الف) تذکرات و نکات مقدماتی
ابتدا به یکسری نکات و تذکرات مقدماتی ای که در فهم سازوار پاسخ به حکمت ازدواج مجدد تأثیر دارند توجه فرمائید:
1. حکمت ازدواج، پدیدآوری فضایی سکونت و آرامش در درون و برون آدمی است، (روم، 21) در اثر چنین پیوند آسمانی ای است که آدمی به طهارت روحی و جسمی نائل شده و با همین پاکیزگی است که به لقاء و دیدار الهی نایل می شود، (بحار، 103 / 220 / 18) زیرا با ازدواج است که ناپختگی ها به کمال و پختگی تبدیل می شود. به عبارتی «فلسفه تشریع ازدواج، بقاء نسل و تأمین آرامش روحی انسانها از طریق ارضاء مشروع غرایز بوده و هدف خدا نیز از تجویز ازدواج، تأمین این دو هدف است نه زمینه سازی برای عیاشی لجام گسیخته مردان! زیرا چنین رابطه ای را دو سویه قرار داده تا از کنارش هم مرد و هم زن بهره ها جویند»، (دور نمای حقوقی ازدواج موقت، اسماعیل هادی، 60) و اینچنین است که ازدواج، هم جلب «مصلحت» است و هم «دفع مفسده و ضرر».
2. ما می پذیریم که زنان میل چندانی به شریک شدن دیگران در قلب همسرشان و سهیم شدن در محبت او، و در نتیجه تقلیل نظر همسر به خود ندارند. ولی:
اولاً: در کنار نکات منفی باید به «مصلحت ها و فوائد برتر» نیز توجه داشت؛ چندانکه نمی توان از حقیقتی بدین انگیزه چشم پوشی کرد که حاوی مقداری ضرر و کراهت است. و اساساً عالم مادی و زندگانی در طبیعت، همراه با نوعی تزاحم و تعارض مصلحت ها و تقابل دو قطب مثبت و منفی است. نظام تعدد همسر، اگردر جای خود قرار گیرد حاوی مزاید قابل توجهی است که نبود آن، نتیجه ای جز براندازی پرده های عفت، مصلحت و لذت منطقی نخواهد داشت. و عقلاً دفع مفسده ترجیح دارد.
جان کلام اینکه: نظام قانونگذاری ایده آل، سامانه ای است که سختی ها را برای جلب منافع برتر، توصیه می کند؛ دقیقاً بسان کاوشگرانی که در پی برآورده سازی کام دل، پریشان خاطری را با جان و دل می خرند.
ثانیاً: آنچه سرچشمه تمامی اعمال، بویژه ازدواج است 2 چیز می باشد: شناخت و محبت . چندانکه ما آن چیزی را طلب کرده و اراده به مهیا کردنش می نمائیم که در درجه اول، نسبت به آن «شناخت و معرفت» داشته باشیم؛ در اثر این آگاهی، میدان مغناطیسی محبت و شوق پدید آمده و سپس طلب، اراده و انجام عملی هدف محقق می گردد. با روشن شدن مکانیزم کشش، کوشش، کنش و واکنش در می یابیم که:
تا مرد، مجذوب زن خود باشد، نسبت به زن دیگر تمایل پیدا نمی کند، مگر اینکه:
انگیزه یاری رسانی زنان ناتوان یا نیازمند به کمک در کار باشد؛ که در اینصورت مطمئن باشید اکثر زنان با همسر گزینی مجدد شوهر موافق اند. زیرا مطابق تحقیقات روان شناختی:
«مردان در موقعیتهای قهرمانانه بیشتر میل یاری رسانی شان شکوفا می شود. و این در حالی است که زنان در رابطه با غمخوارگی برای دیگران فعال می باشند.»، (رواشن شناسی زنان . 91 )
و اساساً قسمتی از ازدواجها انگیزه ای جز مراقبت و پوشش زنهای بی شوهری که به دلیل فقدان امکانات، توانایی ادامه زندگی از آنان سلب شده، ندارد؛ و طبق آنچه از احساس و عواطف زنان بدست آمده آنان چون خود را از لحاظ نفوذ در قلب شوهر در وضعیت ایده آل می بینند و از طرفی، در موضع غمخوارگی قرار گرفته اند، مخالفت شایانی با این گونه همسر گزینی ها ندارند.
یا مرد، در کنار محبتی که به زن خود دارد، به زن دیگری علاقه مند شده و به نوعی سعی در خواستگاری از او دارد. در این حالت باید توجه داشت:
الف) اگر مرد، با محبت و انگیزه موجود دست به گریبان شده و به سرکوبش بپردازد، اثرات شدید و تأسف باری بر روح و جسم او داشته و نه تنها راهی به بهبودی نخواهد داشت بلکه احتمال تخلفات اخلاقی نیز منتفی نخواهد بود. در چنین موقعیتی هیچ فایده ای برای همان همسر فعلی او قابل تضمین نخواهد بود. و چون هم دفع مضرات احتمالی، ضروری است و هم حفظ منافع دو گانه.
ب) قسمتی دیگر از ازدواجهای مجدد مردان، ریشه در کاستیهای زنان دارد. زیرا همچنانکه گفته شد اگر محبت مرد نسبت به همسرش، کاسته شود وی طبیعتاً به سمت و سویی دیگر تمایل پیدا می کند. وقتی زن در جلب محبت همسر کوتاهی کرده و در کسب رضایت او نمی کوشد، در واقع عملاً پذیرفته که قلب شوهرش از عشق بوی خالی شده و او به نحوی چنین خلائی را پر کند. چنین زنی نمی تواند به صرف این ادعا، که «من روحاً تمایل به تقسیم جایگاهم در قلب شوهر با دیگری ندارم» همسر را از داشتن انیس و مونس منع نماید. (توجه داشته باشید که ازدواج مجدد، به معنای عدم محبت به همسر اول نیست بلکه پر کردن شکاف محبتی اوست).
ب) حکمت های تجویز ازدواج مجدد و تعدد همسر
در تحلیل مسائل، باید نگاهی فراگیر داشت و جنبه های مثبت و منفی هر جهت را دقیق سنجید؛ و نظر به اینکه صرف تکیه بر خواسته های یکسویه مرد یا زن گشایشگر نمی باشد، ضروری است به برخی حکمت ها، فوائد و ضرورتهای نظام تعدد زوجات توجه داشت:
1. تعداد زنان همواره بیش از مردان بوده و تعدد همسران، راهکاری جهت تحت پوشش قرار گرفتن زنان فاقد همسر.
2. در اثر حوادثی مانند جنگ، افراد زیادی از مردان کشته شده و همسران بیوه آنان بدون تکلیف و امکانات باقی می مانند؛ و با جواز انتخاب چند همسر می توان مشکل این دسته را حل نمود.
3. مردان بخاطر مسافرتها و سایر عواملی که به نوعی از خانه و زندگی دور می افتند، دچار خلاء همسر و استفاده از فوائد روحی _ جسمی او می گردند. به عنوان مثال ناچار است همیشه نیمی از ماه را در محل کارش زندگی کند. در این موقعیت چه می توان کرد؟ بگذاریم در طوفان مشکلات خرد شوند یا از تسهیلات ازدواج مجدد بهره مند شوند تا همچنان سایه شان بر سر همسر نخست باقی بماند؟!
4. عمر جنسی مردان طولانی تر از زنان است.
5. در موقعیتهایی مثل: مسافرت، عادات ماهیانه، بارداری و … محدودیتهای فراوانی حاصل می گردد؛ و پر واضح است که روش جایگزینی توأم با حفظ عدالت بهترین گزینه است.
ج) نکات پایانی
در پایان، باید توجه داشت:
1. اساساً بین زن و مرد تفاوتهای عاطفی و فیزیولوژیک وجود داشته و صرف چنین تفاوتهایی بدون توجه به سایر امتیازات روحی _ جسمی، موجب خدشه به حکم تعدد زوجات نمی گردد. چه، باید ویژگیهای ایندو را با هم لحاظ کرد و آنگاه سایر مصلحت ها را نیز مورد توجه قرار داد.
2. به دلیل آیه 3 سوره نساء، مرد نمی تواند همه زنهایش را عادلانه دوست داشته باشد زیرا محبت از کنترل شخص خارج است؛ از اینرو زنها در موضوع تعدد زوجات، در مسابقه راضی نگهداشتن مرد وارد شده و چنین رقابتی به محکم نمودن ارکان روحی مرد و آزاد شدن پتانسیلهای زنان کمک می نماید.
3. شرط تعدد همسر، توانایی ایجاد عدالت مالی در امکانات زندگی برای همه همسران است. (بدون تبعیض)
4. این حکم همانند سایر احکام دینی برگرفته از منبع علم و حکمت الهی و مقرون به علت بوده و عموم مؤمنین باید عبودیت و اطاعت خود از احکام را عملاً و اعتقاداً حفظ کنند. از اینرو چه بسا همین احکام، نوعی امتحان برای مردان، زنان و دین داران است. امتحان در بعد اعتقاد و رعایت چنین دستوری.
5. اما در مورد اینکه گفته می شود: «عدم تمایل به وجود چند زن در زندگی مرد، امری فطری است». چنین پاسخ می دهیم:
اول – باید مجموع روحیات زنان را لحاظ کرد و صرفاً به یک یا دو خصلت توجه ننمود. چه بسا همین ویژگی در کنار روحیاتی مثل احساس غمخواری زن ، یا حتی همان عشق و علاقه اش به شوهر و فرزندان، او را نسبت به تصمیم مرد مبنی بر تعدد همسر، راضی و پذیرا قرار دهد.
دوم – چنین ادعایی درباره همه زنها صادق نیست؛ لذا نمی توان آنرا فطری دانست. موارد بسیاری دیده شده که زنان (مخصوصاً در طوایف عرب و لر» نسبت به چنین موضوعی به راحتی برخورد می کنند.
شاید بتوان خلاصه پاسخ را چنین بیان کرد:
اولا: بنای اسلام بر عدم سخت گیری در زندگی انسانها است و خداوند دوست دارد بندگانش از نعمتهای خلق شده، استفاده نمایند. چرا کفار و غربیها بتوانند غرائز خویش را از راه های گوناگون حرام ارضاء نمایند ولی برای مؤمنین هیچ راه حلالی وجود نداشته باشد.
پر واضح است که گاهی خانم مردی دچار مشکلات جسمی یا شرائطی می شود که اگر مرد، اجازه ازدواج مجدد را نداشته باشد مسلماً به گناه می افتد یا شرائط جسمانی برخی از مردها طوری است که محدود کردن او به زندگی با یک زن او را به حرام می کشاند.
خلاصه بنای اسلام بر آزادی جنسی تا حدی که مفسده مهمی ایجاد نکند می باشد و این مسئله اگر برای زنها هم مفسده نداشت خداوند اجازه می داد ولی با توجه به اختلاط نسل و برخی خصوصیات جسمی خانمها این مسئله برای آنان تجویز نگشته.
ثانیاً: شهوت مردان تهاجمی است و شهوت زنان انفعالی لذا زن با داشتن یک شوهر به گناه نمی افتد ولی ممکن است مرد با داشتن یک زن به گناه بیفتد.
ثالثاً: در بسیاری از مواقع تعدد زوجات برای زن اول منافع فراوانی دارد یعنی علاوه بر این که شوهر شما از آلوده گشتن به گناه حفظ می شود از تحمیل خواسته های مرد به زن اول در شرائطی که برای زن اول هم زیستی با مرد موقتاً مشکل باشد جلوگیری می کند – به عبارت دیگر بخشی از سختیها از دوش زن اول برداشته می شود و در فرض هایی که نیاز به استراحت دارد فارغ البال تر می باشد و اگر طوری شد که عمل زناشویی مقدور نگردید مرد ناچار به طلاق دادن او نیست و می تواند تا آخر عمر هم با او زندگی کند و هم نیازهای خویش را با ازدواج مجدد تأمین نماید.
رابعاً: زن باید فکر کند که تجویز تعدد زوجات فقط به ضرر او و به نفع زنان بی سرپرست نیست زیرا همان زنان نیز روزی سرپرست داشتند و چه بسا همین خانم خدای ناکرده در آینده دچار همان درد گردد لذا خوب است مقداری هم خانم های شوهر دار خود را به جای کسانی بگذارند که هیچ امکان ازدواجی حتی تا آخر عمر به جز شوهر نمودن به یک مرد زن دار برایشان وجود ندارد.
خامساً: فطری بودن دین به این معنا نیست که هیچ کس با احکام آن یا اصل آن مخالفت نکند اصل شناخت خداوند واعتراف به وجود او فطری است و در عین حال در اثر جهل ها و تعصب های گوناگون و هواهای نفس و خودخوای ها گروهی (کمونیستها) منکر وجود او می شوند.
سادساً: حکم تعدد زوجات یک امر مباح و جائز است نه واجب در نتیجه اگر مردی به این مسئله نیاز شرعی و عرفی داشت اقدام می نماید و این بدان معنا نیست که همیشه مردها اقدام به این مسئله نمایند.
سابعاً: اینکه گفته اید همه زنها حتی از ادیان و ملتهای مختلف با حکم تعدد زوجات مخالفند حرف دقیق و صحییح نیست. زیرا چطور شده که در غرب با انواع گناه ها و بی بند و باریها و روابط نامشروع موافقند ولی خانمها ی مسلمان حتی با حلال خداوند نیز مخالف می باشند؟بلکه فرهنگ جامعه وتربیت پذیری اجتماع دراین باره بسیار موثراست.
در پایان آنچه گفته شده که خواسته درونی وفطری زن عدم پذیرش چند همسری است،نشانه خوبی است برتک شوهری اما مانع چند زنی نیست.
در پایان بیان نکته ای حائز اهمیت است و آن :اسلام در واقع با جواز تعدد همسر به شرط عدالــت
در واقع تک همسری را ترویج می کند