دین اسلام، لذت ستیز نیست
خیرگرایی، با لذت گرایی در تضاد است و نظام ارزیابی خیرگرا باید از لذت محوری به دور باشد. هر چند دین اسلام، لذت ستیز نیست، با این حال، فلسفه خود را نیز بر آن قرار نداده است. رویکرد اساسی اسلام – همانند همه ادیان اصیل – بر خوشبختی دنیا و آخرت انسان قرار دارد. از این رو، در معارف اسلامی با مفاهیمی همچون: سعادت، خیر، فلاح، فوز و… رو به رو هستیم. قرآن کریم قانونی دارد با این بیان: (چه بسا چیزی را خوش ندارید، ولی برایتان خوب باشد، و چه بسا چیزی را دوست بدارید و برایتان بد باشد). این قانون، به خوبی نشان میدهد که گاه خیر و سعادت واقعی انسان، در سختی و رنج است و لذت، رهاوردی جز شر و بدی ندارد. بر همین اساس، در آغاز این آیه، مسئله جنگ را که امری سخت و پر محنت است طرح کرده و با استناد به این قاعده، بیان میدارد که هر چند از آن ناخرسندید اما خیر شما در آن است و طبیعتا مردم از ترک جنگ خرسند میشوند و شر آنان در آن است.
در جای دیگری، مسئله ناخرسندی از همسر را طرح میکند و میفرماید که اگر از زنانتان خوشتان نیامد، فورا آنان را طلاق ندهید، چه بسا از چیزی خوشتان نمیآید؛ ولی خداوند متعال در آن برای شما خیر فراوان قرار میدهد. در طرف مقابل، ثروت را مورد بحث قرار داده که برای مردم، لذتبخش است؛ اما میفرماید: گمان نکنید که این، مایه خیر برای آنان است. گناه نیز لذتبخش است؛ اما تباهی به بار می آورد و طاعت، سخت است؛ اما سعادت و موفقیت به ارمغان می آورد. آنچه مهم است این که مرکز ثقل آموزههای اسلام، لذت نیست؛ بلکه خیر و صلاح انسان است. این، رویکردی دیرین است که پیشینه آن، به همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی، باز میگردد.
به عنوان یک واقعیت، قضای الهی، همیشه مبتنی بر خیر است و خیر بودن، پایه رضامندی است و برای خیرباوری باید نظام ارزیابی خیرگرا داشته باشیم. حال اگر این خیر بودن، توسط فرد شناخته شود، رضامندی را به وجود می آورد. این جاست که میدان عمل فرد و نقش آفرینی وی شکل میگیرد و فعالیت مشاوران نیز در همین قلمرو معنا مییابد. اگر فرد، به تنهایی یا به کمک دیگران، خیر بودن قضای الهی را درک کرد، احساس رضامندی در وی به وجود میآید. بسیاری از نارضایتی ها به خاطر درک نکردن خیر بودن آنهاست. افراد ناراضی آنچه را که پیش آمده (حوادث) و یا آنچه را که باید انجام دهند (تکالیف)، شر ارزیابی میکنند و به همین جهت، ناراضی میگردند. این در حالی است که واقعیت امر چنین نیست. این نارضایتی معلول ناهماهنگی میان شناخت فرد با واقعیت است. بنابراین، با توجه به این که هماره قضای الهی، مبتنی بر خیر است، راه رضامندی، هماهنگ ساختن شناخت فرد با واقعیت است. واقعیت الهی، ثابت و تغییر ناپذیر است. لذا نمیتوان آن را تغییر داد و مطابق میل بشر ساخت تا رضامندی حاصل شود؛ بلکه باید شناخت بشر را که شناور و تغییر پذیر است با واقعیت هماهنگ ساخت تا احساس رضامندی به وجود آید.
هماهنگ سازی نیز نیازمند شناخت و درک خیر بودن قضای الهی است که از آن به «خیرشناسی» یاد کردیم. از توانمندی های لازم برای رضامندی، توانمندی در شناخت خیر و تمیز آن از شر است. این در حقیقت، وجه تمایز انسان از حیوان است. امام علی (علیه السلام) در این باره میفرماید: «هر کس خیر را از شر، باز نشناسد، همچون چار پایان است.» به همین جهت، یکی از رسالتهای متون دینی، معرفی خیر و شر است. از آن جا که وحی به مصلحتها و مفسده های واقعی بشر احاطه دارد، بهترین و مطمئنترین منبع بسرای خیرشناسی است. امام على (علیه السلام) در این باره میفرماید: «خدای سبحان، کتابی هدایتگر فرستاد و نیک و بد را در آن روشن ساخت. پس راه نیکی را پیش بگیرید تا هدایت شوید، و از سمت و سوی بدی رویگردان شوید تا در راه میانه که راه راست است، قرار بگیرید»بخشی از متون دینی، به بیان این امر اختصاص دارند. خداوند متعال و معصومان و با معرفی خیر و ابعاد گوناگون آن، اطلاعات لازم در این باره را ارائه نمودهاند. کتاب خیر و برکت در قرآن و حدیث، به تفصیل روایات این موضوع را گردآورده و به شیوهای مناسب طبقه بندی نموده است. همچنین در بخش های دیگر روایات نیز به تناسب هر موضوعی، ابعاد مختلف خیر بودن فضاهای تکوینی و تشریعی خداوند متعال بیان شده است. آنچه مهم است این که قرآن و حدیث، دو منبع مهم برای شناخت خیرند. از این رو، مراجعه به متون دینی میتواند فرد را برای شناخت خیر، کمک نماید.
از مسائل مهم در رویارویی کلی با تقدیر، پذیرش یا عدم پذیرش آن است. این که انسان چگونه با تقدیر خدا روبه رو شود، نقش مهمی در رضامندی و عدم رضامندی دارد که در ادامه، به این موضوع میپردازیم مواجهه غلط با تقدیر، نپذیرفتن تقدیر و ستیزه جویی با آن است. این ستیزه جویی، به معنای آن است که فرد، آن را نمیپذیرد و سعی بر آن دارد تا آن را از زندگی خود خارج سازد. این اقدام، بی حاصل و بی ثمر است. امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نقل میکند که خداوند متعال به حضرت داوود (علیه السلام) چنین وحی کرد: ای داوود! تو اراده میکنی و من هم اراده می کنم، و فقط آنچه من می خواهم میشود. پس اگر تو نسبت به آنچه من خواستم، تسلیم شدی، آنچه را هم تو میخواهی، به تو میبخشم، و اگر نسبت به آنچه من خواستم، تسلیم نشدی، تو را در آنچه میخواهی، به رنج می اندازم و سرانجام، باز آنچه من می خواهم میشود. این نشان میدهد که مخالفت و ستیز با تقدیر، بی فایده است و نتیجهای جز ناکامی ندارد. طبیعی است در چنین فضایی نمیتوان انتظار رضامندی داشت.
منبع: الگوی اسلامی شادکامی، دکتر عباس پسندیده، صص166-164، مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث، قم، چاپ دوم، 1394