اولاً؛ معنای تقلیدی نبودن اصول دین و لزوم تحقیق در آن، این نیست که یک شخص عامی اعتقادات تمام مذاهب را بداند، بلکه به اندازه فهم و درک خود، باید از مذاهب و اعتقادات خویش بتواند دفاع کند و به حقانیت آن علم داشته باشد. روزی رسول خدا(ص) با اصحاب از محلی گذر می کردند. مشاهده کردند پیرزنی مشغول نخ ریسی با چرخ نخ ریسی است. به آن پیرزن فرمود: آیا این عالَم خدایی دارد؟ او پاسخ داد: بلی! حضرت فرمود: به چه دلیل؟ زن از چرخ خود دست برداشت و پس از دقایقی، چرخ از حرکت ایستاد. پیر زن گفت: چرخی به این سادگی و کوچکی اگر گرداننده ای نداشته باشد، از حرکت می ایستد؛ پس چگونه جهانی با این بزرگی بی گرداننده قابل تصور است؟! رسول مکرم اسلام رو به اصحاب کرد و فرمود: دین خود را از این پیرزن فرا گیرید. معلوم می شود همان 50 یا 60 درصد که شما گفتید در مذهب خود مقلد هستند، چنین نیست، گرچه درست است خانواده آنها شیعه بوده اند، ولی خود آنها دارای دلیل و استدلال کافی می باشند، زیرا لازم نیست استدلال ها در اقلب مسائل پیچیده علمی بیان گردد. ثانیاً؛ بر فرض که اعتقادات گروهی، تقلیدی باشد، ولی اگر اتفاقاً عقائد آنها مطابق حق باشد، مسقط تکلیف است، زیرا به وظیفه خود عمل کرده اند، گرچه از ارزش کمتری نسبت به معتقدان از روی تحقیق و دلیل برخوردار است.