همه شرایع آسمانى بعد از حضرت ابراهیم(ع) را به یک معنا آیین ابراهیمى مى خوانند الان مسلمانان، مسیحیان و یهودیان ، پیرو دین حنیف ابراهیمى نیز شمرده مى شوند. این مسأله نافى پیروى از پیامبران بعد از حضرت ابراهیم(ع)نیست؛ بلکه مقصود از «آیین ابراهیم» همان آیین توحید و یکتاپرستى است و شاید اشتهار آن به جهت بروز و جلوه بسیار نیرومند توحیدى آیین حضرت ابراهیم(ع) و نقش برجسته آن در مبارزه با مظاهر شرک مى باشد؛ هرچند انبیاى پیشین و پسین نیز موحد بوده اند. در عین حال گاه شرایط اجتماعى، یکى از جلوه هاى اولیاى دین و یا تعالیم آن رابارزتر و آشکارتر مى کند. همین مسأله در مورد یکتاپرستى صادق است ؛ یعنى ، تأثیر تاریخى حضرت ابراهیم(ع) دراین مسأله ، بسیار گسترده و شفاف است و همین باعث شده که همه یکتاپرستان پس از آن حضرت را ، ابراهیمى مى خوانند. نکته دیگر این که اگر پیامبراکرم(ص) به عنوان عیسوى مشهور مى شدند ، چه بسا این مسأله باعث مى شد که انحرافات پدید آمده در دین مسیح(ع) نیز به ایشان چسبانده و یا چنان تبلیغ مى گردید که پیامبر اسلام(ص) شریعت خود را از متون مسیحى دریافت کرده و با دستکارى هایى ادعاى نبوت نموده است.
نکته سوم دلیلى وجود ندارد که پیامبراکرم(ص) لزوماً مى بایست مانند دیگران پیش از بعثت از آیین مسیح پیروى کند ؛ زیرا برحسب برخى از شواهد آن حضرت پیش از رسالت نیز تأیید شده از سوی خدا بوده اند ؛ یعنى به ایشان به گونه اى هرچند به صورت الهام و یا در خواب حقایق غیبى وحى مى شده و روح القدس همراه ایشان بوده است و براساس وظایف خاصى که خداوند از ایشان مى خواسته ، عمل مى کرده اند ، لیکن در چهل سالگى به «رسالت» مبعوث گردیدند ؛ یعنى فرشته وحى و پیک الهى برایشان فرود آمد و تبلیغ و دعوت اجتماعى به سوى آیین جدید الهى را بر دوش او نهاد.
حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه فرمود: و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره…(نهج البلاغه فیض الاسلام جز 4 خطبه 234 بند 61 ص 811 چاپ وزیری و صبحی صالح خطبه 192 ص 300 چاپ رقعی) خداوند از آن زمان که حضرت محمد از شیر گرفته شد، بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را همنشین او ساخت و این فرشته شب و روز آن حضرت را به مکارم و اخلاق خوب جهانی هدایت می کرد.
بچه ایکه از دوران بچگی تحت تربیت بزرگترین فرشته قرار بگیرد. به بالاترین مقامات الهی نایل می گردد و کسی که به آن مقامات رسید، حقایق غیبی برای او مانند محسوسات این جهان، محسوس ومکشوف می گردد.
علامه مجلسی می گوید: از آن زمانی که حضرت محمد به رشد عقلی رسید پیامبر بود.
و از جانب خدا توسط فرشته ای به نام روح القدس مورد تأیید بود. آن حضرت در همان زمان و قبل از بعثت صدای فرشته را می شنید وخداوند با آن حضرت سخن می گفت و پس از آن که به چهل سالگی رسید، مبعوث گردید و پس از آن فرشته را می دید و قرآن بر اونازل شد. (بحار ج 18، ص 271 به بعد)
میرزای قمی در «قوانین» می گوید: حق این است که پیامبر اسلام پیش از بعثت بر اساس دین خودش عبادت می کرد چون آن حضرت از همه پیامبران برتر است و اگر پیامبراسلام تا چهل سالگی پیامبر نباشد در این صورت حضرت عیسی، و حضرت یحیی از آن حضرت برتر خواهند بود. چون حضرت عیسی و حضرت یحیی در بچگی پیامبر بودند. (قوانین الاصول، ص 255 ، ج اول، چاپ رحلی سنگی قدیمی ، اواخر جلد اول) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است:
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند بر همه پیامبران خود فرشتگان را گماشته است. مأموریت این فرشته ها محافظت از اعمال آنها و تبلیغ رسالت می باشد . خداوند از آن زمان که حضرت محمد از شیر گرفته شد، فرشته بزرگی را بر آن حضرت گماشت. این فرشته آن جناب را به سوی خیرات و اخلاق خوب هدایت می کرد و از بدیها و اخلاق بد باز می داشتند و همین فرشته بود که پیش از آنکه آن حضرت به درجه رسالت برسد او را با «السلام علیک یا رسول الله» صدا می کرد و پیامبر هنوز جوان بود که با این جمله صدا زده می شد. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 207 ، باب 238)
برای اطلاعات بیشتر به این مآخذ می توان مراجعه کرد:،
1. بحار الانوار ، ج 18، ص 271 تا 281 به طور گسترده
2. قوانین الاصول ، میرزای قمی، جلداول ص 255.
3. الصحیح من سیره النبی، ج 1، ص 156 چاپ جامعه مدرسین ،سه مجلدی
4. سیره رسول خدا، جعفریان، ص 182.
نکته سوم دلیلى وجود ندارد که پیامبراکرم(ص) لزوماً مى بایست مانند دیگران پیش از بعثت از آیین مسیح پیروى کند ؛ زیرا برحسب برخى از شواهد آن حضرت پیش از رسالت نیز تأیید شده از سوی خدا بوده اند ؛ یعنى به ایشان به گونه اى هرچند به صورت الهام و یا در خواب حقایق غیبى وحى مى شده و روح القدس همراه ایشان بوده است و براساس وظایف خاصى که خداوند از ایشان مى خواسته ، عمل مى کرده اند ، لیکن در چهل سالگى به «رسالت» مبعوث گردیدند ؛ یعنى فرشته وحى و پیک الهى برایشان فرود آمد و تبلیغ و دعوت اجتماعى به سوى آیین جدید الهى را بر دوش او نهاد.
حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه فرمود: و لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره…(نهج البلاغه فیض الاسلام جز 4 خطبه 234 بند 61 ص 811 چاپ وزیری و صبحی صالح خطبه 192 ص 300 چاپ رقعی) خداوند از آن زمان که حضرت محمد از شیر گرفته شد، بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را همنشین او ساخت و این فرشته شب و روز آن حضرت را به مکارم و اخلاق خوب جهانی هدایت می کرد.
بچه ایکه از دوران بچگی تحت تربیت بزرگترین فرشته قرار بگیرد. به بالاترین مقامات الهی نایل می گردد و کسی که به آن مقامات رسید، حقایق غیبی برای او مانند محسوسات این جهان، محسوس ومکشوف می گردد.
علامه مجلسی می گوید: از آن زمانی که حضرت محمد به رشد عقلی رسید پیامبر بود.
و از جانب خدا توسط فرشته ای به نام روح القدس مورد تأیید بود. آن حضرت در همان زمان و قبل از بعثت صدای فرشته را می شنید وخداوند با آن حضرت سخن می گفت و پس از آن که به چهل سالگی رسید، مبعوث گردید و پس از آن فرشته را می دید و قرآن بر اونازل شد. (بحار ج 18، ص 271 به بعد)
میرزای قمی در «قوانین» می گوید: حق این است که پیامبر اسلام پیش از بعثت بر اساس دین خودش عبادت می کرد چون آن حضرت از همه پیامبران برتر است و اگر پیامبراسلام تا چهل سالگی پیامبر نباشد در این صورت حضرت عیسی، و حضرت یحیی از آن حضرت برتر خواهند بود. چون حضرت عیسی و حضرت یحیی در بچگی پیامبر بودند. (قوانین الاصول، ص 255 ، ج اول، چاپ رحلی سنگی قدیمی ، اواخر جلد اول) ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است:
حضرت امام باقر علیه السلام فرمود: خداوند بر همه پیامبران خود فرشتگان را گماشته است. مأموریت این فرشته ها محافظت از اعمال آنها و تبلیغ رسالت می باشد . خداوند از آن زمان که حضرت محمد از شیر گرفته شد، فرشته بزرگی را بر آن حضرت گماشت. این فرشته آن جناب را به سوی خیرات و اخلاق خوب هدایت می کرد و از بدیها و اخلاق بد باز می داشتند و همین فرشته بود که پیش از آنکه آن حضرت به درجه رسالت برسد او را با «السلام علیک یا رسول الله» صدا می کرد و پیامبر هنوز جوان بود که با این جمله صدا زده می شد. (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 13، ص 207 ، باب 238)
برای اطلاعات بیشتر به این مآخذ می توان مراجعه کرد:،
1. بحار الانوار ، ج 18، ص 271 تا 281 به طور گسترده
2. قوانین الاصول ، میرزای قمی، جلداول ص 255.
3. الصحیح من سیره النبی، ج 1، ص 156 چاپ جامعه مدرسین ،سه مجلدی
4. سیره رسول خدا، جعفریان، ص 182.