مقدمه: رابطه آدمي و ذهن را به دو صورت مي توان مجسّم نمود، در حالت اوّلي، آدمي بر ذهن خويش مسلط بوده و آن را به هر سو و جهتي كه اراده مي كند، هدايت مي كند و به عبارتي اين حالت نشان تسلّط كامل بر ذهن و فرايندهاي آن مي باشد. در حالت دوّم، جريان عكس مي شود يعني فعاليت هاي ذهن از كنترل فرد خارج شده و افكار پراكنده آدمي را به هر جهتي كه اراده مي كنند، مي كشانند و فرد در اين حالت، همانند قايقراني است كه در يك درياي متلاطم و طوفاني اسير موجهاي بلند و مهيبي شده و قايق همچون پر كاهي او را به اين سو و آن سو مي برد. در چنين موقعيتي، هر انديشه اي و از جمله افكار منفي به راحتي به فضاي ذهني فرد نفوذ نموده و او را تحت تأثير قرار مي دهد. بنابراين بايد با تلاش براي تحقق حالت اوّل و پرهيز از حالت دوم، اقدام نمود. اين اقدام شامل تمرين هاي تدريجي و منظم براي تحت كنترل در آوردن افكار و مسلط شدن بر آنها مي شود به گونه اي كه هر آن چيزي را كه اراده كنيم، درباره اش مي انديشيم و در صورت لزوم، جريان و جهت فكر خود را مي توانيم بصورت ارادي تغيير دهيم و به سهولت، از فكري به فكر ديگر منتقل شويم.[1] در اين نوشتار سعي خواهيم كرد در همين راستا
خانه » همه » مذهبی » ذهن من به طور ناخودآگاه و بيشتر از روي عادت به گذشته بر مي گردد و من سالهاي طولاني اين طور فكر كرده ام و متعاقباً زندگي و تبديل به يك عادت پايدار در ذهن من شده يعني من عادت به خيال پردازي و زندگي در گذشته دارم به طوري كه از كار روزمره و تحصيل باز مانده ام و سؤال من اينكه: چگونه مي توانم ذهنم را در دست بگيرم و از اين به بعد در زمان حال زندگي كنم؟