاتم نیز می گوید: او راوی صالحی است.
محمد بن سعد درباره او می گوید: انسانی امین، نیکوکار و ثقه بود. در آن جا برتر از وی کسی نبود. (15)

3. عبدالله بن شوذب

عبدالله بن شوذب (در گذشته سال 156 هـ.ق) از راویانی است که ابوداوود، ترمذی، نسائی و ابن ماجه از وی روایت نقل کرده اند.
ذهبی درباره او می نویسد: گروهی وی را ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. وقتی به او نگاه می کردی، فرشتگان را در ذهن خود تداعی می نمودی. (16)
ابن حجر نیز می نویسد: او صدوق و عابد است. (17)
او هم چنین می نویسد: سفیان می گوید: ابن شوذب از اساتید ثقه و مورد اعتماد ما بود.
ابن معین، ابن عمار و نسائی نیز می گویند: او ثقه و مورد اعتماد است.
ابوحاتم می گوید: اشکالی در وی نیست.
ابن حبّان نیز نام وی را در شمار راویان ثقه و مورد اعتماد آورده است… .(18)

4. مطر ورّاق

مطر ورّاق(متوفای سال 129 هـ.ق) نیز از راویان این حدیث است، درباره او همین بس که او از راویان مورد اعتماد بخاری در صحیح خود در باب تجارت و نیز از رجال مورد اعتماد مسلم و ائمه چهارگانه است. (19)

5. شهر بن حوشب

شهر بن حوشب نیز از راویان این حدیث است، درباره تاریخ وفات وی اختلاف وجود دارد. سال های 112، 111، 100 و سال 98 هجری، به عنوان تاریخ وفات وی ذکر شده است.
او نیز از راویان مورد اعتماد بخاری در کتاب الادب المفرد و نیز از راویان مسلم و ائمه چهارگانه است. همین اندازه برای اثبات ثقه و مورد اعتماد بودن وی کافی است. (20)
دوم آن که ذهبی به عنوان حافظ حدیث اهل سنّت، اذعان می کند که صدر حدیث یعنی عبارت «من کنت مولاه فعلیٌّ مولاه» متواتر است. هم چنین اقرار می کند که عبارت «اللهم والِ من والاه» سندی قوی دارد.
سکوت ابن کثیر نیز نشان از پذیرش این سخن از سوی وی دارد و این پاسخی است به تشکیک ها و تردید افکنی هایی که انسان های باطل و گمراه انجام می دهند. خدا را سپاس می گوییم که احق را بر زبان این دو جاری ساخت… .
سوم آن که وی روایت مربوط به روزه گرفتن در هجدهم ذی حجه یعنی روز غدیرخم را نادرست می داند.
این سخن نیز سخنی نادرست است که در کتاب نفحات الازهار به تفصیل در این باره سخن گفته ایم. (21)
او هم چنین ادّعا کرده که این روایت با آن چه در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده، تعارض دارد. این ادّعای وی را در ادامه بررسی خواهیم کرد.

دیدگاه ابن کثیر در تفسیر

ابن کثیر در تفسیر خود این گونه می نویسد:
خداوند می فرماید:
«الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً».
این بزرگترین نعمت خداوند بر این امت اسلامی است که دینشان را کامل گردانیده است… .
ابن کثیر در ادامه، روایات و دیدگاه هایی را در این باره مطرح می کند که برخی از آن ها را می آوریم:
اسباط به نقل از سدّی می گوید: این آیه در روز عرفه نازل شد. پس از این آیه، دیگر حکم حلال و یا حرامی نازل نگردید. وقتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از این حج بازگشت، وفات یافت.
ابن جریر و شمار دیگری گفته اند: رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هشتاد و یک روز پس از روز عرفه وفات یافت.
امام احمد بن حنبل می گوید: جعفر بن عون، از ابوالعمیس، از قیس بن مسلم، از طارق بن شهاب چنین نقل می کند:
یکی از یهودیان نزد عمر بن خطّاب آمد… عمر گفت: به خدا سوگند، من روز و ساعت نزول این آیه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) را می دانم. این آیه در روز جمعه و عصر عرفه نازل گردید.
این روایت را بخاری نقل کرده است… .
هم چنین مسلم، ترمذی و نسائی این روایت را از طرق مختلف از قیس بن مسلم نقل کرده اند. عبارتی که بخاری در ذیل این آیه آورده از طریق سفیان ثوری، از قیس، از طارق نقل کرده است. در این روایت آمده:
یهودیان به عمر گفتند: شما آیه ای را تلاوت می کنید که اگر برای ما نازل شده بود، به یقین آن را مایه جشن و عید می گرفتیم.
عمر می گوید: من می دانم که این آیه کی و کجا نازل شده است؟
و حتی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) زمان نزول کجا بود؟ این آیه روز عرفه نازل شد. من نیز به خدا سوگند، در عرفه بودم.
سفیان می گوید: تردید دارم که این روز جمعه بوده یا نه؟
ابن مردویه می گوید: احمد بن کامل، از موسی بن هارون، از یحیی حمانی، از قیس بن ربیع، از اسماعیل بن سلیمان، از ابوعمر بزّار، از ابو (22) حنفیه، از علی(علیه السلام) این گونه نقل می کند:
این آیه در عصر روز عرفه بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در حالی که ایستاده بود، نازل گردید.
ابن جریر، ابن مردویه و طبرانی از طریق ابن لهیعه، از خالد بن ابی عمران، از حنش بن عبدالله صغانی، از ابن عباس چنین نقل می کند:
پیامبرتان دوشنبه به دنیا آمد، دوشنبه از مکه خارج و دوشنبه وارد مدینه شد، غزوه بدر را در روز دوشنبه انجام داد و پیروز شد و سوره مائده «اَلْیَومَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» نیز روز دوشنبه نازل شد و وفات آن حضرت نیز روز دوشنبه اتفاق افتاد.
این روایتی است که کمتر کسی به نقل آن می پردازد و سندش نیز ضعیف است.
ابن جریر می گوید: گفته شده که روز نزول این آیه (که در آیه نیز آمده: امروز دین شما…) برای مردم مشخص نیست.
وی سپس از طریق عوفی، از ابن عباس درباره آیه «أَلْیَومُ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ» این گونه نقل می کند: این روز برای مردم معلوم نیست.
او در ادامه می نویسد: گفته شده: این آیه در مسیر حرکت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) برای حجة الوداع بر ایشان نازل گردید. سپس آن را از طریق ابوجعفر رازی، از ربیع بن انس نقل می کند.
ابن کثیر در ادامه می گوید:
ابن مردویه، از طریق ابوهارون عبدی، از ابوسعید خدری این گونه نقل می کند:
این ‌آیه در روز غدیر خم نازل شد؛ هنگامی که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) درباره حضرت علی(علیه السلام) فرمود:
من کنت مولاه فعلی مولاه؛
هر کس من مولای او هستم، پس علی مولای اوست.
سپس این روایت را از ابوهریره نیز نقل می کند. در آن روایت آمده:
این روز، همان هجدهم ذی حجه است. یعنی زمان بازگشت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از حجة الوداع.
هیچ یک از این دو سخن صحیح نیست. بلکه، بی تردید سخن درست این است که این آیه، روز عرفه و روز جمعه نازل شد. همان گونه که امیرمؤمنان عمر بن خطاب(!!) و علی بن ابی طالب(علیهما السلام)، اولین پادشاه جهان اسلام معاویة بن ابی سفیان(!) و ترجمان قرآن عبدالله بن عباس و سمرة بن جندب نقل کرده اند. و هم چنان که شعبی، قتادة بن دعامه، شهر بن حوشب و شماری دیگر از علما و بزرگان آن را به صورت مرسل روایت کرده و ابن جریر طبری آن را پذیرفته است. (23)

نقد دیدگاه ابن کثیر

ما دیدگاه ابن کثیر را در چند محور نقد می نماییم.
نخست آن که اگر پس از آیه یاد شده هیچ حکم حلال و یا حرامی نازل نشده، پس چگونه است که این آیه در میان احکامی آمده که به آن ها ارتباطی ندارد و پس از آن نیز حکم حلال و حرام آمده است؟!
واقعیّت این است که قرار دادن این آیه در این جا، بستری است برای این که پس از آن، انسان های جاعل، به جعل روایات مختلفی درباره شأن نزول این آیه اقدام کنند تا بتوانند حقیقت را تحریف نمایند.
دوم آن که از یک سو اهل سنّت وفات پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در روز دوازدهم ربیع الاول می دانند، از سوی دیگر اگر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هشتاد و یک روز پس از عرفه آن سال وفات یافته باشد، این دو دیدگاه با یک دیگر سازگاری ندارد.
حال آن که اگر روز نزول آیه را هجدهم ذی حجه و روز غدیرخم بدانیم، با وفات آن حضرت در هشتاد و یک روز پس از آن تاریخ یعنی دوازدهم ربیع الاول سازگاری ایجاد می شود. نه این که نزول آیه را در نهم ذی حجه و در روز عرفه بدانیم.
سوم آن که آیا این آیه در روز عرفه مصادف با روز جمعه نازل شده است؟!
در این جا مناسب است به روایات نقل شده در این باره اشاره ای داشته باشیم.
در روایتی نقل شده: عمر می گوید: این آیه عصر عرفه، مقارن با روز جمعه نازل شده است.
در ذیل روایت دیگری که از عمر گذشت، سفیان می گوید: تردید دارم که روز جمعه بود یا نه؟
در روایتی دیگر که از علی(علیه السلام) نقل شده-بر فرض قبول این نسبت-فقط بیان شده که در عصر روز عرفه نازل شد.
ابن عباس در روایتی دیگر روز دوشنبه را روز نزول آیه ذکر کرده، اما از عرفه نامی نبرده است.
در روایت دیگری که از ابن عباس نقل شده آمده: در آن گفته شده که مردم نمی دانند چه روزی بوده است. پس نه روز عرفه و نه روز جمعه بودنش برای مردم روشن نبوده است.
در نقلی دیگر، انس بن مالک می گوید: «این آیه در مسیر پیامبر به حجة الوداع نازل شده است» نه سخن از عرفه و نه جمعه به میان نیامده است.
در روایت دیگری که از ابوسعید خدری و ابوهریره نقل شده آمده: این آیه روز هجدهم ذی حجه یعنی روز غدیرخم نازل شده است.
روایتی دیگر را که بیهقی نقل می کند: این آیه روز ترویه نازل شده است. (24)
در روایت نسائی از طارق بن شهاب از عمر-که سندش با سند روایت بخاری یکی است-آمده:
عمر گفت: من روز و شب نزول این آیه را می دانم. شب جمعه نازل شده است. ما در آن هنگام با رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در عرفات بودیم. (25)
همان گونه که مشاهده می شود، این روایت با یک دیگر متعارض هستند… حتی دو حدیث نقل شده از عمر بن خطاب نیز یکسان نیستند!!

سخن حق

حقیقت همان است که ائمه ما اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) بیان کرده و حافظان بزرگ حدیث و علمای نامدار اهل سنّت از شماری از صحابه نقل کرده اند؛
این آیه در روز غدیرخم و پس از خطبه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد، همان خطبه ای که در آن رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از بالابردن دست حضرت علی(علیه السلام) فرمود:
من کنت مولاه فعلیِّ مولاه، اللهمّ والِ من والاه و عادِ من عاداه…؛
هر کس من مولای او هستم، علی مولای اوست. خدایا! کسی که او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس او را دشمن بدارد او را دشمن بدار!

پی‌نوشت‌ها:

1. تاریخ مدینة دمشق، شرح حال حضرت علی(علیه السلام)، جلد دوم، احادیث شماره: 575-578 و 585.
2. المنتظم: 281/17.
3. سیراعلام النبلاء: 631/19.
4. همه این عبارات در سیر اعلام النبلاء، 241/18 آمده است.
5. برای آگاهی از این مطالب ر.ک: سیراعلام النبلاء: 431/16.
6. برای آگاهی از این مطالب ر.ک: سیراعلام النبلاء: 28/20.
7. برای آگاهی از این مطالب ر.ک: همان: 372/18.
8. سوره مائده، آیه 3.
9. منهاج السّنة: 52/7-55.
10. سوره مائده: آیه 3.
11. البدایة و النهایة: 213/5-214.
12. میزان الاعتدال: 125/4.
13. لسان المیزان: 227/4.
14. ترمذی، ابوداوود، نسائی و ابن ماجه.
15. تهذیب الکمال: 319/13 و 320، برای مطالعه بیشتر در این باره به حاشیه تهذیب الکمال نیز مراجعه کنید.
16. الکاشف: 356/1.
17. تقریب التهذیب: 423/1.
18. تهذیب التهذیب، 255/5-261.
19. تهذیب الکمال: 551/28، تقریب التهذیب: 252/2.
20. تهذیب الکمال: 578/12، تقریب التهذیب: 355/1.
21. ر.ک: نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار: 277/8-284.
22. در تفسیر ابن کثیر این گونه آمده است، اما صحیحش این است.
23. تفسیر ابن کثیر: 14/2 و 15.
24. فتح الباری: 218/8.
25. السنن الکبری، نسائی: 251/5.

منبع مقاله:
حسینی میلانی، آیت الله سیدعلی، (1391)، آیات غدیر از دیدگاه اهل سنّت، ترجمه: هیئت تحریریّه ی انتشارات الحقایق، قم: نشر الحقایق، چاپ اول

 

 

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد