رابطه اغنیاء با فقرا با رویکرد حوزه انفاق
منبع:راسخون
مقدمه :
با توجه به موضوع مقاله که پیرامون رابطه اغنیاء و فقرا با رویکرد حوزه انفاق است موضوع رابطه اغنیاء و فقرا با رویکرد اهمیّت انفاق این است که غنا به معنای بی نیازی از دیگران و فقر که مفهوم نیازمندی را در بردارد با انفاق قابل توازن و تعادل خواهد بود و جامعه مطلوب دینی جامعه ای است که بسیاری از امور آن به واسطه انفاق و کمک افراد به پیش خواهد رفت که هر مقداری از رفاه خود را در میان دیگران تقسیم میکنند. برای تحقیق در موضوع با استفاده از آیات و روایات و کتابهای مربوطه به جمع بندی مطلب پرداخته شده است. ضرورت ارتباطات اجتماعی صحیح ما را به این مطلب میرساند که انفاق اصل انکار نشدنی در جامعه که نبودن چنین ارتباطی میان مردم باعث اخلال در جامعه و عدم تعادل در امور مالی خواهد بود. از جمله موانع موجود در این تحقیق کم بودن منابع و کتب جدید و کم پرداختن علما به بحث اقتصاد در جامعه میباشد. موضوعاتی که در این مقاله مطرح شده از جمله، اصل انفاق چیست؟ انفاق در کنار عبادات دیگر چه اثری در رشد روحانی انسان دارد؟ و…
رابطهی اغنیا با فقرا (حوزه انفاق)
شرایط انفاق
انفاق معاملهی مستقیم با خداوند است و نوعی عبادت محسوب میشود؛ چنین کار ارزشمندی، شرایط و آداب خاص خود را دارد که در صورت فراهم بودن، مقبول درگاه حضرت حق شده و ارزشمند خواهد بود.
مهمترین شرایط یک انفاق ایده آل عبارتند از:
الف. پاکیزگی مال
پاکیزگی و حلال بودن مال، یکی از اصولی است که در تمام اعمال عبادی، ردّ پای آن به وضوح دیده میشود. ناپاکی و شبهه ناکی مال، به قدری در مکتب نورانی اسلام، منفی و زشت شناخته میشود که هیچ عمل عبادی فردی و اجتماعی، کوچک و بزرگ، با وجود ناپاکی درآمد پذیرفته نخواهد بود. قرآن کریم در رابطه با پاکیزگی مال در انفاق میفرماید:یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُمْ، وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ لاتَیَمَّمُوا الْخَبیثَ مِنهُ تُنْفِقُونَ وَ لَسْتُمْ بِآخِذیهِ إِلاَّ أَنْ تُغْمِضُوا فیهِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ غَنِیٌّ حَمید (بقره/267)ای اهل ایمان از بهترین آنچه به کسب و تجارت اندوختهاید و از آنچه برای شما از زمین میرویانیم انفاق کنید و بردها را برای انفاق معین نکنید در صورتی که شما خود جز با آن که از بدی آن چشم پوشی کنید آن را نستانید و بدانید که خدا بی نیاز و ستوده صفات است. الإمام الصادق (ع) فی شرح قول تعالی: أنفقوا من طیّبات ما کسبتم: کان القوم قد کسبوا مکاسب سوءٍ فی الجاهلیّة، فلمّا أسلموا أرادوا أن یخرجوها من أموالهم لیتصدّقوا بها، فأبی الله تعالی إلاّ أن یخرجوا من طیّب ما کسبوا. امام صادق (ع) در تفسیر آیه «أَنْفِقُوا مِنْ طَیِّباتِ ما کَسَبْتُم؛ از چیزهای پاکیزه ای که به دست آوردهاید انفاق کنید» فرمود: در جاهلیت، مردمان به کسب و کارهای بد میپرداختند، هنگامی که به اسلام ایمان آورده اند، بر آن شدند تا این گونه اموال را از خود دور سازند و آنها را به عنوان صدقه به دیگران ببخشند؛ خداوند متعال چنین کاری را نپسندید و خواست تا از مالهای پاکیزهی خویش انفاق کنند. متأسفانه برخی از افراد برای به دست آوردن پول و دلار دست به هر کاری میزنند و قدم در هر راهی میگذارند، برای آنها شبه ناک نبودن کار و حلال بودن درآمد چندان اهمیتی ندارد؛ آنچه برای آنان مهم است پول است. حال این درآمد میخواهد از راه حق و ناحق کردن، رشوه و ربا، ظلم و کلاه برداری، غصب و سرقت و… باشد یا از راه دیگر، فرقی برای آنان ندارد. جالب اینکه معمولاً این گونه افراد، برای آرام کردن وجدان خودشان هم که شده، با استفاده از همین درآمد ناپاک، اقدام به کارهای خیر و انفاقهای متعددی میکنند، آنها پیش خود، خدا را از خود راضی میبینند، غافل از اینکه شرط اول انفاق، طیب و حلال بودن درآمدی است که انفاق میشود.
امام صادق (ع) و جاهل مقدس نما
آن حضرت به صورت ناشناس در پی مرد روان شد تا خود شاهد کارهای او باشد؛ مشاهده کرد که آن مرد به طور پنهانی و به گونه ای که صاحب مغازه نفهمید، دو قرص نان از یک نانوائی برداشت… سپس از یک مغازه بقالی نیز به همان ترتیب، دو عدد انار سرقت کرد! پس از آن بر بالین بیماری حاضر شد و نان و انار را به آن ناتوان بخشید و رفت. امام در جایی خلوت با او روبرو شد و به وی فرمود: من تعریف و خوبی تو را شنیده بودم، ولی امروز دیدم که از نانوایی و بقالی، نان و انار سرقت کردی! دلیل آن، چه بود؟ آن مرد به امام عرض کرد: تو کیستی؟ حضرت فرمود: اهل مدینه و از خاندان پیامبرم. مرد گفت: به نظرم جعفر بن محمد باشی؛ اما حیف که با انتساب خود به رسول خدا، از دین جدت رسول الله بی خبری! امام فرمود: بله من جعفر بن محمد هستم، اما چگونه میگویی که از دین جدم خبر ندارم؟ مرد با قیافه ای حق به جانب گفت: خداوند در قرآن فرموده است: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لایُظْلَمُونَ. (انعام/160) هرکس کار نیکو بیاورد برابر آن پاداش خواهد داشت و هرکس کار زشت بیاورد جز به قدر آن و کار زشت مجازات نشود و اصلاً بر آنان ستم نخواهد شد. من دو قرص نان و دو عدد انار دزدیدم و دو تا دو تا (4=2×2) میشود چهار تا بدی. در عوض آن، چهار تا صدقه دادم و چهارده تا (40=10×4) میشود چهل تا خوبی و حسنه. چهار بدی را از آن چهل حسنه کم کنیم میشود 36؛ در نتیجه 36 تا حسنه برای من باقی ماند. حضرت به او فرمود: داغت به دل مادرت بنشیند، وای بر تو، این تو هستی که از کتاب خدا سر درنمیآوری؛ خداوند فرموده: إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقین (مائده/27)خدا قربانی متقین را خواهد پذیرفت. تو با دزدی آن نان و انار، چهار گناه مرتکب شدی و با مصرف غاصبانهی آن، چهار گناه دیگر به آن افزودی، نه اینکه چهل حسنه به دست آورده باشی. (1) الإمام الصادق (ع) : لو أنّ الناس أخذوا ما أمرهم الله به فأنفقوه فیما منها هم عنه ما قبله منهم و لو أخذوا ما منها هم الله فأنفقوه فیما أمرهم الله به ما قبله منهم حتّی یأخذوه من حقّ و ینفقوه فی حق (2)
ب. اخلاص (فی سبیل الله بودن)
«اخلاص» از نگاه دانشمندان اخلاق، آن است که انسان قصد خود را در انجام اعمال، از آلودگی و آمیختگی به غیر خدا خالص نماید و انگیزه ای جز تقرب به درگاه خدا نداشته باشد. (3) نظام حاکم بر دنیای بشری به این صورت است که همواره ارزش یک عمل را با «کوچکی، بزرگی، سادگی و دشواری» آن میسنجند. کسی که کار بزرگتر، دشوارتر و پیچیده تری انجام میدهد، پاداش بیشتری گرفته و ارج زیادتری هم به کارش گذاشته میشود؛ در مقابل، کارهای ساده تر و کوچکتر، ارزش کمتری دارد. خداوند نیز در تعیین ارزش اعمال بندگانش، به همین معیارها توجه و عنایت دارد، لیکن این معیارها، در نظام ارزش الهی، معیارهای منحصر به فرد نیستند، بلکه در درجهی دوم اهمیت قرار دارند. خداوند پیش از اینکه کار بنده ای را از نظر سادگی و دشواری بسنجد، معیار دیگری را در ارزیابی اعمال دخالت میدهد و آن «نیت» است. «نیت» قصد و انگیزه ای است که به موجب آن، فرد دست به یک کاری میزند یا آن کار را ترک میکند؛ هرچند انسانها نمیتوانند بر اساس نیت افراد، ارزش گذاری نمایند، چون آنها از افکار و نیات یکدیگر آگاه نیستند. خداوند بر ضمایر انسان و آنچه بر دلهای آنان میگذرد واقف است؛ زیرا او «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» (مائده/7) بر نیات دلها آگاه است. به همین خاطر پیش از آنکه به نمای ظاهری اعمال توجه کند، به علل و عواملی مینگرد که آدمی را به انجام آن کار واداشته است. النبیّ (ص) : إِنَّما الأعمال بالنیّات و لکلّ امریء ما نوی (4)ارزش کارها به نیتهاست و هر کس به آنچه نیت کرده است دست مییابد. اگر فرد، کاری را – چون انفاق – با نیت خالص و انگیزه الهی انجام داده و هدفی جز جلب رضایت و تقرّب به درگاه او نداشته باشد، انفاق او صالح و مقبول واقع میشود و تنها در این صورت است که معیارهای بعد میمانند؛ شدّت و بزرگی کار، شرایط زمانی و مکانی و… مدّنظر قرار میگیرد و پاداش متناسب، به منفق تعلق میگیرد. لیکن اگر انگیزه، غیر الهی بوده و کار برای رضای خدا صورت نگیرد، عمل، هر اندازه بزرگ و ستودنی هم که باشد، خداوند نمیپذیرد و پاداشی ندارد. آموزه های دینی به ما میآموزد که نظام محاسباتی خدا به قدری دقیق است که حتی اگر انسان تمام یک عمل را برای خود انجام دهد و تنها در بخش ناچیزی از آن، انگیزه ای غیر الهی داشته باشد، یا به عنوان مثال آن عمل را در فضای خاصی یا در وقت معینی برای خودنمایی و ریا انجام دهد تمام عملش در پیشگاه خداوند مردود خواهد بود. قران کریم اهمیت خلوص نیت را این گونه بیان میدارد:… فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لایُشْرِکْ بِعِبادةِ رَبِّهِ أَحَداً (کهف/110) حال هرکسی به لقای پروردگارش امیدوار است باید نیکوکاری کند و در پرستش پروردگارش هرگز احدی را شریک نگرداند. در شأن نزول آیه فوق آمده است که شخصی نزد پیامبر رسید و عرض کرد: یا رسول الله! من در راه خدا انفاق میکنم و صله رحم به جا میآورم… و این اعمال را فقط به خاطر خدا انجام میدهم، اما هنگامی که مردم از این اعمال من سخن میگویند و ستایش میکنند، خوشحال میشوم، اکنون این اعمال من چگونه است؟ پیامبر اکرم (ص) سکوت فرمود و سخنی نگفت، تا اینکه آیه فوق نازل گردید روشن ساخت که تنها عملی مقبول درگاه خدا است که با اخلاص کامل همراه باشد. (بدون شک منظور از این روایت آن حالت سرور غیر اختیاری نیست، بلکه حالتی است که انگیزهی عمل انسان گردد و یا حکایت از عدم خلوص نیت کند) (5) الإمام علیّ (ع) : فی الإخلاص یکون الخلاص (6) رهایی انسان، در گرو اخلاص او است. الإمام علیّ (ع) : العمل کلّه هباء إلاّ ما أخلص فیه اعمال انسان همه بر باد رفته است، مگر آنچه در آن اخلاص ورزیده باشد. الإمام الصادق (ع) : یقول الله عزّوجلّ أنا خیر شریک، من أشرک معی غیری فی عمله لم أقبله إلاّ ما کان خالصاً خداوند بزرگ میفرماید: من بهترین شریک هستم، هر که برای من شریکی قرار دهد کاری که میکند، از او نپذیرم (و همه را به شریک واگذارم) جز همان چه خالص برای من باشد. آری، هر گونه عبادتی که در آن خلوص نیت شرط باشد، از جمله انفاق و امدادرسانی به محرومان و نیازمندان، اگر خالصانه و تنها برای رضای خالق یکتا صورت نگیرد، نه تنها تکامل بخش روح و جان آدمی نخواهد بود، بلکه گرفتاری او را در آخرت در پی خواهد داشت. امام صادق (ع) در این باره میفرماید:یجاءُ بعبد یوم القیامة قد صلّی، فیقول: یا ربّ صلّیت ابتغاء وجهک فیقال له: بل صلّیت لیقال: ما أحسن صلاة فلان اذهبوا به إلی النار روز قیامت بنده ای احضار میشود که اهل نماز بوده است؛ میگوید: پروردگار! من برای خوشنودی تو نماز خواندم، به او گفته میشود: تو نماز خواندی تا بگویند فلانی چه نیکو نماز میخواند! او را به سوی آتش ببرید! آیات قرآن کریم و روایات اسلامی بیانگر این واقعیت اند که در قیامت گروهی از مردم، وقتی به نامهی اعمال خویش مینگرند، از بسیاری از کارهای شایسته که در دنیا انجام داده اند، در آن اثری نمیبینند، وقتی از علت، جویا میشوند به آنها گفته میشود به علت آنکه بعضی از اعمالتان را خالصانه برای خشنودی خدا انجام ندادهاید، اکنون بابت آن کارها چیزی در نزد خداوند ندارید. رسول خدا (ص) به ابن مسعود این گونه نصیحت میفرماید:یا بن مسعود! إذا عملت عملاً من البرّ و أنت ترید بذلک عندالله، فلا ترج بذلک منه ثواباً فأنّه یقول: فلا تقیم لهم یوم القیامة وزناً هرگاه کار نیکی انجام دادی، در حالی که مقصودت از ان کار، غیر خدا است، برای آن امید پاداشی از سوی خداوند نداشته باش! چرا که خداوند میفرماید: «در قیامت میزانی برای آنها برپا نخواهیم کرد.»
سرباز شیطان
اگر افطاری دادن من به خاطر چشم و هم چشمی باشد که فلانی، چه افطاری داده است، باید بهتر از او بدهیم تا چشمش درآید! او صد نفر دعوت کرد ما باید صد و پنجاه نفر دعوت کنیم، او یک مدل غذا تهیه دید، ما دو مدل تهیه ببینیم …اگر با زبان بی زبانی، منتظر تشکر کردن مهمانها و آنها که خدمتی و انفاقی برایشان مهیا کرده ام باشم، سفره را پهن کرد، و نکرد، به آنها بگویم: ببخشید که در غذای امشب، کم و کاستی وجود است و از ته دل منتظر باشم که مهمان بیچاره دست به سینه بگذارد و بگوید: خواهش میکنم، اختیار دارید، چقدر غذای شما خوشمزه بود، دست شما درد نکنه و …اگر، دنبال به پا کردن مراسم مولودی یا عزاداری و جلسهی مذهبی باشم و ته دلم آن باشد که مجلس بگیرم که مثل توپ در شهر صدا کند و همه انگشت به دهان شوند! اگر خودم را اهل خیر و خیریه جلوه بدهم تا سرپوش روی خراب کاریهایم بگذارم… و یا در چشم مردم، انسان پاک و مذهبی جلوه کنم …خسارت دیده و بیچاره ام زیرا همهی اینها گوشه ها از تاکتیکهای شیطان است که برای ناخالص کردن اعمال من و تو از آن استفاده میکند؛ پس مواظب باشیم سرباز شیطان نشویم.
ج. رعایت اولویتها
یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنفِقُونَ قُل ما أنفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأقْرَبینَ وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللهَ بِهِ عَلیمٌ (بقره/215) یکی دیگر از شرایط انفاق ایده آل، رعایت اولویتها در انفاق کردن است، بدین معنا که تا نیازمندی از نزدیکان و فامیل وجود دارد، ابتدا باید نیاز او را مرتفع کرد؛ حتی در خود همان فامیل اگر چند نفر نیازمند در چنین شرایطی باشند و شخص، تنها توانایی رفع نیاز از یک نفر را داشته باشد، آنجا نیز باید رعایت اولویت شود و آن کس که به او نزدیک است را کمک کند. النبیّ (ص) : یا علیّ! لاصدقة و ذو رحم محتاج (7) با بودن خویشاوندی محتاج، به جای صدقه (به غیر) نیست. الاحتجاج: کتب الحمیری إلی القائم (ع) یسأله من الرجل ینوی إخراج شیء من ماله و أن یدفعه إلی رجل من إخوانه ثمّ یجد فی أقربائه محتاجاً، أیصرف ذلک عمّن نواه له فی قرابته به؟ فأجابه (ع) : یصرفه إلی أدنا هما و أقربهما من مذهبه…(8) حمیری به امام عصر (عج)، نامه ای نوشت و در آن نامه از مردمی سؤال کرد که نیت کرده بودند چیزی را به یکی از برادران دینی خود بدهند، آنگاه متوجه میشود که در نزدیکانش خانوادهی فقیری وجود دارد، آیا میتواند به جای کسی که نیت کرده بود مالش را به او بدهد یا به خانواده ای محتاج از فامیل خود بدهد؟ حضرت در جواب مرقوم فرمود: مال را به کسی بدهد که نزدیکتر و متدینتر است …
از جمله اقسام انفاق میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1.انفاق واجب؛ مانند خمس، زکات، کفارها، فدیه، و نفقه زندگی
2.انفاق مستحب؛ مانند کمک به مستمندان و فقیران، یتیمان و هدیه به دوستان.
3.انفاق حرام؛ مانند انفاق با مال غصبی یا انفاق در راه گناه و معصیت.
4.انفاق مکروه؛ مانند انفاق به دیگران با وجود مستحق در خویشاوندان (9)با توجه به آنچه گذشت به این نتیجه میرسیم که در عین گسترده بودن نیازمندان، رعایت اولویتها لازمهی یک انفاق ایده آل است و مسلماً پدر و مادر سپس نزدیکان نیازمند در این مسأله اولویت دارند، بعد از آنها یتیمان و سپس نیازمندان و حتی کسانی که ذاتاً فقیر نیستند ولی بر اثر حادثه ای مثل تمام شدن مخارج در سفر نیازمند شده اند را شامل میشود. (10)
د. سرعت و سبقت
سرعت و سبقت گرفتن در انجام انفاق، یکی دیگر از شرایط انفاق ایده آل میباشد که در آیات و روایات و نیز سیرهی حیات بخش معصومین به خوبی نمود دارد؛ و سارِعُوا إِلی مَغفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُم وَ جَنَّة عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقینَ * الَّذینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنین (آلعمران/133-134) و به سوی مغفرت پروردگار خود و بهشتی که پهنای آن آسمانها و زمین است و برای پرهیزکاران مهیا است بشتابید آنهایی که در حال وسعت و تنگدستی انفاق میکنند و خشم خود را فرو مینشانند و از مردم در میگذرد و خداوند دوستدار نکوکاران است. «سارعوا» از «مسارعت» به معنی کوشش و تلاش دو یا چند نفری برای پیشی گرفتن از یکدیگر در رسیدن به یک هدف است که در کارهای نیک، قابل ستایش و در کارهای بد، نکوهیده است. آیه فوق، تلاش و کوشش نیکوکاران را تشبیه به یک مسابقه معنوی کرده است که هدف نهایی آن، آمرزش گناهان و نعمت جاویدان بهشت است؛ لذا میفرماید: برای رسیدن به این هدف سرعت بگیرید. در حقیقت، قرآن، در اینجا از یک نکتهی روانی استفاده کرده است که انسان برای انجام دادن یک کار، اگر تنها باشد معمولاً کار را بدون سرعت و به طور عادی انجام میدهد ولی اگر همان کار جنبهی مسابقه به خود بگیرد، آن هم مسابقه ای که جایزه با ارزشی برای آن تعیین شده، تمام توان خود را به کار میگیرد و با سرعت هر چه بیشتر به سوی هدف میشتابد. اگر در آیه فوق میبینیم که هدف اول این مسابقه، «مغفرت» قرار داده شده، برای این است که رسیدن به هر مقامی بدون آمرزش و شستشوی از گناه، ممکن نیست. سابِقُوا إِلی مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأرضِ اُعِدَّتْ لِلَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رُسُلِهِ ذلِکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظیم (حدید/21) برای رسیدن به آمرزش پروردگارتان و بهشتی که عرضش به پهنای آسمانها و زمین استت. فسْتَبِقُوا الْخَیْرات… (مائده/48) أُولئِکَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیراتِ وَ هُمْ لَها سابِقُونَ (مؤمنون/61)
در آیه 56 همین سوره (مؤمنون)، بیان میدارد که برخی از مردم، تنها داشتن مال و فرزند را مایه سعادت و نشانه سرعت در خیر میدانند، در صورتی که علم و ایمان و اخلاص و انفاق همراه با خوف و خشیت است نه آنچه آنها میپندارند. «سارعون» در آیه فوق، فعل مضارع است که دلالت بر استمرار در کار دارد، یعنی نشانهی ایمان واقعی، سرعت در انجام کارهای خیر استت. (11) النبیّ (ص) : من اشتاق إلی الجنّة سارع فی الخیرات (12) کسی که دل باختهی بهشت است، در انجام نیکیها شتاب می کندد. امام علی (ع) : … و لاخیر فی الدنیا إلاّ لرجلین: رجل أذنب ذنباً یتدارکها بالتوبه و رجل یسارع فی الخیرات (13) در دنیا جز برای دو نفر خیری وجود ندارد: یکی آنکه مرتکب گناه شود، اما با توبه، گناهان خود را جبران کند و دیگری آن شخص که به جانب کارهای نیک بشتابد. از آنچه به میان آمد نتیجه گیری میشود که نباید در کار خیر تعلل کرد و آن را به فردا و فرداها موکول کرد؛ شاید که فردایی برای ما نباشد و یا فردا باشد و دیگر توان انجام آن کار نباشد.
داستانی پندآموز
یکی از دوستان که امام جماعت مسجدی را عهده دار بود، با ناراحتی و اندوه از پیرمرد ثروتمندی یاد میکرد که چند شب قبل از دنیا رفته بود. میگفت پیرمرد اهل مسجد و جماعت بود. روزی در جمع، سخن از انفاق گسترده ای در سطح منطقه به میان آمد و هرکس عهده دار بخشی از آن شد، پیرمرد هم گفت فکرهایم را میکنم و به زودی به شما خبر میدهم. از فردای آن روز هم دائم امروز و فردا میکرد، تا یک روز خبردار شدیم از دنیا رفته است. چند روز بعد از دفن او، آمبولانسی را دیدم که کنار منزل آن مرحوم توقف کرده است، بعداً که جویا شدم گفتند فرزندان آن مرحوم بر سر تقسیم اموال با هم نزاع کردند و کار به چاقو و چاقوکشی رسیده است! بیچاره پیرمرد که با داشتن سرمایه زیاد، سوز سرمای تنهایی و فقر را باید در قبر بکشد و فرزندان (با مال او) به عیاشی و دنیاطلبی مشغول باشند! آری آنچه به عنوان ارزش در آموزه های دینی مطرح است، یکی اصل سرعت گرفتن در انجام کار خیر – از جمله انفاق- است و یکی هم سبقت گرفتن از دیگران. برخی در انجام دادن انفاق امروز و فردا میکنند، برخی میگویند هنوز زود است، بگذار پیر شویم، آن گاه دست و دل باز خواهیم شد، برخی در جواب دیگران که آنها را دعوت به انفاق میکنند با جملهی «حالا تا ببینیم»، خود را از کاروان «سارعون فی الخیرات» عقب میاندازند. این شیطان است که در فکر و ذهن شخص وارد میشود و دستش را مشت میکند تا برای کسی خیری نیافریند، شیطان با سلاح «تسویف» وارد میشود و با شعارهایی چون: حالا کیفت را بکن، خودت پول جمع کردی میخواهی دو دستی به دیگران ببخشی، اگر خدا میخواست به او هم میداد و… او را بی رمق میکند. برای همین است که در روایات و آیات به سرعت دادن و سبقت گرفتن در انجام کار خیر تأکید فراوان شده است. الإمام علیّ (ع) : و من ارتقب الموت سارع فی الخیرات هرکس به یاد مرگ (و رفتن) باشد، در انجام کار نیک سرعت میگیرد. الإمام علیّ (ع) : فسابقوا رحمکم الله إلی منازلکم التی أمرتم أن تعمروها و التی رغبتم فیها و دعیتم إلیها و استنّموا نعم الله علیکم بالصبر علی طاعته و المجانبة لمعصیته؛ فإنّ غداً من الیوم قریب ما أسرع الساعات فی الیوم و أسرع الأیّام فی الشهر و أسرع الشهور فی السنة و أسرع السنین فی العمرخدا شما را رحمت کند! پس بشتابید به سوی آباد کردن خانههایی که شما را به آبادانی آن فرمان دادند، نسبت به آن تشویقتان کرده و به سوی آن دعوت کرده اند. با صبر و استقامت، نعمتهای خدا را بر خود تمام گردانید و از عصیان و نافرمانی کناره گیرید؛ که فردا به امروز نزدیک است. وه! چگونه ساعتها در روز، روزها در ماه، ماه ها در سال و سالها در عمر آدمی شتابان میگذرد!؟
تاجر تهرانی
یکی از تجار تهرانی که خیلی پول دار بود، یک منشی متدین داشت. تاجر وقتی در بستر بیماری افتاد، منشی با خود گفت، چند سال است نان و نمک این مرد را خورده ام، حالا که رو به قبله شده است، خدمتی در حقش کنم که برای او ماندگار باشد. منشی به سراغ آیت الله العظمی خوانساری، مرجع تقلید وقت تهران رفت. به ایشان عرض کرد، فلانی تاجر پول داری است که در عمرش خمس و حقوق مالیاش را نداده، شما به منزل او تشریف بیاورید، شاید خمسش را بدهد. آقا فرمودند: من به خاطر پول به خانهی کسی نمیروم. منشی به آقا عرض کرد: بالاخره ایشان مریض و در حال مرگ است، شاید اگر چهره ملکوتی شما را ببیند، تغییری در منش اقتصادی او به وجود آید و به دست شما عاقبت به خیر شود. آقای خوانساری وقتی این حرف را شنید که شاید یک نفر از جهنم نجات پیدا کند، فرمود: باشد به منزل او میآیم. با هم به منزل تاجر رفتند، اما تاجر بیچاره چون تا به حال فقط سرمایه جمع کرده بود و هیچ انفاق و اطعامی در راه خدا نکرده بود، هرچه خواست تصمیم بگیرد و حساب و کتاب خمسی خود را روشن کند نتوانست در مقابل هوای نفسانی خود بایستد، آخر به آقای خوانساری گفت: آقا! من جانم درآمده است تا این سرمایه را پنج ریال پنج ریال به دست آورده ام، حالا معذورم و نمیتوانم در راه خدا بدهم. آقا از خانه بیرون آمدند و آن شخص با دست خالی و بیچارگی تمام، از دنیا رفت. ((14)
نتیجه :
با در نظر گرفتن موضوع مقاله که پیرامون رابطه اغنیاء با فقرا با رویکرد شرایط انفاق است نتیجه میگیریم پرداختن به انفاق نیاز به شرایطی دارد و تعادل میان فقرا و اغنیا با انفاق مشروط و سالم امکان پذیر است و جامعه مطلوب دارای نشاط اجتماعی نیازمند وجود پدیده انفاق میباشد. حرکت به سوی تشکیل حکومت مهدوی نیاز به اقتصاد سالم دارد و این امر با سالم سازی و وجود اخلاص در شرایط انفاق امکان پذیر است، به امید چنین روزی إنشاءا…
پینوشتها:
1. تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 615-614.
2. من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 57.
3. محجة البیضا، ج 7، ص 128.
4. بحارالانوار، ج 67، ص 210.
5. تفسیر نمونه، ج 12، ص 579.
6. کافی، ج 2، ص 468.
7. بحارالانوار، ج 74، ص 59.
8. در الاخبار، ص 664، بحارالانوار، ج 53، ص 169، باب من خرج من توضیحات.
9. تفسیر نور، ج 1، ص 327.
10. تفسیر نمونه، ج 2، ص 104.
11. تفسیر نمونه، ج 8، ص 111.
12. بحارالانوار، ج 74، ص 96.
13. نهجالبلاغه، حکمت 94.
14 . به نقل از حجت الاسلام و المسلمین قرائتی.
منابع :
1. قرآن
2. الحیاه، حکیمی، محمدرضا، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، دفتر انتشارات اسلامی، قم،1360
3. بحارالانوار، مجلسی، محمدباقر، دار الأحیاء التراث العربی، بیروت،1403 ق
4. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران،1372
5. تفسیر نور، قرائتی، محسن، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران،1379
6. کافی، کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، دارالکتب الاسلامیه، تهران
7. صحیفه سجادیه، علی بن حسین زینالعابدین، ترجمه صلواتی، نشر مبارک، 1381
8. نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین، مرکز البعوث السلامیه، بیروت، 1387 ق
9. مجمع البیان، طبری، انتشارات دار المعارف، قم، 1367
/ج